شهرام تابع محمدی

جشنواره سینمای دیاسپورا امسال یک هفته زودتر از پسرم چهارده ساله می‌شود!

به‌نظرم در دورانی که انشعاب و شکست نهادهای سیاسی و اجتماعی ایرانی را یکی پس از دیگری به ازهم‌پاشیدگی می‌کشاند جشنواره‌ای که چهارده سال نه‌تنها سرپا مانده، بلکه هرسال بیش از پیش ریشه دوانده و شناخته‌شده‌تر شده جای مباهات دارد. همین‌جا باید از جشنواره تیرگان هم نام ببرم که هر دو سال

یکبار چندین ده هزار نفر را به دیدن برنامه‌هایش می‌کشاند و نقش بزرگی در معرفی فرهنگ ایرانی به جامعه بزرگ‌تر ایفا می‌کند.

ویژگی جشنواره سینمای دیاسپورا شاید در این است که ورای مرزهای جامعه ایرانی به نزدیکی فرهنگ‌ها، همه فرهنگ‌ها خدمت می‌کند. برای نمونه، این برای من همیشه باعث غرور بوده است که این جشنواره یکی از معدود حرکت‌‌های فرهنگی است که در چندین مورد به‌شکل همزمان با جامعه یهودی و فلسطینی تورونتو همکاری داشته است و توانسته مدیران دو جشنواره سینمای یهود و سینمای فلسطین را در یک شب و برای حمایت از یک فیلم مشترک به سالن دعوت کند. تشویق همزمان بیننده‌های یهودی و فلسطینی یکی از زیباترین خاطراتی است که همیشه با من می‌ماند. همین است که جشنواره توانسته است همکارانش را از ملیت‌های بسیار متفاوتی انتخاب کند. از نروژ تا جاماییکا، از هند تا بریتانیا، از برزیل تا فیلیپین. این گونه‌گونی است که فرهنگ مدارا و تحمل دیگران را به ما می‌آموزد و فضایی به‌وجود می‌آورد که همه در دوستانه‌ترین شکل ممکن با هم و در کنار هم کار کنیم و جشنواره را به جلو ببریم.

ایجاد تعادل بین فرهنگ‌های مختلف و گاه مخالف یکی از مهم‌ترین و در عین حال سخت‌ترین هدف‌های جشنواره دیاسپورا بوده. هرسال در آخرین مرحله برنامه‌ریزی فیلم‌های جشنواره مجبور می‌شویم چندتایی از فیلم‌ها را کنار بگذاریم تا فرصت برابر برای همه فرهنگ‌ها برای مطرح شدن به وجود آید. این کار اغلب بسیار دردناک است چون فیلم حذف شده ممکن است محبوب اغلب برنامه‌ریزان باشد. فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی هم از این قاعده مستثنا نیستند. با این حال، اتفاق جالبی که امسال پیش آمد این بود که به رغم دنبال کردن روش همیشگی، تقریبا نیمی از فیلم‌ها از بین ساخته‌های سینماگران ایرانی انتخاب شدند. بعد از چند بار مرور فیلم‌ها متوجه شدیم که علت این موضوع رویکرد سینماگران ایرانی به موضوعاتی ورای جامعه دیاسپورای ایران بوده است. برای نمونه، آرش و آرمان ریاحی در فیلم “هرروز شورش” با زبانی طنزآمیز به تحولات سیاسی اخیر در گوشه و کنار دنیا می‌پردازند و آنا فار، سینماگر ایرانی-کانادایی برخورد دو کودک فلسطینی با یک پناهنده سوری را به تصویر می‌کشد.

تم اصلی جشنواره امسال “دیاسپورای درون” است که به فیلم‌هایی توجه می‌کند که به موضوع ریشه‌ها و علت‌های مهاجرت در درون کشورهای مهاجرخیز می‌پردازد. این عوامل ممکن است سیاسی، اجتماعی، مذهبی، یا اقتصادی باشند. مثلا “دستنوشته‌ها نمی‌سوزند” به موضوع قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران در ایران پرداخته، و “سیماب ـ سوریه، تصویری از خود” جنگ‌های داخلی این کشور را بازگویی می‌کند، و “شیشه” به مسئله فقر و اعتیاد در برمه اشاره دارد.

