نوشته های درهم ریخته و پرگویی های آقای شهرام تابع محمدی در مورد کنگره ایرانیان که به درستی نشان از “خودمحوری” و “تمامیت خواهی” وی دارد در جستجوی چیست؟ این نوشته کوتاه تلاشی است برای پاسخ دادن به این پرسش با یاری جستن از گفته های نامبرده.
نوشته های آقای تابع محمدی در بیشتر اوقات با این توضیح خاتمه می یابند: “دکتر شهرام تابع محمدی در زمینه های سینما، هنر، و سیاست می نویسد. او دارای فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی و استاد مهندسی شیمی در دانشگاه تورنتو است.” به گمانم بخش بزرگی از درهم ریختگی نوشته های آقای تابع محمدی از گسترده گی قلمرو “تخصص” وی ناشی می شود، زیرا که سینما، هنر و سیاست هر کدام زمینه بسیار پهناوری است که “نوشتن” در هر یک از این حوزه ها تحصیلات و دانش و تخصص لازم را طلب می کند. حال چگونه می توان با “فوق دکترای بازیافت فرآورده های پتروشیمی” صلاحیت این را پیدا کرد تا در تمامی این زمینه ها “نوشت” و نظر داد و پریشان گویی نکرد؟ این پرسشی است که بایستی نامبرده برای آن پاسخی درخور ارائه دهد. این را با مطالعه نوشته های ایشان به داوری همگان می سپارم.
اما به دلیل تنگی وقت، این نوشته را به تمامی پرگویی های بی پایه و”حرف های درگوشی” ایشان اختصاص نداده و تنها با رجوع به آخرین مقاله وی ـ منتشره در شهروند ۲۰ نوامبر ـ که بن مایه آن “تمامیت خواهی ” است پرداخته و از مسایل حاشیه ای دوری گزیده تا بتوان به نتیجه ای رسید. این نکته را هم اضافه می کنم که بیانیه مورخ ۷ جولای کنگره ایرانیان که با امضای یکپارچه اعضا هیات مدیره آن منتشر گردیده و بر روی تارنمای کنگره نیز موجود است حاوی پاسخ برخی از “پرسش های” دوباره طرح شده آقای تابع محمدی است که برای جلوگیری از اتلاف وقت، نامبرده را به آن ارجاع می دهم.
تمامیت خواه حقیقی کیست؟
نوشته آقای تابع محمدی در مجموع در نکوهش “تمامیت خواهانی” است که کنگره را به گفته ایشان در اختیار دارند. حال آن که خود ایشان در مقام یک عضو کنگره تا بدانجا در چنبره خود بزرگ بینی و “تمامیت خواهی” اسیر هستند که در نوشته خود به صراحت اعتراف می کنند: “از آن روزی که دو نفر از اعضا برای به راه آوردن کنگره شروع به تلاش کردیم یک سال و نیم میگذرد. آن روزها ایرانیان حتا نام کنگره را هم نشنیده بودند و از وجودش بیاطلاع بودند. امروز بخش بزرگی از جامعه ایرانی این کنگره را میشناسد. ” مشاهده می شود که خودپسندی و به مفهوم واقعی کلمه “تمامیت خواهی” در اساس برازنده آقای تابع محمدی است تا دیگران.
به طوری که آقای تابع محمدی می فرمایند: ایشان و یک نفر دیگر یعنی جمعا “دو نفر از اعضا” نه تنها کنگره را از” یکسال و نیم پیش به راه آوردند” بلکه این “دو نفر” سبب شدند تا “امروز بخش بزرگی از جامعه ایرانی این کنگره را می شناسند” چون تا قبل از “تلاش های”این دو نفر ” نام کنگره را کسی نشنیده بود و از وجودش بی اطلاع بود”. آدمی تا چه اندازه “تمامیت خواه” باشد تا دسترنج چند ساله نهاد کنگره و بنا کنندگان آن و هیئت مدیره های مختلف آن را نادیده گرفته و تنها خود را یگانه عامل شناسایی کنگره در جامعه ایرانی بداند؟ تا همین جا می توان به بنیان اندیشه و شیوه تفکر آقای تابع محمدی پی برد، اما برای بیدار نمودن وجدان خفته وی و کمی کاستن از روحیه “تمامیت خواهی” و خود بزرگ بینی نامبرده این چند تصویر از یکی دو برنامه کنگره ایرانیان را فقط برای نمونه به ایشان تقدیم می نمایم.
