از خوانندگان

نگاهی به مقاله خانم مهشید امیرشاهی

 

سلام خانم امیر شاهی

این مطلب در رابطه با مقاله ی شما با عنوان “صحبت از مذهب نیست، صحبت از عدالت است” که در شهروند مورخ ۱۴ آگوست ۲۰۱۴ منتشر شده، نوشته شده است.

قبل از هرچیز، من هم چون شما بر این باورم که تأثرات مرگ یک انسان، ربطی به نژاد / مذهب و نظایر آن ندارد. در این مورد خاص مرگ یک اسراییلی و یا فلسطینی (نظامی و به ویژه غیر نظامی) تفاوتی با هم نداشته، و موجب تأثرو رنج هر انسانی است.

در هنگامه تروریست/ فاشیست/مرتجعین مذهبی نامیدن حماس، از سوی گروهی از فعالان سیاسی ایرانی، شما به طور مختصر روی دیگر مبارزات فلسطینی ها، از جمله حماس را، بیان کردید: صحبت از مذهب نیست، صحبت از عدالت است.

و باز همان گونه که شما در مورد “کامی کاز”های ژاپنی و یهودیان “گتو”نشین لهستانی نوشته اید، تاکنون شنیده نشده است که ویت مینه و ویت کنگ، که با سلاح های غیرقابل مقایسه با سلاح های نیروهای اشغالگر، با آنها مبارزه می کردند، تروریست نامیده شوند. همچنین شنیده نشده است کسی غیرنظامیان روسی را، که با بستن نارنجک و مواد منفجره، با نثار جان خود،

تانک ها و سرنشینان آلمانی آن را منهدم کردند، تروریست نام نهاده باشد.

با دیدگاه جالب یکی از هموطنان، در قبال تروریست نامیدن سازمان حماس در یک مقاله، آشنا شویم:

gaza

“آیا می‌توان زنی را که مورد تجاوز قرار دارد “به اندازه متجاوز” مقصر دانست؟ البته که می‌شود. چون به هر حال چنگ زدن و مشت پراندن خشونت هستند! حتی تمام فحشها و بد و بیراه هایی که در حین تجاوز به متجاوز می‌گوید را هم باید جدی گرفت و به عنوان سند و مدرک و علت تجاوز مطرح کرد…”

می دانیم که کشور اسرائیل، با ارتباطات وسیع جامعه پرنفوذ یهود، خرید زمین های اعراب … و یا با کشتار بومیان، توسط سازمان های مسلح یهودی (که به درستی می توانند تروریست نامیده شوند)، مانند ایرگون، هاگانا، … و غیره، صورت گرفته، و این عملیات حتا پس از تشکیل دولت اسرائیل، در مقیاس هایی متفاوت، و هر بار به بهانه ای (جنگ های کلاسیک با کشورهای عربی، مورد نظرم نیست) ادامه یافته است.

با وجود این، چون سازمان ملل این کشور را به رسمیت شناخته، موجودیت آن نمی تواند و نباید نفی شود. در مصوبه تشکیل کشور اسرائیل، شروطی برای حل مسئله فلسطین، درج شده بود که دولت اسرائیل، هر زمان که توانست از انجام آن سر باز زد، تا زمانی که جنگ شش روزه ژوئن سال ۱۹۶۷ پیش آمد.

پس از آتش بس و بر اساس قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت (از معدود قطعنامه هایی که به امضای دولت آمریکا هم رسید)، اسرائیل مؤظف به تخلیه سرزمین های اشغالی و عقب نشینی به مرزهای قبل از جنگ شد. سوگمندانهدولتمردان اسراییلی نه تنها به آن قطعنامه و قطعنامه های فراوان بعد از آن، توجهی نکرده اند، بلکه با شهرک سازی، حملات ویرانگر به ساکنان فلسطین، استقرار نیروی نظامی، بمب گذاری و کشتن (ترور) فعالان فلسطینی در داخل و خارج از فلسطین و … به اقدامات غیرقانونی خود ادامه داده، و انواع تضییقات و فشارها را نسبت به فلسطینیانروا داشته اند.

