«سر ناکسان را برافراشتن
وزایشان امید بهی داشتن
سر رشته خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است»
“فردوسی”
روز یکشنبه ۳۰ آذرماه ۱۳۹۳/ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۴، آقای محمد نوری زاد نویسنده و فیلمساز هوادار و ذوب شده در ولایت پیشین و منتقد جسور و بی پروای کنونی مقام معظم رهبری، یک نوار ویدیویی نزدیک به ۱۴ دقیقه ای با عنوان «خروج از تنگنا» منتشر کرد. در مقدمه مکتوب این نوار آمده است: «من دراین فیلم کوتاه بی هیچ تعارف با شخص رهبر سخن گفته ام و راه های خروج از بحران های عمیق و زهرآگینی را که این روزها برسر مردم ما آوار شده اند، نشان وی داده ام».
در سطرهای آینده، قصد من نه نشان دادن دم خروس ها است و نه تکرار آنچه که بدگویان درمورد “پروژه امنیتی” و “سوپاپ اطمینان” بودن آقای نوری زاد می گویند. به عکس، برای جسارت و شهامتش ارزش و احترام قایلم و برایش در راهی که در پیش گرفته آرزوی موفقیت بیشتر می کنم. اما، برای این که این موفقیت در عمل فزونی یابد، توضیح چند نکته را بیهوده نمی دانم و دلیل این که به خود چنین اجازه ای می دهم این است که خود او درپایان همان مقدمه مکتوب چنین اذنی را داده و از همگان دعوت کرده تا «در تماشا، انتشار و نقد این فیلم کوشا» باشند. من هم خود به دقت نوار ویدیویی را دیده و شنیده ام و هم دیدن و شنیدن آن را به دوستان توصیه کرده ام و ازاین رو، فکر می کنم که پرداختنم به “نقد” آن نابجا و ناموجه نباشد.
اختلاف نظر من با آقای محمد نوری زاد محدود به امروز و محتوای این نوار ویدیویی نیست. پیشینه دارد. حدود سه سال پیش، هنگامی که او برای “رهبر عزیز” نامه های پی درپی می نوشت تا به زعم خود وی را به راه راست هدایت کند، در یکی از آن نامه ها نوشت: «من حساب شما را از جباران تاریخ جدا می دانم». من در نوشتاری با عنوان “جنون قدرت” به این «جدا دانستن حساب» اعتراض کردم و پرسیدم جباران تاریخ چه کرده اند که سیدعلی خامنه ای نکرده و سزاوار جدا دانستن حسابش از آنها شده است؟ نوری زاد با شهامت و جسارتی تحسین برانگیز نوشتار مرا در سایت رسمی خود بازپخش کرد و همین کار برایش دردسرساز شد و موجب گردید که “جوان آنلاین” سپاه پاسداران و حدود ۱۰۰ تارنمای دیگر همسو با آن با پیراهن عثمان نمودن “توهین به امام راحل” به طور همزمان به او حمله نموده و مدعی شوند که “شهباز نخعی” نام مستعار او است!
آقای نوری زاد در ویدیوی اخیر خود ضمن انتقاد از سیاست شیعه گستری حکومت آخوندی، برکشیدن آخوند های بی سواد و انزوای ناشی از آن، به ارشاد رهبر معظم می پردازد و از جمله خطاب به او می گوید: «شما در دوره رهبری تان دزدی از اموال مردم را بدیهی کردید» و «شما امروز ورشکسته شدید آقا، نه شما که اندیشه شما». پس از این خطاب عتاب آلود، نوری زاد برنامه سراسر زیان و خسارت هسته ای را ناشی از میل سیدعلی خامنه ای به «جاودانگی» برمی شمارد: «شما، شخص شما خیلی مشتاق بودید چیزی از خودتان به یادگار بگذارید» و «آری شما را با ساخت بمب اتمی فریفتند، شما را گول زدند آقا» و نتیجه می گیرد که: «شما این قمار را باختید آقا، باختید».