کنگره ایرانیان کانادا متجاوز از ۶ سال است که با تمامی کمبودها و کارشکنی و تفرقه افکنی افرادی چون آقای تابع محمدی به کار و تلاش برای جذب اعضای جدید برای پیشبرد اهداف کنگره مشغول است. در این مدت افراد مختلفی سکان مدیریت این نهاد دمکراتیک و فراگیر را در دست داشته و به اندازه توان خود به این سازمان خدمت کرده اند. به زیر سئوال بردن تمامی این دست آوردها و کارهای انجام شده از جانب آقای تابع محمدی بدون پشتوانه عملی در کمک رسانی و یاری به کنگره تنها فقط یک هدف را دنبال می کند که آنهم نابودی این نهاد است. این گونه اعمال بیشتر در نوشته هایی از این دست و با
“ژست های دلسوزانه” و به کارگیری صفت های ناشایست انجام می پذیرد.
آیا آقای تابع محمدی تاکنون در برگزاری یکی از این گونه گردهمایی ها شرکت داشته اند تا بدانند که اعضا و هیات مدیره کنگره چه زمان و انرژی فراوانی را برای برپایی آبرومندانه و پر شکوه این نوع از برنامه های ارزشمند و پرسود صرف می کنند؟ برنامه هایی که هدف آن اعتلای نام و جایگاه کامیونیتی ایرانی بوده و موجبات به هم پیوستن و تشکل جامعه را فراهم می آورد. آیا آقای تابع محمدی تاکنون گامی برای فقط یکی از این گونه برنامه ها برداشته اند که به خود اجازه داده و فعالیت های کنگره را کمتر از “انگشتان یک دست” می نامند؟ پریشان گویی های ایشان مرا به یاد این گفته معروف می اندازد: “نگویید کشورتان برایتان چه کرده، بگوید خود برای کشورتان چه کرده اید؟”
کنگره ایرانیان کانادا حقیقتا به چه کسانی تعلق دارد؟
آقای تابع محمدی با بازی با کلمات و پنهان شدن در پشت بعضا عبارات درست تلاش دارد تا نتیجه خود را بگیرد. مثلا ایشان با استفاده از نوشته ای در سلام تورنتو می نویسد:”کنگره، به دلیل استفاده از نام “ایرانیان” چه به لحاظ حقوقی و چه اخلاقی متعلق به همه ایرانیان ـ فارغ از این که در آن عضو باشند یا نباشند ـ است”. وی پس از کمی پرگویی و تکرار بدیهیات نتیجه می گیرد که: “اما کنگره به عده ای هم تعلق ندارد: آنها که کنگره را تنها برای خودشان می خواهند و نمی خواهند جایی برای دیگران باز کنند.”
