شهروند- نسرین الماسی: در تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶(جمعه گذشته)، آقای استفان دیان وزیر امور خارجه کانادا به دعوت دو تن از نمایندگان ایرانی تبار دولت فدرال آقایان مجید جوهری و علی احساسی با ۴۰ تن از اعضای جامعه ایرانی ـ کانادایی دیدار و گفت وگو کرد. موضوع این جلسه شنیدن نظرات اعضای کامیونیتی در پیوند با عادی سازی روابط ایران و کانادا بود. همان گونه که همگان آگاه هستیم این روابط در سال ۲۰۱۲ در دولت آقای هارپر به طور کلی قطع شد و با بستن سفارتخانه ی ایران در اتاوا آخرین رشته ی این ارتباط پر تنش و پر کدورت پاره شد.
در پیوند با قطع روابط دیپلماتیک دو کشور نظرات بسیاری مطرح شد و می شود. در واقع بسته به این که با چه نوع تفکر و دیدگاه و زاویه دیدی به این مسئله نگاه شود، تعلقات حزبی و یا گروهی و سازمانی مان چه باشد، از نظر تفکری در بعد جهانی در چه اردوگاهی خود را قرار دهیم و به آن تعلق خاطر داشته باشیم، این دلایل تغییر می کنند و با پررنگ شدن دلیل و دلایلی، دیگر دلیل و دلایل در سایه قرار می گیرند و بالعکس. امیدوارم که در آینده با کمک متخصصان امر بیشتر این مسئله را بشکافیم.
اما متاسفانه آن چیزی که در این پروسه یکی دو ساله از سوی جامعه ایرانی کانادایی و در رسانه های فارسی زبان و نیز رسانه های اجتماعی به گوش و به چشم رسید، با توسل به هیاهو و ایجاد تشنج و نگاهی دو قطبی و مطلق ـ که همانا خط و مرز دوست و دشمن، خائن و خادم، با ما یا علیه ما را می سازد ـ ، فرصت ایجاد دیالوگ و گفتمان سازی را از جامعه سلب کرد و در این راه جامعه تا جایی پیش رفت که ظاهرا همان نظم و نسقی را که در نظام جمهوری اسلامی حاکم بر سیاست و سیاستگذاری هاست و کنش های سیاسی اجتماعی با آن مورد سنجش قرار می گیرند در نظرات ایرانی کانادایی ها هم پیدا شد ـ که معمولا با ایجاد تابوها و خط قرمزهایی همراه است ـ ، و این شعله آن چنان بالا گرفت که یک باره حزب محافظه کار به رهبری آقای هارپر شد خائن و مزدور اسرائیل!
این که می شود و باید احزاب سیاسی را به نقد کشید، سیاست ها و سیاست گذاری هایشان را مورد انتقاد قرار داد، به برنامه هایشان رأی داد و یا به اعتراض رأی خود را از آنها سلب کرد، کاملا مغایر و متفاوت است با این نگاه و نظر که یک حزب قانونی و رسمی کشوری که دمکراسی و آزادی در آن نهادینه شده است را با متر و معیارهای جوامع استبدادی بسنجیم و با همان زبان و نگاه با آن برخورد کنیم، که بی گمان نه تنها به جامعه ایرانی کانادایی که بسیار متنوع و متکثر است و خواسته ها و نیازهایش هم متفاوت، کمکی نکرده ایم که با ایزوله کردن بخش هایی از جامعه، توانایی ها و امکاناتش را محدود و محصور کرده ایم، و آن را از آموختن فرهنگ دموکراسی و آزادی که مهم ترین شرطش پورالیزم سیاسی ست، محروم کرده ایم.
کشور دمکراتیک و آزاد کانادا با داشتن چندین و چند حزب مهم (لیبرال- ان دی پی- محافظه کار- سبز) و نیز نهادها و افراد مستقل بی شمار فعال در زمینه سیاسی ـ اجتماعی یکی از دمکرات ترین کشورهای جهان آزاد است و امیدوارم که با شناخت درست از فرهنگ دمکراسی و آزادی این دمکراسی را پاس بداریم و در تعمیق آن بکوشیم.
حرکت ها و کمپین های پوپولیستی که با ایجاد هیجان های کاذب در تحمیق مردم می کوشند ـ نمونه اش تی پارتی در امریکاست که خود جمهوریخواهان برای مبارزه با برنامه “اوباماکر” آقای اوباما به آن پر و بال دادند و آن را راه انداختند، که بعد نه تنها دامان حزب خودشان را گرفت که کل کشور امریکا را در برگرفت و در مبارزات انتخاباتی اخیرشان از آستین جامعه کسی مثل آقای دانالد ترامپ بیرون آمد ـ ، هیچ گونه کمکی به تعمیق دمکراسی و آزادی و ایجاد گفتمان های تازه برای به چالش کشیدن مشکلات و ایرادات جامعه فراهم نمی آورد؛ کاری که متاسفانه در این یکی دو سال اخیر در جامعه ایرانی کانادایی شد رسم و عادت و روش “ما”!
اما همان گونه که باز همگان می دانند یکی از شعارهای اصلی مبارزات انتخاباتی آقای جاستین ترودو، حداقل در رودررویی با جامعه ایرانی ـ کانادایی تلاش حزب لیبرال برای بهبود و در نهایت عادی سازی روابط بین کانادا و ایران بود و بعد از این که حزب لیبرال به ریاست آقای ترودو به قدرت رسید به این وعده خود عمل کرد و کوشش هایی در این راه صورت گرفت، البته آقای تونی کلمنت نماینده حزب محافظه کار و اپوزیسیون این دولت با تهیه طوماری به این سیاست آقای ترودو اعتراض کرد و با جمع آوری ۱۶۰۰۹ امضا مخالفت خود را اعلام کرد که باز طبق عرف سیاسی کانادا این حرکتی کاملا معقول است که اپوزیسیون دولت در مخالفت با سیاست های دولت حاکم حرکت کند، اما این که نماینده ای از خود حزب حاکم چنین کاری بکند عجیب به نظر می آید. و این جاست که این سئوال پیش می آید که چرا نماینده ای از حزب لیبرال که دولت را در دست دارد و این دولت مشغول گفت وگو و رایزنی برای عادی سازی روابطش با یک کشور خارجی و در این مورد ایران است چنین طوماری را در جهت منافع آن راه اندازی و دولت خود را در موضع ضعف قرار می دهد و با جمع آوری ۸۰۰۰ و اندی امضا در برابر ۱۶۰۰۰ هزار امضای مخالف سیاست دولت کانادا، حزب خود را در برابر حزب مخالف محافظه کار در جایگاه دوم قرار می دهد.
موضوعیت این پتیشن از کجا ناشی شده است؟ آیا نماینده لیبرال رویکردش در این زمینه تقویت جامعه ایرانی کانادایی و قدرتنمایی این جامعه بوده است؟ که آن وقت این سئوال پیش می آید کدام بخش یا بخش هایی از جامعه ایرانی کانادایی را می خواسته تقویت کند؟
آیا چنین رویکردی به تشتت در جامعه ایرانی کانادایی منجر نمی شود؟
جامعه ایرانی کانادایی یک جامعه متکثر و متفاوت است. این جامعه مهاجران چهار دهه پیش تا پناهندگان و تبعیدیان و همچنین مهاجران جوان جدید را در بر می گیرد. در این جامعه نظرگاه های متفاوت سیاسی و گرایش های متفاوت حزبی وجود دارد. برای وارد شدن به بازی های سیاسی آموختن الفبای دموکراسی لازم است. نبایستی با دادن اطلاعات غلط، جو شانتاژ و ناامنی، تهمت های دروغ و ناروا فقط برای این که بار سیاسی خود را ببیندیم، جامعه را بیش از این دچار ناامنی کنیم.
و اما برگردم به جلسه ۲۸ اکتبر. شهروند در این جلسه حضور نداشت و البته دلیلش این بود که دعوتنامه ی ارسالی آقای جوهری که در روز جمعه صبح به دفتر شهروند ارسال شده بود متاسفانه به قسمت ای میل های ناخواسته(junk mail) رفته بود و در نتیجه ما از شرکت در این برنامه محروم شدیم. شاید اگر با برنامه ریزی مشابه این دعوتنامه به دفتر شهروند هم ارسال می شد و فرصتی برای پیگیری بود ما نیز می توانستیم حضور داشته باشیم. در همین جا از آقای مجید جوهری که در روز دوشنبه پیگیرانه باعث روشن شدن این مسئله شدند تشکر می کنم و همچنین از آقای علی احساسی که مراتب تأسف خود را ابراز داشتند صمیمانه سپاسگزارم.
