وزارت نفت ایران اعلام کرد که سفرهای استانی آقای احمدی نژاد، ۱۷۵۰ میلیارد تومان خرج روی دست وزارت نفت  گذاشته است.

ما ایرانی ها عادت کرده ایم که همیشه یک روی سکه را ببینیم. به همین دلیل وقتی سکه ای را از جیب مان درآوردیم و دادیم به گدا، گداهه همینقدر که دید روی سکه نوشته است ۵۰۰۰ ریال، شروع می کند به متلک گفتن که مرد حسابی تمام دست و دلبازی ات همینه؟ پانصد تومن؟ یا خیال کردی پنج هزار ریال یعنی پنج هزار تومن؟ تازه پنج هزار تومن یعنی یک یورو. با یک یورو چی میشه توی تهران خرید که میدی به من و انتظار دعا و تشکر هم داری…

همین گدا اگر آن روی سکه را هم نگاه می کرد و می دید نوشته است بارگاه حضرت معصومه به ارزش سکه پی می زد و شروع می کرد به تشکر کردن و توسل جستن به حضرت معصومه برای دست یافتن به یک زندگی بهتر.

از مثال فوق می شود این نتیجه را گرفت که اگر وزارت نفت عقلش می رسید، آنطرف سکه را هم نگاه می کرد و می فهمید که این سفرها چقدر ارزشمند بوده! و اگر توجه می کرد می دید که از سفرهای استانی آقای احمدی نژاد چه برکات عظیمی نصیب مردم ایران شده، کلاهش را قاضی می کرد و می گفت گور پدر درک. ۱۷۵۰ میلیارد تومان پولیست که  قابل پاک coinترین دولت تاریخ ایران را داشته باشد؟

آقای احمدی نژاد در هر سفر استانی مثل آب خوردن خنده  و نشاط و امید و آرزو پخش می کرد و این کار بیش از اینها ارزش دارد.

مردم می گفتند آب نداریم می خندید و می گفت میارم براتون، می گفتند نون نداریم، می گفت می خرم براتون. می گفتند دوا و دکتر نداریم، می گفت جور می کنم براتون و می گفتند خانه و مسکن نداریم می گفت می سازم براتون …. در نتیجه وقتی از سفر برمی گشت همه مردم آن استان خندان و امیدوار شروع می کردند به بشکن زدن و قر دادن که بزودی آب و برق و کار و دوا و دکتر را همراه نفتی که قرار است بیاورند سر سفره مان، می آورند در خانه مان و تقدیممان می کنند!

۶۰۰ فامیل به جای ۱۰۰۰ فامیل

روزی که آقای عزت اله یوسفیان ملا  عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی کشور خبر داد که یک چهارم نقدینگی کشور، یعنی صد هزار میلیارد تومان، در اختیار۶۰۰ نفر است خبرنگار ما فوراً دوزاری اش افتاد و فهمید که خدا را شکر هزارفامیلی که در زمان شاه مملکت را غارت می کردند از بین رفته اند و ۶۰۰ فامیل بیشتر از آنها باقی نمانده است.

خبرنگار ما برای اینکه بداند این ۶۰۰ نفر با اینهمه پول چه می کنند گشت و گشت و گشت تا بالاخره یک نفر از آنها را توی میدان فردوسی و توی صف اتوبوس پیدا کرد.

طفلک عینک دودی پررنگی زده بود و سبیل پرپشتی گذاشته بود که شناخته نشود، دل پری داشت از دست روزگار وگله پشت گله که خدا این صنار سه شاهی را از ما بگیره راحت شیم

می گفت مردم صد هزار میلیارد تومان را اینجوری  ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ می بینند و به نظرشان خیلی زیاد می آید، اما این فقط یک روی سکه است و نمی دانند یک چهارم نقدینگی کشور را در اختیار داشتن و نگهداری آن چقدر مشکل است.  خودشان صد هزار تومان پول که می گذارند توی جیب شان که بروند نان وگوشت روزانه شان را بخرند، سه تا سنجاق قفلی هم می زنند در جیب شان و تازه وقتی به مغازه قصابی که رسیدند می بینند رندان جیب شان را زده اند. حالا حساب کنید نگهداری این پولی که خدا به طور امانت دست ما سپرده است، چقدر مشکل است.

