هر جا که احساس مسئولیت، نوع دوستی، انسانیت و تلاش باشد، خواستن، توانستن می شود

 

 

مینو همیلی: اسپانسری کاملا داوطلبانه و عملی انسانی است. متأسفانه مواردی از ترکیه گزارش شده است که وکلا و افرادی در قبال پیدا کردن پنج نفر اسپانسر از پناهجویان پول دریافت می‌کنند (حداقل ۵۰۰۰$) این مبلغ جدای از حق الزحمه وکیل بوده است. گرفتن پول بابت پیدا کردن اسپانسر غیر قانونی است و جرم محسوب می شود. فردی که متعهد شده است کسی یا کسانی را در کانادا یک‌سال حمایت کند نمی تواند از پناهجو درخواست پول کند در نتیجه حتی وکلا نمی توانند به این بهانه از پناهنده پول دریافت کنند.

بیست و سوم جون ۲۰۱۰ بود که در شهروند مطلبی از مینو همیلی با عنوان “فراخوان کمک به یک خانواده کرد فراموش شده در ترکیه” منتشر کردیم. از آن زمان بیش از چهار سال می گذرد. دیگر یادمان رفته بود که زمانی از یک خانواده ی فراموش شده در ترکیه نوشته بودیم، ولی مینو همیلی یادش نرفته بود. او همچنان پیگیر وضعیت آنان بود تا بالاخره با همت و تلاش او و نیکوکاری چند انسان که امر اسپانسری را برعهده گرفتند بالاخره کار این خانواده درست شد و آنها همین امروز (پنجشنبه ۱۴ آگوست۲۰۱۴) عازم کانادا هستند.

خوب این خبر خوشحال کننده ای است که خانم همیلی در اختیارمان گذاشت و ما هم فرصت را غنیمت شمردیم و خواستیم در جریان کاری که به این نتیجه ی مثبت انجامید، قرار بگیریم.

در زیر گفت وگوی من را با مینو همیلی، سحر طیفوری و آقای احمدی می خوانید و در جریان گفت وگو با هر یک بیشتر و بهتر آشنا می شوید.

مینو همیلی

مینو همیلی

 

گفت وگو با مینو همیلی

خانم همیلی، شما بانی این کار نیکوکارانه بودید و با مصاحبه با سحر گشایشی در وضعیت بلاتکلیف آنها به وجود آوردید. چون آن مصاحبه چند سال پیش منتشر شده، به کوتاهی نحوه ی آشنایی تان با سحر و خانواده اش را برای خوانندگان ما بگویید.

ـ سال ۱۹۹۹در شهر آغری ترکیه با خانواده طیفوری آشنا شدیم. دخترهایمان با هم تقریبن همسن ‌وسال و هم‌بازی بودند. روزهای سختی را با هم گذراندیم هردو قبول شدیم، اما آنها متاسفانه به دلیل مشکل خاصی که در پرونده یو ان (سازمان ملل ـ UN) داشتند۱۰سال معلق ماندند. طی این سال ها با آنها در تماس بودم و آنچه را در توان داشتم برای احقاق حقشان انجام دادم، حتی به همراه پدر و دختر خانواده با مسئولان “یو ان” آنکارا ملاقات داشتیم. همچنین یکی از مسئولان دفتر اصلی سازمان ملل ژنو هم درگیر این کیس شد، اما متأسفانه به دلیل پیچیدگی مسئله به جایی نرسیدیم و “یو ان” در ادامه بی مهری به این خانواده قبولی آنها را پس از ۱۰ سال پس گرفت و به‌ نظرم راهی به جز اسپانسری گروه ۵ نفره نماند. به امید یافتن اسپانسرهای واجد شرایط به نظرم رسید طی مصاحبه ای این پرونده را علنی کنم. قبل از آن یک بار اسپانسری خانواده طیفوری که از کانال دیگری صورت گرفته بود، رد شده و به همین خاطر و به دلیل طولانی شدن موقعیت دشوارشان قانع کردن سحر جوان و دوست ‌داشتنی برای مصاحبه بسیار سخت بود. پس از انتشار مصاحبه آقای احمدی برای این کار انساندوستانه پیشقدم شدند و زمانی که از ترکیه به آقای احمدی زنگ زدم گفتند”شرایط این خانواده ذهنشان را مشغول کرده و تمایل دارند به فراخوان من جواب دهند.” خوشبختانه پس از بازگشتم به کانادا چهار نفر دیگر برای اسپانسری این خانواده اعلام آمادگی کردند.