نخست به این نکته اشاره می گردد که آقای تابع محمدی از نقل قول صحیح از دوستانشان یا ناتوان است و یا اینکه برای رسیدن به نتیجه دلخواه به هر تحریفی دست می زند. چرا که در آن نوشته مورد اشاره ایشان، نویسنده به روشنی می گوید:”از این رو به نظر می رسد که از دیدگاه حقوقی کنگره متعلق به اعضای آن باشد” بنابراین گفته آقای تابع محمدی کاملا در تضاد با مقاله مورد اشاره است و متاسفانه ایشان با نقل قول نادرست در پی به کرسی نشاندن سخن نادرست دیگری هم برآمده! همه می دانیم که نهادها و سازمان های غیرانتفاعی در جامعه آزاد و دمکراتیکی مانند کانادا با عناوین و اسامی گوناگون و با اهداف و مقاصد مشخص تأسیس و تشکیل می شوند و افراد جامعه کاملا آزاد هستند تا در آن عضو شده و یا اگر با آن نهاد و سازمان اختلاف نظر دارند نهاد دیگری را تاسیس کرده و در آن عضو شوند. بنابراین نام گذاری سازمان ها، انتخابی است که بر پایه باور و عقاید اعضا آن نهاد انجام می پذیرد و تنها اعضای آن نهاد هستند که از نظر حقوقی در آن سازمان سهیم اند. لذا روشن نیست که آقای شهرام تابع محمدی از پی گیری عنوان “کنگره ایرانیان برای همه ایرانیان”چه هدفی را دنبال می کند و در حقیقت به دنبال داخل کردن کدام نوع از “ایرانی” غیرعضو به کنگره است؟
در این که درهای کنگره بر روی تمامی ایرانیان کانادایی باز است و هیئت مدیره و اعضای آن با آغوش باز و روی گشاده از همگی هموطنان برای عضویت در آن استقبال می نمایند تردیدی نیست. شاهد این مدعی نیز تصاویری است که در این جا آورده شده. در این تصاویر تمامی آن گروه از “ایرانیانی” را که ایشان به آن اشاره کرده اند به روشنی می توان در برنامه های کنگره مشاهده نمود. پس عملا ایرانیان با گرایشات و تفکرات متفاوت کنگره را متعلق به خود دانسته و در برنامه های آن شرکت کرده و می کنند و از این بابت کارنامه کنگره گواه این واقعیت است.
پس این همه پرگویی و مغلطه آقای تابع محمدی برای چیست؟ به باور من ایشان، پرسش هایی را که نخواسته اند طرح نمایند و یا نمی توانند به آن پاسخ دهند عنوان نکرده و با “زرنگی” ضمن طفره رفتن از پرداختن به آن به شکلی ساده انگارانه تنها نتیجه می گیرند که “آنها که کنگره را تنها برای خودشان می خواهند و نمی خواهند جایی برای دیگران باز کنند”.
اکنون مشخص گردید که در کنگره تمامی آن ایرانیانی که ایشان از آنان نام می برد حضور دارند. پس بایستی به جستجوی “دیگرانی” که آقای تابع محمدی نگران جای خالی آنان هست بود و بررسی کرد که مراد ایشان چه گروه و یا نوعی از “ایرانیان” است؟ به همین منظور ضروری است تا ایشان به پرسش
های اساسی زیر پاسخ دهند:
۱ـ آیا کنگره به افرادی مانند آقای مهدی هاشمی رفسنجانی، و یا محمودرضا خاوری و دوستان و یاری کنندگان آنان که برایشان در تورنتو خانه می خرند و در کنار ارائه خدمات به آنان در نقل و انتقال اموال به غارت رفته “ایرانیان” به صورتی آشکار فعالیت دارند تعلق دارد یا نه؟
