نمایش شام خانوادگی به نویسندگی و کارگردانی حسام انوری یکشنبه بیست و یکم دسامبر در سالن کی می سنتر وست ونکوور به روی صحنه می رود. شام خانوادگی نمایشی چهار پرده ای ست که در فضای نمایشنامه های چخوف شکل می گیرد و پرداخته می شود. نویسنده و کارگردان این نمایش دانشجوی سابق دانشکده فنی دانشگاه تهران بوده است و اخیرا دکتری خود را در رشته مهندسی شیمی در دانشگاه یو بی سی به پایان رسانده است. با وجود تحصیل در رشته مهندسی وی پس از اتمام دوره دکتری رو به تئاتر آورده و در رشته ای کارمی کند که شاید از فضای آکادمیکی که در آن تحصیل کرده تا حد زیادی به دور باشد. به همین منظور پیش از اجرای این نمایش با وی به گفت و گو پرداختم.
همه فارغ التحصیل که می شوند به فکر پیداکردن کار می افتن تو رفتی سراغ تئاتر؟
(می خندد)البته داستان به این صورت نبود که من یک باره بعد از فراغت از تحصیل بروم سراغ تئاتر. همیشه تئاتر را در کنار بقیه کارها دنبال می کردم اما الان به واسطه وقت بیشتری که دارم بر آن شدم که یکی از نمایشنامه هایم را به همراه گروه بازیگرانی که از پیش می شناختم به روی صحنه ببرم. خواهی نخواهی آدمی یک بار زندگی می کند و من ترجیح می دهم که زندگی را با چیزهایی بگذرانم که از آنها لذت می برم و تئاتر یکی از آنهاست.
فکرمی کنی طرح این نمایشنامه چه ارتباطی با مهاجر بودن تو دارد، با دور بودن از وطن؟
اهمیت مساله مهاجرت برای جامعه ایرانی در حال حاضر باعث شده شاهد هجوم بسیاری از نویسندگان و کارگردانان به این مساله باشیم که حاصل این امر در برخی موارد آثاری ارزشمند و در بیشتر موارد آثاری سطحی و آلوده به ابتذال بوده است. در مورد این نمایشنامه باید عرض کنم طرح اصلی کاملا بی ارتباط با مهاجرت است و در فضایی به دور از این دغدغه ها مطرح می شود. با این وجود سئوالی که مطرح می شود این است که آیا نوشته های من اگر مهاجرت نکرده بودم باز هم به همین شکل می بودند؟ بدون شک این گونه نیست و مهاجرت و دور بودن از وطن به مانند هر انتخاب مهم دیگری بر نگرش و نگارش نویسنده تاثیر می گذارد.
اولین بارکه شنیدی یه چیزی به اسم تئاتر هست چند سالت بود؟
سئوال سختی است درست به یاد نمی آورم.
بیشتر جوان ها می رن سراغ سینما تو تئاتر را ترجیح دادی چرا؟ برای این که به زندگی نزدیک تره یا دورتره؟
من به قضیه این جوری نگاه نمی کنم و اگر بخواهم با شما صادق باشم این گونه نبوده که من تئاتر را به سینما ترجیح دهم یا بالعکس. از دید من هر دوی این ها ابزارهای ارتباط با مخاطب هستند که نقاط قوت و محدودیت های خاص خودشان را دارند و هنرمند به فراخور پیام و یا مفهمومی که می خواهد انتقال دهد یکی از این ها را بر می گزیند. اما یکی از تفاوت های ظریف تئاتر با سینما خلق اثر هنری در مقابل چشمان تماشاگر است، بدین معنی که در تئاتر تماشاگر شاهد زایش اثر هنری ست و اگر بخواهم به سئوال شما برگردم از این جهت من تئاتر را به زندگی نزدیکتر می بینم. با این حال باید پذیرفت که تئاتر نسبت به سینما محدودیت بیشتری دارد که در بسیاری از موارد همین محدودیت ها منجر به خلاقیت بیشتر شده اند.
