شماره ۱۱۸۹

روی خط کمر سیگار

روی خط کمرِ سیگارجای اثر انگشت
بعد از تمام شدن
بازمانده است داستان در صفحه اول
و دود راه خروجی را از این پله ها می رود بالا

از تو نشان به نشان دستگیره

از تو آیه ای زیر لب

ساعت مچی ام را از عقربه ای که چرخیده تا رسیده به

هفت و اندی سال

و خوابِ خوابِ خوابِ و اشتعل الرأس شیبا

عمیق رفته از پیراهن گلدار

زن

چروکِ چرک زیر گردن

همان ساعتِ خراب به هفت عصر

به نشان دودِ عطر تو

که می سوزد هوا

و از دستگیره بپر سمت ساعت رفتن بعد از نشستن بر صندلی قهوه ای چوبی

نمی دانستم بر این خاک باید انگشت بکشم

نمی دانستم بایدم بر این خاک انگشت باید

نمی دانستم انگشت بایدم بر این باید

که بر سنگ سکو جای نشیمنگاه کسی در راه رو

و بلوند و بلند قامت بوده

که خط ظریف پاها با فاصله از پنجره از دود


راه رفته را برنمی گردانم

چه ساعت بسوزد

چه عطر راه را بر پله آخر بایستد

و سراغ

می گیرم به نشان جای انگشت سبابه

سئوال نپرسیده تو را هرگز


می روم به ۵۲

برنمی گردم که گوش بگویم

هوش از من است که رفته

و دود تویی

که سیگارت را کمر شکستی و رفت.



ذهن من


ذهن من مورچه را به راه خودش می برد

از آرام

از آهسته خبر دارد

از تراژدی حاکم

و جامعه ی ایرانی هر مورچه به گور خودش


آهسته آرام

بخزم به دریا که این دکه حتما باز است

حتی در تعطیلی گورخانه ها



پس چه چیزی

حتی مانده ام آهسته برداشته شدن این شلوار

از چوب رخت کهنه

صدای مانده در سر این دیوار را به خواب نمی آورد

در خانه ی موروثی

یا شاه تسبیح بریده شده لای جانماز مادری حتی

حتی آهسته آمدن عطرها

و سیب های پوسیده در سبد


آمدن

همین است

و رفتن

اجازه همین خانه میراثی با چند درخت

که کلون در آغشته به دست های روزی در سبد

سبزی داشته

نانِ سم پاشی های عصر


و هزار پلاستیک

و اشیای رنگ گرفته از بدن


این اشباح خانگی اند

مال آنهاست آستین این کتِ پاره

تسبیح به جا مانده با انتهای شاه کلید

عشق بازی یادم رفته از این اتاق به آن راه رو به بام به آسمان، کوچه


نانِ پس از باران

از کوچه ای که آهسته جوی آبی می آید

خیس از دست عابر افتاده نان پس از باران

خیال جمع تو آهسته هم نمی رود

از کنج این خانه که همیشه همه چیز خلاص شده در

اتاقی به نام تلفن همراه

تا جیر جیر زنجیر این دوچرخه با رکاب شکسته

آمده ام بیرون

خورده ام حسابی هوا

و برای فروش اتاق اجاره ای

جاروی تازه ای می خرم