نگاهی به فوتبال ایران در ۳۵ سال گذشته /۱۶

دلالان فوتبال و دکل‌های نفتی در آشفته بازار تحریم‌های جهانی

خبرگزاری مهر در ۲۶ تیرماه ۱۳۹۱ خبر از «هجوم دلالان فوتبال به بازار دکل‌ حفاری ایران» داد:

یک مقام مسئول در گفتگو با مهر با بیان اینکه برای خرید یک دستگاه دکل حفاری با توان ۲۰۰۰ اسب بخار در بازار چین و سنگاپور تا ۲ سال قبل حدود ۱۵۰ میلیون دلار پرداخت می‌شد، اظهار داشت: اما در شرایط فعلی هزینه خرید همین دکل از سازندگان چینی به ۲۷۰ تا ۲۸۰ میلیون دلار افزایش یافته است. وی با تاکید بر اینکه برخی از دلالان و واسطه‌ها که پیشتر در نقل و انتقال بازیکنان فوتبال فعالیت می‌کردند، به بازار خرید و فروش دکل‌های دسته دوم برای پیمانکاران ایرانی روی آورده‌اند، اظهار داشت: فعالیت همین واسطه‌ها و دلالان به افزایش چند برابری هزینه خرید یک دکل دریایی منجر شده است.

یکی از دلالان یاد شده رضا مصطفوی طباطبایی است که به عنوان فرد خیری، فی‌سبیل‌الله به پرسپولیس کمک می‌کند و مشکل‌گشای این تیم معرفی می‌شود.

بوقچی ها به لیدر تغییر نام داده اند

بوقچی ها به لیدر تغییر نام داده اند

لیدرها یکی از عوامل نوظهور در فوتبال

به طور سنتی، بوقچی‌های ایرانی هوادارانی بودند که به دلیل علاقه وافرشان به یک تیم، در میان دیگر هواداران متمایز بودند و به رهبری تشویق‌ها می‌پرداختند و به نوعی «نماد» هواداران آن تیم نیز محسوب می‌شدند. محمد بوقی اولین بوقچی بود که در دهه‌ی ۴۰ نماد پیکان و پرسپولیس شد. «سهراب‎بوقی» و «حسن تارزان» با الگوبرداری از محمد بوقی تبدیل به بوقچی‌های استقلال شدند.

اما از آغاز دهه‌ی ۸۰ و همزمان با تغییر نامِ بوقچی به لیدر، این کار به یک «شغل» تبدیل شد. لیدرها که تنها مختص باشگاه‌های ایرانی و فوتبال ایران هستند در ازای دریافت پول به عنوان حقوق و مزایا و رشوه، جّو ورزشگاه و شعارهای تماشاگران را به سود یا ضرر کارفرمایانشان تغییر می‎دهند. هیچ بازیکن، مربی و سرپرستی نیست که از گزند لیدرها در امان باشد.

ظهور لیدرها در فوتبال با رشد لومپنیسم در ورزشگاه‌ها ارتباط مستقیم دارد. این پدیده‌ از زمانی به‌وجود آمد که پای سرداران سپاه و بسیج و مدیران دولتی به فوتبال باز شد. آن‌ها به منظور پیشبرد خط‌شان از وجود «بزن‌ بهادرها» در استادیوم‌ها استفاده کردند. پشت‌ این دسته از لیدرها تا آن‌جا گرم است که علیرغم تمامی سیاه‌کاری‌هایی که می‌کنند تاکنون مورد پیگیرد جدی قرار نگرفته‌اند. اگر جایی هم کسی قربانی شده به رقابت بین جناح‌های قدرت در باشگاه‌ها ربط داشته است.

نخستین جرقه‌ی حضور «لیدرها» در فوتبال ایران در سال ۱۳۸۲ در باشگاه پرسپولیس و توسط اکبر غمخوار که به تازگی مدیر عامل پرسپولیس شده ‌بود زده شد. وی که فردی نظامی بود برای اولین بار برای مقابله با علی پروین و کنترل هواداران پرسپولیس تشکیلاتی از لیدرها را سازمان داد. سپس حسین قریب مدیر عامل وقت استقلال که در رشته‌ی امنیت تحصیل کرده تشکیلات مشابهی را در این باشگاه سازماندهی کرد. سپس سازمان تربیت بدنی با همکاری نیروی انتظامی اقدام به شناسایی لیدرها کرد و لباس‌های ویژه‌ای را نیز به آن‌ها اختصاص داد. گفته می‌شود هم‌اکنون پرسپولیس حدود ۱۰۰ لیدر در تهران و ۲۰ لیدر در شهرستان‌ها دارد و استقلال ۹۵ لیدر در تهران و شهرستان‌ها دارد.

