اردشیر محصص، چهرۀ درخشان فرهنگ و هنر ایران معاصر درگذشت. محصص در جهان طراحی و طرحپردازی نامی شناخته بود و منتقدان و صاحبنظران او را از طراحان بزرگ معاصر به شمار میآوردند.
شهروند ۱۲۰۰ ـ پنجشنبه ۲۳ اکتبر ۲۰۰۸
(۱۹ شهریور ۱۳۱۷ ـ ۱۸ مهر ۱۳۸۷ / ۹ سپتامبر ۱۹۳۸ ـ ۹ اکتبر ۲۰۰۸)
اردشیر محصص، چهرۀ درخشان فرهنگ و هنر ایران معاصر درگذشت. محصص در جهان طراحی و طرحپردازی نامی شناخته بود و منتقدان و صاحبنظران او را از طراحان بزرگ معاصر به شمار میآوردند.
با نام او بود که هنر طرح پردازی ایران معاصر، در صفحات روزنامهها و ماهنامهها و هفتهنامههای پر اعتبار جهان راه یافت. در طی سالیان، آثار او چه به هنگام نمایش در نمایشگاهها و چه به صورت طبع و نشر در آلبومها و کتابها، تحسین و ستایش همگان را برمی انگیخت. چندین و چند بار جایزهها و امتیازات هنری پر افتخار بینالمللی به محصص تعلق گرفته بود.
با قلم او بود که طراحی جدید جهان در ایران راه یافت و از اقبال و تحسین روزافزونی برخوردار شد. هنر محصص در بستر تلاقی سنتهای طراحی و تصویری ایرانی (از نقشهای سفالینهها و مجلسهای مینیاتور گرفته تا تصاویر کتابهای چاپ سنگی) و دستاوردهای هنر گرافیک جهان امروز گسترش مییابد و بارور میشود. هنری بیگانه با رونویسی و تقلید کور. امروزین، ایرانی و جهانی.
در سالهای دراز دوری از دیار و زندگی در این سو، اردشیر، فروتن و استوار و خستگیناپدیر، هرگز و هیچگاه، حتی در اوج رنج تن و رنجوری جان، قلم از کف نگذاشت و همواره و همچنان افسانه و افسون دنیا و دنیاهائی را بر صفحه ی کاغذ و پارچه تصویر کرد. محصول کار او، چه از نظر حجم و میزان و چه از نظر تنوع و گوناگونی در سبک و موضوع، چشمگیر و شگفتیآفرین است. هم رنگ و روغن و هم سیاه قلم. هم طرح و طراحی و هم نقش و نقاشی. دلقکهای سیرک، حاجیفیروزها، تیرباران شدهها، نفرینشدگان، زنان در حجاب، میرزا رضا در زنجیر، مصدق در محکمه ی نظامی و بالاخره کوره های آدمسوزی و "هولوکاست". و بعد هم تصویرپردازی کتابها: از کتاب کلثوم ننه تا وغ وغ ساهاب.
طنز تلخ اردشیر چهره ی کریه حافظان نظم و پاسداران خشکاندیشی را نمایان میکرد، پرده از دروغ و فریب و زور و تزویر بر میگرفت و لبخند بر لب و شادی در دل می نشاند و همدلی می انگیخت. او خود زمانی گفته بود "کاریکاتور هنر رپورتاژ است. یک وقایعنگاری. من آنچه را میبینم میکشم. به نظر من کاریکاتورها اسناد یک عصرند".
محصص تصویرگر دوران ما بود. خاموش و بی اعتنا و بی خیال از کنار تلاطم و هیاهوی زمانه نگذشت و این چنین بود که هر آنجا که میبایست و میشایست خطها و نقشها و رنگهای قلم او فریاد خشم بر آوردند و آوای همدردی سرودند. با زمان و در زمان خود زیست. محصص روشنگری، روشنبینی، روشنی و روشنائی بود. هنرمندی از دودمان عادلان و بیداردلان و ترقیخواهان و نوآوران. با تقوا و در اخلاق زیست.
دوست آرام ما دیگر دنیا را نقش نمی زند و ما دیگر در نقشهای او، گذشته و اکنون، شادی و اندوه، خشم و خروش خود را نمییابیم. اردشیر، اردشیرِ دنیای ما بود. یادش بیدار و پایدار.
۲۷ مهر ۱۳۸۷ / ۱۸ اکتبر ۲۰۰۸
یرواند آبراهامیان ـ شجاع آذری ـ داریوش آشوری ـ آذر اشرف ـ احمد اشرف ـ رحیم اصغرزاده ـ صدرالدین الهی ـ رضا براهنی ـ سهراب بهداد ـ ناصر پاکدامن ـ ایرج پزشکزاد ـ شهرنوش پارسیپور ـ عباس توفیق ـ علی اصغر حاجسیدجوادی ـ حسن حسام ـ ناهید حقیقت ـ منصور خاکسار ـ نسیم خاکسار ـ هادی خرسندی ـ علی خوانساری ـ محمدرضا خوبروی پاک ـ پیر خوبیار ـ اسماعیل خوئی ـ زهره خیام ـ رضا دقتی ـ بهرام رحمانی ـ ناصر رحمانینژاد ـ رامین روحانی ـ مجید روشنگر ـ سعید رهنما ـ ناصر زراعتی ـ اکبر سردوزامی ـ آنا عنایت ـ محمود عنایت ـ منصور فرهنگ ـ شهرام قنبری ـ فرهاد کاظمی ـ احمد کریمی حکاک ـ هوشنگ کشاورز صدر ـ مریم متیندفتری ـ هدایت متیندفتری ـ مهشاد محیط ـ توفیق مردانی ـ رضا مرزبان ـ ناهید مظفری ـ بهروز معظمی ـ ژیلا معظمی ـ هایده مغیثی ـ بهمن مقصودلو ـ ابراهیم مکی ـ شهریار مندنیپور ـ ناصر مهاجر ـ باقر مؤمنی ـ مرتضی میرآفتابی ـ شیدا نبوی ـ فیروز نجومی ـ نیکزاد نجومی ـ علی ندیمی ـ شیرین نشاط ـ مجید نفیسی ـ پرتو نوری علا ـ بهمن نیرومند ـ حورا یاوری ـ محسن یلفانی.