از خوانندگان
همواره رسم بر این است که افراد پس از فوت مورد ستایش قرار می گیرند و چنین ستایشی بعضا ناشی از نوعی دلسوزی نسبت به بازماندگان و یا شخص درگذشته است و کمتر به عملکرد متوفی در زمان حیات برمی گردد. بر این اصل استثنائاتی هم وارد است و آن به مواردی محدود می شود که فرد مورد ستایش آن قدر قهرمانانه زندگی کرده باشد که دیگران را وادار به ستایش نماید.
مهرانگیز کار یکی از مصادیق بارز این استثناء است. من او را به دو اعتبار می شناسم:
اول این که هر دو ما وکیل دادگستری هستیم و همزمان در تهران به وکالت اشتغال داشتیم، با این تفاوت که من در سال ۱۳۵۱ پروانه ی وکالت گرفتم و او به گفته ی خودش اندکی پیش از بهمن ۱۳۵۷ وکیل شد، اما دانشکده حقوق را هر دو ما با یک سال پس و پیش همدوره بودیم.
دلیل دوم هم ارادت من به ایشان، آشنایی من به طرز کار او و مطالعه نوشته هایش بود که مرتبا بدان ها مراجعه می کردم. مقالات او در رابطه با حقوق زن و ستمی که بر زنان ایران به دلیل فقدان حمایت قانونی می شد، موجب شد که من در دوران وکالت در ایران هیچگاه پرونده ی طلاق از هیچ مردی را نپذیرم، صرفنظر از این که این مرد چه شخص و یا در چه رابطه ای با من باشد.
نوشته هایش در حمایت از حقوق کودک، من را در زمره ی وکلایی قرار داد تا در هر پرونده ای که رد پای کودکی را می دیدم، تنها به استیفای حقوق این و یا آن کودک اصرار ورزم.
مقاله ی بندرعباس مهرانگیز کار که پس از سفر کوتاهش به بندرعباس تحت عنوان “بندرعباس” منتشر شد، نشان می دهد که مهرانگیز کار به آینده تعلق دارد و نه زمان حال. مهرانگیز کار همزمان ماست اما به اعتقاد من او و افکارش به قرن آینده متعلق است.
هستند بسیاری که از روش کار و یا نوشته هایش استفاده و یا به عبارت بهتر، سوء استفاده کردند و به جوایزی رسیدند و محافظه کارانه به خودنمایی در این جا و آن جا مشغولند، اما مهرانگیز کار هیچ وقت چنین نکرد.
من جمعی حقوقی را به یاد نمی آورم که من و یا همکارانم از او یادی نکرده باشیم. در کنفرانس حقوق بشر که در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۹ در دانشگاه یورک برگزار شد، از فرصت کوتاه بین دو جلسه استفاده کردم و به او و دیگر همکار عزیزم عبدالکریم لاهیجی ابراز ارادت کردم. در همین دیدار کوتاه به او خاطرنشان کردم که نه مقاله “بندرعباس” از یادم می رود و نه از اعتقادم به استحقاق بلامنازعه ی او به دریافت هر آن چه که دیگران از کنار او، بدان رسیدند، ذره ای کاسته شده است.
کتاب “ایمان به خون آلوده” ی مهرانگیز کار نشان دیگری از همت بلند و سعه ی صدر، دانش وسیع و افکار ترقی خواهانه ی این وکیل محترم دادگستری ست.
به هنگام مطالعه ی قسمت هایی از این اثر ارزشمند، بی اختیار با خود گفتم: جانا سخن از زبان ما می گویی.
مطالعه این کتاب کم نظیر را به همه توصیه می کنم و برای خانم مهرانگیز کار سلامتی کامل، شادی روزافزون و سرافرازی بیشتر آرزو دارم.
ارادتمند مهرانگیز کار