این ثروتمند مادرمرده می گفت بارها شده است که سه بعد از نیمه شب از خواب پریده ام و از وحشت اینکه یک چهارم نقدینگی یک کشور ثروتمند ایران را در اختیار دارم نماز وحشت خوانده ام و با خدا دوستانه و مثل اون داستان چوپان و شبان مولوی درد دل کرده ام که خدایا از اینکه این بنده ات را شایسته آن دانسته ای که صاحب چنین ثروتی بشود ممنونم.کار سختی به من واگذار کرده ای ولی چشم، چشمم هم کور برات نیگرش می دارم و با بهره اش پس می دهم، اما ناگهان به خودم آمده ام، محکم زده ام توی دهن خودم، استغفار کرده ام، کلمه بهره را با سود بانکی عوض کرده ام که  نصف شبی خدا از دستم عصبانی نشود و گفته ام خدایا ببخش اگر کفر گفتم. من راضی هستم به رضای تو و اگر تو بخواهی حاضرم بیشتر از اینش را هم بدون بهره یا سود بانکی و هرکلاه شرعی دیگری برایت نگاه دارم!

او می گفت آقای محصولی وزیر کشور آقای احمدی نژاد، روزی که اعلام کرد ۱۶۰ میلیارد تومان ثروت دارد برای اینکه سوءتفاهمی پیش نیاید گفت که این پول متعلق به آقا، امام زمان است و نزد ما امانت. پول من را هم که همه می دانند مال خود خداست و روزی که رفتم آن دنیا باید ببرم دو دستی تحویلش بدهم.

این ثروتمند دلسوخته می گفت من از ترس خدا، اتوموبیل مازارتی یک میلیار و نیم تومنی ام را گذاشته ام گوشه پارکینک زیرزمینی ام و با اتوبوس رفت وآمد می کنم که هم خدا ببیند و هم مردم که من اهل سوءاستفاده و حتی استفاده از اموال دولت نیستم و تا آنجا که می شود در اموال خدا صرفه جویی می کنم.

آن مازارتی لعنتی را هم هرچند وقت یکبار به ناچار می آورم بیرون روغنش را عوض می کنم و دوباره هول هولکی می برم می گذارم سر جایش.

وی برای خبرنگار ما توضیح داد که می دانید این مازارتی های جدید، مثل بادمجانی که سرخ می کنی، روغن زیاد مصرف می کنند. ترسم این است که تمام پولی که خدا پیش من دارد ظرف چند سال آینده صرف بنزین و روغن همین لامصب شود و در صحرای محشر حتی یک تومن از پول هایی را که خدا به من امانت داده نتوانم پس اش بدهم!

جنسیتی یا بد جنسیتی؟

عیسی فرهادی فرماندار تهران در گفتگو با فارس اظهار داشت جدا کردن محل فعالیت خانم ها از آقایان تفکیک جنسیتی نیست، بلکه احترام به آنهاست.

ایشان که مشغول توجیه این مسئله برای خبرنگار ما بودند و هی دلیل می آوردند، هی دلیل می آوردند بلکه خبرنگار ما حالی اش بشود، فرمودند مردم کشور ما نه تنها  با لغات و ادبیات و این جور چیزها بیگانه اند، بلکه از مسائل جنسی هم فقط بدجنسی اش را یاد گرفته اند. به محض اینکه گفتیم  خانم ها از اینطرف بروند،  آقایان از آنطرف، یا خانم ها بروند توی زیرزمین کار کنند، آقایان طبقه هفتم، آن را یک تفکیک جنسیتی به حساب می آورند در حالی که زن و مرد درکشور ما برابر و حتی برادرند.

شما به همین کلمات خانم و آقا توجه کنید؟ خانم از چهارحرف تشکیل شده و آقا از سه حرف و این نشان می دهد که ما برای زن شأن و منزلت بیشتری قائلیم و یک خانم حداقل به اندازه یک حرف بیشتر از یک آقا سهم برده است.

ایشان فرمودند چرا وقتی درکشورهای خارجی تابلو می زنند کهLadies und Gentelmen   کسی ایراد نمی گیرد و آن را تفکیک جنیستی به حساب نمی آورد ولی ما فارسی اش را که نوشتیم می شود تفکیک جنسیتی؟!

