گرچه سینمای کردستان با “بهمن قبادی” در فیلم “زمانی برای مستی اسبها” آغاز شد و با فیلم های
بعدی او و چند نفر دیگر ادامه یافت، اما می توان گفت که این سینما امروز دوران شکوفایی خود را می گذراند.
آخرین فیلم از این سینما My Sweet Pepper Land ساخته “هینر سلیم” است که پیشتر فیلم های “کیلومتر صفر” و VodkaLemon را ساخته بود. “هینر” متولد کردستان عراق و مقیم فرانسه است. سرزمین فلفل شیرین من (اگر بتوان آن را چنین ترجمه کرد) داستان مردی ست که بعد از سالها مبارزه با رژیم صدام حسین و بعد از سقوط او به خانه مادری اش باز می گردد تا زندگی جدیدی را آغاز کند. اما مادر پیر او درصدد بر می آید تا همسری برای او پیدا کند، ولی او که از جنگی طولانی بازگشته آمادگی شروع زندگی جدید را ندارد. به این جهت از فرمانده اش می خواهد تا او را به نقاطی دیگر برای ماموریت بفرستد. اربیل در مرز ایران و عراق، محلی است که به او ماموریت ریاست پلیس داده می شود، جایی که دختر معلمی (گلشیفته فراهانی) برخلاف میل خانواده اش برای رفتن به آنجا قصد سوادآموزی کودکان و بازگشایی مدرسه را دارد. آشنایی این دو به عشق و مسایلی که در پی دارد می انجامد و ضمن آن که کردها بعد از سقوط صدام زندگی جدیدی را آغاز کرده اند، اما هنوز عوامل با نفوذ محل بر اهالی حاکم هستند و با ایجاد ترس و رعب منطقه را در سلطه خود دارند. پایداری این معلم و مامور با رئیس فاسد ایل
که به قاچاق دارو و مشروب مشغول است، مبارزه جدیدی را در منطقه آغاز می کند و
“هینر سلیم” با تاثیر از فیلم های “فرانچسکو روزی” ایتالیایی و مافیای سیسیل (سالواتوره جولیانو) داستان فیلم را به طور موازی پیش می برد.
آن چه فیلم های جدید کُرد ارائه می دهند، ضمن نگرش به زمان گذشته، امید به آینده ای روشن است. فیلم “سلیم” در عین حال که از فساد گذشته می گوید، اما با حضور دختر معلم جوان، آینده ای متفاوت را به تصویر می کشد. پل دو زمان را هم مامور پلیس به عهده دارد که از جنگی طولانی بازگشته ولی با پیوستن به معلم جوان، فردای بهتری را برای مردم کردستان رقم می زند. تلفیق این سه عامل، هسته اصلی فیلم “سلیم” را تشکیل می دهند که فیلمنامه را هم نوشته است.
“سلیم” هم چنین فضای مردسالار را مورد سئوال قرار می دهد که هنوز با وجود تغییرات اجتماعی پدر و برادران دختر مایل نیستند دختر و خواهرشان را که هنوز ازدواج نکرده در مکانی که همه گونه خطری متوجه اوست تنها رها کنند. هر چند در بخشی که برادرها برای سرکشی به خواهرشان که درگیر رییس ایل است به روستا می آیند، ما نمی دانیم کجا اقامت می کنند و چرا موقع حمله عوامل رییس ایل به خانه او، آنها حضور ندارند ولی برای هیجان صحنه ها مامور پلیس به نجات دختر می شتابد و سر و کله برادرها که در همان روستا هستند، روز بعد پیدا می شود.
“سلیم” با توجه به مسایل حادی که جامعه کُرد در چند کشور درگیر آن است، نمی کوشد نقش یک ناجی را ایفا کند. سعی او بر اینست که در موقعیتی که کردستان میان ایران، ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شده، فرهنگ حاکم بر این جامعه را موشکافی و مشکلاتی که کُردها هنوز با آن ها درگیر هستند در قالب داستانی فشرده منعکس کند.
بازی “گلشیفته فراهانی” در نقش معلم جوان مثل همیشه روان و دیدنی است. هر چند به خاطر چهره شرقی اش، گویی در نقش های مشابه محصور شده و نقش های زن افغان (سنگ صبور)، عرب (مثل یک زن) و کُرد در اینجا، نمونه ای از آن هاست که به هر حال به او فرصت نداده تا در سوای این زنان شرقی خودآزمایی کند.
“هینر سلیم” گرچه فیلم سازی را به طور عملی و نه تئوری آموخته، اما با تجربیاتی که از قبل داشته، توانسته با پرورش داستان و شخصیت های فیلم هایش داستان های منحصر به فردی را عرضه کند که در سینمای کُرد وجود نداشته. تاثیرپذیری از سینمای ایتالیا و چند فیلمساز ایتالیایی هم به کار او لطمه نمی زند چراکه تجربه اندوزی در سبک های شناخته شده دلیل بر دنباله روی نیست و او توانسته امضای ویژه خود را روی فیلم هایش حک کند و آثاری عرضه نماید که سینمای کُرد را بیشتر از هر زمان دیدنی و غنی تر خواهد ساخت.