گفت وگو با الهه امانی
الهه امانی، مدیر خدمات تکنولوژی دانشجویی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در Fullerton است. او در بخش مطالعات زنان این دانشگاه نیز تدریس کرده است. او همچنین مدیر پروژه های بینالمللی «شبکه بین فرهنگی زنان» که سازمانی جهانی ست، می باشد.
مقالات او به دو زبان فارسی و انگلیسی در زمینه های حقوق بشر، مسایل زنان جنوب و غرب آسیا، به ویژه ایران و افغانستان، خشونت علیه زنان، عدالت اجتماعی برای زنان در آمریکا و صلح و آرامش عمومی، فردی، جهانی و منطقهای، منتشر شده است.
او یکی از اعضای کمیته ی محلی لس آنجلس برای برگزاری بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران بوده که به طور جمعی استعفا دادند. در رابطه با استعفای اکثر اعضای این کمیته و پیامدهای مربوط به آن با الهه امانی گفت وگو کردیم.
شما در کمیته ی اجرایی چه مسئولیت هایی داشتید و ترکیب کمیته برگزارکننده چگونه بوده است؟ در طول مدتی که در تدارک کنفرانس بودید کمیته چه کارهایی انجام داد و با چه محدودیت هایی روبرو بود؟
ـ بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران به دعوت سه نفر از دوستان مقیم جنوب کالیفرنیا، لیلا سالارتاش، شهلا سپهر و عشا مومنی به جنوب کالیفرنیا آمد. سودابه فرخ نیا، آزیتا شهریاری نژاد، افسانه خواجوی و منیژه بدیعی و من(الهه امانی) سپس به دعوت این دوستان به کمیته ی اجرایی بیست و پنجمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان پیوستیم. طبق روش کار بنیاد، کمیته های مختلف در زمینه پیشبرد کارها تشکیل گردید و هر یک از اعضای کمیته ی محلی در دو کمیته حضور داشتند و من هم در کمیته ی رسانه ها و روابط عمومی فعالیت داشتم.
ترکیب کمیته ی برگزارکننده، ترکیبی از سه نفری بود که به ابتکار آنان کنفرانس به جنوب کالیفرنیا دعوت شده بود و افرادی در جلسات تدارکاتی اولیه مایل بودند و آمادگی داشتند بیشترین وقت را برای تدارک کنفرانس بگذارند و تعهدات مالی قید شده در قرارداد با بنیاد را قبول کرده و قرارداد را امضا کنند. ترکیب کمیته به لحاظ حضور نسل های مختلف زنان، پیشینه ی حضور آنان در فعالیت های زنان، پیوندشان با جامعه ی زنانی که در خلال ۲۵ سال گذشته در کنار بنیاد در این مسیر گام برداشته بودند، تنوع فرهنگی و همچنین تنوع در زمینه ی مشاغل و حرفه هایی که داشتند چندگانگی مطلوبی داشت.
به خاطر دارم که در یکی از جلسات حضوری کمیته محلی بعد از آنکه در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۱۳ به طور رسمی کار خود را آغاز کرد، مباحث مختلفی در زمینه ی نوآوری و ارزش های گروهی در کمیته ی محلی در دستور کار قرار گرفت، همانگونه که در صورت جلسه آن مکتوب گردید ارزش های گروهی چون شفافیت و پاسخگویی مسئولانه از جمله ارزش هایی بود که مورد توافق و تائید کلیه افراد کمیته محلی قرار گرفت. همه اعضای کمیته محلی همچنین بر این امر استوار بودند که نوآوری هایی در زمینه ی تدارکات کنفرانس با نیت ارائه ی کنفرانسی در شأن بیست و پنجمین سال بنیاد صورت گیرد تا در جامعه ی ایرانیان جنوب کالیفرنیا که وسیع ترین تجمع ایرانیان خارج از ایران می باشد، تأثیرگذار و نقطه عطفی در زمینه ی ارتقاء کمی و کیفی کنفرانس های بنیاد باشد.
