خشونت خانگی یک معضل ویرانگر اجتماعی است که بر همه افراد جامعه اثر ویران کننده ای دارد. کودکانی که در معرض خشونت قرار دارند به نسبت همسالان شان دچار مشکلات بیشتری می شوند که این مشکلات به چند بخش عمده تقسیم می شود: مشکلات رفتاری، اجتماعی، عاطفی.

کودکانی که در معرض خشونت قرار دارند به نسبت کودکان دیگر رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی بیشتری از خود نشان می دهند. مطالعات نشان می دهد که در این کودکان به میزان بالایی خشم، مقابله، نافرمانی، ترس، کناره گیری، عدم رفتار مناسب با همسالان، برادر و خواهر و اجتماع و عدم اعتماد بنفس مشاهده می شود. تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۳ انجام شده، هم چنین نشان می دهد مردانی که در دوران بچگی در معرض خشونت قرار داشته اند، احتمال زیادتری دارد که در بزرگسالی دست به خشونت بزنند، اما زنانی که در کودکی در معرض خشونت بوده اند احتمال زیادتری دارد که قربانی شوند و یا در بزرگسالی دچار افسردگی و صدمات روحی و عاطفی شوند.

در آمریکا خشونت خانگی یکی از تجربه های بد و نامطلوب دوران کودکی شناخته شده که به اندازه همان فاکتورهای معمولی که احتمال مرگ را بالا می برد، منجر به مرگ زودرس می شود

نقاشی کودکی که در خانه ای پر خشونت زندگی می کند

نقاشی کودکی که در خانه ای پر خشونت زندگی می کند

.

اما باوجود این یافته های دردناک، همه کودکانی که خشونت خانگی را تجربه کرده اند دچار این میزان تاثیرات منفی نمی شوند. حد آسیب پذیری و عکس العمل کودکان به خشونت با یکدیگر متفاوت است، برخی مقاوم ترند در حالی که برخی دیگر دست به رفتارهای ناهنجار می زنند. عوامل حمایت کننده ای مانند قابلیت های اجتماعی، هوش، اعتمادبنفس بالا، برون گرایی، داشتن رابطه مستحکم با برادران و خواهران و همسالان و بخصوص داشتن یک رابطه حمایت گرانه از طرف یک بزرگسال (بخصوص از طرف یکی از والدین که رفتار خشونت آمیز ندارد) می تواند کودکان را در برابر اثرات مخرب خشونت، محافظت کند.

کودکانی که شاهد خشونت شدید و مداوم سرپرستان خود هستند و یا چگونگی حل اختلافات را بین سرپرستان خود مشاهده نکرده اند تحت فشار و استرس بیشتر از کودکانی قرار دارند که حوادث و خشونت فیزیکی کمتری در روابط سرپرستان خود مشاهده کرده و یا تجربه های مثبتی از رفتار متقابل آنها دارند. کودکان با سن پائین تر که شاهد خشونت هستند به میزان بیشتری از نظر روحی و روانی دچار ناراحتی و افسردگی می شوند تا کودکان با سن بالاتر، زیرا کودکان با سن بالاتر از نظر شناختی رشد یافته ترند و توان درک خشونت و یافتن راه هایی که اثرات نارحتی آن را کم کند دارا هستند.

در مورد اثرات مخرب خشونت به طور کلی پسران از خود حرکات و رفتارهای بیرونی نشان می دهند (مثل پرخاشگری) در حالی که دختران رفتار درونی دارند (مانند کناره گیری و افسردگی).

کودکانی که شاهد خشونت خانگی بوده اند و خود نیز مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته اند به میزان بالایی به ناسازگاری ها و بحران های روحی و روانی دچار می شوند تا کودکانی که فقط شاهد خشونت بوده اند.

در مورد خشونت خانگی در ایران تمامی مواردی که خشونت بر کودکان اعمال می شود گزارش و ثبت نمی گردد و در نتیجه آمار دقیقی در این زمینه موجود نیست.

انجمن حمایت از حقوق کودکان در سال ۱۳۹۲ گزارش کرده است که از خشونت های اعلام شده در مورد کودکان، ۵۵ درصد تنبیه روانی و عاطفی بوده و ۴۵ درصد دیگر مورد تنبیه بدنی قرار گرفته اند. ۹۲ درصد کسانی که تماس گرفته اند مادران این کودکان بوده اند. سه درصد، خود کودکان تماس گرفته اند و دو درصد تماس ها از سوی پدران بوده است. حقوق کودکان در ایران با مسائلی مانند کار کودکان، مجازات و اعدام کودکان (پائین بودن سن مسئولیت کیفری در قوانین ایران)، ازدواج قانونی کودکان و استفاده از کودکان در عملیات نظامی روبرو است.

بر اساس ماده ۲۲ قانون جزای اسلامی، اگر پدر یا جد پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و تنها به پرداخت دیه و تعزیر محکوم می شود، اما در شرایط مشابه مادر به قصاص محکوم خواهد شد. تا پیش از سال ۱۳۸۱، کودک آزاری از جرایم خصوصی شناخته می شد و فقط پدر که ولی کودک است به مثابه مالک کودک حق داشت در صورت رخ دادن کودک آزاری شکایت کند. در سال ۸۱ طرحی ۱۲ ماده ای به پیشنهاد انجمن حمایت از حقوق کودکان به مجلس ارائه و با پیگیری کمیسیون بهداشت مجلس تصویب شد که بر اساس آن کودک آزاری از مصادیق جرایم عمومی قرار گرفت و اعلام جرم علیه مرتکبین کودک آزاری ممکن شد. با این حال، به گفته انجمن حمایت از حقوق کودکان، پدر از شمول این قانون مستثنا شده و در صورت آزار کودک از سوی پدرش، نمی توان شکایتی علیه او مطرح کرد. در حالی که آمار نشان می دهد بیشتر موارد کودک آزاری در خانواده را پدران انجام می دهند. هم چنین طبق قانون مدنی تنبیه کودک اگر برای تربیت وی و به اندازه انجام شود، مجاز است. این در حالی است که حدود این “اندازه” مشخص نشده است.

قوانین ایران درباره کودک آزاری و خشونت خانوادگی علیه کودکان دچار مشکل هستند زیرا که پدر و جد پدری، ولی و به نوعی صاحب کودک شمرده می شوند. هم چنین قوانین خاصی برای پیشگیری از کودک آزاری در ایران وجود ندارد و خشونت علیه کودکان جزء جرایم عمومی محسوب می شود.

منبع: Child welfare information gateway