قدرت یافتن لیدرها، در اواخر سال ۱۳۸۹ با ماجرای کتک‌خوردن علی دایی از وحید اسماعیلی یکی از لیدرهای پرسپولیس که مغازه‌ی محصولات فرهنگی در خیابان نبرد دارد توجه رسانه‎های ایران را بیش از پیش به خود جلب کرد و بسیاری درباره آن به عنوان پدیده‌ای مضر برای فوتبال ایران هشدار دادند.

فعالیت لیدرها در پرسپولیس هیچ‌گاه به اندازه دوران حضور حبیب کاشانی در این باشگاه، پررنگ و قابل توجه نبوده ‌است.

علی دایی بعدها در برنامه ۹۰ مدعی شد که لیدرها به دستور کاشانی که تلاش می‌شود او را سمبل «اخلاق» معرفی کنند در رختکن بازیکنان تیم را کتک زده‎اند.

افشین قطبی مربی سابق پرسپولیس نیز در وبگاه شخصی خود می‎نویسد یک «لیدر هتاک چاق» در رختکن عربده‎کشی کرده ‌است و لپ‌تاپ او را شکسته‎ است.

گفته می‌شود حجت‌الاسلام علی‌پور دبیر ستاد منشور اخلاقی فدراسیون اولین بار عباس اسماعیل بیگی را که سر لیدر کنونی باشگاه پرسپولیس است به فوتبال معرفی کرد و او را به همراه تیم ملی ایران به مسابقات جام جهانی اعزام نمود. این شخص توانست یک گروه از لیدرها را در اختیار بگیرد که اکثر آنها از پایگاه بسیج و افرادی بودند که با حفاظت اطلاعات و همچنین حراست سازمان تربیت بدنی ارتباط داشته‌اند.

هجرتی لیدر استقلال در یک برنامه‌ی رادیویی در مورد شرایط لیدر شدن گفت: «قد من ۱۹۲ هست و وزنم هم ۱۲۰ در ضمن بوکس هم کار می‌کنم.»

خبرگزاری ایرنا در مورد مشکلاتی که لیدرها برای فوتبال ایران به وجود آورده‌اند می‌نویسد:

«قرار بود زمینه ساز ترویج و گسترش ورزش باشند، اما اکنون به نظر می‌رسد که تاثیر مخربی بر ورزش ما دارند. لیدرهایی که آمدند تا همراه ورزش ما باشند، اما اکنون به بلای ورزش تبدیل شده اند و گواه این مدعا روند صعودی هرج و مرج بر روی سکوهای ورزشی است. لیدرها آمدند هواداران را تشویق به حمایت از تیم کنند و به عبارتی به مشوقین تیم ها معروف شدند اما امروز تنها کاری که نمی کنند تهییج تماشاگران به تشویق تیم است!»

علی دایی در پاسخ به شعار هواداران استقلال در جریان بازی استقلال و نفت تهران که فریاد می‌زدند «دایی دایی – رئیس مافیایی» گفت:

«مطمئنا لیدرها خط و خطوط می‌گیرند تا این شعارها را سر بدهند. در آینده مشخص می‌شود مافیای فوتبال چه کسی است.»

«به گزارش حدیدنیوز سال گذشته در بررسی پرونده آکادمی یکی از باشگاه‌های بزرگ کشور مسئولان بلندپایه فوتبال ایران به مشکلات عدیده‌ای برخوردند ولی به دلیل ارتباط نزدیک مدیرعامل باشگاه مذکور با این افراد، فوتبال ایران به راحتی چشم خود را روی این تخلفات بست. ماجرا از این قرار بود که یکی از لیدرهای معروف به نام «ل» قصد داشت به یکی از بازیکنان تیم جوانان باشگاه تجاوز کند. این بازیکن نیز با تیزهوشی بخشی از مکالمات خود را با این فرد اوباش ضبط کرده بود. فایل صوتی این حرف‌ها نیز به دست مسئولان باشگاه رسید ولی مدیرعامل در عین ناباوری، به لاپوشانی این پرونده پرداخت. نتیجه نیز این بود که امسال، چنین اتفاقی بار دیگر رخ داد و آن لیدر، به یکی از بازیکنان تیم جوانان باشگاه تجاوز کرد!

