نوشته: هارون صدیقی

گرچه شرح واضحات است، اما این مطلب که کمتر گفته شده، باید گفته می شد که: هر فاجعه ی تازه ای در عراق، یک یادآوری است برای مردم کانادا که تا چه اندازه ژان کریتین در پافشاری بر مخالفت با جورج بوش برای آغاز تهاجم ۲۰۰۳ برحق بود، و تا چه اندازه استفن هارپر، ارنی ایوز، تیم هوداک، مایکل ایگناتیف و برخی دیگر از سیاستمردان و نهادهای آکادمیک و رسانه ها که بر ملحق شدن ما به تهاجم اصرار می ورزیدند، عمیقن در اشتباه بودند.
تهاجم به عراق و در نتیجه اشغال هشت ساله ی آن، به هیچ روی با آن چه که اکنون رخ می دهد، بی ارتباط نیست. تصرف بخش شمالی عراق و همسایه ی آن سوریه، توسط شبه نظامیان جهادگر با امید استقرار یک خلافت در آن. اگرچه تنها آمریکاییان را در این مورد نباید سرزنش کرد، ولی نباید خودمان را هم فریب دهیم که آنها مقصر نیستند.

Iraq-war
برخی از منتقدان، باراک اوباما را ملامت می کنند که درست برعکس جورج بوش عمل کرده است. رئیس جمهوری در پایان ۲۰۱۱ عراق را به حال خود رها کرد و نیروها و پایگاه های خود را در عراق برچید.
برخی دیگر تفرقه ی بین مسلمانان سنی و شیعه را مورد سرزنش قرار می دهند. تاکتیک های وحشیانه گروه “دولت اسلامی عراق و شام”(داعش) فرقی با گروه بوکوحرام در نیجریه یا الشباب در سومالی و کنیا ندارد.
جان برد، وزیر امور خارجه، آن بی رحمی ها را محکوم کرده است، همچنین وزیر امور خارجه آمریکا، جان کری که گفته، جلوی این قتل ها و کشتار دسته جمعی باید گرفته شود.
درباره ی کشتار جمعی بزرگتری که به مدت سه سال طولانی در سوریه در جریان است چه می گویید که تا حالا ۱۶۰هزار کشته و سه میلیون بی خانمان به جا گذاشته است؟ چگونه است که این مسئله ایالات متحده، کانادا و دیگران را وادار به اقدامی نکرد؟ کانادا حتا به پناهندگان سوری که از کشتارگاه بشار اسد گریخته بودند، روی خوش نشان نداد و تنها کمتر از یک دوجین پناهنده را پناه داد.
در واقع، دخالت نکردن جهان در سوریه، به تقویت حکومت اسلامی عراق و شام انجامید. این حکومت، نوزاد القاعده در عراق است که اعضای متعصب آن خود را محافظان اقلیت سنی عراق در برابر دولت نوری المالکی در عراق، و اکثریت سنی مذهب سوریه در برابر بشار اسد علوی (یک شاخه ی شیعه) خواندند.
آمریکا، خسته از جنگ عراق و افغانستان، نخواست تا زمانی که اسد آرامش مرز با اسراییل را حفظ کرده، خود را در سوریه درگیر کند. بدش نمی آید نیروهای ضد اسد را یاری دهد ولی نه چندان، با این استدلال که از مسلح کردن جهادگران خسته شده است. به معنای دیگر، برخی از نیروهای میانه رو ضد اسد اکنون خود را بیشتر با حکومت اسلامی عراق و شام در رزم می بینند تا با اسد.
در عراق، حکومت اسلامی عراق و شام به دلیل بی کفایتی نوری المالکی رشد کرد. نوری المالکی به جای آن که خود را نخست وزیر تمام عراق بداند، نیروهای خود و شیعیان را به هزینه (نادیده انگاشتن) اقلیت های سنی کُرد و مسیحی، متمرکز ساخت. (بنابراین) اینها و برخی از بعثی های قدیمی نامذهبی هم دست در دست آنها گذاشتند بی آن که لزومن در تعصبات مذهبی آنان شریک شوند.
با این همه، توضیحی برای چگونگی پشتیبانی مالی و تجهیز تسلیحاتی حکومت اسلامی عراق و شام به دست نمی دهد. ایران و دیگران، انگشت اشاره را متوجه عربستان سعودی کرده اند که از دست ایالات متحده عصبانی است ـ نخست، به خاطر واگذاشتن عراق در دست های ایران، و دوم، به خاطر جلوگیری نکردن از کشتارهای بشار اسد در سوریه، ولی گفته می شود که حکومت اسلامی عراق و شام پشتیبانی مالی خود را بیشتر از منابع خصوصی سنی ها در کشورهای ثروتمند نفتی دریافت می کند: ویدیوهای هراس آور آنها بر جهاد تا “نابودی شیعه های کافر” انگشت می گذارد، که ابزاری است برای جمع آوری پول.
یک تصویر کامل، همه چیز را نشان می دهد.

afghanestan
ایالات متحده با ایران و سوریه مخالف است، اما از مالکی، عروسک دست نشانده ی ایران و متحد سوریه پشتیبانی می کند. با ایران هم برای حفظ او همکاری می کند. ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سازمانی که انتخاب دوباره ی محمود احمدی نژاد را در ۲۰۰۹ امکان پذیر ساخت)، هم آهنگ کننده ی ضد حمله ی مالکی در برابر حکومت اسلامی عراق و شام می باشد. اوباما به تجهیزاتی که از ژانویه می فرستاده، جنگ افزار هم افزوده است، که بخشی از آنها در اختیار روسای قبیله های سنی قرار گرفته که به حکومت اسلامی عراق و شام پیوسته اند.
مالکی در سال ۲۰۰۶، گزینه ی سیا برای نخست وزیری بود. این، زمانی است که ابراهیم الجعفری نخست وزیر بود و شورش ضد آمریکایی منجر به جنگ داخلی شد و بوش را وادار ساخت که از سفیر آمریکا در بغداد بخواهد:”می توانید کلک جعفری را بکنید؟” و پاسخ زلمای خلیل زاد، “بله” بود. سپس یک افسر سیا، مالکی را “مردی سرسخت” برای جایگزینی پیشنهاد کرد. با این حال، مالکی مایل نبود نیروهای امریکایی و پایگاه هاشان پس از ۲۰۱۱ در عراق باقی بمانند.
بر همین روال، حامد کرزای افغانستان نیز که خود یک گزینه ی سیا بوده، حاضر نیست عهدنامه ای برای باقی ماندن نیروها و پایگاه های آمریکایی در افغانستان امضا کند.
نیروهای عراقی، که آموزش دیده ی امریکاییان هستند، دارند خود را به حکومت اسلامی عراق و شام تسلیم می کنند. سپاهیان افغانستان که توسط امریکاییان و کاناداییان آموزش دیده اند، هرگاه طالبان آنها را بخواند، چه خواهند کرد؟
سیزده سال پس از تهاجم آمریکا، همچنان بمب ها در کابل منفجر می شوند و دومین شهر بزرگ افغانستان، قندهار نیز امنیت ندارد. بیش از یک دهه پس از تهاجم آمریکا به عراق، هنوز هم در بغداد بمب ها منفجر می شوند و مالکی، موصل دومین شهر بزرگ عراق، را از دست داده است.
و ما همچنان در انتظار تماشای پرده های آخر دو جنگ جورج بوش نشسته ایم.