امسال هفده فیلم کوتاه و بلند در جشنواره به‌نمایش درمی‌آیند که در مجموع بیش از ۴۰ جایزه از جشنواره‌های مطرح دنیا مثل کان و ونیز و اسکار دریافت کرده‌اند. در زیر به معرفی چند فیلم جشنواره امسال می‌پردازم.

دستنوشته‌ها نمی‌سوزند

diaspora-SManuscripts Don’t Burn

محمد رسول‌اف، ایران، ۲۰۱۳، ۱۲۵ دقیقه

پارسال در نقد این فیلم نوشتم این‌که جمهوری اسلامی پناهی و رسول‌اف را از فیلمسازی محروم کرد تنها باعث شد سایه سیاه سانسور از سر فیلم‌های آن‌ها کم شود و این دو بی واهمه از اطلاعات‌چی‌ها و ارشادی‌ها هرچه می‌خواهند بسازند. “دستنوشته‌ها نمی‌سوزند” را رسول‌اف پنهانی ساخت تا در آن جریان قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران به‌دست ماموران وزارت اطلاعات را برای همیشه ثبت کند. داستان فیلم در اطراف مرتضی می‌چرخد که مامور مرگ وزارت اطلاعات است و در کنار همکارش خسرو وظیفه دارد روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی را از سر راه بردارد. شخصیت‌های فیلم براساس آدم‌های واقعی مثل محمد مختاری پرداخت ‌شده‌اند و شیوه‌هایی که مرتضی و خسرو برای از بین بردن این روشنفکران استفاده می‌کنند همان‌هایی است که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای به کار برده شدند.

زیبایی کار رسول‌اف در این است که با توجیه پنهانی و زیرزمینی بودن فیلم سعی نمی‌کند از کیفیت آن بکاهد. فیلمنامه، کارگردانی، و بازی نابازیگران در حد یک شاهکار سینمایی است. من هنوز نمی‌توانم باور کنم بازیگر نقش مرتضی در زندگی واقعی مامور مرگ جمهوری اسلامی نیست.

ایرانی

Iranian

مهران تمدن، فرانسه/سوئیس، ۲۰۱۴، ۱۰۵ دقیقه

مهران تمدن به عنوان یک فیلمساز خداناباور به سراغ چهار آخوند می‌رود و از آن‌ها دعوت می‌کند دو روز را با او در خانه‌ای بگذرانند. در این دو روز این چند نفر بر سر بسیاری موضوع‌های حاد مثل آزادی غربی، موسیقی، حقوق زن، و مسائل دیگر بحث می‌کنند. حاصل فیلمی طنز‌آمیز از رودررویی مذهب و بی‌مذهبی، سنت و مدرنیته، و اعتقاد و بی‌اعتقادی است. مهران تمدن در توضیح فیلمش می‌گوید قصدش ایجاد فضایی بوده تا افرادی که از یکدیگر متنفر هستند مجبور شوند به حرف هم گوش دهند تا شاید زمانی قادر به تحمل دیگری شوند.

فیلم کوتاه کمدی “رضا حسنی به مال می‌رود” (Reza Hassani Goes to The Mall) پیش از “ایرانی” به‌نمایش در می‌آید که با بازی ماز جبرانی داستان یک مهاجر تازه وارد ایرانی و ماجراهایش در یک مال در لوس آنجلس است.