پس از این سرزنش و ملامت های تند و تیز، محمد نوری زاد که درد را گفته، درصدد برمی آید که درمان را نیز بگوید: «مگر نمی خواستید اسم شما جاودانه شود؟ من اسم شما را جاودانه می کنم، باورکنید» و به سیاست چماق و هویج متوسل می شود: «می توانید همین جور به همین وضعیت ادامه دهید و از صفحه روزگار محو شوید، و البته می توانید بدرخشید، می توانید مجددا زندگی را به این مردم بازگردانید، می توانید در یادها بمانید، جاودانه شوید»!
روشن است که «جاودانه شدن» آن هم برای فردی «ورشکسته»، «گول خورده» و «بازنده» راهکار مناسب می خواهد و محمد نوری زاد به همان اندازه که در انتقاد بی پروا و جسور است، در ارائه راهکار نیز کارکشتگی و مهارت دارد: «گیر شما در قدرقدرتی سپاه است که حتی ازخود شما هم حرف شنوی ندارد. سپاه را بیرون بکشید از موقعیتی که در آن هست، از منطقه، ازسیاست، از اقتصاد برش گردانید به جای نخستینش، نترسید، می توانید، مشکل کشور ما در سپاه است. سپاه مشکل کشور ما است، مشکل منطقه است، مشکل شما است».
صرفنظر از تناقضی که در حرف نوری زاد است: اگر «حتی از خود شما هم حرف شنوی ندارد»، چگونه می توان آن را «از… بیرون کشید» و «به جای نخستینش بازگرداند»، به نظر من سهو یا خطای اصلی آقای نوری زاد دراین است که به جای پرداختن به علت به معلول می پردازد و سپاه که در واقع معلول ساختار نظام پلید و اهریمنی ولایت مطلقه فقیه است را علت همه مشکلات برمی شمارد. درحالی که، حتی خود سید علی خامنه ای هم با وجود همه بدی ها و شرارت هایش چیزی جز یک بازیچه یا عامل اجرایی در دست قانون اساسی – به عنوان ستون فقرات – نظام آخوندی نیست که از بخت بدش در این جایگاه قرارگرفته و هرکس دیگر هم به جای او باشد موظف است با استفاده از اختیارات فراخدایی بندهای اصل ۱۱۰ فانون اساسی کم و بیش همان کارهایی را بکند که سید علی خامنه ای کرده و می کند
.
به نظرمن، آقای نوری زاد دانسته یا ندانسته با نشان دادن سپاه به عنوان منشأ همه مشکلات، نشانی نادرست می دهد و خاک به چشم مردم می پاشد. از قضا، منافع واقعی مردم درست در جهت خلاف راهی است که آقای نوری زاد نشان می دهد: اگر چاره ای جز این نباشد که یکی از این دو دیگری را کنار بزند و حاکمیت را در دست گیرد، منافع واقعی مردم ایران در این است که طرف طرد شونده سید علی خامنه ای به عنوان تجسم حکومت دینی باشد و طرف برکنارکننده سپاه، زیرا با این کار حکومت دینی به حکومت نظامی تبدیل و یک گام به پیش برداشته می شود و در آینده مردم ایران برای کنار زدن نظامیان زحمت کمتری خواهند داشت.
کاش آقای نوری زاد دستکم به اندازه شیخ مکار حسن روحانی واقع بینی و رک گویی داشت که می گوید: «هرکجا پول، تفنگ و رسانه با هم جمع گردد فساد پیدا می شود» و کیست که نداند این نشانی ها دقیقا ویژگی های قانون اساسی حکومت آخوندی است که همه و بیشتر از اینها را زیر سقف اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمع کرده و تا این سقف فرونریزد با آمدن و رفتن صد ولی فقیه و هزار سپاه هم دگرگونی مثبت به دست نمی آید.
کوتاه سخن، به خلاف آنچه که آقای نوری زاد می گوید، مشکل اصلی نه سپاه است و نه حتی خود سید علی خامنه ای، مشکل اصلی ساختار ایران بربادده نظام ولایت مطلقه فقیه است و اگر کسی – حتی با حسن نیت – بر این تصور باشد که با جابجایی یا کنار زدن این نهاد یا آن فرد می توان مشکلی اساسی را حل کرد باید به او گفت: زهی تصور باطل، زهی خیال محال!
* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.
Shahbaznakhai8@gmail.com
همواره تشنه ی مقالات و تحلیل های شمائیم.به یاری ما بیائید.نیازمندیم.نزدکژدم ماراخواهیدیافت.