عباس شکری
گزارشی از سمینار آزادی بیان در شهر اسلو
ده ها نویسنده و شاعر از سراسر جهان گرد هم آمده بودند تا وضعیت آزادی بیان را بررسی کنند. این بار هم مانند سال پیش متأسفانه از نویسنده یا شاعری که از ایران دعوت شده باشد، خبری نبود و جای خالی آنها در کنار همکاران شان که در دیگر کشورها به دور از فشار سانسور و خفقان موجود در ایران زندگی می کنند، خالی بود. از مدیر اجرایی کنفرانس که رئیس هیئت رئیسه ی اتحادیه ی روزنامه نگاران نروژ هم هست، پرسش پارسال را که چرا از هیچ روزنامه نگار، نویسنده یا شاعر ایرانی دعوت نشده است، تکرار کردم، سرش را پایین می گیرد و در چهره اش پرسشی می خوانم که تو دیگر چرا این سئوال را می کنی. به تلخی می گوید: آرزوی من و همه ی کسانی که در برگزاری این کنفرانس در کنار من بوده اند، این بود که حتما از سرزمینی که به “زندان بزرگ روزنامه نگاران” شهرت یافته است، کسی اینجا باشد، اما باز هم همان طور که سال پیش گفتم، احتمال بدتر شدن وضعیتشان و شاید مُهر جاسوس خوردن بر آنها، مانع شد تا اقدام به دعوت کنیم که احتمال می دادیم در فرودگاه ممنوع الخروج گردند و موجب گرفتاری بیشترشان شود.
از خاورمیانه نویسندگان اسرائیلی، فلسطینی در کنفرانس حضور دارند و چند روزنامه نگار عراقی، لبنانی و افغان. دو روز کنفرانس با سخنرانی هایی که همه حکایت از دفاع از آزادی بیان بود، پشت سر گذاشته شد. موضوع عمده ای که بیشتر نویسندگان و روزنامه نگاران را نگران کرده بود، بی تفاوتی کشورهای غربی و حتی کشورهای در حال رشد بود در برابر خواست چند کشور اسلامی به سرکردگی پاکستان، در کنفرانس کشورهای اسلامی که دو هفته پیش در لیبی برگزار شد. در آن کنفرانس پاکستان و چند کشور دیگر خواستار ممنوع شدن هر نوع انتقاد یا موضع گیری علیه دین اسلام شدند. دکتر زهرا الهداقی که از دانشگاه لبنان در این کنفرانس شرکت کرده بود، گفت: “این درخواست، عینا دهن بند بزرگی است که بر دهان همه ی روزنامه نگاران، نویسندگان و قلم به دستان کشورهای دنیا زده خواهد شد. چرا که این درخواست منحصر به کشورهای اسلامی نمی شود و در ادامه ی همین درخواست آمده است که هر کجای دنیا اگر کسی علیه مقدسات اسلامی به کفرگویی یا هر عملی که به کفر تفسیر شود اقدام کند، باید شدیدا مجازات شود”.
در گفتگویی کوتاه که با دکتر زهرا داشتم، از او خواستم تا بیشتر در مورد این ماده ی واحده ای که بعضی از کشورهای اسلامی خواستار اعمال آن بوده اند، توضیح دهد. وی گفت سانسور هر روز از سوی کشورهای بنیادگرا شدیدتر می گردد و از حالت حرف به قانون فراگیر در کشورهای اسلامی تبدیل می شود تا جهان را در محاق سانسور فرو ببرند. انگار که همه ی کشورهای اسلامی باید گورستان کلام آزاد، اندیشه ی آزاد و نشر آزاد شوند. انگار که باید منتظر بود تا در روزهای آینده خبر فتوای مرگ این یا آن نویسنده ی مسلمان یا غیرمسلمان را به گوش جهانیان رساند و آن گاه تا زمانی که نویسنده یا روزنامه نگار غربی تهدید نشده باشد، شاهد سکوت کشورهای غربی باشیم که منافع مالی و سیاسی شان اجازه نمی دهد که در برابر این نامردمی ها بلافاصله و بی هیچ ملاحظه کاری اقتصادی و سیاسی موضعی قاطع داشته باشند. نگاه کن، بجز انجمن خبرنگاران بدون مرز، کدام سازمان حقوق بشری موضعی قاطع در برابر سیاست های لجام گسیخته ی ضد انسانی مسئولان کشور شما، “ایران” داشته است؟ گویا جان روزنامه نگار و نویسنده ی ایرانی باید فدای ملاحظه کاری های سیاسی بین غربی ها و قدرت مداران ایرانی شود و تهدید اتمی ایران برای مردم کشورهای غربی از اهمیت بیشتری برخوردار است تا جان ده ها روزنامه نگار، صدها دانشجو، و هزاران معترض به نقض آشکار موازین حقوق بشر در ایران. باور کنید گاهی فکر می کنم که در جهان خون همه ی مردم قرمز نیست. افسوس که روزنامه نگار هستم و از بیولوژی چیز زیادی نمی دانم. آخر مگر می شود که سرکوب روزنامه نگاران در کشورهایی که مورد حمایت قدرت های غربی اند را فدای منافع اقتصادی یا ملاحظات سیاسی کرد؟ مگر می شود از خون همه ی آنهایی که در سیاه چال های کشورهای اسلامی جان می سپارند به این خاطر که فقط انتقادی منطقی به موازین اسلامی داشته اند گذشت، اما اگر در جایی از دنیا علیه کاریکاتوریست دانمارکی کسی حتی تهدید هم بکند، صدای همه ی کشورهای غربی به تاق آسمان برسد که آزادی بیان در خطر است. آری، تهدید کاریکاتوریست دانمارکی، آزادی بیان را به خطر می اندازد و باید که در برابر هر تهدیدی ضمن ایستادگی و محکوم کردن آن، از جان او حمایت شود، اما اگر خون همه ی روزنامه نگاران قرمز است باید هم عرض با دفاع از جان روزنامه نگار دانمارکی، از حق بیان، اندیشه و نشر آزاد در گوشه گوشه ی جهان و بویژه در کشورهایی که سانسور بیداد می کند، حمایت شود.
پنل چهارم این کنفرانس که در روز دوم برگزار شد، اختصاص داشت به مشکلات اسرائیل و فلسطین و چگونگی آزادی بیان در این کشورها. پیش از آن هم بگویم که هر کس سخنرانی کرد حتما گریزی به ایران زد و از جامعه ی بین الملل خواست که در برابر بی حقوقی نویسندگان و روزنامه نگاران ایران سکوت اختیار نکنند.
پرسش اصلی در مورد اسرائیل و فلسطین این بود که نقش نویسندگان فلسطینی و یهودی در منطقه ی خاورمیانه چیست؟ حضور نویسندگان از هر دو کشور و سخنرانی های جالب آنها پرده از یاوه گویی های سران سیاسی هر دو طرف برداشت. پرده ای که کمتر کسی از آن خبر دارد؛ چه در منطقه ی فلسطینی ها و چه در کشور اسرائیل. در یک کلام می توانم بگویم که آزادی بیان در هر دو سو با کمی اختلاف در محاق سانسور است. در همین مورد یکی از روزنامه نگاران نروژی به نام «رونو ایساکسن» با شانزده نویسنده ی فلسطینی و اسرائیلی گفتگو و کتابی منتشر کرده است. او در همین کنفرانس می گوید: آنچه موجب شد که من اقدام به این گفتگوها بکنم، خواندن کتابی بود به نام «عشق را مشاهده کن» که نویسنده ی آن “دیوید گروس من” اسرائیلی است. در واقع می خواستم پاسخ این پرسش را که نقش نویسندگان یهودی و فلسطینی در چالش بین اسرائیل و فلسطین چیست، پیدا کنم. به همین خاطر هم کتاب های زیادی از نویسندگان هر دو بلوک را خواندم. آن چه برایم روشن شد این بود که هیچ یک از این نویسندگان در مورد یکدیگر چیزی نمی نویسند. من که سخت سرخورده شده بودم خود را ملزم به بررسی بیشتر نقش نویسندگان خاورمیانه در حل مناقشه ی جاری بین اسرائیل و فلسطین کردم.
سخنان این روزنامه نگار را که گوش می کردم، خیال ام به کنفرانسی دیگر در سال دوهزار و یک رفت که در شهر شمالی نروژ، “ترومسو” برگزار شده بود. در آنجا «آندره برینک» نویسنده ی اهل آفریقای جنوبی به حاضران گفت که نویسندگان سیاه و سفید کشورش در کنار هم و دوشادوش برای فروریزی دیوار تبعیض نژادی شرکت کردند و سرانجام با ایستادگی های خود همه ی دولت های جهان را واداشتند تا به خواست سیاه پوست های آفریقای جنوبی احترام بگذارند. نویسندگان سیاه و سفید، با مرور نوشته های یکدیگر به این حقیقت دست یافتند که نویسنده چه سیاه باشد و چه سفید، انسان است و موضوعی که در نوشته های شان به آن می پردازند هم سرنوشت انسان ها است. پس شروع کردند که با یکدیگر ملاقات کنند و سرنوشت دیگری را برای مردم کشورشان رقم بزنند. با خود گفتم: “آیا چنین چیزی در مورد منازعه ی اسرائیل و فلسطین هم امکان پذیر است؟” پرسشی که موجب شده است تا نویسنده ی نروژی را به شانزده گفتگو وادارد تا شاید پاسخی بر آن بیابد.