… او همان اول صبح به خوابگاه آکادمی فوتبال این باشگاه منتقل می‌شود که در آنجا، خون بالا می‌آورد و سریعا به بیمارستان منتقل می‌شود. پزشک‌ها نیز به طور کامل در جریان همه چیز قرار می‌گیرند، اما مدیر عامل باشگاه مذکور به محض مطلع شدن از این اتفاق، سریعا از مسئولان آکادمی می‌خواهد آن را لاپوشانی کنند. … «ل» که پرونده قطوری در چاقوکشی، درگیری و … دارد، در حال حاضر مسئول دفتر این آکادمی فوتبال است. او لیدر باشگاه به حساب می‌آید و مدیر عامل باشگاه نیز، از ترس این که مبادا با دستگیری این لیدر، اعترافاتی علیه او نیز گرفته شود، دست به پنهان کاری درباره اقدامات کثیف او و سایر مسئولان آکادمی فوتبالش زده است.»

در اواخر دهه‌ی ۷۰ فدراسیون بین‌المللی فوتبال (FIFA) ورزشگاه آزادی را در لیست ۱۰ ورزشگاه خطرناک جهان قرار داد. به همین منظور سیدمحمد خاتمی رئیس جمهوری وقت در نامه‌ای از بهزاد کتیرایی رئیس وقت حراست سازمان تربیت بدنی خواست که وضعیت ورزشگاه ها را سازماندهی کنند. درست در همین سال‌ها باشگاه های فوتبال که آن زمان اکثر آنها زیر نظر سازمان تربیت بدنی اداره می‌شدند تصمیم به ایجاد پایگاهی برای هواداران خود گرفتند که رفته رفته در اکثر باشگاه‌ها مخصوصا باشگاه های پرطرفدار کمیته‌ای با نام «کانون هواداران» شکل گرفت و اداره‌ی آن به دست اطلاعاتی‌ها و امنیتی‌ها سپرده شد.

اولین کانون هواداران استقلال در اواخر دهه ۷۰ توسط سردار سعادتی و زیر نظر حراست فیزیکی سازمان تربیت بدنی وقت تشکیل شد. در همین سال‌ها به جز سردار سعادتی افرادی همچون: رضا ماشینی ـ مقدسی رضا قاسمی ـ عباس نقدی زاده ـ سید مجید پورسیف ـ مرتضی کامرانی و حاج مجید عرب هرکدام در مقاطعی ریاست کانون هواداران استقلال را به عهده داشتند.

مجید پورسیف یکی از شکنجه‌گران اوین و افرادی که در جوخه‌های اعدام شرکت می‌کرد به عنوان رئیس کانون هواداران استقلال معرفی شد. وی مدتی یکی از مسئولان زندان قصر شد. مجید پورسیف پست جدید خود را با مسئولیت‌اش در زندان اوین و قصر اشتباهی گرفته و شرایط مضحکی را برای «بوقچی» شدن و هواداری از تیم استقلال اعلام کرد. روزنامه اعتماد ملی روز ۲۸ تیرماه ۱۳۸۸ در این مورد گزارش داد:

«سایت رسمی باشگاه استقلال، فرمی را برای عضویت لیدرها منتشر کرده که در آن شرایط جالبی برای لیدر شدن قید شده است. …در این فرم روی سابقه فعالیت حزبی و گروهی همراه با ذکر نوع فعالیت و مدت آن تاکید شده و البته از آن جالب‌تر، بخشی هم برای مسابقه فعالیت فرهنگی و عضویت در بسیج در نظر گرفته شده است. در نظر گرفتن این شرایط برای لیدرهای استقلال با اینکه چندان ربطی به مسابقه ورزشی و کاری که قرار است روی سکوها انجام دهند، ندارد، اما با توجه به حضور مجید پورسیف به عنوان رئیس کانون هواداران استقلال چندان دور از ذهن نیست. سال گذشته برخورد قاطعی با لیدرهای استقلال شد که کارگردانی آن برعهده پورسیف بود.