موارد زیر برخی از نوآوری هایی است که شفافیت و پاسخگویی را بیشتر از کنفرانس های قبل در بر دارد:
۱ـ برای تعیین تم کنفرانس نه تنها نظرهایی که به سیاق هر ساله در روز آخر کنفرانس (در این مورد در کنفرانس کلن) مورد توجه قرار گرفت، بلکه از جامعه ی کنشگران و پژوهشگران برابری جنسیتی و فمینیست ها در جنوب کالیفرنیا نیز با پرسشنامه ای نظرخواهی شد. این نظرخواهی با نیت به وجود آوردن فضای تشویق کننده ای برای فعالان در جنوب کالیفرنیا بود تا از آغاز کار خود را در پروسه ی تدارک برای کنفرانس سهیم بدانند و زمینه های مشارکت گسترده تری را فراهم آورد.
۲ـ نام و بیوگرافی اعضای کمیته ی محلی در سایت کنفرانس اعلام گردید. این یکی از نخستین اقدامات کمیته ی محلی برای شفافیت در پیشبرد امور بود. استقبال شرکت کنندگان کنفرانس های قبلی بنیاد از این اقدام از طریق پیام ها به کمیته محلی رسید.
۳ـ برای تهیه ی لوگوی کنفرانس از روش کار شفافی استفاده شد که طی آن افراد به فراخوان برای لوگو پاسخ دادند و سرانجام لوگوی کنفرانس با بررسی کارهای ارائه داده شده انتخاب گردید.
۴ـ برای تعیین سخنرانان نیز برای نخستین بار هیئت داوران چهار نفره ای متشکل از دو کنشگر مورد احترام جامعه زنان و دو پژوهشگر و استاد مطالعات زنان که یکی حتی ساکن ایران بود، دعوت شد تا چکیده ها را بدون نام و نشانی از فرستنده آنها مورد بررسی قرار داده و ارزش گذاری کنند. این روش مورد تائید کلیه اعضای کمیته ی محلی قرار گرفت.
ایده ی این روش از قسمت ارزیابی کنفرانس کلن گرفته شد، زیرا در بخش ارزیابی از این کنفرانس صلاحیت و تخصص کمیته ی محلی که همواره سخنرانان را با تائید مسئول بنیاد انتخاب می کنند مورد سئوال قرار گرفت.
به پیشنهاد و پشتیبانی اعضای کمیته ی محلی دو تن از جوانترین اعضا که در ضمن در فضای آکادمیک نیز حضور داشته، عشا مومنی که دانشجوی رشته دکترای مطالعات زنان و منیره بدیعی که استادیار رشته روانشناسی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در سان برناردینو می باشد، مسئولیت کمیته سخنرانان را به عهده گرفتند.
۵ـ در زمینه ی انتخاب هنرهای تجسمی، نقاشی، عکاسی، چیده مان و ویدئو آرت نیز هیئت داوران سه نفره ای تعیین و شهلا سپهر که خود از هنرمندان جنوب کالیفرنیا هستند مسئولیت تدارکات این بخش را برعهده گرفتند. محلی که برای گالری در نظر گرفته شده بود برای گالری مناسب و در نظر داشتیم تا ۱۵۰ اثر هنری از ۳۵ هنرمند در آنجا به نمایش گذاشته شود. مراسم ویژه ای نیز برای افتتاح گالری درنظر گرفته شده بود.
۶ـ از آنجایی که جنوب کالیفرنیا مهد گسترده ترین جامعه ایرانیان خارج از ایران می باشد و از آنجایی که کنفرانس قبلی بنیاد در لوس آنجلس در سال ۱۹۹۶ طعم تلخی از اختلافات را برای جامعه ایرانیان جنوب کالیفرنیا به جا گذاشته بود، تماس های عدیده ای با نهادهای مدنی مستقر در جنوب کالیفرنیا گرفته شده بود و استراتژی هایی اتخاذ گردیده بود تا طیف های نوینی از جامعه ایرانیان در این کنفرانس حضور یابند.
آنچه در فوق که در کنار ابتکارات و خلاقیتی که کلیه ی اعضای کمیته ی محلی در آن سهیم بودند هم فرصت های ویژه ای برای این کنفرانس می توانست باشد و هم به یکی از چالش های این کنفرانس و زمینه ساز تنش های گوناگون تبدیل گردید.