«رونو ایساکسن» در ادامه می گوید: “لزوما نه، اما در واقع اکنون فکر می کنم که وضعیت مرغ و تخم مرغ در منطقه جاری است. چرا که در گفتگوهایی که با نویسندگان داشتم، بعضی از نویسندگان معتقدند که ادبیات نقش به سزایی در خلق صلح و آرامش دارد. دیگرانی بر این باورند که پیش از هر چیز باید فلسطینی ها از سرزمین خود برخوردار شوند تا زمینه ی دیدار نویسندگان دو کشور فراهم گردد بتوانند با هم به گفتگو بپردازند.
بن مایه ی نگارش کتاب «ادبیات وجنگ» شانزده گفتگویی است که در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ انجام شده و در بالا به آنها اشاره شد. هفت نویسنده ی یهودی از جمله، «ایتگار کرت»، «آموس اوز» و «دیوید گروس من» از طرف اسرائیلی ها و نه نویسنده ی فلسطینی از جمله، «محمود درویش»، «محمود شوقیر» و «عزت ال قزاوی» از سوی فلسطینی ها در این گفتگوها شرکت کرده اند. این کتاب تنها در مورد موقعیت سیاسی بحث نمی کند، بلکه در مورد این که چگونه مردم از ورای کلامی که نوشته می شوند، می توانند یکدیگر را پیدا کنند، به بحث نشسته است. روزنامه نگار نروژی در بخش دیگری می گوید: مثلا این مورد بحث شده است که آیا هویت یهودی در ادبیات عبری یافت می شود؟
در پاسخ به این پرسش بیشتر نویسندگان اسرائیلی جواب منفی می دهند. اما در همین حال صهیونیست پیر «آموس اوز» خود را “اسرائیلی یهودی” می خواند و نویسنده ی جوان، «ایتگار کرت» خود را “یهودی یی می بیند که در اسرائیل تبعید است”. این نویسنده ی جوان هم چنین معتقد است که یهودی بودن در بر دارنده ی این است که یهودی حرف بزنی، جهانی باشی و هماره پرسش های انتقادی طرح کنی. چیزی که در دولت اسرائیل متأسفانه یافت نمی شود.
آقای “ایساکسن” توضیح می دهد که وضعیت اسف بار سانسور در اسرائیل زمانی برملا می شود که او دیداری دارد با خانم «دوریت رابینیان» نویسنده ای که یهودی ست اما از سرزمین های شرق آمده. او در سال ۱۹۵۲ در خانواده ای که با زبان فارسی تکلم می کردند متولد شده است. اما پس زمینه ی این چنینی موجب شده است که یهودیان شرقی بر این باور باشند که حضور آنها اسرائیل را تبدیل به یک کشور کامل خاورمیانه ای کرده است. درعوض اما دولت اسرائیل به آنها پشت کرده و رو به یهودیان غربی کرده است. ایشان معتقد است که یهودیان اهل شرق، نسبت به یهودیان غربی نه تنها از امکانات کمتر که از دیدگاه جایگاه اجتماعی از منزلت کمتری نیز برخوردار می باشند. این در حالی است که یهودیان شرقی پنجاه و پنج درصد جمعیت اسرائیل را شامل می شوند.
در پاسخ این پرسش که تصویری که نویسندگان فلسطینی ارایه می کنند، چیست؟ “ایساکسن” توضیح می دهد که: “این نویسندگان شرایط کار و نوشتار متفاوتی با همکاران خود در اسرائیل دارند. در حالی که نویسندگان یهودی انتشاراتی های بزرگی دارند، تعداد زیادی روزنامه و اغلب هم به زبان سایر ملل ترجمه می شوند، نویسندگان فلسطینی از انتشارات بزرگ برخوردار نیستند و زندگی در سایه اشغال وضعیت دشوار و پیچیده ای را برای آنها ایجاد کرده است. تنها اینترنت موجب شده است که نویسندگان فلسطینی از انزوای کامل رها شوند.