هرروز شورش

Everyday Rebellion

آرش و آرمان ریاحی، آلمان و سوئیس، ۲۰۱۴، ۱۱۸ دقیقه

دموکراسی مثل عشق است. باید آن را ورزید! این شعاری است که آخرین فیلم آرش ریاحی ـ که این‌بار با برادرش در ساختن فیلم همکار شده ـ با آن شروع می‌شود. فیلم در یک چارچوب سرگرم‌کننده و طنزآمیز می‌خواهد به جستجوی جواب برای چند سئوال برود: حرکت اشغال در نیویورک چه وجه مشترکی با جنبش نافرمانی در اسپانیا یا بهار عربی دارد؟ آیا شباهتی بین جنبش دموکراسی‌خواهی در ایران و خیزش خشونت‌پرهیز سوریه می‌توان پیدا کرد؟ و چه چیزی فعالان جنبش لختی‌های اوکراین را به یک جامعه اسلامی مثل مصر پیوند می‌دهد؟ و بالاخره صربیا و ترکیه این وسط چه می‌کنند؟

دلایل خیزش مردم در این کشورها ممکن است متفاوت باشند، اما روش‌های مبتکرانه‌ای که در پیش‌برد این خیزش‌ها به کار می‌برند بسیار مشابه‌اند. خواه روش‌های منفعل مثل عدم مقاومت باشد یا روش‌های تهاجمی مثل مقاومت در برابر پلیس. “هرروز شورش” شاید جواب قطعی برای این سئوال‌ها نداشته باشد، اما در به‌فکر واداشتن بیننده برای یافتن جواب بسیار موفق است.

سیماب ـ سوریه، تصویری از خود

Silvered Water – Syria Self-Portrait

اسامه محمد و ویام سیماو بدری‌خان، سوریه/فرانسه، ۲۰۱۴، ۹۲ دقیقه

اسامه محمد اگر نگویم مهم‌ترین، دست‌کم یکی از سرشناس‌ترین سینماگران سوریه است. او بیش از دو سال است که در پاریس در تبعید زندگی می‌کند. آخرین بار در سال ۲۰۱۱ در جریان جشنواره کان او در یک کنفرانس خبری به دفاع از زندانیان سیاسی در سوریه پرداخت و از همان زمان نتوانست به کشورش بازگردد، اما در این مدت از طریق شبکه‌های اجتماعی اینترنت در جریان پیشامدهای کشورش قرار داشت. یک روز پیامی از یک زن جوان کرد که در حمص زندگی می‌کرد دریافت می‌کند: “اگر تو در اینجا بودی با دوربینت چه چیزهایی را ثبت می‌کردی؟” این پیام کوتاه سرآغاز یک همکاری بلند مدت بین این دو می‌شود که حاصلش “سیماب …” بود. نام فیلم از اسم کوچک زن کرد گرفته شده که هر روز با دوربینش به سراغ زندگی روزمره مردم زیر بمباران‌ها و شلیک بی‌امان توپ می‌رود و هرشب این فیلم‌ها را برای اسامه محمد می‌فرستد تا او آن‌ها را تدوین کند. در ماه مه امسال وقتی فیلم برای اولین بار در جشنواره کان به نمایش درآمد منتقدان آن را یک شاهکار سینمایی نامیدند و بیننده‌ها آن‌چنان سیماو را تشویق کردند که او بر روی صحنه به گریه افتاد. این فیلم فرصت بی‌نظیری است تا داستان نابودی یک شهر را از دیدگاهی زنانه باز ببینیم. دیدگاهی که در هیچ‌یک از گزارش‌های خبری از آن اثری نیست.

فیلم کوتاه “بازی‌های ترانزیت” از آنا فار سینماگر ایرانی-کانادایی پیش از “سیماب …” به‌نمایش درمی‌آید. این فیلم داستان برخورد دو کودک فلسطینی با یک پناهنده سوری در لبنان است.