در این‌مدت آقای احمدی به عنوان سرگروه و من به عنوان هماهنگ‌کننده با هم در تماس بودیم. نامه های حمایتی از چندین نهاد حقوق بشری و پناهندگی و همچنین از مرکز حمایت از شکنجه شدگان گرفتیم و به سفارت کانادا در آنکارا و “ایمی گریشن” ارسال کردیم. بارها از طرف گروه اسپانسرها طی نامه های مختلف مشکلات این خانواده را به سفارت کانادا در ترکیه انعکاس دادیم و تا به امروز تمام اعضای گروه اسپانسری با شکیبایی اوضاع را دنبال کرده ‌اند و خوشبختانه بزودی این خانواده به کانادا خواهند آمد.

شما پنج اسپانسر برای این خانواده پیدا کردید. لطفا بگویید اسپانسرها چه تعهداتی در این زمینه دارند، آیا برایشان بار مالی دارد؟

ـ اسپانسرها متعهد شده ‌اند که به اسکان این خانواده در کانادا کمک کنند طوری که آنها تا یک سال هیچ کمک دولتی را دریافت نکنند. آنها با صبر و بردباری توانسته ‌اند سال‌های طولانی در ترکیه دوام بیاورند. با شناختی که من از این خانواده دارم می‌دانم تلاش خواهند کرد و به‌ صورت مستقل می‌توانند امورات خود را بگذرانند و خصوصن برای سحر آینده‌ی درخشانی را تصور می کنم. این دختر باهوش توانسته در شرایط دشوار پناهندگی طی هشت سال دیپلم ریاضی بگیرد. پس از اینکه در کنکور رتبه عالی را کسب کرد، به دلیل پناهنده بودن نگذاشتند انتخاب رشته کند.

کلا به دلیل موانعی که در پذیرش پناهجویان در دانشگاه های دولتی ترکیه وجود دارد، می توانم بگویم شاید سحر اولین پناهجویی باشد که به دلیل نمرات عالی اش و حمایت مدیر مدرسه و تلاش و پشتکار خودش که مرتب از این اداره به آن اداره می رفت، بالاخره توانست در دانشگاه دولتی استامبول که پذیرش خارجی ها در آن امکان پذیر بود، در رشته مولکول و ژنتیک تحصیل کند. حالا هم که سال سوم را گذرانده می خواهد نمراتش را به دانشگاهی در کانادا منتقل کند. همچنین سحر طراح ماهری ست و صدای فوق العاده‌ای دارد.

شما قبلا در سازمان پناهندگان بی مرز بودید، آیا همچنان در آن سازمان فعالید و یا به صورت شخصی به حمایت از پناهندگان می پردازید؟

ـ من در حال حاضر فعالیت شخصی و مستقل دارم، اما کماکان با بیمرز و تعدادی از سازمان‌های پناهندگی و حقوق بشری ایرانی ـ کانادایی در ارتباط هستم. فلسفه کار داوطلبانه من نیز به خاطر درک شرایط سخت پناهندگی است چون با داشتن یک فرزند خردسال خود نیز در شرایط دشوار ترکیه زندگی کرده ام. همچنین تلاش برای یافتن مکانی امن و تغییر زندگی همنوعان پناهجو به من آرامش خاصی می دهد.

گفتید که این خانواده را می شناختید و به همین دلیل پا پیش گذاشتید، این به این معنی است که برای آنهایی که نمی شناسید کاری نمی کنید؟