آن روزها در حالی در حاشیه یکی از تمرین‌های استقلال، پلیس امنیت تهران، لیدرها را بازداشت کرد که آنها شعارهایی در هواداری از قلعه‌نویی و علیه واعظ ‌آشتیانی، مدیرعامل باشگاه سرداده بودند. بعد از این بازداشت‌ها بود که پورسیف خبر داد در صورت افشای مسائلی، گوش بعضی‌ها از خجالت سرخ خواهد شد؛ مدتی بعد از آن هم همه لیدرهای بازداشت‌شده از طرف فدراسیون برکنار شدند تا حالا استقلال چند هفته مانده به آغاز فصل بعدی با فرمی که بیشتر عقیدتی است تا ورزشی، لیدرهایی را برای فرستادن روی سکوهای تشویقی تیم دست‌وپا کند. در بخش‌هایی از این فرم سئوالاتی مثل «سابقه فعالیت حزبی و گروهی با ذکر نوع فعالیت و مدت آن؟» و «سابقه فعالیت فرهنگی و عضویت در بسیج با ذکر محل و نوع فعالیت؟» وجود دارد. البته در این فرم سئوالات عجیب و غریب دیگری هم هست. مثلا متقاضیان لیدر شدن باید در خصوص اینکه تاکنون عمل جراحی داشته‌اند یا نه، توضیح بدهند. «رنگ چشم» و «رنگ مو» و «قد» و «گروه خونی» هم جزو مواردی است که در فرم ثبت‌نام برای هواداران وجود دارد.»

پورسیف در حال حاضر به خاطر جنگ قدرتی که در استقلال وجود دارد و در مخالفت با فتح‌الله زاده استعفا داده و خانه‌نشین شده است .

فوتبال ایران از یک جهت در دنیا بی‌نظیر است و آن تشویق مدیر عاملان است. از آن‌جایی که بوقچی‌ها حقوق‌بگیر مدیر عاملان هستند در بوق خود دمیده و آن‌ها را مورد تشویق قرار می‌دهند. در بسیاری از مسابقات این مدیر عاملان هستند که به جای ستارگان تیم مورد تشویق قرار می‌گیرند. هواداران تیم‌ها ممکن است بعضی از بازیکنان تیم‌ را نشناسند، اما به خوبی مدیر عاملان را می‌شناسند.

 

لومپنیسم در حاکمیت، لومپنیسم در فوتبال

در اواخر دهه‌ی ۷۰ لومپنیزم در کنار مواد مخدر و انواع و اقسام فساد استادیوم‌های ورزشی را درنوردید. اقدامات حراست تربیت بدنی، فدراسیون و کمیته‌ انضباطی فوتبال هم ثمربخش نبود. آب از سرچشمه آلوده بود.

از جامعه‌ای که در آن مداحان و وعاظ تبدیل به خطیبان سیاسی می‌شوند و لومپنیسم بالا و پایین جامعه‌ی را درمی‌نوردد نمی‌شود انتظار داشت که استادیوم‌های فوتبالش محل نزاکت و ادب باشد. اگر در گذشته‌های دور به صورت بسیار محدود و استثنایی در استادیوم‌های ورزشی از فحش‌های رکیک استفاده می‌شد** امروزه کاربرد رکیک‌ترین شعارها در استادیوم‌های فوتبال امری همگانی است. شعارهایی که در استادیوم‌های فوتبال علیه بازیکنان و مربیان و داوران داده می‌شود غیرقابل تصور است. علیرضا واحدی نیکبخت بازیکن تیم فوتبال استقلال با ترک این تیم به پرسپولیس می‌پیوندند و همین مسئله باعث واکنش بسیار زشت هواداران استقلال در استادیوم آزادی می شود.

هواداران پرسپولیس در بازی پرسپولیس و استقلال در سال ۷۹، در طول مسابقه رکیک‌ترین فحش‌های ممکن را به مهدی هاشمی‌نسب بازیکن سابق پرسپولیس که حالا در استقلال توپ می‌زد دادند. مهدی هاشمی‌نسب وقتی روی اشتباه عابدزاده دروازه‌بان پرسپولیس گل دوم استقلال را زد از فرط هیجان و به خاطر فشارهای عصبی که تحمل کرده بود بیهوش شد.