ادبیات فعالیت های نهادها و سازمان ها در جنبش های اجتماعی و جنبش زنان حکایت از آن دارد که تنوع و چندگانگی گروه های کاری، نوآوری و کاربردهای جدید هم می تواند فرصت هایی برای رشد به وجود آورد و هم بستری برای اختلافات می تواند باشد. محدودیت ها و چالش هایی که کمیته محلی با آن مواجه بود جای تعمق بیشتری دارد اما آنچه به نظر می رسد همانگونه که در نامه ی اکثریت اعضای کمیته ی محلی آمده است”عدم همکاری مسئول بنیاد با کمیته ی محلی با رعایت تمام مفاد قرارداد مابین می باشد. علیرغم تلاش های فراوان ما نتوانستیم ارزش های گروهی مان را با عملکرد بنیاد همراه و همسو کنیم. حتی با حسن نیت انعطاف خود را برای واگذار کردن این پروژه به گروه دیگری که منتخب بنیاد باشد را در کنفرانس تلفنی هشت ساعته ای که در تاریخ ۸ می، با حضور دو تن از دوستان ما و بنیاد تشکیل و ضبط شده اعلام کردیم.”
رابطه ی دو سویه ی مسئول بنیاد به عنوان عضو کمیته محلی و همچنین CEO این نهاد، ساختاری که در رأس آن فقط مسئول بنیاد قرار دارد و هیئت مدیره و یا هیئت مشاوره ای که بتواند تنش ها و اختلافات را به گونه ای موثر مدیریت نماید و در اساس ساختاری تک رهبری که با تغییر نیز زیاد سر سازش نداشته، به نظر می رسد یکی از محدودیت های بنیاد می باشد که توان مدیریت تنش ها را در این نهاد تضعیف می نماید. این محدودیت در پروسه کار به محدودیت در زمینه ی پیشبرد کارها و سپس کناره گیری اکثریت اعضای کنفرانس تبدیل گردید.
ساختار نهادهای مردمی و غیردولتی و غیرانتفاعی در خلال دهه های گذشته به تدریج از حالت عمودی و “قدرت محور” به ساختارهای افقی، چرخان در رهبری و تسهیم قدرت گذار پیدا کرده. این گذار سبب می گردد که نهادها از انعطاف بیشتری برخوردار گردند و در شرایط بحران چه تنش های درون گروهی و چه در زمینه ی ضربات و حملات از بیرون و توسط ساختارهای قدرت برون گروهی بتوانند مقاومت بیشتری از خود نشان دهند.
مشکلاتی که امسال منجر به کناره گیری کمیته برگزارکننده بیست و پنجمین سال کنفرانس شد را پس از یک ماه چگونه تعریف و دسته بندی می کنید؟
ـ با فاصله گرفتن از این تجربه که یکی از پرچالش ترین تجربه های من در فعالیت های ۴۶ ساله در جنبش اجتماعی چون جنبش دانشجویی، جنبش زنان و عدالت اجتماعی بود بدون شک تصویر روشن تری از دینامیسم این پروسه و عواملی که سبب کناره گیری اکثریت افراد کمیته محلی شد به دست خواهیم آورد.
اما به نظر می رسد که مجموعه ای از شرایط و عوامل که نهادینه در ساختار بنیاد، هویت بنیاد و ویژگی های این نهاد می باشد زمینه ساز مشکلات برگزاری این کنفرانس گردید.
از زمینه هایی که رگه های آن را در چالش کمیته های محلی سال های قبل نیز می توان یافت، اما در سال کنونی به طرز شدیدتری بروز کرد می توان موارد زیر را ذکر نمود:
۱ـ اختلافاتی که ناشی از ساختار بنیاد بوده، مناسبات قدرت بین مسئول بنیاد و کمیته محلی حق وتوی مسئول بنیاد که در موارد مختلف و بحرانی به کمیته ی محلی یادآوری می گردید.
علیرغم آنکه کمیته ی محلی در مجموع این درک را از پروسه تصمیم گیری داشت که کمیته های جانبی که در هر یک دو عضو کمیته محلی شرکت داشتند در همیاری و همکاری با داوطلبان مسائل را به بحث و تبادل نظر گذاشته و سپس این تصمیم گیری ها به کمیته محلی ارجاع می گردد و در مرحله بعدی تصمیم گیری با مشورت و تبادل نظر و توافق مسئول بنیاد به تصمیم نهایی می انجامید.
اما این پروسه در برخی از موارد در عرصه غور و بررسی در کمیته محلی و قبل از آن که کمیته تصمیم گیری کند مورد نقد مسئول بنیاد قرار می گرفت و سبب گسست در سیستم اتخاد تصمیم می گردید.
