پنجشنبه این هفته (۱۳ آذر، ۴ دسامبر) روز مبارزه با سانسور است. کانون نویسندگان ایران هفت سال پیش برای نخستینبار روز ۱۳ آذر را به عنوان روز مبارزه با سانسور نام گذاشت و هرسال به این مناسبت برنامههایی برگزار میکند.
بدترین نوع سانسور مضاعف اکنون بر فضای فرهنگی ایران حاکم است: سانسور سیاسی، مذهبی و سنتی تاروپود فرهنگ ایرانی و فرهنگهای قومی محدوده جغرافیایی ایران را درهم پیچیده است. هنرمند و فرهنگورز ایرانی نه تنها از تیغ سانسور رهایی ندارد، بلکه روح و روانش با خودسانسوری نیز عجین شده است. حتی اگر حاضر به پذیرش سانسور سیاسی حاکم نباشد، باورهای سنتی و مذهبی و خرافی و یا ترس از آنها سبب میشود که همیشه داوطلب خودسانسوری باشد.
در دهههای معاصر چهره های اندکشماری از هنرمندان و فرهنگورزان ایرانی کوشیدهاند در برابر خودسانسوری و سانسور قدعلم کنند. احمد کسروی و صادق هدایت در این زمینه دو نمونه درخشان اند. هدایت سرانجام از فرط نومیدی نسبت به رهایی سرزمین خود از چنگال خرافات و یاوهاندیشی دست به خودکشی زد و احمد کسروی را الگوهای روح الله خمینی یعنی فدائیان اسلام ترور کردند.
کارنامه ی سیاه جمهوری اسلامی، بیش از همه حکومتهای پیش از آن انباشته از جنایت علیه دگراندیشانی است که میکوشیدند کمتر به تیغ سانسور سیاسی و مذهبی گردن نهند. بیشتر قربانیان قتلهای زنجیرهای روشنفکرانی بودند که تلاش میکردند پرده سانسور حکومتی را اندکی بدرند و به همین جهت طعمه جنایتکاران شدند.
جمهوری اسلامی در وزارت ارشاد اسلامی خود پیچیدهترین و در عین حال آشکارترین مکانیسمهای سانسور را ایجاد کرده است. فهرست واژگان ممنوعه و ابزارهای سانسور این وزارتخانه، چنان بلند و پرتنوع شده است که کمتر اندیشمندی میتواند گهگاه از دام سانسور این تشکیلات شبه امنیتی بگریزد.
اما مکانیسمهای سانسور به وزارت ارشاد اسلامی محدود نمیشود. حوزههای علمیه، صدا و سیما، بیت رهبری، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان و سایر نهادهای انتصابی هرکدام ابزارها و مکانیسمهای سانسور خاص خودشان را دارند و به محض برخورد با موضوعی که به گمان آنها فرهنگ مسلط را به زیر سئوال میکشد، فریاد اعتراض سر میدهند و همگان را به خفهکردن صدای غیرخودی فرا میخوانند.
در روز مبارزه با سانسور، دست کم میتوان درباره اشکال مختلف سانسور بحث کرد و افکار عمومی را متوجه اوضاع سیاهی کرد که بر فضای فرهنگی ایران حاکم است.