در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ شعارهای بسیار زشتی علیه فرهاد مجیدی بازیکن محبوب استقلال در استادیوم آزادی سر داده می‌شود که نشان‌دهنده‌ی سقوط کامل اخلاقی است.

اکبر میثاقیان

اکبر میثاقیان

اکبر میثاقیان در گفتگوی تلویزیونی خود با عادل فردوسی پور در برنامه ۹۰ زشت‌ترین الفاظ را به کار می برد.

در فروردین ماه ۱۳۹۱ بازی دو تیم پیروزی و داماش در دقیقه ۸۸ بازی و در حالیکه داماش از میزبان خود پرسپولیس دو بر یک جلو بود، به دلیل توهین تماشاگران پرسپولیس به داور، مسابقه نیمه تمام ماند. در اواخر این بازی تماشاگران پرسپولیس اعتراض به داور را با شعارهای «تند و رکیک» شروع کردند که نهایتا منجر به توقف بازی از سوی داور شد. تصورش را بکنید داور دیگر تحمل شنیدن رکیک‌ترین فحش‌های ممکن را که نثار خانواده‌اش می‌شد نداشت.

در خبرها آمده است که در شهریور ۹۲ «رکورد فحاشی در فوتبال ایران، در ورزشگاه فولادشهر اصفهان شکسته شد! در مسابقه سپاهان و پرسپولیس، هواداران تیم میزبان برای ساعت‌های طولانی به شدت به تماشاگران حریف فحاشی کردند و تقریبا هر چیزی که از دهان‌شان درآمد به آنها گفتند. این هتاکی‌ها از ساعت‌ها قبل از آغاز بازی و از مقابل در استادیوم شروع شد و تا بعد از پایان مسابقه همچنان ادامه یافت. نکته جالب اینجاست که بسیاری از سپاهانی‌ها در فحاشی به هواداران پرسپولیس به صورت هماهنگ و سازمان‌دهی شده عمل می‌کردند؛ به طوری که قبل از شروع بازی طرفداران تیم میزبان که از جهات مختلف به استادیوم نزدیک می‌شدند، همگی به صورت سازمان‌دهی شده یک شعار بسیار زشت را تکرار می‌کردند؛ شعاری که در برگیرنده فحشی رکیک به حریف بود و با شیوه‌ای جدید و متفاوت ادا می‌شد! اینکه بسیاری از تماشاگران میزبان از همان آغاز در جریان چگونگی سر دادن این شعار بودند، شائبه با برنامه بودن این هتاکی‌ها را تقویت می‌کند.»

 

تبانی در تاروپود فوتبال ایران

تبانی مشکلی است که کم و بیش در بسیاری از کشورها و به ویژه در شرق اروپا و شرق آسیا دیده می‌شود، اما این پدیده در فوتبال ایران غوغا می‌کند و تقریباً صدای همه را درآورده است.

محرومیت تیم شهرداری تبریز تیم صعودکننده به لیگ برتر که با تبانی و زد و بند و رشوه نتیجه‌ی مسابقات را به نفع خود رقم زده بود یک بار دیگر موضوع تبانی در فوتبال ایران را در صدر اخبار ورزشی داخلی قرار داد، اما به سرعت بر آن سرپوش گذاشته شد. پس از صدور حکم اولیه که محرومیت و جریمه‌ی نقدی چند مربی، کمک مربی و مدیران و بازیکنان تیم‌های شهرداری تبریز، پاس همدان، استقلال صنعتی، یادآوران شلمچه، راهیان کرمانشاه، فولاد یزد، شهرداری بندرعباس، سایپای شمال، شهرداری یاسوج، را در پی داشت، در بررسی دوباره بسیاری از احکام شکست و موضوع به دست فراموشی سپرده شد و تنها تیم شهرداری تبریز به یک رده پایین‌تر که سبک‌ترین مجازات بود محکوم شد.

مربیان تیم‌ها به صراحت از تماس تیم‌های رقیب با بازیکنان‌شان در شب مسابقات می‌گویند، اما کمتر کسی گوشش به این حرف‌ها بدهکار است.

محمد پنجعلی کاپیتان سابق تیم ملی ایران در گفتگوی تلویزیونی خود می‌گوید که تبانی در خود فدراسیون فوتبال بوده و ثابت هم شده است. و کریم ملاحی یکی از سرداران سپاهی که در فوتبال نیز فعال است به آن اعتراف می‌کند و می‌گوید تبانی در بدنه‌ی بالای فوتبال هم رسوخ کرده است.