برای جبران عدم حضور در این جلسه با طرح چند پرسش از تعدادی از شرکت کنندگان این جلسه سعی کرده ایم که نظرات آنها را در پیوند با جلسه و موضوعش به اطلاع شما خوانندگان عزیز برسانیم.
امیدواریم که بتوانیم با آقای مجید جوهری نماینده پارلمان فدرال از حوزه ریچموندهیل در فرصتی مناسب به گفتگو بنشینیم تا خوانندگان شهروند با نظرات سیاسی ایشان بیشتر آشنا شوند.
باید اشاره کنم که بعد از انتخاب ایشان به نمایندگی مجلس، شهروند ابراز تمایل کرد که با ایشان گفت وگو کند، اما پاسخ ایشان این بود که باید با حزبشان هماهنگی کنند! امید که این بار این هماهنگی لازم صورت بگیرد!
لطفا پاسخ های چند تن از شرکت کنندگان در نشست روز جمعه را ـ که به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده است ـ در ادامه بخوانید.
پرسش و پاسخ ها
(ترتیب پاسخ دهندگان براساس حروف الفبا است)
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
ـ دکتر سیاوش اسدپور پزشک و دارای تخصص در برنامه ریزی و مدیریت خدمات بهداشتی در کشورهای در حال توسعه و۳۰ سال سابقه خدمت در ارائه و مدیریت خدمات بهداشتی در ایران وکانادا. فعال اجتماعی. دبیر سابق کنگره ایرانیان کانادا و عضو هیئت مدیره چندین سازمان بهداشتی و اجتماعی کانادائی و ایرانی
ـ با سپاس از فرصتی که به من دادید. من رضا بنائی مهندس صنایع و یک صنعتگرم. در زمینه ی فعالیت های اجتماعی یکی از اعضای کمیته ی لایحه ی شناسائی کشتار تابستان ۶۷ به مثابه ی جنایت علیه بشریت از سوی پارلمان کانادا در سال ۲۰۱۳ و همچنین یکی از بنیان گزاران نهاد عدالت ۸۸ هستم. افزون بر آن در گذشته هم، دو سال عضو هیات مشاوران و مدت یک سال هم رئیس هیات مدیره ی کنگره ایرانیان کانادا بوده ام.
ـ احمدرضا تبریزی. مهندس شیمی و پتروشیمی. بنیانگذار بنیاد پریا و پرشین سیرکل.
ـ من نیاز سلیمى هستم و سالهاست که در زمینه صلح و حقوق بشر فعالیت می کنم.
ـ مهدی صمدیان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه یورک. از اعضا کمپین حامیان روابط ایران-کانادا We Support Iran Canada Relations و همچنین یکی از گردآورندگان طومار اولیه که توسط آن کمپین اوایل سال جاری راه اندازی شد.
ـ من ارسلان کهنمویی پور هستم. شغل من استاد تمام وقت دانشگاه تورنتو در رشته زبان شناسی است. از سال ۱۹۹۸ که به کانادا مهاجرت کردم، به جز ۶ سالی که در امریکا بودم (از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰) در زمینههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با تاکید بر مسائل حقوق بشری فعال بوده ام. در سالهای اولیه مهاجرت، به همراه تنی چند از دوستان کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو را تاسیس کردیم. در چند سال اخیر پس از بازگشت به کانادا، در برگزاری چندین برنامه فرهنگی و کنش اجتماعی همکاری کرده ام. همچنین از سال ۲۰۱۳ به شکل فعال برای بهبود شرایط کنگره ایرانیان کانادا با کمک چند دوست دیگر فعالیت کردیم و سال گذشته به مدت یک سال رئیس کنگره ایرانیان کانادا بودم.
ـ زرین محی الدین در سال ۱۹۷۹ به صورت مهاجر درکانادا با فامیلم اقامت گزیدم. علت مهاجرت به وجود آمدن سیستم و حکومت جمهوری اسلامی درکشورم ایران بود. خواست من و همسرم پرورش دادن کودکانمان در جامعه ای سالم، آزاد، فارغ از نفرت، ریا و دروغ بود. در سال ۱۹۸۲ با اولین انجمن ایرانی کانادا که با همت متخصصین و فرهیخته گان ایرانی آن زمان تأسیس شده بود، با هدف همیاری به تازه واردین و نگاهبانی فرهنگ و تاریخ ایران و زنده نگاه داشتن زبان فارسی، افتخار همکاری پیداکردم. از سال ۱۹۸۴ به دلیل جنگ ایران و عراق سیل پناهندگان ایرانی بخصوص جوانان زیر ۱۶ سال به شهر تورنتو آغاز شدکه باز هم افتخار همیاری و همدلی برای سکنا گزیدن در مملکت مهمان را برای آنها داشتم و این شروع فعالیت بشردوستانه و حقوق بشری ام بود که تا به امروز ادامه دارد. خودم را فعال سیاسی ـ اجتماعی و حقوق بشری می دانم.
ـ لی لی نبوی، آرشیتکت و شهرساز و منظرآرا، برنامه نویس و مجری برنامه ی رادیویی، برگزارکننده کلاسهای خودیاری، فعال اجتماعی در مسائل زنان و برنامههای فرهنگی، همکاری با انجمنهای خیریه ایرانی ـ کانادایی و همکاری با مجله صوفی چاپ لندن در جهت تحقیق عرفان ایران و مولوی
* شما از چه طریق و توسط چه کسی به نشست روز شنبه دعوت شدید؟
سیاوش اسدپور: در دفعات گذشته جناب دکتر مریدی و در این نشست جناب علی احساسی کتبی و شفاهی
رضا بنائی: من با پیام تلفنی جناب آقای علی احساسی که ساعت پنج و نیم بعدازظهر روز پنج شنبه ۲۷ اکتبر برایم گذاشته شده بود به این نشست دعوت شدم.
احمدرضا تبریزی: آقای مجید جوهری و آقای علی احساسی از طریق ایمیل و تلفن.
نیاز سلیمی: من یکى از چند نفرى بودم که پس از توافق بین المللى در مورد مسئله اتمى ایران و قرار رفع تحریم ها به موضع مخالف دولت هارپر در پذیرش این توافق رسماً اعتراض کردیم و قبل از انتخابات سال گذشته هم، و بسیار قبل از اینکه لیبرال ها مواضع موافق شان را در این مورد اعلام کنند، با اعضاى همان گروه نامه سرگشاده اى با امضاى بیش از ٢٠٠ چهره شناخته شده به رهبران هر چهار حزب فرستادیم و از موضع رسمى آنها درباره این توافق سؤال کردیم، و پاسخ هم گرفتیم که در چند نشریه فارسى زبان به چاپ رسید. قصد از ایجاد این گفت وگو و نظرخواهى هم یادآورى کردن منافع ایرانیان کانادا بود و هم ابراز نگرانى بابت سیاست هاى غیرمستقل و تابع منافع اسراییل که دولت محافظه کار سابق در پیش گرفته بود و شدیداً در عرصه بین المللى به اعتبار کانادا لطمه وارد کرده بود. در آن زمان هدف ما این بود که به اعضاى جامعه ایرانى و هر رأى دهنده کانادایى که در این زمینه سؤالى دارد کمک کنیم که با آگاهى بیشترى در انتخابات شرکت کند. با این مقدمه، طبیعى ست که در یک چنین جلسه اى از چند نفرى که این ارتباط را با حزب لیبرال در زمان انتخابات ایجاد کردند دعوت شود. در این مورد که چه کسى با من تماس گرفته باید توضیح بدهم که تا آنجا که من اطلاع دارم هر دو آقایان، مجید جوهرى و على احساسى، با کمک هم لیست چهل نفره اى را از موافقین، مخالفین و صاحب نظران در مورد مسئله ایجاد روابط دیپلماتیک و بازگشائى سفارت تهیه کرده بودند که بین خودشان براى تماس تقسیم کردند. در مورد من مشخصا آقاى جوهرى تماس گرفتند ولى اولین سؤال این بود که اگر آقاى احساسى با شما تماس گرفته اند بگویید که من نام شما را از این لیست حذف کنم که اشتباهى در تعداد ایجاد نشود.