این که سه ماه تمرین کنی برای یه شب این یعنی عاشقی یعنی عشق به کار و عشق به کار هم صبوری می خواد فکر نمی کنی کمی متفاوت هستی از هم نسلای خودت … آن شعر معروف که هم نسلای تو می خونند “صبوری اخ چه خاکی برسرم کرد…”
خیر همچین فکری نمی کنم. اتفاقا به گمان بنده آدم عاشق صبور نیست! اگر تمام این سه ماه تمرین برای همان یک شب اجرا باشد آدم دیوانه می شود! اما خوشبختانه اینطور نیست و بخش بزرگی از لذت کار در همین تمرین هاست. این که شاهد شکل گیری اثر هنری باشیم بالذاته لذت بخش است. از طرف دیگر از آنجا که بنده و اکثر اعضای گروه به نوعی تازه کار و به دنبال تجربه اندوختن و یاد گرفتن هستیم، به تمام این سختی ها به چشم مشق شب نگاه می کنیم. به عبارت دیگر باور داریم این مسیریست که باید پیمود تا به نتیجه مطلوب رسید
میخواهی بمونی کانادا؟
اول مصاحبه پرسیدید که این نوشته های من ربطی به مهاجرت دارد یا نه. سردرگمی یکی از عوارض شایع مهاجرت است. در جواب شما باید بگویم نمی دانم!
درجریان تئاتر جهان هستی؟ الان تو دنیا چه خبره؟
سعی می کنم تا حد ممکن در جریان باشم. این روزها با اینترنت شما به سادگی می تونید به بهترین نمایش ها دسترسی پیدا کنید و در صورتی که امکان دیدن نمایش رو از نزدیک نداشته باشید با پرداخت وجه قابل قبولی آن را به صورت آنلاین ببینید. به نظر من یکی از موج های مهم در دنیای تئاتر شسته شدن مرزهای دقیق بین این دنیا و مدیاهای دیگر است. مثلا یک آهنگساز کارش را به شیوه تئاتری ارائه می دهد. من ترجیح می دهم به تئاتر به عنوان یک مدیا نگاه کنم ….در دنیای مدیا چه می گذرد؟ بدون شک تئاتر هم مانند سینما و بسیاری از هنرهای دیگر متاثر از برخی ساختارهای کاپیتالیستی حاکم بر دنیاست با تمام این اوصاف به عقیده من تئاتر همچنان توانسته جایگاهش را به عنوان هنری اصیل حفظ کند و ما همچنان شاهد نوآوری و زایش های فراوان در این عرصه هستیم.
ده سال دیگه فکرمی کنی تو کارنامه ات چند تا اجرای تئاتر داری، کجا هستی؟
الان که این کار به نوعی به پایانش نزدیک شده می توانیم با دید بهتری از آینده حرف بزنم. یکی از سختی های این کار در محیط غیر حرفه ای جمع کردن گروه نمایش است. منظورم از محیط غیرحرفه ای شرایطی است که بازیگری، طراحی لباس، طراحی صحنه و همه اینها شغل اول کسی نیست و همه چیز داوطلبانه است. خوشبختانه گروهی که دور هم جمع شدند همه با عشق و علاقه سر تمرین ها حاضر می شوند و در بدترین شرایط سعی می کنند حتی یک تمرین را از دست ندهند. این به هیچ عنوان شوخی نیست و از نظر من پتانسیل خیلی خوبی وجود دارد. قضاوت برای ده سال دیگه کار سختی ست! می توانم بگویم هدف من این است که هر سال حداقل یک نمایش داشته باشم. این در کنار تجربه اندوزی در حوزه های داستان و سینما است . باز هم تاکید می کنم قضاوت برای ده سال آینده سخت است اما برنامه ما برای سال آینده این است که بعد از اجرای این نمایش پس از استراحتی کوتاه کار بر روی یک نمایشنامه خوانی را شروع کنیم و پس از آن دوباره نمایش دیگری را تمرین خواهیم کرد. اگر چه در کنارش به اجرای این نمایش در شهرهای دیگر هم می اندیشیم.
فکر می کنی نکته دیگری هست که بخواهی اضافه کنی؟
از شما بابت این مصاحبه ممنونم و اجازه می خواهم از دیگر اعضای گروهم کمک کارگردان آرین رحیمیان و بازیگران رامین خویی – سلما خیرآور – رضا راد – آنیتا زنگنه – زهرا سِرپوشان – عطا سینا – صدف شفیعی ثابت – سینا شنایی – و سونیا محبوب تشکر کنم.