این گونه عملیات به همراه محاصره کامل اقتصادی، عدم دسترسی به امکانات مناسب بهداشتی، غذایی و … هر انسانی را به طغیان وا می دارد. جوانانی که امروز با دولت اسرائیل می جنگند، در این شرایط غیرانسانی رشد کرده اند، و نمی توان با کشتن آنها، ریشه مبارزات آنها را قطع کرد.

چند لحظه و فقط چند لحظه، خود را جای کسانی بگذاریم که تحت شرایط یاد شده زندگی (زندگی چه عرض کنم) می کنند، و کوچکتریناعتراضشان، با کشتن زنان و کودکان بی گناه، که هیچ پیوندی با حماس ندارند، پاسخ داده می شود، چه عکس العملی نشان خواهیم داد؟ باید سکوت کنیم تا بخش های بیشتری از خانه و کاشانه مان تصرف، و به محل استقرار تازه مهاجران افراطی یهودی، تبدیل شود؟

یا مانند یاسر عرفات و دیگر رهبران فلسطینی، رویکرد مبارزه مسلحانه را انتخاب می کردیم؟ همان کاری که حماس و گاهی هم به جان آمدگان فلسطینی (ساکن غزه و ساحل غربی)، با انگ تروریست، انجام داده و می دهند.

با تعابیر متداول امروزی تعدادی از هموطنان، یاسر عرفات هم یک تروریست بود، ولی اسحاق رابین و همفکرانش، این گونه فکر نکردند. پیمان اسلو امضاء شد، و اسحاق رابین، شیمون پرز و یاسر عرفات موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شدند. ترور اسحاق رابین توسط ایگال امیر یهودی، محاصره محل اقامت یاسر عرفات و کشتار صدها فلسطینی (در زمان آریل شارون) نشان داد که دولتمردان و عده ای از اسرائیلیان، دنبال راه حل مسالمت آمیز نیستند.

حال ببینیم در اسرائیل چه می گذرد. من فرازهایی از مقالات درج شده در این ایام را به شرح زیر اقتباس کرده ام:

مقاله ی “بیرحمی” نوشته یوری آونری (عضو سابق ایرگون، و نماینده چند دوره مجلس اسراییل) (۱)

بخشی از مقاله گیدئونلوی، عضو شورای سردبیری روزنامه اسرائیلی هاآرتزبا عنوان “حماس واقعا چه می خواهد”(۲):

“… هفته گذشته ۱۰ شرط منسوب به حماس و جهاد اسلامی برای ایجاد آتش‌بسی دهساله منتشر شد. می‌توان شک کرد که این‌ها واقعا تقاضاهای این دو سازمانباشند، اما آن‌ها می‌توانند مبنایی منصفانه برای توافق به شمار روند. حتییک شرط بی‌پایه در میان آن‌ها وجود ندارد.”

“حماس و جهاد اسلامی خواهان آزادی برای غزه هستند. آیا تقاضاییمنصفانه‌تر و معقول‌تر وجود دارد؟ جز پذیرش این شرط هیچ راهی برای پایانبخشیدن به دور باطل کشتار وجود ندارد؛ کشتاری که هم‌اکنون جریان دارد و چندماه دیگر هم دوباره از سر گرفته خواهد شد. هیچ عملیات نظامی زمینی، هوایییا دریایی مساله‌ای را حل نخواهد کرد. فقط تغییر نگرشی بنیادین درباره غزهمی‌تواند چیزی را تضمین کند که همگان در پی‌اش هستند: آرامش.”