لازم به تذکر است که کاربردهای تکنولوژی در زمینه ی سلسله مراتب اتخاد تصمیمات مختلف و عدم روشن نبودن نقش افراد در پروسه ی تصمیم گیری می توانست در ایجاد و یا تشدید تنش نقش داشته باشد.
۲ـ رابطه ی بنیاد با افراد کمیته ی محلی از استانداردهای همگون و یکسانی برخوردار نبود و مفاهیمی از قبیل “خودی” و “غیرخودی” در برخوردها انعکاس می یافت. این امر به پولاریزه شدن و قطبی شدن کمیته دامن زده و مدیریت اختلافات را پرچالش تر می نمود.
۳ـ در ترکیب کمیته ی محلی برخی از دوستان جوانتر از سابقه ی دوستی و همکاری موفق در پروژه های زنان از جمله کمپین یک میلیون امضاء با یکدیگر برخوردار بودند. چنین انتظار می رفت که بروز تنش ها در مرزهای تفاوت های فرهنگی سن های مختلف در کمیته محلی بروز نماید در حالی که تنش ها و اختلافاتی که منجر به نخستین استعفا در کمیته محلی گردید زائیده تشدید اختلافات و برخوردهای شخصی در بین دوستان جوانی بود که اتفاقا سابقه ی موفق کار اجتماعی با یکدیگر داشته و پیوندهای دوستی با یکدیگر داشتند.
این امر که سابقه ی کار منسجم گروهی بین افراد به ثبات، تحکیم و تداوم پروژه های اجتماعی و کمیته های اجرایی یاری می رساند امریست که هم در ادبیات فعالیت های گروهی انعکاس دارد و هم تجربه ی شخصی بسیاری از ما در عمل صحت آن را برای ما تائید کرده، اما این امر مهم در مورد کار گروهی ما صدق نکرد.
از این رو درک دینامیسم و تجربه تحلیل اختلاف های گروهی در رابطه با بنیاد نیاز به تحقیق و بررسی گسترده تری دارد.
۴ـ نقش، وظایف و انتظارات افراد کمیته محلی بویژه نقش کلیدی رابط با بنیاد نیاز به تعریف و بازتعریف داشته زیرا مختصات کار گروهی در خلال ۲۵ سال دچار تحولات زیادی گردیده. اگر در سال های نخستین فعالیت های بنیاد، رابط وظیفه داشت تا گزارشات فعالیت ها را تهیه و آن را از طریق فاکس و یا احیانا مکاتبات دنیای مجازی به مسئول بنیاد گزارش دهد، این نقش با حضور همه افراد کمیته محلی و مسئول بنیاد در ایمیل گروهی که همه از تمام مکاتبات مطلع می باشند، می بایست بازتعریف گردد.
۵ـ مورد دیگری که زمینه ساز اختلافات بین کمیته ی محلی و مسئول بنیاد می تواند باشد اختلافاتی است که زائیده عدم همسوئی ارزش های گروهی کمیته محلی با سیستم ارزشی بنیاد، هویت جمعی کمیته محلی با هویت سازمانی بنیاد می باشد. این عدم همسوئی و زاویه داشتن خود می تواند زمینه ساز اختلاف های عدیده ای گردد.
در این زمینه می توان از زاویه داشتن بین ارزش های شفافیت، پاسخگویی مسئولانه و نوآوری کمیته محلی با ارزش های بنیاد که بیشتر تکیه بر سنت های شکل گرفته در ربع قرن فعالیت های بنیاد دارد را ذکر نمود.
این یک واقعیت است که افراد در برابر تغییرات واکنش های گوناگونی دارند. برخی به استقبال تغییرات و نوآوری می روند و برخی دیگر در مقابل آن مقاومت نشان می دهند.
به نظر می رسد بنیاد در زمینه پاسخگویی مسئولانه و شفافیت نیز بیشتر تمایل به حفظ روش های چند دهه پیش دارد. در دنیای قرن بیست و یکم، بسیاری از نهادها، مشاوران، هیئت مدیره (چنانچه داشته باشند) و روش های تصمیم گیری و کاری خود را در دسترس عموم قرار می دهند.
