نگاهی به “خاطرات و تألمات مصدق” نوشته ی محمد مصدق
شنبه ۳۱ می ۲۰۱۴، کتاب ماه تهرانتو، هفدهمین جلسه از جلسات ماهانه اش را با بررسی کتاب “خاطرات و تألمات مصدق” برگزار کرد.
فرشته مولوی، برنامه ریز و گرداننده کتاب ماه تهرانتو، در توضیح چرایی انتخاب کتاب گفت، برخلاف همیشه که من تأکید را بر کتاب می گذارم، این بار، هم بر کتاب و هم بر نویسنده تأکید داشته ام. به این دلیل که در بین چهره های ماندگار تاریخ ایران، چهره ی مصدق، چهره ای است که به دلایلی اسطوره و افسانه ی ملی برای ملت ایران است. یک گواه برای اسطوره بودن مصدق این است که پس از گذشت شصت سال از کودتای سیا، بحث درباره کار کارستان مصدق درباره ی ملی کردن صنعت نفت، و ایستادگی در برابر استبداد و کشورهای استعماری بزرگ هنوز مسئله ی ایرانی هاست. در عین حال کسانی هستند که گرد شک و رد بر چهره مصدق می پاشند، اما به گمان من اسطوره ها حتی اگر غبارآلود هم بشوند از بین رفتنی نیستند. هر ملتی برای اینکه باشد و به طرف آینده برود گرایش به این دارد که افسانه و اسطوره ای در گذشته داشته باشد تا بتواند دوام بیاورد.
در ادامه، مولوی از سخنران خواست که پیش از گفتارش ابتدا کمی از کارنامه ی فرهنگی خودش بگوید.
دکتر حمید اکبری، استاد و مدیر اسبق بنیاد دانشگاهی دکتر مصدق در دانشگاه ایلینوی در شیکاگو در آغاز پس از سلام و خوشامدگویی، از خانم مولوی به خاطر برگزاری جلسات کتاب ماه تهرانتو و دعوت از او سپاسگزاری کرد.
او در ادامه به آشنایی اش با فرشته مولوی در کنفرانس بنیاد مصدق اشاره کرد و گفت: در سال ۲۰۰۶ در کنفرانس صدمین سال انقلاب مشروطیت که توسط بنیاد دانشگاهی دکتر مصدق در شیکاگو برگزار شده بود، خانم مولوی حضور داشتند. من با استاد و دوستم، امیرهوشنگ کشاورز صدر، در زمینه ی بنیاد دانشگاهی مصدق همکاری داشتم و ایشان نقش بسیار بزرگی در به وجود آمدن این بنیاد داشت.
دکتر اکبری افزود: من و همسر عزیزم آذر، در اولین روز سال ۱۹۷۹ به آمریکا آمدیم. بعد از تحصیلات هم در رشته مدیریت بازرگانی و هم در رشته علوم سیاسی، موفق شدم در دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی در شیکاگو در مشاغل استادیاری و سپس استادی کار کنم.
در این مدت فراموش نکردم که از کجا آمده ام، می خواستم خود و کشورم را بیشتر بشناسم و چون علاقه ام را به ایران حفظ کرده بودم، شروع به مطالعه درباره ی ایران کردم و به دلیل رشته تحصیلی ام که علوم سیاسی بود، کارم را در زمینه ی ایران ادامه دادم. با آقای کشاورز صدر در کنفرانس بزرگی که در سال ۲۰۰۱ به مناسبت پنجاهمین سالروز تشکیل دولت مصدق در دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی برگزار شد، آشنا شدم. این کنفرانس بزرگترین کنفرانسی بود که در مورد دکتر مصدق، پس از سقوطش توسط ایرانی ها در یک دانشگاه برگزار شده بود. در این کنفرانس دوستان عزیزم، آقای حسن زرهی و خانم نسرین الماسی هم آنجا حضور داشتند و پوشش خبری و گزارش های آن را آقای تاج دولتی عزیز در شهروند برعهده داشتند.