مهدی صمدیان: دعوت من به جلسه نشست وزیر خارجه کانادا با ایرانیان توسط مجید جوهری و علی احساسی صورت گرفت. من در این جلسه صرفا از طرف کمپین حامیان روابط ایران و کانادا شرکت کردم.
ارسلان کهنمویی پور: من توسط آقای علی احساسی به این جلسه دعوت شدم. از این فرصت استفاده میکنم و از ایشان بابت دعوت از من و تلاش ایشان برای ایجاد تنوع در افراد شرکت کننده در جلسه تشکر میکنم.
زرین محی الدین: آقای علی احساسی به وسیله ایمیل مرا دعوت کردند.
لی لی نبوی: آقای علی احساسی نماینده ی حزب لیبرال از منطقه ی ویلودیل در پارلمان کانادا
*موضوع این جلسه چه بود؟
سیاوش اسدپور: بررسی و ارائه نظرات در مورد روابط سیاسی و خدمات کنسولی بین ایران و کانادا.
رضا بنائی: عنوان شده بود: رای زنی و شنیدن نقطه نظرات ایرانیان کانادایی در رابطه با از سر گیری رابطه ی کانادا با جمهوری اسلامی ایران.
احمدرضا تبریزی: رابطه ی کانادا با ایران
نیاز سلیمی: از نظر من موضوع جلسه این بود که بعد از حدود یک سال و احتمالا پس از رایزنى و تماس هاى مکرر پنهان و آشکار دولت لیبرال تصمیم خود را، بر اساس منافع کشور کانادا، به این شکل اتخاذ کرده که روابط دیپلماتیک و اقتصادى خود را با ایران از سر بگیرد. برگزارى این جلسه هم به نوعى اشاره اى دوستانه به جامعه ایرانى بود و ضمنا روشى براى پخش این خبر از طریق اعضاى جامعه ایرانى. در هر حال تصور این که وزیر دولت براى تصمیم گیرى در مورد چنین مسئله مهمى چند نفر آدم بى صلاحیت، هر چند دلسوز و یا فعال، را جمع کند تا سیاست خارجى خود را بر اساس نظر آنها تعیین کند کمی ساده انگاری ست.
مهدی صمدیان: نشست روز ۲۸ اکتبر با وزیر خارجه کانادا تماما پیرامون تصمیم دولت جدید برای عادی سازی روابط با ایران بود.
ارسلان کهنمویی پور: تا جایی که من اطلاع دارم، موضوع خاصی برای جلسه تعیین نشده بود. آنچه آقای احساسی به من گفتند این بود که وزیر امور خارجه کانادا علاقهمند است که با جمعی از ایرانیان کانادا دیدار کند تا به طور مستقیم با دیدگاههای آنها و نظرات و پیشنهادات ایشان آشنا شود. البته به واسطه مسئولیت ایشان که وزارت امور خارجه است، برداشت من این بود که بحث اصلی همان سیاست خارجی و به خصوص مساله برقراری روابط با ایران باشد. ولی باز هم تاکید میکنم که موضوع مشخصی به من اعلام نشد و به نظر میرسد فضا برای مطرح کردن هر مسالهای باز بود.
زرین محی الدین: از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی.
لی لی نبوی: گفت و شنود با وزیر خارجه ی دولت کانادا در مورد برقراری ارتباط بین دو دولت کانادا و ایران.
* آیا به نظر شما چنین جلساتی در پیوند با برقراری ارتباط درست جامعه ایرانی/کانادایی با مسئولان دولتی جامعه میزبان موثر و مفید است؟
سیاوش اسدپور: کاملا مفید است و دولت کانادا همیشه برای توجیه سیاستهای خود چه در گذشته و حال با گروههای مختلف تبادل نظر و اطلاع رسانی می کند و تصمیم گیری همیشه با دولت و پارلمان کاناداست و معمولا بعد از تصمیم گیری آن را اعلام و اطلاع رسانی می کنند.
رضا بنائی: طبیعی است که تماس مستقیم مسئولین سیاست خارجی کانادا با اعضای شناخته شده و نمایندگان واقعی کامیونیتی ایرانی (همدارگان ایرانیان) و شنیدن نقطه نظرات و دیدگاه ها، و مشکلات و علایق آنان از نزدیک می تواند آنان را در تصمیم گیری هایشان به صورت موثرتری یاری نماید. به شرط آن که این گونه جلسات با نمایندگان واقعی کامیونیتی (همدارگان) و آنانی که به درستی از مشکلات و تنگناهای آن آگاهند و به دور از منافع فردی و یا گروهی و صرفن برای پیشبرد جایگاه و ارتقای موقعیت همدارگان انجام پذیرد.
افزون بر آن بایستی تلاش شود تا آنجا که امکان دارد تنوع آرا و عقاید و بویژه نگاه های متفاوت و مخالف در این گونه جلسات حضور کافی داشته باشند. معمول است که در چنین نشست های مشورتی بیشتر به صدا و نظرات مخالفین توجه شود. به بیانی دیگر مشورت با موافقین چندان معنی و ضرورتی ندارد! غیبت پیروان دیگر ادیان بویژه بهائیان و نمایندگان اقوام ایرانی چون کردها در این نشست کاملن محسوس بود.
احمدرضا تبریزی: مسلما مفید و موثر است. هر نوع گفت وگویی سازنده است.
نیاز سلیمی: براى مؤثر بودن این جلسات طبعا می باید اولا موضوع جلسات بسیار محدودتر و تخصصى تر باشد و طبعا افراد انتخاب شده هم در مورد موضوع هم متخصص و صاحب نظر باشند و هم اینکه در خط ایدئولوژى خاصى نباشند که به حذف نظرات و منافع جمع و گروه دیگرى بیانجامد.
مهدی صمدیان: یکی از کاستی هایی که جامعه ایرانی کانادایی (در اصل دیاسپورای ایرانی کانادایی در مقایسه با دیگر دیاسپورا ها) با آن روبروست نداشتن ارتباط ارگانیک با نمایندگان دولتی خود است. می دانیم در این مدت چهره های ثابت که اکثرا از قشر با سابقه تر جامعه ایرانی بودند با مقامات دولتی دیدارهای زیادی داشتند، اما چیزی که در این میان دیده نمی شد یک رابطه ارگانیک بین اقشار عادی و مهاجرین جدید جامعه ایرانی با مسئولین دولتی بود که بخصوص در شرایطی که دولت پیشین روابط خود را با ایران قطع کرد، از اهمیت خاصی برخوردار شد. چنین جلساتی تبعا کمک مهمی است در آگاه سازی نمایندگان دولت از خواست های جمعی این قشر جدید، ضمن این که بخش دیگری از جامعه ما که کمتر در این دیدار ها حضور داشته نیز وزن تازه ای در ارزیابی سیاستمداران از برآیند خواست دیاسپورای ایرانی پیدا خواهد کرد.
ارسلان کهنمویی پور: بدون شک برگزاری چنین جلساتی و برقراری ارتباط مستقیم بین اعضای جامعه ایرانیان کانادا و مقامات مسئول دولت کانادا بسیار مفید است. این جلسات به ما این فرصت را میدهد که به طور مستقیم با مقامات وارد گفتگو شویم. هیچ برنامهای بدون ایراد نیست ولی شرط انصاف این است که از آقایان علی احساسی و مجید جوهری برای برگزاری این جلسه تشکر کنیم و البته پیشنهادات خود را برای بهبود جلسه در میان بگذاریم. آنچه برای من عجیب است اعتراض برخی از دوستان به نفس برگزاری این جلسه و افراد شرکت کننده در آن است. واقعا ایراد شرکت در جلسهای با حضور وزیر امور خارجه کانادا و ابراز نظرات و دیدگاههای شخصی خود چیست؟ البته انتقادات و پیشنهادات برای بهبود جلسه جای خود دارد. من در پاسخ به سوال آخر کمی بیشتر به این مساله میپردازم.
زرین محی الدین: حتما موثر خواهد بود به شرط آن که نظر و صدای اکثریت جامعه ایرانی شنیده شود نه اختصاص به یک یا دو گروه باشد. به طور مثال شما نماینده یا نمایندگانی از سوی فعالان سیاسی، اقوام و مذاهب، همچنین زندانیان سیاسی در جلسه روز جمعه ۲۸ اکتبر مشاهده نمی کردید.