بنیاد حتی زمانی که شهین نوایی، هایده درآگاهی و میهن روستا در سمت مشاوره با آنها بود از اعلام نام آنان در سایت بنیاد خودداری کرده و صرفا به اعلام این امر در کنفرانس بنیاد اکتفا نمود.
ارزش و جایگاه مسئله مالی نیز یکی از مواردی است که بنیاد بر روی آن بسیار حساس بوده که این امر خود با ارزش هایی که افراد کمیته ی محلی در برخورد به مسئله مالی داشتند زاویه داشته. مسئول بنیاد پس از ماهها که حسابی را که با حضور خود و دو تن از اعضای کمیته محلی باز شده بود بسته و متعاقب آن از همکاری در زمینه ی گشودن حساب بانکی به سیاق رایج فعالیت سازمان ها و نهادهای غیرانتفاعی سر باز زدند. این امر نه تنها باعث فسخ قراردادها و کارشکنی در تدارک کنفرانس گردید، بلکه دو تن از اعضای کمیته ی محلی با نیت برون رفت از این بحران و برگزاری کنفرانس حسابی شخصی را باز نمودند که در صورت عدم استعفا اکثریت کمیته محلی می توانست در صورت برگزاری کنفرانس و جاری شدن درآمد حاصل از بلیت برای دو عضو کمیته ی محلی هزینه ها و چالش های مالیاتی نیز به دنبال داشته باشند، اما آنها حاضر به چنین امری شدند تا کنفرانس بتواند برگزار گردد.
از زمینه های دیگر بروز اختلافات، رعایت اخلاقیات دنیای مجازی، عدم احترام به مرزهای تماس ها و ارتباطات درون گروهی بود که بین کمیته محلی و بنیاد سیستم ارزشی یگانه ای وجود نداشت.
کاربردهای تکنولوژی در کمیته محلی به طور موثر مورد قبول بود و کمیته محلی برای پیشبرد سریع امور بر این ابزارهای تکنولوژی تکیه داشت (ارتباطات از طریق email، ضبط جلسات هفتگی تلفنی ، استفاده از Google Doc و غیره برای صورت جلسه و تصمیمات اتخاذ شده) این فضا را به وجود آورده که تبادل نظرها، بحث ها و در برخی موارد تنش ها در فضای مجازی که می تواند زمینه ساز عدم درک مثبت از یکدیگر باشد و کاستی هایی در مقایسه با ارتباطات حضوری و حتی تلفنی دارد، صورت گیرد.
در اختیار قرار دادن این مکاتبات بدون اطلاع فردی که یک سوی این مکاتبات است و انتخاب بخش هایی از این مکاتبات که تصویری نادرست از موضوع مورد بحث ترسیم نماید نه تنها از نظر اخلاقی مورد سئوال است بلکه برخی از حقوقدانان که حیطه ی کار آنان کاربردهای تکنولوژی مدرن است آن را نقض copy right دانسته و چنین استدلال می کنند که همان گونه که نامه شخصی افراد چنانچه کپی و در اختیار دیگران قرار گیرد از نظر حقوقی مشکل زا و سئوال برانگیز می باشد، فوروارد کردن مکاتبات بین گروه و یا بین دو نفر بدون کسب اجازه امری نادرست می باشد. چند تن از یاران جنبش زنان خود اذعان نمودند که مکاتبات درونی کمیته ی محلی را از طریق مسئول بنیاد دریافت نموده بودند.
این امر یعنی عدم رعایت اخلاقیات دنیای مجازی بویژه در شرایط بحران های درون گروهی می تواند ضربات سنگینی به سلامت و پیشبرد کارهای گروه وارد آورده و اعتماد درون گروهی را که پایه و شالوده هر فعالیت گروهی می باشد را به مخاطرات جدی بیاندازد.
لازم به تذکر می دانم که این امر و فرهنگ سازی در این زمینه در بین ایرانیان جای کار بسیاری دارد و امید است در این زمینه بتوانیم سطح آگاهی و تعهد خود را ارتقاء دهیم.
یکی دیگر از زمینه های اختلافات رابطه ی افراد یک گروه با موضوع اطلاعات می باشد، در واقع استراتژی مدیریت اطلاعات یکی از زمینه هایی است که می تواند در تشدید بحران درون گروهی کمیته محلی به آن اشاره کرد.