بهمن فروتن یکی از کارشناسان فوتبال ایران در مورد لیگ یک ایران می‌گوید ۵ بازی اول لیگ برتر با ۵ میلیون تومان نتایج این را برای تیم‌ها «در می‌آورند». اما «با شروع نیم فصل دوم ده بازی آخر واقعاً فوتبال لیگ یک به تمام معنا دگرگون میشه. به قول معروف چپ میشه. تلفن‌ها به کار می‌افتند و یک مکانیزم به وجود میاد که اسمش هست خرید و فروش امتیازها. برای صعود و برای سقوط نکردن و به هر حال برای موفقیت و جلوگیری از عدم موفقیت.» او همچنین بخشی از قرارداد بازیکنان تیم‌ها را نیز مربوط به تبانی و … می‌داند.

با آن‌که محمد مایلی کهن به صراحت تیم فوتبال استقلال را به تبانی با بازیکن تیم پگاه گیلان و پیروزی در فینال جام حذفی سال ۸۷- ۸۶ متهم کرد، اما نه با او به عنوان مفتری برخورد شد و نه موضوع تبانی پیگیری شد.

سایت مشرق نیوز به صراحت از «دلال منشوری» به عنوان یکی از کسانی که در فروش نتایج دست دارد سخن گفت:

«منبع بسیار مهم درآمد بعدی، خرید و فروش نتایج در طول فصل از طریق دلال منشوری معروف است که روزی حکم اعدامش در یکی از شیخ نشین ها بابت خرید و فروش مواد مخدر صادر شده بود. او با اثرگذاری بر نتایج از طریق اهرم هایی که دارد، به درآمدزایی هنگفتی می‌پردازد

تبانی تیم فوتبال البدر بندرکنگ با مهر کرج در لیگ دسته دوم سال گذشته، از سوی کمیته انضباطی محرز اعلام شد، اما تیم البدر به جای سقوط به یک دسته پایین‌تر، به لیگ دسته اول صعود کرد! چرا که گردانندگان فدراسیون مدعی بودند این تیم در فوتبال سرمایه‌گذاری کرده و فدراسیون تمایلی به سقوط البدر ندارد.

تاکنون علیرغم افشاگری‌های متعدد در ارتباط با تبانی در لیگ فوتبال ایران، اشتیاقی نزد مقامات قضایی برای تحقیقات و یا برخورد با عوامل آن برنیانگیخته است.

ایران جزو نادر کشورهایی است که به سادگی از کنار تبانی در فوتبال می‌گذرند و هیچ‌کس تاکنون در ارتباط با آن گذرش به محکمه‌های قضایی و زندان نیافتاده است.

Footballمافیای فوتبال و شرط‌بندی روی مسابقات

یکی دیگر از موارد فساد و تبانی در فوتبال ایران شرط‌بندی‌هایی است که صورت می‌گیرد. سایت تابناک وابسته به محسن رضایی که روابطی هم با بخشی از دستگاه امنیتی دارد می‌‌نویسد:

«… وجود این عوامل موجب می‌شود که ناخودآگاه ذهن برخی‌‌ به سمت این موضوع برود که چرا برخی اوقات داوری که خوب قضاوت نمی‌کند، بازیکنی که گل به خودی می‌زند، مدافعی که پنالتی می‌دهد، مهاجمی ‌که دروازه خالی را گل نمی‌کند، بازی‌سازی که پاس نمی‌دهد، مربی که تعویض اشتباه انجام می‌دهد، مدیری که بودجه در اختیار تیم نمی‌گذارد و… تصور همه ما این است که این اتفاقات سهوی، بخشی از جذابیت‌های فوتبال است. اما لازم است بدانیم ‌هر کدام از اینها می‌تواند دلیلی مناسب برای ایجاد شک و شبهه در سلامت یک رقابت ورزشی باشد.»

این سایت در ادامه می‌نویسد:

«بنا بر یک گزارش تکان دهنده، روزانه بیش از یک میلیون دلار بر سر شرط‌بندی در فوتبال از ایران خارج ‏می‌شود‌. ‏متأسفانه در چند سال اخیر، بیشتر گل زده تیم‌ها در دقایق پایانی به ثمر رسید و این شائبه هست که شاید شرط بندی فوتبال در راستای اهداف مافیای فوتبال باشد.»

