این صفحه به بهائیان اختصاص دارد
مروری بر تعالیم آئین بهائی
خوانندگان گرامی نهم جولای مصادف است با سالگرد اعدام سید علی محمد باب در تبریز. سیّد باب که بنیان گزار دیانت بابی بود مدت کوتاهی بعد از آن که نظرات انقلابی اش را اظهار کرد دستگیر ، زندانی و تیرباران شد. به همین مناسبت نگاهی به سید باب و محاکمه و اعدام وی می اندازیم.
باب جوان در سال ۱۸۴۴ میلادی در شیراز ادعای خود را نزد نفوس معدودی ازعلما مطرح نمود. این مدعیات خیلی زود سراسر ایران و حتّی عراق را تحت تاثیر خود قرار داد. پیروان باب بصورت تصاعدی زیاد شدند به حدّی که علمای شیعه و سردمداران قاجار نمی توانستند این حرکت را نادیده بگیرند. نحوه مقابله با مدعیات باب در نیمه قرن نوزدهم کاملا قرون وسطایی بود – چنانچه هنوز هم چندان بهتر نشده – از تهدید و ارعاب تا زجر و حبس و شکنجه و اعدام در انتظار پیروان باب بود. خود سیّد باب نیز ابتدا زندانی و شکنجه شد و سپس در چندین مرحله تبعید، به قلعه ماکو دور افتاده ترین نقطه ایران فرستاده شد. هر چند این زجر و تبعید و آزار نه در مدعیات باب تغییری ایجاد کرد و نه از شور و شوق پیروان باب کاست اما سیاست مخالفانِ اندیشه های باب همچنان خشن باقی ماند.
معتقدات باب در تیره ترین دوران جهل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی ایران بسیار نو و انقلابی بودند و طبیعی است که با مخالفت و اعتراض و سوء ظن به این مدعیات نگریسته می شد. هر حرکتی که اندک رنگ و بوی تغییر داشت نوعی انقلاب تلقی می شد تا چه رسد به نظرات انقلابی باب درباره حیات اجتماعی مردم. معتقدات انقلابی باب فقط محدود به تحولات اجتماعی از قبیل ضرورت حکومت شورایی و مشروطه و رجوع به آراء عمومی نبود که اسباب نگرانی شد. نظرات باب درمورد امور دینی نیز مخالفت شدید روحانیت شیعه را در پی داشت.
باب با ادعای قائمیت از یک سو و با نفی هر گونه طبقه روحانیت و مرجعیت از سوی دیگر با قدرت تمام رویاروی علمای شیعه ایستاد. حرکتی که از آن زمان تا کنون از سوی روحانیون نوعی اعلان جنگ تلقی می شود. اما مخالفت ها منحصر به این دو مطلب نبود. سایر عقاید باب هم با نظرات روحانیون تفاوت های جدی داشت. عقایدی از قبیل برابری حقوق زن ومرد. ضرورت آموزش و پرورش مدرن، نگاه استعلایی به موسیقی و حتی نزول آیات به زبان فارسی فقط برخی از انبوه عقاید کفر آمیز باب تلقی شدند. برای همین روحانیون و زعمای سیاسی قاجار که هر دو موقعیت خود را متزلزل می دیدند، دست به دست هم دادند تا آتش این جنبش انقلابی را خاموش کنند و از تنها راهی که بلد بودند اقدام کردند.