۲ـ آیا کنگره ایرانیان به افرادی که با عوامل و دست اندرکاران درجه نخست جمهوری اسلامی (مانند سفرا وکارداران و فرستاده ها) نشست و برخاست می کنند و یا برای آنان لابی کرده و “صندوق نمادین رای” برای آقای حسن روحانی در تورنتو بر پا می کنند تعلق دارد یا نه؟
۳ـ یکی از اهداف اصلی کنگره ایرانیان حفاظت از کامیونیتی ایرانی در کانادا است و در این رابطه کنگره و ریاست آن به درستی در هنگام حمله تروریستی اخیر به پارلمان کانادا آن را به سرعت محکوم کرده تا مبادا از چفیه دور دهان آن تروریست و مشابهت آن با برخی عناصر معلوم الحال در حکومت جمهوری اسلامی دست آویزی برای زیان زدن به کامیونیتی ایرانی فراهم گردد. افرادی شناخته شده در تورنتو این عمل کنگره و ریاست آن را مورد سئوال قرار داده و آن را به سخره گرفتند. آیا کنگره به چنین “ایرانیانی” تعلق دارد؟ و اگر آقای تابع محمدی با چنین “ایرانیانی” نامه و به اعتراف خودش “تومار” تهیه می کند نام خود را در میان کدام “ایرانیان” قرار داده است؟
۴ـ یکی از اهداف کنگره ایرانیان”ترویج و تقدیر از فرهنگ، ارزشها، زبانها، و تاریخ ایران و حفاظت از شخصیت، حیثیت، خوشنامی و موفقیت جامعه ایرانی.” است. به نظر آقای تابع محمدی فرهنگ و ارزش ها و تاریخ ایران کدامند؟ آیا مثلا از جشن باستانی نوروز و چهارشنبه سوری که علیرغم ۳۶ سال مخالفت حکومت جمهوری اسلامی با آن همچنان پویا و زنده تر هر ساله برگزار می شود بایستی تقدیر کرد؟ یا با سر و سینه و زنجیر و قمه زدن و پلو نذری پختن و ….؟ به راستی خوشنامان جامعه ایرانی و افراد موفق آن چه کسانی هستند؟ آیا آقای تابع محمدی بر علیه کنگره و مدیریت آن نام و امضای خود را در کنار نام افراد “خوشنام و موفق جامعه ایرانی” قرار داده است؟
چند تذکر خیرخواهانه
کاربرد غیر مسئولانه اعداد و بی احترامی به قدر و اندازه هر عدد از ویژگی های فرهنگ جمهوری اسلامی است که پیوسته مدعی است در انتخابات و یا تظاهرات فرمایشی و نمایشی حکومتی آن میلیونها تن شرکت کرده و یا دستکاری در تمامی آمار و ارقامی که از سوی وزارت کشور و بانک مرکزی یا اداره آمار و… که به مردم ارائه می شود. با کمال تاسف این گونه بی احترامی به عدد و رقم نیز در نوشته آقای تابع محمدی به تکرار آمده است. یک نمونه آن “وقت گذاری ۱۵۰۰ ساعته” برای کمیته ها از سوی اعضا است! ایشان حتا کار را بدانجا کشانیده که به دروغ عنوان می کنند:“حاصل این تلاش ها چه بوده است؟ اساسنامه تهیه شد و به موقع به هیات مدیره تحویل داده شد تا پیش از مهلت مقرر شش ماهه یعنی ۱۱ نوامبر به رای اعضا گذاشته شود”! فقط لازم است برای آگاهی خوانندگان عنوان گردد ماحصل “۱۵۰۰ ساعت کاری” آن کمیته که ایشان مدعی آنست، تهیه و تنظیم یک پرسشنامه بی ارزش و دون شأن جایگاه کنگره است که هیات مدیره کنگره فقط از برای آبروداری از انتشار آن تاکنون خودداری نموده است، اما اگر امثال آقایان تابع محمدی و یاران ایشان همچنان به روش تخریبی خود ادامه دهند از کنگره و هیئت مدیره آن درخواست می گردد تا با منتشر کردن این پرسشنامه
که حاصل “۱۵۰۰ ساعت کار” آقای تابع محمدی و دوستانشان است اعضا و جامعه را در جزییات کار “سترگ” ایشان و تیم “پنج نفره شان” قرار دهند.