ـ خیر من در طول ۱۳ سال فعالیت داوطلبانه هرگز محدودیتی برای کارم نگذاشتم. برای کمک به پناهجویان، عقیده و تعلق سازمانی شخص برایم مطرح نبوده است و همیشه به این اعتقاد دارم که رانده شدگان از ایران شامل کمونیست، مجاهد، دموکرات، بهایی، همجنسگرا، یارسانی و … مخرج مشترکی دارند، هر کدام از این‌ها وقتی فرار کرده اند لابد نتوانسته ‌اند در زیر پرچم حکومتی که نه تنها نان مردم را به گرو گرفته، بلکه به گوشه و کنار زندگی انسانها تجاوز کرده، زندگی کنند و من تا کنون هیچ مرزی را برای کارم نداشته‌ام مگر موارد امنیتی و مشکوک، اما بدبختانه سیاست ضد پناهندگی روزبه‌روز سخت‌تر و دست امثال من بسته‌تر می‌شود، خصوصن در مورد ترکیه به خاطر هجوم پناهندگان جنگ زده سوری و اخیرن عراقی به آنجا پروسه پناهندگی به‌مراتب سخت‌تر و طولانی‌تر شده است. موارد زیاد هستند و این بیش‌تر شامل فعالان سیاسی می‌شود، برای نمونه بهرنگ زندی از نویسندگان و فعالان سیاسی چپ و عضو سابق دانشجویان آزادی‌خواه ‌و برابری ‌طلب با وجود داشتن مدارک مکفی، حکم ۶ سال زندان در ایران و تحت تعقیب بودن او در داخل، بعد از گذشت ۱۵ ماه هنوز سازمان ملل با او مصاحبه نکرده است. صدرالدین سعیدپور عضو حزب دموکرات کردستان ایران با سابقه حدود شش سال زندان و وجود آثار ۹ ماه شکنجه از سال ۲۰۰۱ از یو ان آنکارا درخواست پناهندگی کرد که پس از ۵ سال پرونده بسته شد و اکنون در ترکیه بسر می برد. جمال حسینی از بنیانگذاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران(هرانا) پس از هفت سال بلاتکلیفی در ترکیه درگذشت و پزشکی قانونی اعلام دلیل اصلی مرگ را به شش ماه آینده موکول کرده و تنها گزارش مختصری به پلیس ترکیه داده است!

متأسفانه انسانیت روزبه‌روز عقب‌نشینی می‌کند و منفعت طلبی جایگزین آن می شود. دولت‌ها ترجیح می‌دهند افراد متخصص و پولدار را با سرمایه‌گذاری های گاه کلان بپذیرند که اغلب دزدهای اموال مردم در ایران هستند که نمونه آن رییس بانک ملی “محمودرضا خاوری”  است که پس از اختلاس بزرگ ۳۰۰۰ میلیاردی به کانادا گریخت، البته با داشتن حق شهروندی برای خود و خانواده اش!

من در کنار کمک به پرونده های ویژه، در حد توان کارهای اساسی را در برنامه خود داشته ام در سفرهایم به ترکیه فیلم هایی را از زندگی پناهندگان فراموش شده تهیه و به “یو ان” آنکارا و ژنو تحویل داده ام. همچنین در نشست هایم با “یو ان” بررسی مجدد کیس های ردی را از آنها درخواست کرده ام که خوشبختانه به جز چند مورد بقیه قبولی گرفته اند. باید وضعیت پناهندگان ترکیه را از طریق رسانه ها به مردم دنیا و “اداره ی مهاجرت” دولت‌ها انعکاس داد. بسیاری از پناهندگان با وجود داشتن قبولی در ترکیه سرگردانند. گروهی از پناهندگان سیاسی کرد با وجود داشتن قبولی از سازمان ملل سالهاست در انتظار انتقال به کشور ثالث هستند.کیس سازمان مجاهدین در یو ان رد می شود. افراد دارای کیس این سازمان بناحق سال هاست در ترکیه آواره اند این درحالی ست که این سازمان نامش از لیست تروریستی درآمده است.

اسپانسری هم با وجود پروسه طولانی هنوز راه حلی‌ست و از بین ایرانی های واجد شرایط ساکن تورنتو به نسبت تعداد افراد انساندوستی که آستین ها را بالا می زنند می توانیم افرادی را از “جهنم” پناهندگی ترکیه نجات دهیم. اما این کار کاملا داوطلبانه و انسانی ست. متأسفانه مواردی از ترکیه گزارش شده است که وکلا و افرادی در قبال پیدا کردن پنج نفر اسپانسر از پناهجویان پول دریافت می‌کنند (حداقل ۵۰۰۰$) این مبلغ جدای از حق الزحمه وکیل بوده است. گرفتن پول بابت پیدا کردن اسپانسر غیر قانونی ست و جرم محسوب می شود. فردی که متعهد شده است کسی یا کسانی را در کانادا یک‌سال حمایت کند نمی تواند از پناهجو درخواست پول کند در نتیجه حتی وکلا نمی توانند به این بهانه از پناهنده پول دریافت کنند.

