کتاب “پرواز در ظلمت” زندگانی سیاسی شاپور بختیار، آخرین کار پژوهشی حمید شوکت، تاریخ نگار برجسته ایرانی است که به تازگی و در صدمین سال تولد بختیار، توسط نشر فروغ در آلمان منتشر شده است.
این کتاب که نتیجه هفت سال کار پژوهشی نویسنده است در هشت فصل به زندگی زنده یاد دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر محمدرضا شاه پهلوی میپردازد.
شوکت به دعوت کانون کتاب تورنتو در نشست نود و چهارم این کانون که در ساعت ۷ شب جمعه ۱۲ دسامبر در سالن شهرداری نورت یورک برگزار می شود درباره کتابش صحبت خواهد کرد.
تورنتو اولین شهری است که نشست معرفی این کتاب را برگزار میکند.
درباره بختیار و دوران کوتاه نخست وزیری اش اظهارنظرهای فراوانی شده است. حمید شوکت، که به گواهی کتابهای گذشته اش، نگاهی متفاوت به تاریخ و شخصیتهای تاریخی دارد، برای نوشتن این کتاب، علاوه بر سندها، مقاله ها و کتاب های فارسی و خارجی و مراجعه به آرشیوهای وزارت خارجه آمریکا و انگلستان، با منشی و چند تن از وزرای بختیار در دوره زمامداری او، با دخترش فرانس و همسر دومش شهینتاج بختیار و نیز چند تن از دوستان و نزدیکانش مصاحبه کرده است.
شوکت در پیش درآمدکتاب مینویسد:
«در پرداختن به زندگانی سیاسی بختیار، پذیرش مقام نخستوزیری توسط او در آستانه ی انقلاب جایگاه ویژهای دارد. دلیل این تصمیم را تا آنجا که به شخصیت و ویژگیهای فردیاش مربوط میشود، بسیاری منتسب بر جاهطلبی اش دانسته اند. بختیار اما بی آنکه فروتنی دروغینی در میان باشد، جاه طلبی را “موتور مرد سیاسی” می دانست. پس ضرورتی نمیدید تا چنین خصوصیتی را نفی کند و یا فراتر از آن نادرست بخواند. با این همه، دلیل اصلی تصمیم اش را برای پذیرفتن مسئولیت در آن شرایط بحرانی، نگرانی فزاینده اش از آینده ای دانسته است که ایران را تهدید میکرد. او سالها پیش از آنکه به رویارویی با آیت الله خمینی برخیزد، شجاعت و صراحت را عاملی مهم در زندگانی سیاسی میدانست و میگفت: “عیب کار این جا است که برخی افراد در تمام مراحل عمر در پی یک وضعیت اجتماعی راحت و آسوده ای هستند و در عین حال جنتمکانی را بر تمام شقوق زندگی ترجیح میدهند… به هر صورت هر کشوری به اشخاص متقی و وطنپرست نیاز دارد. ولی این اشخاص متقی و وطنپرست این کشتی را به ساحل نخواهند رسانید. یک تعداد افراد قوی و با اراده لازم است.”
بختیار از روزگاری که پا به عرصه ی سیاست گذاشت، به سبب توانمندیهای فردی و خانوادگی، از این امکان برخوردار بود تا با گذشتن از عقایدش، بر آنچه جاه طلبی سیاسی نامیده میشود، واقعیت بخشد. خویشاوندی اش با ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه و با تیمور بختیار، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، هر یک امتیازی بود که میتوانست راه صعودش را به قله ی شهرت و قدرت هموار سازد، اما به خاطر ارزشهایی که به آنها پایبند بود، از همه ی اینها روی برتافت. او در نخستین روزهای پس از سقوط کابینه ی مصدق در مرداد ماه ۱۳۳۲، پیشنهاد عضویت در کابینه ی زاهدی را نپذیرفت و در آستانه ی انقلاب که کسب قدرت را از سوی جبهه ملی در دسترس میدید، به رغم همه ی اختلافاتش با اللّهیار صالح، او را نامزد مقام نخست وزیری خواند. بختیار در فرصتی دیگر، از هیچ کوششی برای نخست وزیری کریم سنجابی فروگذار نکرد و هنگامی که نام غلامحسین صدیقی برای کسب این مقام بر سر زبانها افتاد، از او با شاه به نیکی سخن گفت. تا اینکه سرانجام، آنجا که هستی میهنش را دستخوش خطر دید، بسان رهبری بیباک پا به میدان نهاد و با شجاعتی که از اعتماد به نفس و تبار ایلیاتی اش برمیخاست، همچون “مرغ توفان” به پیشواز نبردی بیسرانجام شتافت. مرغ توفانی که در ظلمت پرواز میکرد.