در پایان به آقای تابع محمدی گوشزد می شود که پنهان کاری از شیوه های مدیریت کنونی کنگره نیست و بیشتر برازنده ایشان و دوستان وی است. ایشان از تمامی آنچه که در هیات مدیره می گذرد آگاه هستند چون در کار غیرانتفاعی و اجتماعی آنهم بدون هیچ بودجه و امکانات مادی چیزی وجود ندارد که نیاز به مخفی کاری باشد. اما یادآوری این مطلب به ایشان که مدعی است “هزاران ساعت” برای اساسنامه وقت صرف کرده خالی از لطف نیست که یکی از نکات مشکل آفرین اساسنامه کنونی کنگره نداشتن راه کار اصولی و چاره اندیشانه برای رسیدگی به غیبت غیر موجه و بدون دلیل و طولانی هر عضو هیئت مدیره است. بدین معنی که هر عضو هیئت مدیره تا زمانی که مجموعه هیئت مدیره نتواند به اکثریت بیش از ۶۶/۶۶ یا معادل ۶ از ۹ برسد، می تواند بدون نگرانی از برکناری به غیبت خود همچنان ادامه دهد. اشکالاتی از این دست در اساسنامه موجود فراوان یافت می شود که در کمیته اساسنامه به هیچ کدام از آنان پرداخته نشده و صرفا بر روی یکی دو نکته ابهام آور ـ که آن نکات نیز راهکاری شایسته و درخور را طلب می کنند ـ اصرار و تاکید بی اندازه شده که شوربختانه آن نیز به صورت پرسش و پاسخ بوده و نه به شکل “اساسنامه اصلاح شده” که ایشان مدعی آن است.
امید است که با این تذکر دوستانه کارهای تخریبی آقای تابع محمدی و امثال ایشان پایان یافته تا اگر حقیقتا نیت خیر و نیکویی دارند با افکار و روش سازنده و درگیر شدن مستقیم و دوستانه با کنگره و به دور از جنجال های عوام فریبانه به کار برای کامیونیتی ایرانی بپردازند.
سخن را با شعری از حکیم فرزانه توس، فردوسی پاک نهاد به پایان می برم.
مگوی آن سخن کاندر آن سود نیست
کز آن آتشت بهره جز دود نیست
با احترام
روزگار عجیب و غریبی است . در صفحه فیس بوکی یکی از دوستان گفتگویی درباره کنگره ایرانیان در جریان بود . بنده هم نظرات خود بیان داشتم . دست بر قضا یکی از دوستان آقای کوهستانی نیز در این گفتگو حضور داشت و بلافاصله پس
از یادداشت من که نقد هیات رییسه کنگره ایرانیان بود ،شروع به پرخاش و فضا سازی کرد و پس از آنکه بنده به توضیح نظرات خود نشستم با مظلوم نمایی ،تظاهر به احساس ناامنی و خطر کرده رو به من گفت بنده در تمام این گفتگوها که رد و بدل شد به صورت مثبت و بسیار مودبانه با شما سخن گفتم چرا شما اینگونه رفتار میکنید !! من هم نمونه سخن های زشت و پرخاشگر او را کپی و پیست کرده در اختیار حضرتش گذاردم تا شاید فراموش زودرس او التیام بخشم . به هر روی این که آقای کوهستانی نوشته سراسر توهین خود به آقای تابع محمدی را “تذکر دوستانه” نامیده است ناخودآگاه اشارتی به وجوه مشترک دوستان هم باور را یادآورشد !! بنده البته هیچ نزدیکی فکری با آقای تابع ندارم اما از طرفی سخنان ناحق، بی منطق و توهین آمیز آقای کوهستانی نیز قابل فهم و نادیده انگاشتن نیست . در عین حال، نمیتوان تاسف خود را پنهان داشت که هفته نامه ای چون شهروند که مدعی تلاش فرهنگی است اجازه نشر این سخنان زشت و ناپسند صادر فرموده است ( برغم