لی لی نبوی: اگر انتخاب ها برای شرکت در چنین جلساتی بر پایهای دموکراتیک قرار گرفته باشد، که نمایندگان واقعی جامعه ایرانی کانادایی گزیده شوند و شرکت کنند شاید و شاید!؟ مفید باشد ولی باور اصلی من بر آن است که دولت ها در مسایل دیپلماتیک، بین المللی، اقتصادی و رابطه بین حکومت ها گوش به خواست مردم نمی سپارند و آنچه را که منافع اقتصادی و در نتیجه قدرت سیاسی آنان را تأمین میکند در اولویت قرار میدهند و معمولن منافع ملتها در آخرین رده است.
* نظرتان درباره پتیشن تهیه شده برای باز شدن سفارت جمهوری اسلامی در کانادا که توسط آقای مجید جوهری به مجلس ارائه شد چیست؟
سیاوش اسدپور: اولا که این پتیشن زمانی ارزش دارد که در شرائط مساوی بین موافقین و مخالفین نظرخواهی شود. کسانی که این پتیشن را امضا کردند آزادانه می توانند به ایران سفر کنند و دولت ایران از آنان استقبال هم می کند در صورتی که هزاران نفر اگر مخالف باشند نمی توانند آشکارا نظر دهند چون در سفر به ایران قطعا مشکل پیدا می کنند. بنابراین این پتیشن چیزی را نشان نمی دهد و نظر ایرانیان را منعکس نمی کند و دولتمردان کانادائی از این موضوع مطلعند. از طرفی دولت کانادا همیشه در راستای سیاست های کلان خود و با مشورت با متحدین خود در اروپا و امریکا روابط خود را با سایر کشورها تعیین می کند و هیچ گروهی نمی تواند حتی در صورت انجام این ارتباطات امتیاز آن را به خود اختصاص دهد و یک عوام فریبی آشکار است و تأثیر چندانی در پارلمان کانادا ندارد.
رضا بنائی: اقدام آقای مجید جوهری از هر دو جنبه ی شکلی و ماهوی دارای اشکالات جدی و تاسف بار است.
از جنبه ی شکلی آقای مجید جوهری به عنوان عضوی از حزب لیبرال که هم اکنون سکان اداره ی کشور و سیاست خارجی آن را دربست در اختیار دارد بسیار پرسش برانگیز است! چرا که رهبر حزب لیبرال و نخست وزیر کشور، جناب آقای جاستین ترودو، در دوران انتخابات سال گذشته مساله ی از سر گیری روابط با جمهوری اسلامی را مطرح کرده است. به دنبال استقرار دولت لیبرال، وزارت خارجه و آقای استفان دیان هم پی گیر این مساله با رعایت همه ی مسایل امنیتی و منافع ملی کانادا بوده و می باشند. پس تعجب برانگیز و بی مورد است که نماینده یی از همان حزب حاکم بر این کار به صورتی چنین عوامانه اصرار ورزد. جالب اینجاست که آقای جوهری با تهیه ی این پتیشن در عمل اعتبار و جایگاه اکثریتی حزب لیبرال را هم به شدت به زیر سؤال برده و آن را تنزل داده است! چون پتیشن ایشان (ایی-۵۵۳) تاکنون بیش از ۹،۰۴۰ پشتیبان (شامل تبعه و مقیم) نداشته است در حالی که در مقابل پتیشن آقای تونی کلمنت (ایی- ۲۷۵) از حزب محافظه کار و جناح اقلیت بیش از ۱۶،۹۰۰ پشتیبان(فقط اتباع کانادایی) داشته است! این بدان معنی است که آقای مجید جوهری با پیش قدم شدن در این کار نابخردانه و آنهم با همراه کردن برخی از افراد که در اصل هنوز تبعه ی کانادا نیستند عملن موقعیت حزب حاکم خودش را بی دلیل تضعیف کرده است!
اما از نظر ماهویی، اگر هدف پتیشن آقای جوهری پی گیری ارایه خدمات کنسولی به ایرانیان کانادا باشد، بایستی مسئولیت آن را متوجه دولت جمهوری اسلامی دانست! چرا که طی ۳۶ سال گذشته ایرانیان آمریکائی همواره از طریق دفتر حفاظت منافع ایران در سفارت پاکستان سرویس های کنسولی دریافت می کنند و ج.ا. هم اگر رفاه ایرانیان کانادایی را در نظر داشت، می توانست به جای کشور عمان که اصلن در اوتاوا سفارت ندارد کشور دیگری را به عنوان حافظ منافع در کانادا تعیین کند تا بخش عمده ی کارهای کنسولی ایرانیان انجام پذیرد. پس بهتر می بود تا آقای جوهری و همراهانشان فشارهای لازم رابر روی دولت جمهوری اسلامی متمرکز می کردند و نه بر روی دولتی که هم حزبی آقای جوهری است!
مورد دیگری که در ماهیت پتیشن آقای جوهری بر آن تاکید شده، دلگرم ساختن کاذب ایرانیان –کانادایی به دریافت همه گونه خدمات کنسولی از سفارت کانادا در صورت باز شدن مجدد سفارت و در مواجه با مشکلات در هنگام اقامت در ایران است. حال آن که در گذشته شاهد بودیم که خانم زهرا کاظمی (تبعه ی کانادا) طی سفری به ایران در سال ۲۰۰۳ در زمانی که دولت لیبرال حکومت داشت و سفارت کانادا هم در تهران دایر بود، دستگیر و راهی زندان اوین شدند و خدمات کنسولی که شامل گرفتن وکیل برای آن روانشاد بود از سوی جمهوری اسلامی پذیرفته نشد و آن بانوی محترم سرانجام نیز در همان زندان اوین به قتل رسیدند و فرزند آن روانشاد هرگز نتوانست از خدمات کنسولی حتا برای انتقال پیکر مادر گرامی اش به کانادا استفاده کند!
اکنون بیش از ۱۳ سال از آن جنایت سپری شده و نه تنها رفتار مسولین حکومت جمهوری اسلامی تغییری نکرده و بهبود نیافته، بلکه دامنه ی بی قانونی آن به گروگان گیری ایرانیان دو ملیتی هم تسری یافته است. مورد خانم دکتر هودفر یکی از بارزترین نمونه های این بی قانونی در ایران است.
احمدرضا تبریزی: موافق هستم و فکر می کنم با کمی تغییر در متن آن میتوان حمایت بیشتری را انتظار داشت.
نیاز سلیمی: در مورد طرح این پتیشن متاسفانه بحث هاى زیادى در گرفته که به نظر من ربطى به خود این مسئله ندارد و بهانه ای ست براى تصفیه حساب با اسامى پشت آن. همه می دانیم که خدمات کنسولى براى هر دو طرف ضروری ست و نبود آن هزینه ای ست که به شهروندان عادی تحمیل می شود. براى هر بخش دیگر درخواست ایجاد روابط سیاسى عادى هم طبعا ضرورت هایى موجود است حتى اگر شخص من آنها را درک نکنم. این پتیشن در سایت دولت و با حمایت یک نماینده مجلس ایجاد شده. طبعا اگر به گفته منتقدین بیهوده و بى حاصل بود یک فرد آگاه دولتى در طول این پروسه این مسئله را گوشزد می کرد. پس نگران آبروریزى جامعه ایرانى در مقابل دولتمردان کانادا نباشیم. اشکال شاید این است که اگر ما از فهم دلیل مسئله اى عاجزیم و یا دلیل را نمى پسندیم به این نتیجه می رسیم که کلا دلیلى موجود نیست. در ضمن حداقل کار این پتیشن این بوده که توافق حدود ده هزار ایرانى را در مورد یک مسئله خاص جلب کرده که با شناخت ما از رفتار اجتماعى خودمان کار ساده اى نیست.
مهدی صمدیان: این petition در اصل به همت تیم جدید کنگره ایرانیان کانادا تشکیل شد و آقای جوهری تنها آن را اسپانسر کردند. به نظرم این طومار یکی از بی سابقه ترین کنش های جمعی جامعه ایرانی کانادایی است. پیامدهای این طومار تنها منتهی به تسهیل روادید ایرانیان کانادا نیست. بخشی از جامعه ایرانی تنش ناشی از بسته ماندن سفارت را فراتر از مشکلات کنسولی ارزیابی می کند و آن را در پیوند با فشارهای حاصل از تحریم های ناعادلانه علیه ایران و قدرتمند شدن صدای حامیان جنگ و انزوای ایران می بیند. فکر می کنم اینکه این petition با استقبال بی نظیری تا امروز مواجه شده عملا یکی از دلایلی است که وزیر خارجه کانادا علاقمند به دیدار با ایرانیان و بحث پیرامون چگونگی عادی سازی روابط با ایران شد.