شور و اشتیاق پیروان باب به حدی بود که نبرد با ایشان فایده ای نکرد و تنها یک راه حل به ذهن می رسید : محاکمه و اعدام باب. بنابر این باب به تبریز احضار شد و در مجلسی با حضور ولیعهد و بزرگان علمای شیعه محاکمه گردید. برای یک مورّخ مهم ترین نکته ای که با مطالعه تاریخ نویسان متعدّد به چشم می خورد شباهت بی حد محاکمه باب در مجلس ولیعهد با حضور قضات روحانی شیعه و محاکمه عیسا مسیح در حضور هیرودوس حکمران ناصریه با حضور علمای یهود می باشد. در هر دو محاکمه قدرت سیاسی و مذهبی که منافع متفاوتی و حتی متضادی داشته اند بر سر یک موضوع اعتلاف می کنند. در هر دو مورد این علما هستند که دادستان و قاضی می باشند و از دولت انتظار اعمال و اجرای حکم را دارند. در هر دو مورد دادگاه تفتیش عقاید از متهم سوالات بی مورد و توهین آمیز می پرسد و جالب این که در هر دو مورد – چه مسیح و چه باب – اساسا متهم از پاسخ به عمده سوالات استنکاف می کنند. در هر دو محاکمه متهمین ابتدا به تنبیه و آزار جسمی محکوم می شوند ( مسیح را شلاق می زنند و باب را فلک کرده چوبکاری می کنند ) و در نهایت در هر دو مورد حکم اعدام صادر و اجرا می شود.
تاریخ نویسان درباری ادعا می کنند که باب پس ازمحاکمه توبه نامه ای نوشته که در کتابخانه مجلس نگهداری می شده ولی مفقود گردیده! بابیان و بهائیان قویا اصل وجود ابن توبه نامه را رد می کنند و معتقدند در صورت توبۀ باب، علت اعدام وی چه بوده است؟ سرانجام در نهم جولای ۱۸۵۰ سید باب تنها شش سال بعد از اظهار مدعیاتش ، در سرباز خانه تبریز به همراه یکی از پیروان فدائی اش بنام انیس تیرباران می شود. حکم اعدام باب به فتوای علما و با تنفیذ امیر کبیر به مرحله اجرا در می آید.
مهم ترین واقعه ای که همه تاریخ نویسان- موافق و مخالف به وقوعش اشاره می کنند مسئله غایب شدن باب می باشد. وقتی باب را برای اجرای حکم می خواستند ببرند باب درخواست می کند صحبتی که با کاتبش داشته را به اتمام برساند. اما اجازه نمی دهند و او را به همراه انیس به میدان سرباز خانه برده و حکم تیرباران اجرا میشود. تعداد نفرات فوج اعدام بیش از هفتصد نفر بود و طبعا چنین شلیکی دود غلیظی ایجاد می کند. پس از محو دود شاهدان با کمال حیرت انیس را زنده می بینند ولی باب دیده نمی شود. شاهدان فریاد بر می آورند که قائم غیبت کرد. پس از جستجو باب را در حال ادامه مکالمه با کاتبش می یابند و باب اظهار می کند صحبت من به پایان رسید و اکنون برای شهادت آماده ام. طبعا بابیان و بعدا بهائیان این اتفاق را نشانه قدرت الهی باب می دانند ولی مورّخان درباری عموما این واقعه را ناشی از یک اتفاق قلمداد می کنند.
مراسم اعدام را با فوج دیگری از تیراندازان مهیا می کنند. این بار بیشتر تیر ها به هدف می خورند به شکلی که دو جسد باب و انیس یکی شده و غیر قابل تفکیک اند. مامورین حکومتی جسد باب و انیس را در خندق بیرون شهر می اندازند تا طعمه حیوانات شود. چند نفر از پیروان از جان گذشتۀ باب این اجساد را شبانه می ربایند و تقریبا بعد ازشصت سال، پس ازآنکه به فلسطین که در آن زمان تبعیدگاه بهائیان بود انتقال یافتند، در شهر حیفا در دامنه کوه کرمل به خاک سپرده می شوند.
به هر حال بهائیان در طی دوره های مختلف مدفن باب را – که آن را مقام اعلی می نامند – تزیین و تکمیل کرده اند به صورتی که امروز شامل ساختمانی زیبا و ظریف با گنبدی طلایی و باغ هایی منظم در طول و عرض کوه کرمل می باشد. این مجموعه باغ ها که در بین ساکنان محلی به باغ های ایرانی معروفند در سال ۲۰۰۸ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت گردید.