آنکه با آقای تابع محمدی دچاراختلاف عقیده باشد). حداقل انتظار است که وسواس بیشتری در ادیت ( نه سانسور) اینگونه نوشته ها به کاربرده به دوستان و نزدیکان خود توصیه های لازم عنایت فرمایند. اما درباره سخن آقای کوهستانی و دفاع جانانه او از هیات مدیره کنگره ذکر چند نکته از اهمیت خاص برخوردار است. اول اینکه به باور آقای کوهستانی گفتگو پیرامون کنگره ایرانیان و نظر دادن در مورد اعضا هیات مدیره آن خارج از توانمندی آقای تابع محمدی است چرا ؟ چون ایشان فوق دکترای شیمی دارد بنابر این “استدلال ” تمام کسانی که تحصیلاتی متفاوت از آقای کوهستانی دارند که بر ما روشن نیست تحصیلات ایشان چیست و نیازی هم به دانستن آن نیست حق اظهار نظر در امور اجتماع نداشته در تعیین سرنوشت از کمترین خود مختاری برخوردار هستند، به یک کلام نه تنها آزادی بیان ندارند بلکه قطعا محدودیت حکم قطعی آنها است !! اینهم تکلیف آزادی بیان از نقطه نظر یک فعال سیاسی !! دو دیگر آنکه آقای کوهستانی یادشان رفته است گذشته ای را که نقل قول حضرتش در یک بحث جدی سیاسی محدود میشد به ذکر نقل قولی از فیلمهای خشونت بنیاد سینمایی فارسی ، یادشان رفته است تکیه کلام همیشگی خود را ، ” فرمان پس کو آن چاقوی دسته سفید کار زنجان ات !! ( از فیلم قیصر ) و این عبارت را در پاسخ به راست رویها و خیانتهای حزب توده بیان میکرد !! البته در آن دوران (اواخر دهه ۸۰ ) کسی اینگونه سخنها را جدی نمیگرفت وبا ایشان تندی نمیکرد چرا که امید داشتیم به مرور زمان راه و رسم گفتگو و سخن در جای خود بکار بردن فراگیرد. اما به نظر میاید که آن چاقوی دسته سفید کار زنجان از مالکیت آقای فرمان برادر قیصر خارج شده قیومیت آن به ایشان واگذار گردیده است که ایرانیان را تنها کسانی میپندارد که با او همعقیده و مرام هستند شاید پاسخ ایشان به این پرسش، ما را در فهم هر چه بهترنقطه نظرات ایشان یاری کند آیا از نقطه نظر ایشان آقای رضا پهلوی و مسعود رجوی غیرایرانی هستند یا آنکه آنها استثنای تاریخ محسوب میشوند ؟!! ایشان از آقای مهدی هاشمی نام میبرد اما به ظاهر از رفیق گرمابه بودن برخی از موکلین خود با آقای هاشمی بی اطلاع است ورنه به دفاع از آنها نشستن در هنگامه ای که تاریخ را آلوده استثناها کرده ایم دشوار میبود!! آقای کوهستانی باور بدارید که این کنگره به همه ایرانیان با هر باور، عقیده، دین وزبان تعلق دارد دقیقا مانند کشور ایران! توصیه دوستانه من به شما ، بازیافت تفاوتهای ارزشی خود با حکومتی است که توهم مخالفت با آن دارید باید با خود این گره بازگشایی که در کدامین تنگناهای فکری – فرهنگی، متاسفانه ناخواسته همصدا با جمهوری اسلامی شده بر هم میهنان خود محدودیت تحمیل کرده آنها را ستاره دار میکنید ! یادداشت اعتراضی من نه در دفاع از یک فرد خاص بلکه دفاع از ارزشهایی است که متاسفانه توسط احساسی ترین وکم تجربه ترین فعالین سیاسی مورد تهاجم قرار گرفته است ایکاش آن دیروز بیشتر به ارزشها میپرداختیم !
Excellent note Mr. Kouhestani, Thank YOU.
Sohaila