در نهایت و در جواب سئوال مشخص شما باید اضافه کنم من برای نجات این خانواده که سالها در جریان شرایط حادشان بودم چون به نظرم مستحق بودند همه راهی را رفتم و پس از ناامیدی از “یو ان” راه اسپانسری را پیش گرفتم و در جریان سفرم به ترکیه با سحر مصاحبه کردم و از طریق درج مصاحبه در مجله شما (شهروند) مردم مطلع شدند و بدادشان رسیدند. همچنین شرایط اسپانسری را برای اسپانسرها تشریح کردم و به آنها اطمینان دادم که مشکلی برایشان پیش نخواهد آمد. ضمنن من برای افرادی که خودم مستقیم نشناخته ام و دیگران معرفی کرده اند نیز آنچه را در توان داشته ام انجام داده ام. برای مثال همین راه را برای نجات یک خانواده ایرانی که بیش از ده سال است در قبرس سرگردانند، رفته ام.

آوارگان ایرانی فقط در ترکیه نیستند. من در سفر سال گذشته ام به کردستان عراق پناهجویانی را دیدم که ۲۵ سال است قبولی “یو ان” را دارند. پناهجویان خصوصن زنان و کودکان در شرایط سختی زندگی می کنند. زنی را دیدم که با وجود مشکلات عدیده مالی ۱۱ بار تحت عمل جراحی از جمله درآوردن تومور قرار گرفته بود و زندگی سختی دارد. مادر جوانی با دو فرزند را دیدم که با وجود داشتن بیماری استخوان مجبور است برای گذران زندگی نظافتچی هتل باشد و این در حالی ست که دکترها تشخیص داده اند که امکان عمل جراحی برایش در عراق وجود ندارد. در نهایت در همین مصاحبه نیز اعلام می کنم حال که در کانادا امکان اسپانسری از طریق گروه ۵نفره هست به یاری “همه”ی رانده شدگان از ایران بشتابیم.

***

گفت وگو با سحر طیفوری

سحر جان در مصاحبه چهار سال پیش ۱۸ ساله بودی و حالا ۲۲ ساله، از آن زمان شما چه اقداماتی کردید؟ و چگونه بالاخره کانادا شما را پذیرفت؟

سحر طیفوری و طرح هایش

سحر طیفوری و طرح هایش

ـ بله به خاطر دارم. آن زمان سال آخر دبیرستان بودم و به سختی درس می خواندم. پس از ۱۲ سال امیدی برای رهایی از وضعیت پناهندگی نداشتم، فقط به درس فکر می کردم و امید به قبول شدن تنها دلگرمی ام بود که شاید می توانست نور امیدی در زندگی ام ایجاد کند، اما پس از صحبت با خانم مینو همیلی و پیشنهادشان برای مصاحبه امید تازه ای در خود حس و به قولشان اعتماد کردم. ایشان پس از برگشتن به کانادا ما را مطلع کردند که مصاحبه نتیجه داده و توانسته اند اسپانسرها را دور هم جمع کنند و کلید کار را زدند و ما بی نهایت خوشحال شدیم و همزمان خوشبختانه در رشته مهندسی ژنتیک دانشگاه استانبول هم قبول شدم و با قدرت بیشتری به تحصیل در آنجا مشغول شدم.

چه افرادی حاضر شدند در کانادا شما را اسپانسر کنند؟ آیا با شما تماس مستقیم گرفتند؟

ـ به کمک خانم همیلی و آشنایی ایشان از وضعیت و رفتار و منش خانوادگی ما افرادی بشردوست و خیرخواه مانند آقای احمدی و خانواده محترم دیگری و آقای پژواک حاضر به ساپورت ما شدند که از صمیم قلب ازشون تشکر و قدردانی نموده آرزوی پیشرفت و سلامتی شان را دارم.

اسپانسرها چه تعهدی در قبال شما دارند و متقابلا چه درخواست هایی از شما داشتند؟

ـ اسپانسرها قبول زحمت کردند مشکلات پر کردن فرم های ساپورتی و کارهای اداری آن را در شهر پر از مشکلات تورنتو به جان خریدند.کمتر از دو ماه ایمیگریشن کانادا اسپانسرها را پذیرفت و فرم هایی را برای ما ارسال کردند و پروسه آغاز شد و خوشبختانه در مصاحبه سفارت هم موفق شدیم و اکنون تاریخ پرواز را گرفته و به زودی به کانادا انتقال داده می شویم.