“فهرست تقاضاها را بخوانید و صادقانه قضاوت کنید که آیا یک تقاضایغیرمنصفانه در آن وجود دارد یا نه: عقب‌نشینی نیروهای دفاعی اسرائیل و رخصتدادن به کشاورزان برای کشت زمین‌هایشان تا محدوده خط حائل،

آزادی همهزندانیانی که در جریان مبادله گیلعاد شلیط آزاد شده بودند و مجدداً دستگیرشده‌اند،

پایان محاصره و باز شدن گذرگاه‌ها،

باز شدن بندر و فرودگاهی تحتمدیریت سازمان ملل،

گسترش محدوده ماهی‌گیری،

نظارت بین‌المللی بر گذرگاهرفح،

تعهد اسرائیل به آتش‌بسی ده ساله و عدم پرواز هواپیماهای اسرائیلی درمحدوده هوایی غزه،

اجازه دادن به ساکنان غزه برای دیدار از اورشلیم و نمازخواندن در مسجدالاقصی،

تعهد اسرائیل به عدم دخالت در سیاست داخلی فلسطینیاناز جمله تشکیل حکومت واحد،

و باز کردن بخش صنعتی غزه.”

“این شروط مدنی هستند، اما راه رسیدن به آن‌ها نظامی، خشن و جنایت‌کارانهاست. حقیقت (تلخ) آن است زمانی که غزه راکتی به اسرائیل شلیکنمی‌کند کسی به آن اهمیتی نمی‌دهد. به سرنوشت رهبری فلسطینی نگاه کنید کهاز خشونت خسته شده بود. اسرائیل هر چه در چنته داشت کرد که محمود عباس رانابود کند. نتیجه اسف‌انگیز چه بود؟ فقط زور راه می‌گشاید. “

گیدئون لوی در مقاله ای با عنوان “اسرائیل صلح نمی خواهد” در هاآرتز می نویسد:(۳)

“… انکارناپذیرترین دلیل این که اسرائیل خواهان صلح نیست، پروژۀ شهرک‌سازی در اراضی اشغالی است. از همان آغاز این پروژه، هیچ بوتۀ آزمایشی چنین با قطعیت و دقت نیّات واقعی اسرائیل را آشکار نکرده است. به عبارت ساده: سازندگان این شهرک‌ها، در پی تحکیم بخشیدن به اشغال‌اند، و بنابر این صلح نمی‌خواهند. تمام داستان در این دو کلمه خلاصه شده است…”

ترجمه بخشی از مقاله “چرا من در آستانه ی سوزاندن پاسپورت اسرائیلی ام هستم” نوشته “میرا بار هلل” در ایندیپندنت(۴)

 

“در پس هر تروریست ده‌ها مرد و زن ایستاده‌اند، که او بدون وجود آنهاامکان فعالیت تروریستی را نمی‌یافت. همه این مردان و زنان، جنگجویان دشمنهستند و مسئولیت ریخته‌شدن خون آنها با خودشان است. این موضوع شامل مادرانشهیدان هم می‌‎شود که فرزندان خود را با گل و بوسه به جهنم می‌فرستند. آنهانیز باید به دنبال پسران‌شان روانه جهنم شوند و چیزی از این عادلانه‌تروجود ندارد. آنها باید بروند؛ همراه با خانه‌هایی که در آنها این مارها راپرورانده‌اند. در غیر این صورت، مارهای کوچک دیگری در آنجا پرورش خواهند یافت.”

این جملات را شخصیت یک فیلم یا رمان آخرالزمانی بر زبان نیاورده است. اینها نظرات «آیلت شاکد»، زنی سی و هشت‌ساله و از نمایندگان منتخب مردم در«کنست» (پارلمان اسرائیل) است. شاکد نماینده حزب راست‌گرای «خانه یهود» استکه پیشتر همراه با دبیر کل این حزب، «نفتالی بن‌نت»، در دفتر نخست‌وزیرنتانیاهو مشغول به کار بود؛ حزبی با ۱۲ نماینده در مجلس، با سه وزیر(بن‌‌نت، وزیر اقتصاد؛ آریل، وزیر مسکن و ساختمان؛ و اورباخ، وزیر اموربازنشستگان) و دو معاون وزیر در کابینه بنیامین نتانیاهو. اینکه «خانهیهود» تعداد نه چندان زیادی نماینده در پارلمان دارد، نشان‌دهنده محبوبیتنه چندان بالای آن است، اما وجود سه وزیر در دولت نتانیاهو، نشانه نفوذفراوان آنها در سیاست‌های اسرائیل، و همگرایی سیاسی نخست‌وزیر با آنها است. یا بهتر، تذکری است برای آنان که اسرائیل را تنها «دموکراسی» خاورمیانهمی‌خوانند.