افراد گروه زمانی که حس کنند که از دریافت اطلاعاتی که برای آنها مهم است محروم هستند احساساتی منفی را در خود شکل داده و زمینه های بی اعتمادی را سبب می گردند. مدیریت اطلاعات، نحوه در اختیار قرار دادن آنها به کلیه افراد ـ چه کمیته محلی و چه مسئول بنیاد ـ یکی از چالش هایی بود که زمینه ساز اختلافات و تنش های عدیده ای بود.
در پایان به نظر من جنبه ی احساسی اختلافات است که اغلب ما به عنوان کنشگران جنبش های اجتماعی و جنش زنان و فمینیستی به آن ارزش و بهای شایسته را نمی دهیم.
جنبه ی احساسی اختلافات و تنش ها را نمی توان در پشت دیوارهای جلسات حضوری، مکالمات تلفنی و حتی تماس های دنیای مجازی پنهان نمود.
Jean Goldsmith و Kenneth Cloke که هر دو از دوستان و کارشناسان حل اختلافات می باشند در این زمینه می گویند” احساسات ما می تواند سازنده یا مخرب باشد، لذت بخش و یا دردآور، مثبت و یا منفی، مخدوش کننده و یا شفاف و روشن کننده ارتباطات باشند. احساسات ما می توانند اختلافات را تشدید یا تخفیف بخشند، ما را به همکاری و همیاری تشویق کرده و یا مانع حرکت ما در این زمینه گردند، می توانند چشم ما را بسته و مانع از آن گردند که ما دیگران را آنگونه که هستند (به طور عینی) ببینیم.”
از این رو مدیریت احساسات فردی در سلامت کار گروهی بسیار اهمیت دارد و این اهمیت در شرایطی که گروه با تنش و بحران مواجه است دو صد چندان می گردد. کنترل احساسات فردی و دوری جستن از تفکر Binary(دو قطبی) که فرد و یا افرادی در گروه “یا با ما هستند و یا برعلیه ما” و عدم پذیرفتن اینکه هر فردی در گروه و یا جامعه ی بازتر از ویژگی های قوت و ضعف برخوردار است و حذف افرادی که در نظرات و روش کار با آنها همسو نیستند از حیطه ی فعالیت های گروهی نه تنها برخوردی انتزاعی می باشد بلکه به قطبی شدن گروه و نهایتاً کناره گیری افراد می انجامد.
این کاستی یعنی مدیریت موثر احساسات هم در کمیته محلی و هم در برخوردهای مسئول بنیاد مشاهده و در جای جای مکاتبات و ایمیل ها می توان رد پای آن را یافت.
دخالت، کنترل و نظر دادن در جزئی ترین موارد پیشبرد کار، زمینه هایی که در تعریف مناسبات افراد در کمیته ی محلی و در رابطه ی بنیاد با کمیته محلی، در حیطه ی مسئولیت ها قرار ندارند فرآیند عدم وجود اعتماد به قابلیت ها و توانایی های افراد گروه می باشد. تمرکز روی خطوط کلی تر نه تنها مسئولیت کمیته ی محلی را با اختیاری که می بایست در اختیار داشته باشد همراه می سازد، بلکه پل اعتماد را در رابطه با کمیته محلی و یا در روابط افراد درون گروه محکم تر می سازد.
به طور خلاصه زمانی که کنترل بیشتر از اختیار، بدبینی بیشتر از خوش بینی، ترس بیشتر از امید، اتوریته بیشتر از هارمونی و همیاری در کار گروهی عمل کند، بدون شک شرایط ناسالمی فراهم می آورد که تنفس در آن پیوندها و دوستی های چند ساله را می شکند و زمینه های رشد اختلافات را مهیا می سازد. تمام موارد فوق در یک واژه “عدم اعتماد” می تواند خود را منعکس کند. امری که بدون آن گروه ها نمی توانند به اهداف و برنامه های خود جامه ی عمل بپوشانند.
