سفر از سنت به مدرنیسم، نمایی از زندگی ایرانیان در غربت
نقدی بر نمایش غیرت در غربت به بهانه دومین گشت این نمایش در اروپا
شناسنامه نمایش
خلاصه داستان: بیژن نویسنده و روشنفکری است که پس از اینکه زندگی و قلمش در ایران ممنوع می شود همچون بسیاری از نویسنده های ایرانی همراه با همسر و دو فرزندش از کشورش ایران به یکی از شهرهای اروپا پناهنده می شود و در اروپا زندگیش همراه با همسرش منیژه در دالان های تودرتوی فرهنگ، سنت و مدرنیسم و زندگی جدید دچار بحران، اغتشاش و تحول می شود.
غیرت در غربت برگرفته از نمایش زوج آزاد نمایشنامه نویس ایتالیایی داریوفو، برنده جایزه ادبی نوبل است که با کمک هادی خرسندی طنز پرداز ایرانی بازنویسی شده است.
کارگردان: حسین افصحی
بازیگران: پروانه سلطانی در نقش منیژه، حسین افصحی در نقش بیژن
نوع نمایش: کمدی اجتماعی در دو پرده
زمان نمایش: معاصر
مکان نمایش: جایی در غرب، در غربت پهناور
نمایش غیرت در غربت با طنز شیرین هادی خرسندی بار دیگر پس از دو سال اجراهای موفق در شهرهای اروپا و کانادا مجددا در اروپا به روی صحنه رفته است. دو بازیگر نمایش پروانه سلطانی و حسین افصحی که هر دو از بازیگران حرفه ای و پرکار در خارج از کشور هستند، داستان زندگی زن و شوهری ایرانی و روشنفکر را بازسازی و به تصویر می کشند که زندگی شان در دالان های تودرتو و پیچیده ی زندگی در غربت و در جدال سنت و مدرنیسم دچار اغتشاش، پریشانی و بحران شده و عشقشان به تاراج رفته است.
این نمایش که در واقع تصویر دربدری و تنهایی آدمها در غربت است، گیج سری و تناقض زندگی این زوج را با طنزی گزنده و شجاعانه به تصویر می کشاند. و مسئله ای را مطرح می کند که مسئله مهمی در خانواده های مدرن ایرانی چه در داخل و چه در خارج از ایران است. داستان خانواده های مهاجر در این نمایش با زبانی صادقانه و تازه با همراهی همه شخصیت هایی که در ساخت زندگی ما ایرانیان نقش دارند، چون دکتر هلاکویی و …. با زبانی طنزآلود به تصویر کشیده شده.
حسین افصحی کارگردان این نمایش که یکی از پرکارترین هنرمندان ایرانی در خارج از کشور بوده با وسواس و دقت خاص خودش همه تلاشش را به کار برده تا تئاتری کامل را به روی صحنه ببرد. طراحی لباس دو بازیگر و دکور صحنه کاملا فضای تحول زندگی دو شخصیت اصلی قصه را در دو پرده به نمایش می گذارند. نورپردازی با وجود امکان کم صحنه کاملا فضای شاد، افسرده و گیجی دو شخصیت نمایش را به تماشاچی منتقل می کنند. میزانسن ها بجا است و متنوع و دکور نمایش در دو پرده کاملا گویای روح قصه و دوگانگی و تحول زندگی شخصیت های نمایش است و موسیقی نمایش که جا به جا از آن استفاده شده بسیار گویای موقعیت و حس های شخصیت زن قصه است و با تماشاچی به خوبی ارتباط برقرار می کند.
در زمانه ای که هنر واقعی گوهری سخت کمیاب است، این دو بازیگر که شیفتگی و ارادت خودشان را به هنر تئاتر با پر کاریشان ارائه داده اند، این بار نیز با ارائه شیوه ای کاملا طبیعی در نوع بازیگریشان به دو شخصیت اصلی قصه جان می بخشند. بازی ها بسیار طبیعی و قابل باور است و هیچگونه غلو اجرایی ندارد و پرده از صورت ظاهری دو شخصیت ایرانی برمی دارند. تناقضات روحی دو شخصیت قصه و بین آنچه که می خواهند باشند و آنچه که با آن بزرگ شده اند و جدال دو شیوه از تفکر قیصر و ژان پل سارتر در مرد نویسنده و روشنفکر و تناقض دو چهره فاطمه زهرا و مرلین مونرو در شخصیت زن قصه تامل برانگیز است.
نمایشی که تنها نمایش برای نمایش نیست و حرفی برای گفتن دارد، نمایشی که صمیمی و آشناست و با وجود اینکه فقط دو بازیگر بر روی صحنه هستند تماشاچی شاهد دیدن شخصیت های دیگری نیز هست که به نمایش جان می دهند. نمایشی شیرین، جدی و سراسر طنز با دیالوگ هایی که چفت و بست محکمی دارند و حرفشان تازه است و داستانی را بازگو می کند که داستان امروز بسیاری از ایرانیان و زندگیشان چه در ایران و چه در خارج از کشور است. البته قضاوت نهایی را تماشاچی می کند ولی پس از پایان نمایش من شاهد رضایت تماشاچیان از دیدن یک نمایش خوب بودم و دیدم که زندگی این زوج ایرانی در غربت در روی صحنه هم لحظات خنده داری را به وجود می آورد و هم تماشاچی را به فکر وامی داشت. نمایشی که دیدن دوباره آن هنوز هم برایم شیرین بود.