این کنفرانس بزرگ منجر به انتشار کتابی شد به نام “تجربه مصدق در چشم انداز آینده ی ایران” که من و آقای کشاورز صدر تهیه کردیم. دو سال بعد ما کنفرانس دیگری به مناسبت پنجاهمین سال کودتای ایران و گواتمالا به دو زبان فارسی و انگلیسی برگزار کردیم، که آن کنفرانس به همت فرد دیگری که گرچه نیست ولی باید گفت واقعا اینجا حضور دارند، زنده یاد دکتر محمود گودرزی، که شما با مقالات ایشان در شهروند آشنا بودید، برگزار شد و بنیادی تشکیل شد به نام بنیاد دکتر مصدق. این کار ما را بیشتر هموار کرد و ما در سال ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ هم کنفرانس هایی برگزار کردیم تا اینکه به اینجا رسیدیم که قدم بعدی چیست؟ ۲۵۰ هزار دلار نیاز داشتیم برای تالاری به نام دکتر مصدق در دانشگاه، که به کمک دوستان در شهرهای مختلف، این مبلغ را فراهم کردیم و برای نخستین بار در جهان یک دانشگاه، تالاری را به نام دکتر مصدق نامید که در آن روزانه حدود دویست دانشجو رفت وآمد دارد و نام بزرگ مصدق بر ورودی و دو تصویر نادر از او در این تالار موجود است.
دکتر اکبری در پایان کارنامه ی فرهنگی اش، این را هم اضافه کرد که به تازگی به دانشگاه مینه سوتا نقل مکان کرده و در واقع باید از او به عنوان استاد دانشگاه نورت ایسترن و مدیر سابق بنیاد دانشگاهی دکتر مصدق نام ببریم، اما کماکان در ارتباط با بنیاد قرار دارد.
او سپس به کتاب خاطرات و تألمات مصدق پرداخت و گفت: کتاب سه بخش دارد. بخش اول را مصدق در زندان زرهی نوشته، بخش دوم و سوم در احمدآباد در تبعید و حصر خانگی می نویسد. اگر برخی مطالب تکرار می شود، به خاطر این است که آنها هویت دکتر مصدق را تشکیل می دهند. دکتر مصدق دربخش هایی را که در سراسر کتاب تکرار می کند، می خواهد خواننده متوجه شود که اینها جزو ارزش های اساسی کار مصدق است.
دکتر اکبری تأکید کرد که فرازهایی از کتاب که توجه او را جلب کرده، و اهمیت وافر برای امروز دارد، مطرح می کند.
کتاب سه بخش دارد. بخش اول در مورد خاطراتش است از زمان مستوفی گری از سن ۱۲ سالگی بعد از فوت پدر تا هنگامی که به کودتای اول رضاخان که بعد می شود رضاشاه، این بخش را در زندان زرهی نوشته بوده.
بخش دوم مربوط به تاریخ ملی شدن صنعت نفت است و وقایع ۲۸ مرداد. بخش سوم یک سری پرسش و پاسخی است به گفته ی خودش عرایض اعلیحضرت و عرض جواب مصدق به او.
دکتر اکبری با خواندن بخشی از پاراگراف آخر مقدمه “… در خاتمه خوانندگان عزیز را به این نکته توجه می دهم که از بیان تشکیلات قدیم، مقصود تحسین از آن و یا انتقاد از تشکیلات جدید نیست، بلکه نظر این است که تشکیلات قدیم را شرح دهم تا بتوانند آنها را مقایسه کنند و به نیک و بد هرکدام پی ببرند و نیز توجه خوانندگان عزیز را به این نکته جلب می کنم که حتی المقدور سعی کرده ام به بدی از کسی نام نبرم تا موجب یأس بازماندگان نیکوکار را فراهم نسازم” توضیح داد که جمله ی آخر بسیار اهمیت دارد نشان می دهد که مصدق چقدر آدم ملاحظه کاری بوده و لحنش همواره مودب بوده و حتی برای شاه هیچگاه کلمه ای غیر از اعلیحضرت به کار نمی برد.