عدد بی ناموس!

zansetizi

فقط دولت ها نیستند که خوب و بد دارند. اعداد هم همین اخلاق نحس را دارند. مثلا عدد هفت در کشور ما عدد میمون و مبارکی است و عدد ۱۳ عدد نحس. عدد ۴ برای مسلمان ها عدد وسوسه انگیزیست چون هر وقت چشم آدم می افتد به این عدد، خوشی می زند زیر دلش و وسوسه می شود که برود سه تا زن دیگر هم بگیرد ببینند چهار تا زن چه مزه ای می دهد!

عدد ۶۳ در همین سال های اخیر در زندگی ما نقش های عجیب و غریبی بازی کرده است. درست در زمانی که آقای احمدی نژاد با ۶۳ درصد آرا برنده شد، خبر رسید که ۶۳ درصد معتادان کشور متاهل هستند و ۶۳ درصد معتادان شاغل.

دانشمندان معتقدند اعداد را هم باید داخل آدم حساب کرد و با آنها مثل فشارهای زندگی کنار آمد. مثلا سه هزار میلیارد تومان عدد زیبایی است اما وقتی دیدی همین عدد دارد کارت را به جاهای باریک می کشاند، باید هرچقدرش را که توانستی برداری و فرار کنی به کانادا…. یا وقتی متوجه شدی که جامعه به رقم سه هزار میلیارد تومان حساسیت پیدا کرده، باید قید این رقم  را بزنی و دفعه دیگر ۹ هزار میلیارد تومان اختلاس کنی  که دیدیم  کردند و شد!

وقتی فهمیدیم عدد ۱۳ عدد نحسی است آن  را تبدیل کردیم به ۱+ ۱۲ و با این کلک مرغابی جوری نحسی آن را ازبین بردیم که خود عدد مادرمرده نفهمید ازکجا خورده!

اما برخی از همسایگان ما مثل افغانستان، هنوز درگیر نحسی و خوبی و بدی اعداد هستند و برای آن راه حل پیدا نکرده اند. در افغانستان عدد ۳۹ عدد بی ناموسی یا نحس به حساب می آید و مردم حتی پلاک خانه یا ماشینی را که عدد ۳۹ در آن باشد، رد می کنند:

خبرنگار ما که با یک افغان صحبت می کرد پرسید یعنی شماها جوری به این عدد حساسیت دارید که اگر کسی ۳۹ میلیارد دلار هم به شما بدهد نمی گیرید؟ طرف خیلی جدی جواب داد نه که نمی گیریم.

بعد کمی فکر کرد، پشت گوشش را خاراند و گفت البته در زندگی استثنائاتی هم وجود دارد. اگر پیشنهادتان جدی است با کمی تخفیف قبول می کنم. یعنی مثل آن ۱+ ۱۲ شما ها، یک راه حل برایش پیدا می کنم . یک میلیاردش را می دهم به خودتان و۳۸ میلیاردش را من برمی دارم که برایم حرف درنیاورند!

طفلکی بنیاد شهید

ظاهراً که دیواری کوتاهتر از بنیاد شهید در کشور ما پیدا نمی شود؟ به گزارش کمیته تحقیق و تفحص، میزان فساد مالی که در این بنیاد کشف شده فقط ۱۰۰۰ میلیارد تومان است که پیش بچه بگذاری قهر می کند. آخه بچه های این دوره و زمانه آنقدر روشون زیاد شده که میگن بین اینهمه فساد مالی که کشف شده، فساد ۱۰۰۰ میلیارد تومنی هم داخل آدمه و ارزش گفتن و نوشتن داره؟!

برق تاریخی!

bastani

در حالی که بناهای تاریخی در بسیاری از کشورهای جهان بیکار و بیعار افتاده اند و می خورند و می خوابند، ما از بناهای تاریخی مان استفاده می کنیم و نمی گذاریم فراموش شوند و دلمان  را به این خوش نمی کنیم که در سال عده ای توریست به دیدار آنها می روند.

به گزارش ایسنا، همین الان روی قلعه اردشیر و قلعه دخترکه از قدیمی ترین بناهای باستانی کرمان هستند، دکل های برق نصب شده در نتیجه برقی که از این طریق به خانه های مردم می رسد، یک نوع برق تاریخی است.

خاصیت برق تاریخی در این است که وقتی شب شد وکلید چراغ را زدی، کوروش و داریوش و آریوبرزن ردیف به ردیف می آیند جلوی چشمت و رژه می روند.

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.