برای آشکارترشدن نظرگاه خانه یهود، این چند جمله از شاکد به ‌شکل هولناکیروشنگر است: «این نه جنگ علیه ترور است و نه جنگ علیه افراط‌گرایان، و نهحتی جنگ علیه تشکیلات فلسطینی. این جنگ در واقع جنگی است بین دو مردم. چهکسی دشمن است؟ مردم فلسطین. چرا؟ از خودشان بپرسید؛ آنها شروع کردند».

و یا ژنرال بازنشسته و مفسر فعال، اُرِن شاچور،بدون بر هم زدن پلکی سخنانوحشتناکی بر زبان آورده است: «اگر ما خانواده آن ها را بکُشیم، آن ها بهجان خود خواهند افتاد». ژنرال دیگری گفته است « ما باید اوضاعی به وجودآوریمکه هر زمان آنان از سوراخ های شان بیرون آمدند، دیگر غزه رانشناسند».

جایی خواندم (با تأسف نتوانستم مرجع آن را پیدا کنم) که نتانیاهو، صراحتن ایجاد کشور فلسطینی را نفی کرده و یا آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه اسرائیل بار دیگر خواستار حمله زمینی به نوار غزه و اشغال این منطقه شد، و گفت: اسرائیل باید تا آخر جلو برود … من همیشه می گویم که تلافی خواهیم کرد. این عملیات زمانی پایان خواهد یافت، که اسرائیل کنترل تمام نوار غزه را به دست گیرد.

دولت اسرائیل و گروهی از هموطنان، حماس را متهم به استفاده از مدارس، بیمارستان ها و مناطق مسکونی، برای پرتاپ موشک می کنند. شما نوشته اید و من هم اشاره می کنم که تراکم جمعیتی غزه، در حدود شش هزار نفر در هر کیلومتر مربع است. آیا در این شرایط می توان ستادهای نظامی را با فاصله های استاندارد از مراکز یاد شده ایجاد کرد؟ آیا ویت کنگ های غیر تروریست، با تراکم جمعیتی کمتر، قادر به انجام چنین کاری بودند، و یا اصولن چنین کردند؟ به باور گیدئون لوی، شاید به خاطر شرایط جمعیتی غزه، (حماس- از من) چاره دیگری نداشته باشد.

آقای کورش عرفانی در مقاله ای تحت عنوان: “یورش اسرائیل به نوار غزه برای تصاحب منابع گازی” مستنداتی ارائه کرده اند (۵). توجه شود که محدوده مخازن گازی مورد اشاره، شامل بخش زمینی و فلات قاره غزه می باشد.

بر این باورم آن که باد می کارد، لاجرم توفان درو می کند. گذشت زمان ثابت کرده که این توفان، مرتبن قوی تر و قوی تر شده، و افراد بی گناه بیشتری را (از هر دو طرف) به خاک هلاک خواهد افکند. عملکرد فلسطینیان، دفاع مشروع در برابر اسرائیل است، و به خاطر داریم که در تمامی اتفاقات مشابه، سازمان های حقوق بشر، و گاهی سازمان ملل، اسرائیل را محکوم کرده اند. خانم ناوی پیلای هم در یکی از مصاحبه هایش، تلویحن به این موضوع اشاره کرد.

همان طور که صاحب نظران منتقد هم متذکر شده اند، به نظر من حل مشکل فلسطین جز از طریق ایجاد کشور فلسطین، و تضمین آرامش آن از طرف دولت اسرائیل، ممکن نمی باشد.

پانویس ها:

(۱)http://www.informationclearinghouse.info/article39069.htm

(۲) http://news.gooya.com/politics/archives/2014/07/183349.php

(۳)http://www.haaretz.com/news/diplomacy-defense/israel-peace-conference/1.601112

(۴)http://www.independent.co.uk/voices/why-im-on-the-brink-of-burning-my-israeli-passport-9600165.html

(۵) http://www.radiozamaneh.com/165702#comment-65814