اکبری افزود: در بخش اول ما با مصدق مستوفی یا مسئول امور مالی آشنا می شویم. با این بخش می فهمیم که برای مصدق مسئله مالی اهمیت بسیار داشته، خودکفایی مالی برایش مهم بوده. گرفتن مالیات، از کجا پول اتخاذ می شده و خرج چه چیزی میشده، مهم بوده. و … از خلال این بخش می فهمیم که شناخت مصدق از مردم در اصل به این برمی گردد که چقدر وابستگی یا استقلال مالی داشتند، مسلما گرفتن هرگونه پولی را از خارجی غلط می دانسته و آن را نوعی وابستگی تلقی می کرده و این مسئله نفت هم ریشه هایش به مصدق مستوفی برمی گردد که معتقد است که منابع مردم باید به وسیله ی خودشان اداره شود. او در زمان نخست وزیری اش حقوق نمی گرفته، خرج سفرهایش را هم خودش می داده و از نظر پاکیزگی مالی هیچگونه خدشه ای بر او نبوده، حتی شاه هم بر آن صحه می گذاشت. تنظیم بودجه ی مملکت و موازنه ی آن برایش مهم بوده.
در بخش دوم وقتی در مورد تاریخ ملی شدن صنعت نفت حرف می زند ما متوجه می شویم که اساس حرفش این است که تا وقتی که انگلیسی ها مقدرات صنعت نفت را به خاطر مسائل مالی دارند، این برای آنها نفع مالی گزاف دارد و اینها به همین خاطر از مردم ایران سوءاستفاده می کنند چون هدفشان نفع مالی ست، این درآمد مالی متعلق به مردم ایران است و راه به دست آوردن این کنترل ما هست بر روی صنایع نفت و بدون این هرگز نمی توانیم استقلال و آزادی خودمان را داشته باشیم. به همین دلیل تمام پیشنهادات را رد می کند و می گوید ملت ایران صاحب نفت است خودش نفت را استخراج می کند و اگر از خارجی کمک بخواهد به آنها حقوق می دهد، ولی تحت مدیریت آنها کار نمی کند.
دکتر اکبری به تأثیر مادر دکتر مصدق بر او اشاره کرد به دلیل اینکه مادر او را بزرگ کرده بود، اما حتی این موضوع هم مانع از حسابرسی از مادرش توسط مصدق نمی شد. البته تحت تاثیر پدرش هم بوده و کار مستوفی گری را از او آموخته و پی گرفته بود. سخنران به مصدق دیگری که از خلال کتاب می توان یافت، اشاره کرد و آن مصدق مدیر و مدبر است. بخش اول زندگی مصدق، از مستوفی گری شروع می شود. مستوفی ایالت خراسان بزرگ می شود. بعد والی فارس می شود. فارس که یکی از چهار ولایت بزرگ ایران است. مصدق هر مسئولیتی را با داشتن اهرم های قدرت می پذیرفت. آنجا هم با شرط و شروط می پذیرد والی فارس شود. وقتی هم از او می خواهند والی آذربایجان شود با سردار سپه (رضاخان) شرط می گذارد که مسئولیت قوه انتظامی باید برعهده من باشد و بدون آن نخواهم رفت. مصدق هیچگاه دنبال مقام نبوده، همیشه به دنبالش آمده اند.
بعدا وزیر امور خارجه می شود. بنابراین مصدق مردی بوده که کاملا تجربه ی اجرایی داشته.
در بخش بعدی زندگی اش مصدق می رود به سمت قانون گذاری تا به جایی که نخست وزیر می شود.
به گفته ی سخنران، مصدق دیگری که در این کتاب پیدا می کنیم، مصدق مبارز است. بعضی ها می گویند مصدق ۲۸ مرداد بی عرضگی کرد. ابدا این طور نبوده. مصدق آدمی مبارز و مصمم بود و سعی می کرد به هدفش برسد، اما نه به هر قیمتی و از هر طریقی، آدم اخلاقی بوده و وسیله ی درست را استفاده می کرده. ایستادگی در برابر کودتای ۱۲۹۹در زمانی که والی فارس بوده و نپذیرفتن حکم احضار به تهران.
در زمانی هم که والی آذربایجان بوده، بدون هیچگونه ترسی، با محتکران آرد مبارزه کرد و با دستگیری یکی از افراد پرنفوذ ـ که اتفاقا فامیل خود او بود ـ در انبارهای آرد را به روی مردم باز می کند.
اوج مصدق مبارز را در مقام نخست وزیری و در نهضت ملی شدن نفت می بینیم.