جرانیمو

Geronimo

تونی گاتلیف، فرانسه، ۲۰۱۴، ۱۰۷ دقیقه

تونی گاتلیف از سینماگران سرشناس فرانسه برای دوستداران جشنواره دیاسپورا نامی آشنا است. پیش از این چندتایی از ساخته‌های او مثل “تبعیدی‌ها” و “ترانسیلوانیا” و “نافرمانی” در جشنواره به‌نمایش درآمده‌اند. “جرانیمو” آخرین ساخته اوست. گاتلیف در یک چارچوب جدید و با پرداختی که با کارهای پیشینش تفاوت دارد به دعوای بین دو دار و دسته جوان در جنوب فرانسه می‌پردازد. جنگ از آن‌جا آغاز می‌شود که یک دختر ترک در روز ازدواج با معشوق کولی‌اش فرار می‌کند. دار و دسته ترک‌ها برای بازگرداندن ناموس از دست رفته‌شان و کولی‌ها برای دفاع از یکی از اعضای‌شان به جنگ می‌پردازند، اما این دعوا ویژگی‌های خودش را دارد.

مثل همه فیلم‌های تونی گاتلیف، “جرانیمو” سرشار از موسیقی کولی، فلامنکو و ترکی است. و مثل همیشه رنگ نقش اصلی در پرداخت صحنه‌ها دارد. جشنواره امسال با فیلم “جرانیمو” افتتاح می‌شود.

من عرب هستم

Ana Arabia

آموس گیتایی، اسرائیل/فرانسه، ۲۰۱۴، ۸۵ دقیقه

آموس گیتایی هم مثل تونی گاتلیف نام آشنایی برای دوستداران جشنواره دیاسپورا است. گیتایی از معتبرترین سینماگران امروز دنیا و سرشناس‌ترین فیلمساز اسرائیلی است. پیش از این چند فیلم او را در جشنواره سینمای دیاسپورا دیده‌ایم مثل “سرزمین موعود”، “کدما”، و “منطقه آزاد”.

در “من عرب هستم” گیتایی یک روزنامه‌نگار جوان را دنبال می‌کند که به محله‌ای فراموش شده در اطراف تل‌آویو می‌رود که در آن اسرائیلی‌ها و عرب‌ها در آرامش درکنار هم زندگی می‌کنند و با هم ازدواج می‌کنند. دوربین گیتایی ۸۵ دقیقه بدون قطع آشنایی این زن جوان با افراد این محله را دنبال می‌کند و در پرداختی شاعرانه از صلحی حرف می‌زند که در همسایگی آدم‌هایی زندگی می‌کند که بود خود را در نبود آن یکی می‌بینند.

بهای شکر

The Price of Sugar

ژان ون دِ ولده، هلند، ۲۰۱۳، ۱۲۱ دقیقه

“بهای شکر” داستانی اپیک از دوران برده‌داری در جزایر کارائیب است. داستان در سورینام، مستعمره سابق هلند می‌گذرد. مینی مینی و ساریت دو خواهر ناتنی هستند، اما رابطه آن دو رابطه ارباب و برده است. ساریت دختری سفیدپوست و زیبا است و مینی مینی دورگه و خدمتکار ساریت. روابط ساریت با مردهای مختلف زندگی زناشویی او را بر هم می‌زند و مینی مینی وقتی قیام بردگان بر علیه استعمارگران آغاز می‌شود مجبور است بین خواسته‌های مردمی که به آن‌ها تعلق دارد و وفاداری‌اش به خواهری خودخواه یکی را انتخاب کند.

نمایش فیلم با میزگردی درباره تاریخچه برده‌داری در کاراییب دنبال می‌شود.

برای اطلاع بیشتر از فیلم‌ها و خرید بلیت به وب‌سایت جشنواره مراجعه کنید www.diasporafilmfest.com

محل جشنواره: Carlton Cinema, 20 Carlton St. (Subway College)

بهای بلیت: پیش‌خرید ۱۰ دلار / ۸ دلار برای دانشجویان و شهروندان ارشد، ۱۲ دلار در محل

*دکتر شهرام تابع محمدی، همکار شهروند ، در زمینه های سینما، هنر، و سیاست می نویسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی شیمی در دانشگاه تورونتو است. او جشنواره سینمای دیاسپورا را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهاد.

shahramtabe@yahoo.ca