همچنین در صورت موفقیت آمیز بودن تلاش های دولت در عادی سازی روابط با ایران می تونم به جرات بگم که تاثیراتی که جامعه کوچک ما در کانادا بر روی مسائل مختلف در ایران خواهد گذاشت بیشمار خواهد بود. عادی سازی روابط کمک بزرگی به کمتر شدن برخوردهای امنیتیِ بخشی از افراطیون سیاسی در ایران نسبت به شهروندان ایرانی کانادایی می کند. بازداشت های بی دلیل و گاه گاه سرخودی که تعدادی از ایرانیان کانادا را در چند سال گذشته در سفر به ایران شامل می شد بهانه های امنیتی بود که تنش روابط بین دو کشور به وجود آورده بود. از سرگیری روابط می تواند پیگیری خیلی از این بازداشت ها را تسهیل کند و به از بین رفتن سوءاستفاده های ناشی از این تنش توسط نهادهای امنیتی در ایران کمک کند.
ارسلان کهنمویی پور: پاسخ این سوال کمی طولانی است. قبل از هر چیز روشن کنم که از ابتدا با قطع روابط سیاسی بین کانادا و ایران مخالف بودم (رجوع شود به شهروند ۱۳ سپتامبر سال ۲۰۱۲). هر چند من هم چون بسیاری از دیگر ایرانیان کانادایی منتقد شدید موارد نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ایران هستم، معتقدم قطع روابط سیاسی با یک کشور هیچ کمکی به بهبود وضعیت حقوق بشر در آن کشور نمیکند. این در مورد قطع روابط ایران و کانادا هم صادق است. همان طور که شاهدیم این عمل هیچ نتیجه مثبتی به بارنیاورده است. از طرفی این کار کانادا را از نقش سنتی خود به عنوان کشوری صلحطلب و میانجی در برقراری صلح پایدار، دور کرده است و همچنین مشکلات عدیده کنسولی برای ایرانیان کانادا ایجاد کرده است. البته به نظر من قطع روابط سیاسی هم کارتی است که ممکن است استفاده از آن برای کشوری در زمانی ضروری گردد، اما آنچه برای من روشن است این است که به صرف اینکه کشوری حقوق بشر را رعایت نمیکند نباید با آن قطع ارتباط سیاسی کرد چون از این طریق به شهروندانی که حقوقشان تضییع میشود کمکی نمیکنیم. بنابراین در حال حاضر هم با برقراری روابط بین ایران و کانادا کاملا موافقم، اما اکنون که دولت کانادا مصمم است که با جمهوری اسلامی ایران تجدید روابط سیاسی بکند، فرصتی استثنائی برای ایرانیان کانادا ایجاد شده است که از دولت کانادا تقاضا کنند که حقوق بشر را در این مذاکرات به فراموشی نسپارد. در این میان وضعیت زندانیان ایرانی کانادایی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در شرایط پایدار روابط سیاسی بین کانادا و ایران، احتمال تاثیرگذاری کانادا بر روند پرونده این زندانیان بسیار کم است ولی برقراری روابط میتواند به عنوان اهرمی برای کمک به این افراد مورد استفاده قرار گیرد. در شرایطی که هر کشور میخواهد حسن نیت خود را به کشور دیگر نشان دهد، امکان گرفتن امتیاز آزادی زندانیان ایرانی کانادایی وجود دارد. آزادی شادی آفرین خانم دکتر هما هودفر در همین چارچوب امکان پذیر شد. شاهد آن بودیم که در روند مذاکرات، چند روز پس از ملاقات بین وزرای امور خارجه کانادا و ایران، خانم هودفر آزاد شد. از یاد نبریم که ما هنوز یک زندانی دیگر در ایران داریم، سعید ملک پور، ایرانی مقیم کانادا که بیش از هشت سال از زندگی اش در زندان اوین تباه شده است. امیدوارم ایرانیان کانادایی با فشار به دولت کانادا بتوانند در چارچوب مذاکرات برقراری روابط سیاسی، آزادی این فرد بی گناه را هم تضمین کنند و او را به کانادا باز گردانند.
در فرصت دو دقیقهای که در جلسه دیدار با وزیر امور خارجه کانادا داشتم، من بر همین نکات تاکید ورزیدم و عنوان کردم که ضمن اهمیت مساله حقوق بشر برای من، با قطع روابط مخالف بودم و اکنون نیز با تصمیم دولت برای برقراری روابط موافقم. در عین حال عنوان کردم که توقع دارم که دولت کانادا همیشه پرچمدار حقوق بشر باشد و اینکه گفتگوها برای برقراری روابط فرصتی استثنائی برای حصول دستاوردهایی در این زمینه به ویژه در مورد زندانیهای ایرانی کانادایی میباشد. از ایشان بابت تضمین آزادی دکتر هما هودفر در چارچوب این مذاکرات تشکر کردم و به ایشان یادآوری کردم که ما یک زندانی دیگر هم در ایران داریم، سعید ملک پور. سپس توضیح دادم که هر چند ایشان مقیم کانادا است و شهروند کانادا نیست، از دیدگاه ایران که شهروند دوگانه را نمیپذیرد، بین یک شهروند کانادا چون هما هودفر و یک مقیم کانادا چون سعید ملکپور تفاوتی نمیباشد، چون هر دو را شهروند ایران میداند. بنابراین این تفاوت تنها از منظر دولت کانادا مفهوم دارد. سپس تقاضا کردم که دولت کانادا با ایشان مثل یک شهروند برخورد کند چون او تنها از بد زمانه اکنون شهروند کانادا نیست و اگر این اتفاقات ناگوار برایش نمیافتاد، اکنون در کنار ما به عنوان یک شهروند زندگی میکرد. در پایان از ایشان تقاضا کردم که آزادی سعید ملک پور را نه به عنوان یک پیش شرط ولی به عنوان یک دستاورد در طول مذاکرات به جد پیگیری کند. ایشان در پاسخ گفتند که هر کاری بتوانند برای او انجام میدهند.
با این مقدمه طولانی به سوال اصلی شما میپردازم. ضمن اینکه من موافق برقراری روابط بین کانادا و ایران هستم، من با این طومار (پتیشن) چند مشکل داشتم و به این دلیل آن را امضا نکردم. اولین مشکل من این بود که کنگره ایرانیان کانادا رهبری این موضوع را بر عهده گرفت. همان طور که در مقالههای پیشین و فرصتهای دیگر تاکید کرده ام، کنگره ایرانیان کانادا نباید درگیر موضوعاتی شود که در جامعه ایرانی کانادایی تفرقه انگیز هستند. کنگره آن نهادی است که باید بر اساس مشترکات ایرانیان کانادا عمل کند تا بتواند تکثر دیدگاهها در میان اعضایش را نمایندگی کند. در مورد همین موضوع مشخص، بخشی از اعضای کنگره مخالف برقراری روابط با ایران هستند و بسیاری با اصل برقراری روابط موافق هستند ولی با رویکرد مشخص این طومار مخالفند. در سالیان گذشته هم بسیاری از اعضا اعتراض داشتند که کنگره نباید موضعی به نفع تحریم و یا قطع روابط بگیرد، هر چند بخشی از اعضا بسیار از این امر خشنود بودند. کنگره باید به جای قرار گرفتن در میان شکافهای موجود در جامعه ایرانیان کانادا و تعمیق این شکاف ها، با تدبیر این اختلافها را مدیریت کند. افسوس که کنگره با این کار خود را در مرکز مناقشات جامعه کاناداییهای ایرانی تبار قرار داد.
