گرچه اسیدپاشی به صورت زنان در اصفهان، کام مردم ایران را چنان تلخ کرده است که حتی گز اصفهان هم دیگر دهان کسی را شیرین نمی کند، با وجود این، اصفهانی های بذله گو تسلیم این ماجراجویی ها نمی شوند.
دوست اصفهانی ام که سالهاست خارج از ایران زندگی می کند می گفت تلفن کرده بودم که حالی از اقوامم بپرسم می گفت: همه چی بر وفق مرادس. البته نه مرادی مردم …دولت خوابس و اسید پاشا بیدار!
اسیدپاش ها شناسایی شدند
خوشم آمد از عباسعلی منصوری آرانی نماینده مجلس شورای اسلامی. نه به خاطر اسم طولانی اش، بلکه به خاطر سرعت انتقالش. مثل سایر نمایندگان دست دست نکرد تا از مقامات بالا دستور برسد و اظهارنظری بکند. پیش خودش حساب کرد که: خیر سرمان ما نماینده مجلسیم و نماینده مجلس هم اجازه دارد قبل از دستور حرف بزند. اصلا نطق قبل از دستور را برای کی پیش بینی کرده اند؟ چقدر صبر کنیم تا دستور برسد؟ ظهر شد. مردم منتظرند که ما در اینمورد کاری بکنیم وحالا که کاری نمی توانیم بکنیم، اقلا حرفی بزنیم که دل شان خوش باشد. این بود که درچند ثانیه بررسی هایش را کرد، مجرم را پیدا
کرد، نه گذاشت و نه برداشت و اعلام کرد که اسید پاشی های اصفهان کار سرویس های اطلاعاتی بیگانه و صهیونیستی است.
بدیهی است که آدم، آنهم آدمی که مثلا نماینده مردم در مجلس است، وقتی چنین اظهارنظر کارشناسانه ای می کند، بعدش! باید کمی فکر کند و ببیند حرف خوبی زده یا نه؟ لازم است که حرفش را اصلاح یا تکذیب کند؟ لازم است که بگوید خبرنگاران از سخنان من بد برداشت کردند یا خیر؟
و ایشان هم پس از آن اظهارنظر و بعد ازآنکه کمی فکرکردند و پس کله شان را خاراندند فرمودند: البته تا قبل از دستگیری مجرمان نمی شود درباره هویت آنها قضاوت کرد اما به طور حتم مجرمان اسیدپاش از طریق سرویس های اطلاعاتی بیگانه و صهیونیستی یاری می شوند.
به قول معروف این “به طور حتم”اش منو کشته. نمی دانم سرویس های اطلاعاتی بیگانه و صهیونیستی خودشان به ایشان تلفن کرده اند و خبر داده اند که: دادا، کاری ما بودس ….هرچی دلت می خواد به ما دری بوگو یخده بخندیم یا خودشان با علم و دانشی که دارند یک نفری و دست تنها این کشف را کرده اند؟
خدا کند امدادهای غیبی که هروقت لازم باشد پیدایشان می شود و به کمک دولت می آیند، این بار نیز همت کنند، یقه این موساد لعنتی را که تا کنون ۱۴ زن و دختر اصفهانی را کشته یا به شکل فجیعی مجروح کرده بگیرند و چنان با مشت توی چانه اش بزنند که دیگر از این غلط ها نکنند.
بانوی اول افغانستان بدآموزی می کند!
آقا عجب وضعی شده ها … بانوی اول افغانستان، اول بسم اله، و هنوز از راه نرسیده، شروع کرده به بدآموزی! خانم محترم صبر می کردی مرکب توافقنامه آمریکا و افغانستان خشک بشه، بعد…
خانم رولا غنی که همسرش او را بی بی گل صدا می کند، شروع کرده است به فعالیت های اجتماعی و دخالت در کار مردان و گفته است که وضع زنان افغان باید تغییرکند.