بختیار میدانست که در گردش شتابان گردونه ی سیاست، تاریخ به حقیقت و حقیقت به شجاعت نیاز دارد. میگفت: “شجاعت حقیقی، آرامش و بردباری در برابر حوادث بزرگ است.” و این شاید نشانی دیگر از واقعیتی باشد که چرا او در صحنه و دیگران در سایه بودند، اما کنش تاریخی او در پذیرش مقام نخست وزیری، هنگامی که نزدیکترین یارانش نیز امکان موفقیت چندانی برای او نمیدیدند، پیامدهای دیگری نیز داشت که دامنه اش بسی فراتر از فهم چنین واقعیتی بود. واقعیتی که آگاهی بر آن تنها در ویژگیهایی چون بیباکی و اعتماد به نفس یا با تکیه بر جنبههایی از تبار و شخصیت و یا دیدگاه سیاسی اش معنا نمییابد.
بختیار در اوج ناآرامی ها، روزگاری که توده و فرهیختگان مردم، رمز آسایش و امنیت خود را در یافتن پاسخهای صریح و آسان بر پرسشهای دشوار و پیچیده جستوجو میکردند، از هیچ تلاشی در سخن گفتن با آنان از آنچه آگاهی و خرد میدانست، فروگذار نکرد. بیآنکه در تلاش نافرجام خویش از این بخت برخوردار باشد که راهی به سویشان بگشاید و در گشودن طلسم ناگشوده ی نابخردی، راهگشای بهروزی و نیکبختی شان گردد. او بی آنکه بتواند برای رویارویی با دشواریهای روزافزونی که در دوره ی صدارتش با آنها روبه رو بود، چاره ای بیابد، پرسشی را به میان کشید که پاسخ بدان در سی و پنجمین سالگرد انقلاب همچنان در دستور کار جامعه ایران قرار دارد. شاید همین واقعیت نشانه ای از اهمیت کنش تاریخی او در روزگاری سرنوشت ساز از تاریخ سرزمینی باشد که بدان مهر می ورزید. سرزمینی که شاید روزگاری در وجدان تاریخی مردمانش، نام بختیار را به خاطر بسپارد.»
نخستین کتاب حمید شوکت که “زمینههای گذار به نظام تکحزبی در روسیه شوروی” نام داشت، بیش از سی سال پیش منتشر شد. انگیزه ی او برای نوشتن این کتاب، ریشه یابی ساختار و باورهای تئوریک سوسیالیسم روسی بود که بر اندیشه و کردار چپ سنتی در ایران تأثیری انکارناپذیر گذاشته است. کتاب دیگر او که چند سال بعد با عنوان “سالهای گم شده، از انقلاب اکتبر تا مرگ لنین” انتشار یافت، به روند شکلگیری اندیشه های انحصارطلبانه و استبدادی در حزب کمونیست شوروی پرداخته است.
او در بررسی تاریخ جنبش چپ ایران با چهار تن از رهبران سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور به گفتوگو پرداخت که حاصل آن چهار کتاب بود. انتخاب این روش برای بازگویی رویدادهای تاریخی و سنجش آنها، مستلزم بیانی ویژه و شکلی نوین بود که حمید شوکت آن را برای نخستین بار در شیوه ی تاریخ نگاری ایران به کار بست. این گفتوگوها که بیست و پنج سال پیش با انتشار “نگاهی از درون به جنبش چپ ایران” آغاز شد، به بازگویی و بررسی گوشه هایی از تاریخ جنبش چپ ایران از زبان رهبران آن میپردازد. او کتابی نیز درباره ی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نوشته است. این کتاب، تاریخ جنبش دانشجویی ایران در خارج از کشور از سالهای پس از جنگ دوم جهانی تا آستانه ی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران است. کتاب دیگر او “در تیررس حادثه. زندگی سیاسی قوامالسلطنه” نام دارد.
نشست نود و چهارم کانون کتاب تورنتو
ساعت ۷ شب جمعه ۱۲ دسامبر
سالن شهرداری نورت یورک
He was a dreamy politician.