دکتر اکبری افزود: شما در این کتاب متوجه منویات و مرام و اندیشه های سیاسی دکتر مصدق هم می شوید. آنجا که مصدق از تأثیرات مادرش می گوید، وقتی که اعتبارنامه اش در مجلس مورد سئوال قرار می گیرد، مصدق به منزل می آید و تب می کند و مادرش می پرسد چه شده و او داستان را می گوید که مرا بی اعتبار کردند. مادرش می گوید، اگر تو رفتی حقوق خواندی و برای حقوق مردم می جنگی در نتیجه از فحش و ناسزای ناکسان ناراحت نخواهی شد و وزن اشخاص به میزان شدایدی که در راه منافع مردم متحمل می شوند در جامعه افزایش پیدا می کند. مصدق این را می شنود و آویزه ی گوش می کند و در بخش بخش این کتاب تکرار می کند. مصدق آدم لیبرالی بوده، مهمترین مشخصه ی لیبرالیسم آزادی قلم و بیان است. مصدق در این مورد اصلا گفت وگویی ندارد. وقتی شاه به او می گوید روزنامه مخالفین را باید بست. مصدق می گوید، چگونه بست. این همه روزنامه به من فحاشی می کنند، شما ببینید ما اینها را بستیم. مصدق آدم لیبرالی ست از نظر آزادی اجتماعات. اینها از ارکان دموکراسی ست. آزادی بیان و آزادی اجتماعات.
یکی از مسائلی که همه با مصدق دارند، مسئله ی حزب توده است. مصدق خودش کمونیست نبود، ولی به هیچ وجه کسی نبود که بخواهد کمونیست ها را سرکوب کند. آمریکایی ها هم از مصدق این انتظار را داشتند، ولی مصدق زیر بار نمی رفت.
مصدق اعتقاد داشت منافع افراد در جامعه وقتی تأمین می شود که منافع مردم در جامعه تأمین شده باشد. مصدق آدم تشکیلاتی بوده. به احزاب باور داشته. مصدق قطعا تنها شخصیت تاریخی ایران است که توانسته به نام یا مرامش یک نوع طیف یا دسته یا مکتبی به نام مصدقی ها درست شود.
دکتر اکبری به بروز جنبه های دیگر شخصیتی مصدق در کتاب اشاره کرد از جمله وفاداری اش به شاه در حالی که قدرت اعلام جمهوری را داشت، وفاداری به سوگندی که به پادشاهی محمدرضا شاه خورده بود، معتقد به اولویت داشتن منافع مردم در همه حال.
یکی از کسانی که مصدق به او خیلی وفادار است و در کتاب از او به نام نیک یاد می کند و ملی کردن صنعت نفت را به او منتسب می کند، دکتر حسین فاطمی است.
از بزرگترین تألمات دکتر مصدق که در بخش دوم کتاب است، تأسف او از غائله نهم اسفند که مصدق اعتمادش را به شاه از دست می دهد. او فکر می کند که شاه در توطئه کشتن او در نهم اسفند ۳۱ نقش داشته، که این موضوع منجر می شود به رفراندوم و انحلال مجلس هفدهم که این ها از مواردی ست که به مصدق انتقاد گرفته می شود که این ریشه اش برمی گردد به آن عدم اعتماد مصدق به شاه بعد از نهم اسفند.
۲۸ مرداد از دیگر تألمات بزرگ اوست. شکست نهضت ملی او را ناراحت کرده، او تنها نخست وزیری ست که در تاریخ مشروطه محاکمه می شود. او می گوید، من کاری نکردم، من خواستم فقط قانون ملی شدن صنعت نفت را اجرا کنم، انتخابات آزاد برقرار کنم، به شاه وفادار بودم، منافع مردم را حفظ کردم، در جواب هایی که به شاه می دهد عنوان می کند که چگونه با تمام سختی ها موازنه بودجه و موازنه بین واردات و صادرات برقرار بوده.
وجه دیگر شخصیتی مصدق در ۲۸ مرداد این بود که به هیچ وجه انقلابی نبود. مصدق می خواست به نفع مردم در چارچوب قانون اساسی اصلاحات کند.
بعد از سخنرانی دکتر اکبری، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد. در این بخش از سوی شرکت کنندگان، انتقاداتی به مصدق مطرح شد؛ از جمله انجام کارهای دولتی علیرغم بیماری، نگرفتن حقوق در قبال کار، و …
عکس: محمد تاج دولتی
دست مریزاد