وی که لبنانی تبار است، تعریف کرده است از وضع زنان لبنان که از خانه بیرون می آیند و در فعالیت های اجتماعی شرکت می کنند و خواسته است که به زنان افغان نیز احترام گذاشته شود و از این جور حرف هایی که آدم! اصلا حوصله شنیدنش را ندارد.
این کار خانم غنی، اولا دخالتی است مستقیم در امور از ما بهتران که ما مردها باشیم، و دیگر اینکه باعث بدآموزی در منطقه می شود.
همین خود ما ایرانی ها هم پس فردا انتظار داریم همسر آقای روحانی برای بهبود وضع مردم دست به کار شود و بگوید حالا که شوهرم نتوانست به قول هایی که موقع انتخابات داد عمل کند، من وارد میدان می شوم و برای بهبود وضع مردم یا حداقل بهبود وضع زنان ایران اقدام می کنم.
انتظار داریم خانم آقای روحانی برود پشت میکروفن و بگوید ما که همیشه سخاوتمندانه به مردم لبنان کمک کرده ایم، چرا باید وضع خودمان از لبنانی ها بدتر باشد و از رهبر ایران بپرسد چرا زنان ایران باید حسرت آزادی هایی را بخورند که زنان لبنانی دارند؟
انتظار داریم خانم روحانی جلوی اسید پاشیدن به صورت زنان اصفهان را بگیرد و بگوید حالا که شوهرم عین خیالش نیست که در یکی از بزرگترین شهرهای کشورمان چه ستمی بر زنان مملکت می رود، من به عنوان همسر رئیس جمهور اقدام می کنم و جلوی این کار را می گیرم.
انتظار داریم خانم آقای روحانی بگوید این همه تبعیض جنسیتی، هم توهین به زنان ایران است و هم اهانت به مردان ایران. انتظار داریم بگوید این که زن و مرد حق کار کردن در کنار هم را نداشته باشند به این معنی است که زن و مرد تحصیلکرده و دنیا دیده ایرانی، با این همه افتخاراتی که در دنیا آفریده اند، شعور، اختیار و اراده کنترل خود را ندارند و به محض این که چشم شان به جنس مخالف بیفتد دست و پایشان شل می شود، دهان شان کف می کند و می خورند زمین.
همسر رئیس جمهور افغانستان باید به بدآموزی هایی که می کند توجه داشته باشد و یادش باشد که وقتی در یک خانه ای قورمه سبزی درست کنند، بوی آن تا هفت خانه آن طرف تر هم می رود و همسایگان را نیز به هوس می اندازد. بنا براین اگر در کشور همسایه ما صحبت از آزادی و رفاه زن شود و قرار باشد به زن احترام گذاشته شود، پس فردا زنان ایران هم انتظار دارند ماموران مبارزه با بدحجابی به آنان احترام بگذارند و به خاطر پیدا بودن چند تار مویشان با لگد به داخل ماشین پرت شان نکنند …
رئیس جمهور جدید افغانستان باید به همسرش بگوید خانم عزیز، مردم افغانستان به کنار، بگذار مردم ایران زندگی شان را بکنند. آزادی چیه، احترام کدومه؟ این حرف ها سرود یاد مستان دادن است، در زندگی همسایگان دخالت نکردن شرط اول همسایگی است. لطفن بگذار خوش باشیم و برایمان دردسر درست نکن!
استخدام می شود
به گزارش مهر، مشکل بیکاری در ایران به جایی رسیده که لیسانسیه ها هم برای سرایداری و نگهبانی درخواست استخدام می دهند.
چنین خبری به نظر من نه چاپ کردنی بود و نه خواندنی است. منهم که آن را خوانده ام پشیمانم! وقتی کشوری پیشرفت می کند، بدیهی است که در همه رشته ها پیشرفت می کند و در مملکتی که آنقدر پیشرفت کرده که آقازاده هایش به ماشین های زیر یک میلیارد تومان می گویند لگن، و برای اختلاس کنندگانش میلیارد حکم پول خرد را پیدا کرده، بدیهی است که باید سرایدارش هم لیسانسیه باشد.