و اما به محتوای این طومار بپردازیم. من در این دو دههای که به عنوان یک کنشگر اجتماعی فعالیت داشته ام، دهها یا حتا صدها طومار امضا کردهام ولی طوماری را به یاد نمیآورم که در آن از دولت وقت تقاضا شده است که همان کاری را انجام دهد که متعهد به انجام آن شده است. به طور معمول طومارها به این قصد نوشته میشوند که به دولت به خاطر کاری که انجام داده اعتراض کنند و یا از دولت بخواهند که روندی را تغییر دهد. دولت جاستین ترودو بر برقراری روابط با ایران در طول مبارزات انتخاباتی تاکید کرد و پس از رسیدن به قدرت آن را به عنوان برنامه کاری اعلام نمود. نمیدانم درخواست از دولت برای انجام کاری که خود مشغول انجام آن است چه معنایی دارد. برخی از طرفداران طومار میگویند پیگیری این طومار برای مقابله با مقاومت محافظه کاران ضروری است. شاید اگر با دولت اقلیت طرف بودیم، این استدلال معنا داشت، ولی در حالی که دولت لیبرال اکثریت پارلمان را دارد، چنین استدلالی چندان معنا ندارد. البته اینکه مخالفان عملکرد دولت به جمعآوری طومار بپردازند منطقی است، دقیقا به این دلیل که نگاه آنها در پارلمان در اقلیت است و از این جهت تلاش میکنند که با فشار از بیرون بر روند تصمیم گیریها تاثیر بگذارند. اگر قصد تهیه کنندگان این طومار انتقال دیدگاه جامعه ایرانیان کانادا به دولت بود، روش صحیح آن نه تهیه طومار بلکه انجام یک نظر سنجی علمی و اعلام آن به دولت است. اصولا وزن کشی از طریق طومار به راحتی میتواند به ضدّ خود تبدیل شود. دقت کنید که این طومار در حال حاضر حدود ۹۰۰۰ امضا دارد و شاید این تعداد به ۱۰۰۰۰ برسد. هر چند این عدد قابل توجه است، ولی از طرفی افراد میتوانند استدلال کنند که در مقایسه با جمعیت ۳۰۰،۰۰۰ نفری ایرانیان کانادا و یا ۳۵ میلیونی کانادا، رقم قابل ملاحظهای نیست. باید توجه کرد که این طومار به زبان انگلیسی بود و قاعدتا کاناداییهای غیر ایرانی تبار هم میتوانند آن را امضا کنند. البته طرفداران این طومار این عدد را با طومار دیگری که برقراری روابط را به حل همه مشکلات حقوق بشری ایران منوط کرده و حدود چند صد امضا دارد مقایسه میکنند و از آن نتیجه میگیرند که طرفداران برقراری روابط در اکثریت هستند. از طرفی طومار دیگری توسط تونی کلمنت به پارلمان ارائه شد که بر نگاه داشتن جمهوری اسلامی در فهرست کشورهای تروریستی و عدم برقراری روابط تاکید میورزد و حدود ۱۶،۰۰۰ امضا دارد. از این نبرد اعداد نتیجهای حاصل نمیشود. روش درست تر دستیابی به تصویری دقیقتر از دیدگاه ایرانیان کانادا در مورد برقراری روابط انجام یک نظرسنجی علمی توسط یک سازمان حرفهای است. مزیت نظرسنجی این است که با تکیه بر یک جامعه نمونه آماری برای مقایسه قابل استناد است. همچنین نظرسنجی این امکان را میدهدکه به تفاوتهای ظریف بین دیدگاههای افراد هم پرداخته شود. به این ترتیب افرادی چون من که هیچ یک از طومارهای فوق را امضا نکرده اند، احساس میکردند که صدایشان به طور غیر مستقیم شنیده شده است.
به هر حال تهیه طومار برای درخواست امری از دولت که خود به آن پیشاپیش متعهد شده است، برای من امر غریبی است. از آن عجیب تر این است که یکی از اعضای همان حزب حاکم پرچمدار این طومار شود. این کار آقای جوهری را در موقعیّت سختی قرار داد که نتیجه اش در کنفرانس مطبوعاتی ایشان با رسانهها بسیار مشهود بود. خبرنگاران به درستی تاکید میکردند که مگر دولت شما به این امر متعهد نشده است، پس خواسته شما در این میان چیست؟
وقتی که دولت کانادا خود به برقراری روابط با ایران متعهد شد، واکنش صحیح از طرف جامعه ایرانیان کانادا انتقال خواستههای خود در این چارچوب از دولت کانادا میبود. ما باید به دولت کانادا اعلام میکردیم که ما در طول و در پایان این فرایند چه توقعاتی از دولتمان، یعنی دولت کانادا داریم. برای فردی چون من، اولین خواسته در نظر داشتن حقوق بشر و به ویژه تضمین آزادی ایرانیان کانادایی در بند در ایران میبود. این همان امری است که جایش در این طومار کاملا خالی است. در آن زمان هما هودفر هنوز در زندان بود و سعید ملک پور هم که همچنان در زندان است. علاوه بر این میشد تاکید کرد که در پایان این فرایند ما توقع داریم که خدمات ویزا در تهران به ایرانیان ارائه شود. دقت کنید که ارائه خدمات ویزا پیش از اینکه سفارت کانادا در تهران تعطیل شود قطع شد. در نتیجه حتا داشتن سفارت هم وجود این خدمات را تضمین نمیکند. پیدا کردن راه حلی سریع تر برای ارائه خدمات کنسولی به ایرانیان کانادا میتوانست خواسته دیگری باشد. موارد دیگری هم میشد به این فهرست اضافه کرد. اینها جزئیاتی است که در برنامه دولت نبود و خواستن آنها معنادار میبود.
این شرحی بود از نگاه من به مساله برقراری روابط بین کانادا با ایران و مشکلات طومار مزبور.
زرین محی الدین: من اعتقاد دارم که مهاجرت اکثریت ایرانیان به کانادا به دلیل ناامنی ای ست که حکومت جمهوری اسلامی ایران با سیاست های غلط خود موجب آن شده است. ناامنی سیاسی/اجتماعی یا اقتصادی. این پتیشن نشانگر و دربرگیرنده ی خواسته ایرانیانی است که از هر جهت مشکلی با این حکومت و نحوه رفتار غیرانسانی آن ندارند و تنها دغدغه شان منافع خودشان است. من خودم را تافته جدا بافته از مردم و دغدغه هایشان در داخل ایران نمی دانم و هرگز آنهایی را که مثل من فرصت یا امکان آمدن به یک مملکت آزاد را ندارند فراموش نخواهم کرد.
لی لی نبوی: هر دادخواستی مجموعهای است از زیرمجموعه های گوناگون. در این دادخواست هم آن بخش که منافع مردم ایران را در هر دو سو؛ در ایران و در جامعه ی ایرانی- کانادایی تأمین کند، برایم قابل قبول است.
* به نظر شما دولت کانادا برای عادی سازی روابط با ایران چه اقداماتی باید انجام بدهد؟
سیاوش اسدپور: برای برقراری روابط مجدد مسلما باید به دلایلی که باعت قطع روابط شده است توجه کرد. چون روابط ایران و کانادا در گذشته در هر دو دولت لیبرال و کانسرواتیو مطلوب نبوده است و همان طوری که وزیر خارجه محترم کانادا در نشست روز جمعه اعلام کرد سردی طولانی روابط و عدم اطمینان بین دولت ها مشکل اساسی ست که به تدریج باید برطرف گردد. و در این میان توجه به ارزش های انسانی و حقوق بشر و آزادی های فردی و اجتماعی که کانادا به آن فخر و مباهات دارد نقش اساسی باید داشته باشد. مسلما دولت کانادا باید اطمینان یابد که نقض آشکار قوانین بین المللی از جمله حمله به سفارتخانه ها و تهدید دیپلماتها که ایران سردمدار آن است دیگر انجام نخواهد شد و از آن جائی که به گفته آقای خاتمی رئیس جمهور در حد تدارکاتچی است، این اطمینان باید از طریق رهبری نظام کسب شود. دولت ایران باید روابط اقتصادی خود با سایر کشورها را در چهارچوب قوانین بین المللی تعریف کند. از طرفی به دلیل نیاز مبرم ایرانیان کانادا به خدمات کنسولی از جمله تهیه پاسپورت و سایر خدمات در اولین گام برقراری دفتر حافظ منافع ایران و ارائه خدمات کنسولی به ایرانیان کانادا می تواند مشکل را حل کند چون ایجاد اطمینان بین دو کشور و کسب اطمینان از پیروی ایران از قوانین بین المللی و سایر موارد مورد اختلاف زمان بر و طولانی خواهد بود.
رضا بنائی: به باور من اقداماتی که دولت کانادا برای از سر گیری روابط با ج.ا. در پیش می گیرد در چارچوب منافع ملی کانادا تعریف شده و این منافع در حوزه های سیاسی و اقتصادی پی گیری و دنبال می شوند.