این سایت همچنین به نقل از علی دایی از «تأثیرگذاری و فعالیت بنگاه‌های شرط‌بندی در ایران خبر داد و باعث و بانی برخی رخدادهای ‌فوتبال ایران را همین بنگاه‌های شرط‌بندی و افراد حاضر در آن‌ها دانست.»

شاه‌حسینی رئیس سابق کمیته انضباطی فوتبال می‌گوید:

«این که در فوتبال ما شرط بندی و فساد وجود دارد یک چیز مشخص است، اما تیم فعلی فدراسیون فوتبال در گذشته اثبات کرده که توان برخورد قاطعانه و عادلانه با اینگونه افراد را ندارد.»

مهدی تاج رییس سازمان لیگ فوتبال در اسفندماه ۱۳۹۱ در حسرت از این که چرا دولت و فدراسیون دستشان از شرطی‌بندی‌ها کوتاه است و نمی‌توانند از این خوان نعمت بهره ببرند گفت: «متاسفانه در حال حاضر شرط بندی شرعی و قانونی در فوتبال نداریم. البته تصمیم گیری در مورد قانونی کردن شرط بندی در فوتبال در اختیار سازمان لیگ نیست. شرط بندی در فوتبال یکی از حقوق شناخته شده در فوتبال جهان است، اما در داخل کشور شرط بندی به صورت غیر قانونی انجام می‌شود. مسئولان باید به فکر این باشند که با تصمیمات برنامه‌ریزی شده و دقیق این مشکلات را حل کنند و از آن شرایطی برای سود نیز به وجود بیاورند.»

همچنین حجت‌الاسلام علیرضا علیپور در گفت‌وگویی در مورد رواج پدیده شرط‌بندی در فوتبال ایران اظهار داشت: «در این مورد کارگروه ویژه‌ای با پلیس فتا تشکیل داده‌ایم که تا پنجشنبه هفته گذشته ۸۰ پایگاه اینترنتی شرط‌بندی شناسایی شده‌اند در حال تکمیل مدارک هستیم تا این پرونده را به کمیته مبارزه با مفاسد ورزشی در وزارت ورزش تحویل بدهیم. بحث شرط‌بندی در هیأت رسیدگی به تخلفات فوتبال نیز به طور ویژه طرح و بررسی خواهد شد.»

 

صدا و سیما و حق پخش تلویزیونی مسابقات

صدا و سیما دولتی است و اختیار آن در دست سرداران سپاه پاسداران است و عملاً‌ خود مانع اساسی در راه رشد فوتبال است. در کشوری که قانون حاکم نیست تا سال ۱۳۷۶ برخلاف قوانین فیفا و عقل و منطق و عرف کلیه‌ی درآمدهای تبلیغاتی دور زمین فوتبال به صداوسیما که با قلدری بابت پخش مستقیم مسابقات هم پولی به باشگاه‌ها نمی‌پرداخت تعلق می‌گرفت.

در دوره‌ای تلویزیون، ضمن اقدامی مضحک و به دور از عقلانیت بازی‌هایی را که روی پیراهن پرسپولیس آگهی تجاری وجود داشت، پخش نمی‌کرد.

در سال ۷۶ بالاخره با اقدام مشترک اتحادیه و حمایت باشگاه‌های لیگ دسته اول جام آزادگان پس از مکاتبات متعدد با صداوسیما و عدم پاسخگویی از ورود واحد سیار صداوسیما به ورزشگاه آزادی جلوگیری به عمل آمد. پس از کش و قوس‌های بسیار مقرر شد کلیه درآمد این تبلیغات سهم باشگاه‌ها شود.

اتحادیه فوتبال درسال ۱۳۸۱ با ارسال نامه‌ی سرگشاده‌ای به خاتمی برای پرداخت حق پخش تلویزیونی دیدارهای فوتبال به باشگاه‌ها اقدام کرد. از آن‌جایی که فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا نسبت به قوانین لیگ فوتبال و اساسنامه‌ی فدراسیون فوتبال ایران حساس شده بودند فشارهای وارده موجب شد اجرای قوانین فیفا و کسب درآمد برای باشگاه‌ها تا حدودی رعایت شود. البته هنوز تا اجرای کامل راه بسیار است.