بنیاد به طور معمول از چه مکانیسم ها و یا ابزارهای تعریف شده ای برای مهار بحران و یا اختلافات درونی خود در صورت وقوع استفاده می کند و ارزیابی شما از کارکرد این مکانیسم ها در کنفرانس امسال چیست؟
ـ به نظر من ساختار بنیاد این نهاد را فاقد قابلیت موثر و کارساز برای مدیریت بحران می نماید. نهادی که تک رهبری بوده و از هیئت مدیره ای که بتواند در شرایط حساس با مشورت و همیاری کاربردهای لازم برای برون رفت از بحران را ارائه دهد؛ از هیئت مشاوره ای که بتوان با اعتماد به نفس و به گونه ای شفاف مسئول بنیاد را راهنمایی کند و از مسئول بنیاد برای پیشبرد اهداف بنیاد که مهمترین آن برگزاری موفق کنفرانس سالانه با همکاری کمیته های محلی پشتیبانی نماید، محروم می باشد.
نکته قابل تعمق و توجه آن است که زمانی که شهین نوایی و هایده درآگاهی به دلایلی که در مصاحبه و نامه آنان خطاب به بنیاد در سال ۲۰۰۹ قید گردید و ساختار غیردموکراتیک و اتوریته محور بنیاد را مورد نقد قرار دادند، این امر به طور شفاف نه از جانب بنیاد و نه کنشگران زنان که همراه بنیاد بوده و بخشی از جامعه بنیاد محسوب می گردند، مورد بررسی قرار نگرفت. آنچه که در سال ۲۰۱۴ در جنوب کالیفرنیا اتفاق افتاد بدون شک زمینه های درونی کهنه تری در این نهاد دارد که می بایست آسیب شناسی گردیده و برای آن چاره جویی شود.
اولین اقدام و یا قدم های قابل اجرا برای شناخت و چاره جویی مشکلات کنونی بنیاد را چه می دانید؟
ـ بدون شک شناخت و تجزیه و تحلیل تنش ها و اختلافاتی که کمیته ی محلی و بنیاد آن را در سال ۲۰۱۴-۲۰۱۳ تجربه کردند نیاز به تعمق و تفکر داشته و می توان آن را از جنبه های گوناگون مورد بررسی قرار داد. در نامه ای که اکثریت اعضای کمیته ی محلی آن را تهیه کردند سئوالاتی مطرح شده است که نیاز به پاسخ از طرف بنیاد و جامعه ی همراهان این نهاد دارد.
آنچه مسلم است بنیاد پژوهش های زنان ایران از نظر قانونی تحت نام خانم گلناز امین مسئول بنیاد قرار دارد و ایشان مختار هستند که سرنوشت و راه آینده این نهاد را تعیین کنند.
اما ایشان بدون کار داوطلبانه کمیته های محلی در خلال ۲۵ سال گذشته نمی توانستند این راه را ادامه دهند. تعهد و پیگیری ایشان در برگزاری سالانه کنفرانس های بنیاد مورد تائید و احترام همراهان بنیاد و خود من نیز می باشد.
از این رو به نظر من از نظر اخلاقی بنیاد به جامعه ی همراهان ۲۵ ساله ی خود تعلق دارد. من این جامعه را کمیته های محلی، شرکت کنندگان، سخنرانان، هنرمندان و کسانی که خود را متعلق به بنیاد دانسته می دانم.
فراخواندن گردهمایی افراد این جامعه، آسیب شناسی و تدوین استراتژی های آینده نگری که بتواند به استحکام این نهاد یاری رساند بدون شک می تواند راهکارهای نوینی را ارائه دهد.
ارزش واقعی بنیاد در همراهی زنان و مردان متعهد به جنبش زنان قرار دارد. اگر این سرمایه ی اجتماعی در کنار ساختاری دموکراتیک و چرخان که به نیازهای جامعه ی زنان ایران در شرایط کنونی پاسخ داده، تا کنفرانس را هر ساله برای هم اندیشی و تبادل نظر بر مسائل مهم جامعه ی ایران برگزار نماید، بدون شک جایگاه ارزنده ی خود را در جنبش زنان حفظ خواهد کرد.
گزارش کنفرانس را در شهروند همین شماره بخوانید.
گفت وگوها در پیوند با کنفرانس را اینجا بخوانید
*شیدا بامداد فوق لیسانس جمعیت شناسی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مددکاری اجتماعی از دانشگاه یورک تورنتو و عضو کالج مددکاران اجتماعی انتاریو است و در یکی از مراکز بهداشت شهر تورنتو به عنوان روان درمانگر کار می کند. او با مقالاتش در زمینه ی مسائل زنان و سلامت روان با شهروند همکاری می کند.