در حوزه ی سیاسی و در سطح بین المللی، کانادا با توجه به گستردگی و اهمیت روابط سیاسی اش با ایالات متحده آمریکا روابط خودش را با ایران تنظیم می کند. برای کشور کانادا که طولانی ترین مرز جغرافیایی حفاظت نشده در دنیا را با آمریکا داراست و بیش از ۸۰ درصد مبادلات تجاری خودش را با این کشور انجام می دهد، بسیار خطرناک و خلاف منافع ملی است که با جمهوری اسلامی که روز و شب بر شعار”مرگ بر آمریکا” می دمد و در فهرست کشورهای حامی تروریزم دولتی قرار دارد روابط گرم و صمیمی داشته باشد!
بنابراین مادامی که رفتار ج.ا. نسبت به آمریکا و در جهان تغییری نکرده ساده انگارانه خواهد بود که شاهد هرگونه عادی سازی رابطه ی رایج سیاسی بین دو کشور کانادا و ایران باشیم.
در حوزه سیاسی و در سطح داخلی، کشور کانادا با داشتن یکی از رنگارنگ ترین ترکیب های جمعیتی در جهان بایستی نسبت به امنیت داخلی اش بسیار حساس باشد. بی تردید یکی از اصول پایه در حفظ امنیت داخلی کانادا اتخاذ سیاست هایی برای پیشگیری و جلوگیری از وقوع حوادث مشابه آنچه که در فرانسه و بلژیک روی داد، است. در این زمینه کانادا بایستی نسبت به هرگونه کنش های فرهنگی – اجتماعی که زمینه های بروز نفرت و برخوردهای قومی و فرهنگی را در میان کانادایی ها دامن زند، بسیار حساس بوده و ریشه های آن را به سرعت شناسایی کرده و از بین ببرد. در این رابطه توجه ویژه به جوان های نمایشات عاشورا در خیابان های تورنتو که یادآور جدال تاریخی شیعه و سنی و نفرت پراکنی و برخوردهای خونین این دو فرقه که هم اکنون در سطح خاورمیانه جریان دارد، ضروری و مهم می باشد.
با عنایت به آنچه گفته شد، بدیهی است که کانادا در سطح بین المللی پی گیر امر دمکراسی و حقوق بشر در مناطق و کشورهایی باشد که زاینده و تولید کننده ی اندیشه ها و سیاست های افراطی و واپس گرا هستند.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که تلاش های کانادا برای گسترش دمکراسی و دفاع از حقوق بشر مجموعن در سطح بین المللی و بویژه در ایران دقیقن در راستای حفظ منافع ملی کانادا در جهان و به گونه یی تضمین کننده ی امنیت داخلی این کشور است. بر پایه این رویکرد و نگرش و به کارگیری سیاست های منطقی و پایدار است که می توان شاهد فرایند دمکراتیزه شدن کشور ایران هم بود که در برگیرنده ی منافع مردم ایران هم می باشد.
از سویی دیگر منافع اقتصادی درازمدت و دیرپای کشور کانادا نیز در کشور مهم و ارزشمندی چون ایران با استقرار حکومتی دمکراتیک و با ثبات در آن، بهتر تأمین گردیده و استمرار می یابد. در این مسیر ایرانیان و جمعیت گسترده ی مهاجر ایرانی در کانادا هیچگاه کمک ها و یاری رسانی کشور کانادا را برای پیشبرد دمکراسی و حقوق بشر در ایران از یاد نبرده و در گسترش مناسبات اقتصادی و بازرگانی آینده پیوسته آن را در نظر خواهند گرفت. نگاه درازمدت به فرایند مناسبات اقتصادی و بازرگانی بین دو کشور کانادا و ایران ایجاب می کند تا دولتمردان خردمند کانادایی منافع سرشار آینده را قربانی و فدای فروش امروزی چند فروند هواپیمای بامباردیه نکنند! افزون بر این جمهوری اسلامی ایران که هم اکنون با داشتن یکی از آلوده ترین و غیرشفاف ترین سیستم های پولی در دنیا در رتبه های نخستین پولشویی در جهان قرار دارد نمی تواند شریک تجاری و بازرگانی قابل اعتماد و با اعتباری برای کشور کانادا باشد!
در انتها بایستی خاطرنشان کرد که مسیر صحیح و درست در رابطه با شیوه ی رفتار کانادا با جمهوری اسلامی ایران قبلن از سوی پارلمان کانادا به صورتی کاملن غیر حزبی و به اتفاق آرای کامل هر سه حزب عمده در سال ۲۰۱۳ انتخاب شده است. لایحه ی محکومیت کشتار تابستان ۶۷ به مثابه ی جنایت علیه بشریت و تعیین روز اول سپتامبر به عنوان روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران نشان از پی گیری سیاست های مترقی، دمکراسی خواهانه و حقوق بشری کانادا در برقراری هرگونه رابطه با ایران دارد. به گمانم به سختی می توان گام های استوار و رو به جلویی را که در این رابطه برداشته شده متوقف کرد و سمت و سوی آن را به عقب چرخاند!
در پایان بایستی تاکید کنم که پیرو تصویب لایحه فوق شایسته است تا کانادا همچنان هر سال نقش راهبردی تهیه و تنظیم پیش نویس قطعنامه ی نقض حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی را در سازمان ملل متحد عهده دار باشد.
احمدرضا تبریزی: موانع ایجاد شده توسط دولت هارپر را از میان بردارد.
نیاز سلیمی: به نظر من دولت کانادا در مسیر عادى سازى براساس منافع خودش عمل خواهد کرد و نه براساس خواست و نظر من و ما. هر تصور دیگرى جز این یا خوشبینانه است و یا عوام فریبانه. تنها موردى را که ما می توانیم در فرصت هاى ممکن یادآورى کنیم این است که در این رابطه تاکید و سعى در اعمال ارزش هاى انسان مدار کانادا فراموش نشود. نمونه این قصور را در تبعیت کورکورانه دولت محافظه کار از سیاست هاى اسراییل شاهد بودیم و حاصل آن را هم دیدیم.
مهدی صمدیان: عادی سازی روابط بین ایران و کانادا تبعا به خاطر موانعی که دولت پیشین به وجود آورد کار ساده ای نیست. می دانید که امروز دارایی های دیپلمات های ایرانی از مصونیت قضائی برخوردار نیست و بازگشایی هر حسابی یا نگهداری هرگونه دارایی توسط آنها می تواند با حکم یک دادگاه کوچک ضبط شود. از این رو عادی سازی روابط با ایران آنطور که به نظر می رسد باید در چند مرحله جدا انجام گیرد. در طول این پروسه ایران باید مانند تمام کشورهای دیگری که کانادا با آنها رابطه دیپلماتیک دارد از امنیت قضائی برخوردار شود. همچنین می دانید که ایران به خاطر حمایت از حماس در لیست “حامیان ترور” کانادا قرار گرفت. این در حالی است که دفتر اصلی حماس در کشور قطر مستقر است، اما کانادا روابطش با قطر حتی عادی تر از روابطی است که هم اکنون با کشور مشترک المنافعی مثل استرالیا دارد! این دوگانگی سیاست خارجه دولت قبلی را نشان می دهد که امروز متاسفانه برای رفع آن باید هزینه سیاسی زیادی از طرف دولت لیبرال داده شود.
ارسلان کهنمویی پور: فکر میکنم پاسخ این سوال را تا حدودی در پرسش قبلی داده ام. به هر حال همان طور که در بالا توضیح دادهام من با نفس برقراری روابط موافقم و در عین حال انتظار دارم که دولت کانادا در روابطش با ایران و کشورهای دیگر پایبندی خود به ارزشهایی چون حقوق بشر را حفظ کند. این به آن معنا نیست که تنها با کشورهایی رابطه داشته باشد که وضعیت حقوق بشر در آنها عالی یا حتا خوب است ولی دقت کند که در این روابط این ارزشها را قربانی منافع دیگر نکند. این همان پیامی است که آقای دیون هم بر آن تاکید ورزید. او چندین بار تکرار کرد که ما به علت اینکه با جمهوری اسلامی ایران موافقیم با آنها ارتباط برقرار نمیکنیم، بلکه دقیقا به خاطر همین اختلافات باید در آنجا حضور داشته باشیم. در مقابل این دیدگاه، یکی از افراد حاضر در جلسه با استناد به خبر برقراری گفتگوهای حقوق بشری بین اتحادیه اروپا و ایران به آقای دیون پیشنهاد داد که کانادا لایحهٔ محکومیت حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران را که چندین سال است توسط کانادا به سازمان ملل ارائه می شود را کنار بگذارد و به جای آن با جمهوری اسلامی وارد گفتگوی حقوق بشری شود. خوشبختانه آقای دیون با این پیشنهاد مخالفت کرد و افزود که ما هر دو کار را انجام میدهیم، یعنی هم جمهوری اسلامی را در سازمان ملل محکوم میکنیم و هم با آنها به گفتگوی حقوق بشری مینشینیم، همچنانکه اتحادیه اروپا هم چنین میکند. بر این باورم که اکثریت کاناداییهای ایرانی تبار، که شامل اکثریت کسانی که طومار برقراری روابط را امضأ کرده اند هم میشود، از کانادا توقع دارند که در مورد مسائل حقوق بشری موضعی روشن و قاطع داشته باشد.