هیچ بعید نیست به زودی در روزنامه ها آگهی کنند که به چند تا پروفسور که حداقل سابقه هشت سال وزارت داشته باشند، برای ظرفشویی دریک کله پزی نیازمندیم!
در رثای بسته شدن یک صفحه
با کمال تألم و تاسف اطلاع یافتیم که صفحه ی “بچه مایه دارهای تهرانی” را تعطیل کرده اند. این صفحه فقط دو هفته بود که در اینترنت راه اندازی شده بود و صد هزار نفر عضو پیدا کرده بود. منظورم این است که صد هزار نفر خبرهای آن را دنبال می کردند.
این صفحه چند تا خاصیت داشت که به این ترتیب از بین رفت. اولش اینکه آدم می فهمید حرف هایی که در حمایت از کوخ نشین ها زده می شد عملی شده و خیلی از آنان الان کاخ نشین شده اند.
با راه اندازی این صفحه آدم می توانست هر وقت یک خارجی را می بیند پز بدهد و به او بگوید اگه مردی برو صفحه بچه مایه دارهای تهران را ببین و کیف کن . ما اینیم!
لعنتی ها چون همیشه ما را توی فروشگاه های ارزان قیمت انگلیس و آلمان و آمریکا می بینند، خیال می کنند همه مان گداگشنه ایم و به خاطر بی پولی به خارج از ایران آمده ایم.
از همه مهمتر حالا که دیگر کوروش و داریوش و سعدی و حافظ نداریم، می توانستیم به بچه مایه دارهایمان که اتوموبیل های میلیاردی سوار می شوند و در کاخ های افسانه ای زندگی می کنند پز بدهیم. لامصب ها این دلخوشی را هم ازمان گرفتند!
بقیه چکار می کنند؟
عضو هیئت مدیره کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران اظهارداشت: بررسی های ۳ ماهه اول سال جاری که به صورت میدانی انجام شد نشان داد که براساس قیمتهای کف بازار، هزینه یک خانوار ۴ نفره کارگری ماهیانه به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان افزایش یافته است.
این دو سه سطر بالا را عیناً برایتان نقل کردم که هم حالش را ببرید و هم تصور نکنید بنده این خبر را از خودم جعل کرده ام. حالا حتمن از بنده می پرسید کارگری که ۵ سرعائله دارد و۷۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد چکار باید بکند؟
جوابش خیلی ساده است، همان کاری را باید بکند که بقیه می کنند و اگر می پرسید بقیه چکار می کنند؟ باید بگویم من فضول زندگی دیگران نیستم!
در چه قرنی هستیم؟
حتمن با خواندن تیتر فوق توی دلتان گفته اید بمیرم الهی، این طفلک هم آلزایمر گرفت؟ نگران نباشید، حالم خوب است و چیزیم نیست ولی وقتی می نشینم پای تلویزیون و خبرهای مربوط به طالبان و داعش و بوکوحرام را می شنوم و می بینم، قاطی می کنم و خیال می کنم در قرن پنجم یا حداکثر ششم هجری هستیم.
تقصیر کسی هم نیست که من اینطوری شده ام. چون آدم خوش خیالی هستم، خیال می کردم هر چه بشر جلوتر برود، آدم تر می شود، به حقوق بشر و به انسانیت توجه بیشتری می کند، ولی وقتی می خوانیم و می بینیم که در سوریه و کردستان و اوکرائین و عراق چگونه میلیون میلیون مردم بی پناه را آواره کوه و بیابان کرده اند و چطورکسانی را که گروگان می گیرند سر می برند و زنان اسیر را برده وار می فروشند حق ندارم فکر کنم در قرن پنجم یا ششم هستیم؟ خیلی خوب بابا قرن هفتم. راضی شدید؟ سر یک قرن چانه می زنید؟!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” به تازگی منتشر شده است.