اگر این افراد حاضر نمی شدند که شما را یاری کنند، فکر می کنی الان وضعیتتان چگونه بود؟

ـ کاملا مشخص است اگر این افراد حاضر نمی شدند که از ما حمایت کنند کماکان در وضعیت بلاتکلیفی پناهندگی بودیم و چه آینده ای در انتظارمان بود مشخص نیست، ولی تنها می توانم بگویم پس از ۱۵ سال کماکان در برزخی بودیم که نه راه پیش داشتیم و نه پس.

می دانم در ترکیه زیاد سختی کشیده اید، بویژه در یک منطقه ی مرزی مثل آغری زندگی کردن، شرایط بسیار سختی بوده، الان آیا خوشحالی که داری به کانادا می آیی؟

ـ بله البته زندگی پر از سختی و مشکلات پناهندگی آنهم به مدت ۱۵ سال بسیار طاقت فرسا بوده و روح و روان انسان را فرسوده می کند و تأثیرات منفی بر جای خواهد گذاشت، اما حال که به رفتن کانادا و شروع زندگی نو می اندیشم، نگاهم بیشتر به آینده است تا گذشته.

 

می دانم علیرغم سختی ها بسیار سختکوش بوده ای و به چند زبان مسلط هستی، حالا چه برنامه ای برای آینده ات داری؟   

ـ تا به حال هر چند مشقات و دشواری های زیادی داشتیم، اما به تحصیل ادامه دادم و در مدت ۸ سال دیپلم ریاضی را با نمره عالی گرفتم. در دانشگاه استانبول در رشته مولکول و ژنتیک قبول شدم و اینک سومین سال را می گذرانم، اما برنامه ام برای آینده کماکان کسب علم و ادامه در مقاطع بالاتر است.

اگر پیامی از طرف خود و مادر و پدرت برای مردم و بویژه حامیانت که بانی این کار خیر بودند، داری لطفا بگو.

ـ در پایان ابتدا از خانم مینو همیلی که از ابتدای پناهندگی یار و یاور ما بوده اند و سال هاست برای گرفتن حق ما در تلاشند تشکر می کنیم. ایشان برای نجات ما به هر دری زدند و فعالیت های زیادی انجام دادند. از برگزاری میتینگ و همراهی با ما در ملاقات با مسئولان یو ان، مراجعه به دفتر اصلی سازمان ملل در ژنو گرفته تا ابتکارشان برای انجام مصاحبه با من و نتیجه دادن آن که همانا نجات ما از آوارگی ۱۵ ساله می باشد. ایشان اسپانسرها را یافتند و ترتیب دیدار آنها را دادند و هماهنگ کننده کارهای اداری بودند و لحظه به لحظه و برای تسریع پروسه مهاجرت ما از هیچ تلاشی کوتاهی نکردند. مضافاً اینکه در طول تمام این سال ها شنونده درد دلها و مشکلات ما بوده و همیشه به ما روحیه می دادند.

همچنین ما از آقای احمدی و دیگر اسپانسرها سپاسگزاریم. امیدواریم ما هم بتوانیم با تلاش خود زندگی جدید را در کانادا آغاز کنیم و قطعاً ما هیچگونه مشکلی برای آنها نخواهیم بود. همچنین ما تلاش خواهیم کرد تا در آینده بتوانیم دنباله روی این عزیزان بوده و در حمایت های آتی آنها یار و یاورشان باشیم.

از شما هم به خاطر درج مصاحبه ما با خانم همیلی و این مصاحبه تشکر می کنیم.