زرین محی الدین: من مشکلی با عادی سازی روابط با ایران ندارم و به گفت وگو اعتقاد دارم، ولی باید مسئله نقض حقوق بشر در ایران و امنیت ایرانیان درکانادا و ایران پیش شرط محکم این رابطه باشد نه تجارت!
لی لی نبوی: تأمین امنیت و منافع مردم ایران در دو کشور را مورد نظر قرار دهد.
* آیا پیشنهادی در پیوند با نشست ها و جلسات آتی دارید؟
سیاوش اسدپور: به نظرم ایجاد هم آهنگی و احترام متقابل بیشتر بین نمایندگان ایرانی محترم پارلمان کانادا بخصوص احترام شایسته به جناب دکتر مریدی وزیر محترم پارلمان انتاریو موفقیت بیشتر کامیونیتی و این گونه نشستها را همراه خواهد داشت. همچنین افراد فرهیخته و شایسته زیادی بودند که دعوت نشدند، که امید است در نشست های آتی مورد نظر قرار گیرد.
رضا بنائی: از آنجا که هم اکنون نهاد واحدی که نماینده ی کل کامیونیتی باشد وجود ندارد، پیشنهاد می کنم که
– این گونه نشست ها برای عموم آزاد و به صورت تان هال برگزار شود تا شاهد تظاهرات حذف شدگان نباشیم.
– حضور گسترده ی رسانه ها و انعکاس درست مسایل به مردم
– ضبط و پخش عمومی این نشست ها
– مدیریت درست جلسات و در صورت ممکن تهیه و تنظیم نتایج نشست و ارسال آن به دفاتر مسئولین
احمدرضا تبریزی: چنین جلساتی بسیار مثبت هستند منوط بر آنکه فرصت اظهارنظرات متناسب با تعداد هواداران آن تفکرات باشد.
نیاز سلیمی: با توجه به اینکه دائماً از این قبیل نشست ها و جلسات اتفاق می افتد و پخش اخبار آن ها و میزان استقبال و یا اعتراض به آنها بیشتر بر اساس روابط و منافع فردی ست تا جمعى، من گمان می کنم که جز بالا بردن فهم اجتماعى و فردى خودمان راه دیگرى نیست. امید من این است که آگاهى ما از الفباى رفتار و فعالیت اجتماعى همراه و همپاى اشتیاق ما به حضور اجتماعى رشد و پیشرفت کند. دموکراسى وظیفه ای ست فردى که در تکرار تبدیل به حقوق اجتماعى می شود.
مهدی صمدیان: به نظر میاد اینگونه ملاقات ها عملا نتیجه فعال بودن جامعه مدنی و پویایی نسل جدیدی است که تحرکات سیاسی و اجتماعی برایش مهم است، سیاست های دوگانه یا double standard های رایج در فضای سیاسی برایش عادی نیست و هویت سیاسی اش در گرو ارزیابی موقعیتش در مقایسه با کامیونیتی های دیگر تعریف می شود. دیدارهایی از این قبیل به اعتماد به نفس جامعه کوچک ما در قیاس با جوامع دیگر کمک می کند، آن را مطمئن از موقعیت شهروندی خود می کند و در نهایت آگاهی جامعه ما را نسبت به فرایند های سیاسی و مراکز تصمیم گیری بالا می برد.
ارسلان کهنمویی پور: به هر حال نفس وجود چنین جلساتی بسیار خوب است و از این بابت باید سپاسگزار دو نماینده ایرانی کانادایی بود. در عین حال جا برای بهبودی وجود دارد. شاید مشخصترین کاستی مربوط به جلسه رسانهها باشد. البته من اطلاعی از کلیه دعوت شدگان در جلسه ندارم، ولی جای آقای دکتر مریدی، به عنوان سیاستمدار کهنه کار ایرانی کانادایی در جلسه خالی بود. افراد دیگری هم میتوانستند برای ایجاد تنوع بیشتر و بالا بردن سطح کیفی جلسه دعوت شوند. البته من اطلاعی از افرادی که شاید دعوت شده اند ولی نتوانسته اند شرکت کنند ندارم. به هر حال از جامعه آکادمیک، جای خانمها، دکترهایده مغیثی، شهرزاد مجاب و ویکتوریا طهماسبی، و آقایان دکتر سعید رهنما و محمد توکلی خالی بود. این افراد در مورد مسائل ایران صاحب نظر هستند. به طور کلی، اگر افراد به واسطه موقعیت اجتماعی و سابقه فعالیتشان در جامعه و نه بر اساس روابط شخصی دعوت شوند، کاملا قابل دفاع است. فکر میکنم این امر تا حدی رعایت شده بود. در نهایت فارغ از اینکه چه کسی دعوت کند و چه کسی دعوت شود، همیشه اعتراضهایی به فهرست مدعوین خواهد بود، هر چند برخی از این اعتراضها میتواند موجّه باشد. در پایان امیدوارم شاهد جلسات بیشتری از این دست باشیم.
زرین محی الدین: جواب این پرسش در پاسخ شماره ۴ مستتر است.
لی لی نبوی: برگزارکنندگان چنین نشست هایی باید از نمایندگان انتخاب شده هر سازمان ایرانی؛ که با رأی اعضای آن ارگان برای این مورد برگزیده شده است، دعوت نمایند. این نوع گزینش سبب میشود که نظر اکثریت جامعه مطرح شده و دولت با شناخت درست تری با جامعه ایرانی کانادایی رابطه برقرار سازد.
تظاهرات در خارج سالن نشست با وزیر امور خارجه کانادا
همزمان با برگزاری این نشست در هتل “وستین” گروهی از ایرانیان در مدخل ورودی هتل تظاهراتی را سازمان داده بودند و علیه جمهوری اسلامی شعار می دادند. برای چند و چون قضیه با آقای بابک یزدی یکی از سازماندهندگان این تظاهرات چند سئوال را مطرح کردیم که در زیر می خوانید:
چه زمانی از برگزاری این برنامه مطلع شدید؟
بابک یزدی ـ درست سه ساعت قبل از برنامه از طریق یکی از دوستان مطلع شدیم. با اینکه روز و ساعت کاری بود و من هم کار بودم از طریق تلفن و مدیای عمومی موفق شدیم بخشی از دوستان را مطلع و این اعتراض را هماهنگ و سازمان دهیم.
دلیل اعتراض شما چه بود؟
ـ اعتراض ما به نفس برنامه و لابی ها و سازماندهندگان برنامه بود و نه لزوما شرکت کنندگان و دعوت شدگان در آن.
چون دعوت شدگان از طیف های مختلف و از جمله بخشی از مخالفین رژیم هم بودند و در داخل هم گویا علیه رژیم و باز شدن سفارت صحبت کرده بودند. البته از طیف چپ هیچ کسی را دعوت نکرده بودند و بخشی از رفقای ما را که مایل به رفتن به داخل بودند را راه ندادند.
از نظر ما سفارت جمهوری اسلامی در هر کجا، به مثابه لانه جاسوسی و مرکز اقدامات تروریستی و شناسایی مخالفین و حمایت از سازمانها و نهادهای تروریستی اسلامی عمل می کند، و نه در خدمت مردم و ایرانیان خارج کشور.
این رژیم را باید و می توان تحریم سیاسی کرد و همه ی سفارت خانه هایش را تعطیل و مانند اواخر رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی ایزوله و منزوی کرد تا به سراشیبی سقوط نزدیکتر شود. در این ارتباط حزب ما کمپین بستن سفارت های رژیم را در دستور دارد.
چه گروه هایی در این تظاهرات شرکت کرده بودند؟
ـ شرکت کنندگان در این حرکت اعتراضی بخشی از فعالین حزب کمونیست کارگری، حزب کمونیست ایران، حزب حکمتیست، حزب کمونیست م ل م، چریکهای فدایی و نهاد مادران علیه اعدام بودند.