از سوی دیگر، نویسندگان فلسطینی در محاط سه تابوی دیگر نیز می باشند؛ سکس، دین و سیاست. بویژه نوشتن کوچکترین انتقاد نسبت به اسلام امکان ناپذیر است”.
در موقع شام، از “ایساکسن” می پرسم: اکنون که با تعداد زیادی از نویسندگان خاورمیانه ای صحبت کرده ای و طی این دو روز هم صحبت های تعداد بیشتری را شنیدی، موقعیت منطقه را خوش بینانه و امیدوارانه ارزیابی می کند یا …؟
پیش از پاسخ در تردیدی شدید فرو می رود و سرانجام می گوید: “نمی دانم. من با انسان های نیک سرشتی در هر دو سو برخورد کردم. تنها چیزی که متوجه شدم این است که چالش و منازعه ی اسرائیل و فلسطینی ها پیچیده تر از آنی است که ما فکر می کنیم یا به نظر می آید. اکنون امیدوارم که کتاب من حداقل به دو زبان عربی و عبری ترجمه شود تا از این طریق و برای یک بار هم که شده نویسندگان دو سوی مخاصمه از نظرات یکدیگر باخبر شوند.
کتاب را امضا می کند و به من می دهد. در گوشه ای از سالن بزرگی که ده ها نویسنده و روزنامه نگار را در چهار دیواری خود قرار داده، آرام کتاب را ورق می زنم. عنوان گفتگوها را می خوانم و بعضی از پرسش ها را؛ یهودی بودن در اسرائیل چه معنایی می دهد؟ ویژگی عرب فلسطینی چیست؟ با خود می گویم: مناقشه ی اسرائیل و فلسطین را از کودکی با گوشت و استخوان شناخته ام. حتی مهاجرت یهودی های شیراز به اسرائیل را هم به یاد می آورم، اما چنین پرسش هایی که می تواند موجب شناخت نویسندگان دو سوی منازعه از یکدیگر باشد را هرگز نخوانده بودم. زندگی و حیات همکاری در آن سوی کرانه ی رود اردن یا باریکه غزه از دیدگاه یک اسرائیلی را هرگز نخوانده بودم. “ایساکسن” را تحسین می کنم که با این کتاب امکان شناخت بیشتر را فراهم کرده است.
از «استن انگه یورگنسن» روزنامه نگار سرشناس روزنامه ی «دروازه ی جهان VG» می پرسم که نظرش در مورد کتاب چیست؟ در پاسخ، خیلی کوتاه می گوید: خواندن این کتاب «باید»ی است برای همه ی آنهایی که می خواهند چالش و منازعه ی منطقه را از دیدگاهی غیر از سیاست و تزویر تجربه کنند.
در ورق زدن کتاب به آخر آن می رسم و پشت جلد را می خوانم که چنین آمده است:
“ادبیات ما را به پس پشت خبرهای روزمره می برد تا انسان ها را دیدار کنیم. آیا در چالش جاری بین اسرائیل و فلسطین، امکان این هست تا فکر کنیم که ادبیات مکانی است که مردم می توانند دیداری با هم داشته باشند و از یکدیگر بیاموزند و بشناسند دیگری را؟
«ایساکسن» تعدادی از نویسندگان اسرائیلی و فلسطینی را دیدار کرده و با آنها به گفتگو نشسته است. این گفتگوها درباره ی هویت اند ـ معنای اسرائیلی یا فلسطینی بودن چیست؟ ـ و یا در این مورد است که چگونه ادبیات می تواند درک ملی را شکل دهد؟ هولوکاست و زندگی در تبعید موضوع هایی هستند که نوشته های نویسندگان و ادبیات این دیار را تحت تأثیر خود قرار داده است.
کتاب «ادبیات در جنگ» امکان منحصر به فردی است که با مشکلات منطقه ی خاورمیانه از دیدگاهی غیر از نظامی و سیاسی آشنا شد و همراه می شود با دیدگاه ها و نقطه نظرات، نویسندگان منطقه در مورد بحث همگانی معنای ادبیات و مسئولیت نویسنده”.
با خواندن این کتاب با دیدگاه نویسندگان سرشناس و مشهور هر دو کشور در مورد ادبیات، تاریخ و سیاست آشنا شده و امیدواری آنها برای فردایی بهتر را آرزوی خود و میلیون ها کسی می دانم که در جهان برای رسیدن به جهانی عاری از جنگ و ستیز، برای دستیابی به صلح و دوستی در تلاش اند.
* عباس شکری نویسنده و مترجم آزاد در اسلو ـ نروژ و از همکاران شهروند در اروپاست که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.