***

گفت وگو با آقای احمدی

شما یکی از پنج حامی خانواده ای هستید که در راه آمدن به کانادا هستند. می خواستم بپرسم چگونه از وضعیت بلاتکلیف این خانواده در ترکیه مطلع شدید؟

ـ براى آگاهى از اخبار محلى داشتم مجله شهروند را مرور می کردم. با انتشار مصاحبه خانم همیلى (که با ایشان آشنایى نداشتم) از طریق مجله از موقعیت این خانواده مطلع شدم. مصاحبه دو، سه صفحه اى بود، نکات حساسى از زندگى آنسوى مرزها را به قلم کشیده بودند، در حالى که من جویاى خبرهاى شهر بودم، هر چقدر این  مصاحبه  را مى خواندم بیشتر متأسف  مى شدم. پس از خواندن این مطلب، یا مى بایستى از آن براى چند زمانى در میان دوستان و آشنایان صحبت کرده و از کنارش رد می شدم و چند روز عذاب وجدان مى کشیدم یا اینکه کارى انجام می دادم. امثال این خانواده ها از اسب افتاده بودند ولى از اصل نیفتاده بودند. با دفتر شهروند تماس گرفته و باخبر شدم که خانم همیلى در ادامه کار نیکوکارانه شان در ترکیه  هستند.  شماره تماس و ایمیلى در اختیار مجله شهروند گذاشتم تا ایشان تماس بگیرند. ایشان از ترکیه تماس گرفتند …. خانم همیلى از وضعیت این خانواده آگاه بودند و گفتند این خانواده سالیان سال در ترکیه بلاتکلیف زندگى مى کنند. بعد از بازگشت مینو به تورنتو ملاقاتى با ایشان داشتم و باخبر شدم تنها این خانواده نیستند که وضع بلاتکلیفى دارند، چندین خانوار هستند که نیاز به یارى دارند. مینو نحوه ی کمک را برای ما تشریح کرد. خانم همیلی چهار اسپانسر دیگر را پیدا کردند و بلافاصله با دیگر اعضاء انساندوست و محترم طى چند جلسه آشنا شده و تمامى اعضا به گرمى از این پیشنهاد استقبال کردند و اقدام خود را شروع کردیم. مدارک را تکمیل و به ایمیگریشن ارسال کردیم. مینو چند نامه حمایتى از سازمان ها براى تسریع کار گرفت و همچنین با هم به یک سازمان مدافع پناهندگی مراجعه کردیم و با این کارها خوشبختانه بعد از ۴۵ روز اسپانسری گروه پذیرفته و  پروسه شروع شد.

 چه شد که احساس کردید مسئولید به خانواده ای در این وضعیت کمک کنید؟

ـ موفقیت خودم و دیگران موجب شادی ام می شود. مینو این مقاله را به صورت واقعی برایم ترسیم کرده بود که از آن گذشتن ساده نبود. منطقم مدام وادارم می کرد که براى قدم بعدى اقدام کنم. از طریق تلفن و ایمیل مینو روز به روز اعضا از خبرهاى خوب مطلع می شدیم که آخرین آن گرفتن تاریخ پرواز سحر و خانواده اش بود.

این حمایت چه تعهداتی برای شما به همراه دارد؟

ـ هر یک از ما به همراه خانواده مذکور در ترکیه، به نسبت توان مالی و زمان فراغتمان در این راه وظایفى داریم. این کمک ما طبق و در چهارچوب قوانین دولت، تأیید شده و ما و آنها موظف به اجراى آن هستیم.

آیا فکر می کنید با حمایت از این خانواده وظیفه ی انساندوستانه ی خودتان را تمام کرده اید و حالا دیگر نوبت دیگران است که به کمک هموطنانشان بشتابند، یا همچنان می خواهید به کمک کردن ادامه دهید؟

ـ یکى از زیبایی های زندگى کمک به دیگران است، و هر کسى می تو اند به هر صورتى که تشویق می شود کمک کار باشد.  اتفاقا آشنا شدن از این طریق که توانستم کمکى کرده باشم باعث شد تشویق شوم و گروه پنج نفره دیگرى را تشکیل دهیم که براى خانواده بعدى اقدام کنیم، بنابراین این پروسه را دنبال خواهم کرد.

وقتی امروز ـ پنجشنبه ۱۴ آگوست ـ شهروند را از فروشگاه های ایرانی برمی دارید و به این مطلب می رسید، بدانید که هم اکنون سحر و خانواده اش در هواپیمایی هستند که آنها را به تورنتو می آورد. برای آنها پس از این مدت زمان طولانی بلاتکلیفی، خوشبختی و آسایش و آرامش آرزو کنیم و به یاد دیگر پناهندگان پراکنده در کشورهای مختلف باشیم.