فتح‌الله زاده مدیرعامل استقلال می‌گوید:‌

«درآمد باشگاه‌های آلمانی از حق پخش ۵۰ درصد از هزینه و در باشگاه‌های اسپانیا و ایتالیا بالغ با ۷۰ درصد از هزینه را تامین می‌کند. چرا راه دور می‌رویم باشگاه‌های بنگلادشی ۴۵درصد درآمد خود را از حق پخش می‌گیرند، اما شما می‌گویید درآمدی نداریم که حق پخش را بدهیم. چرا، به خاطر اینکه پسر عمو و پسر خاله‌های خود را در شبکه‌ها ریخته‌اید و شبکه‌ای که می‌توان آن را با پنج نفر اداره کرد را با ۵۰۰ نفر اداره می‌کنید. این افراد هم حقوق و پاداش می‌خواهند. آن وقت همه هزینه‌هایی که می‌خواهید به ما بدهید را به آنها پرداخت می‌کنید.»

او در ادامه می‌گوید:«پانزده سال پیش با شبکه تلویزیونی zdf آلمان قراردادی به ارزش ۱۲ میلیون مارک بستیم اما اجازه ندادند بازی‌های ما پخش شود. امروز شما نمایندگان باید ۳۰ میلیارد برای حق پخش را به ما بدهید، اما آن را نمی‌دهید و می گویید پرسپولیس و استقلال شش میلیارد تومان هزینه می‌کنند. شما آن ۳۰ میلیارد حق ما را بدهید، این شش میلیارد را برای خودتان نگه دارید.»

وی در پایان گفت: من می گویم آقای ضرغامی یکی از شبکه‌هایت را به من بده و تحت نظارت خودت، با مدیریتم برنامه‌های آن را اجرا می‌کنم، اما خرج و دخلش با من باشد. من اینجا تعهد می‌دهم ۲۰۰ میلیارد تومان به فدراسیون خواهم داد تا بین باشگاه‌ها پخش کند. این درآمدزایی است. اما آقایان می‌گویند ما درآمدی نداریم. فوتبال مثل گنج است که به هر طرف آن نگاه کنیم پول در آن وجود دارد. شما نمی‌توانید اما من می‌توانم و درآمدش را پنجاه – پنجاه تقسیم می‌کنم.

رویانیان مدیرعامل پرسپولیس در ارتباط با قلدری صدا و سیما و پولی که از فوتبال به جیب می‌زنند گفت: «با عزیز محمدی به صدا و سیما رفتم. ضرغامی جلسه داشت و با وجود آن لطف کرد و من را پذیرفت در صحبتی که داشتیم او گفت همین‌قدر پولی را که می‌دهم خدا را شکر کنید چرا که مدیران قبلی نیز این پول را نمی‌دادند. گفتم ما بازی‌ها را در تلویزیون بین‌المللی خود پخش می‌کنیم او گفت بزرگتر از شما کله شده است. من کوچکتر از این حرف‌ها هستم، اما شبکه پرسپولیس در هاتبرد پخش می‌شود و هنوز افتتاح رسمی نشده است. اصلاً ما آن را به اتحادیه فوتبال می‌دهیم تا تمامی بازی‌ها را پخش کند. برنامه ۹۰ ، ۱۰ دقیقه تبلیغ دارد، هر ثانیه این تبلیغات چیزی حدود ۴ میلیون تومان است که در کل می‌شود ۲میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان در یک برنامه درآمد دارد. …

وی افزود: پول دیگری که به دست می‌آید از طریق پیامک‌هایی است که داده می‌شود در هر ماه چیزی حدود ۲۰ میلیون پیامک فرستاده می‌شود و ۱۰ میلیون پیامک نیز برگشت داده می‌شود که در آن تبلیغات نیز صورت داده می‌شود. در کل درآمد هر برنامه ۵ تا ۶ میلیارد تومان است.»

صدا و سیما به عنوان نهادی که زیر نظر مستقیم «ولایت امر مسلمین جهان» اداره می‌شود تنها حقوق قانونی و مرسوم باشگاه‌های ایرانی را نقض نمی‌کند، بلکه با سرقت بازی‌های اروپایی و بین‌المللی از شبکه‌ی ورزشی ‌«الجزیره» و حذف آرم این شبکه و پخش آن با یک دقیقه تأخیر به سادگی حقوق بین‌المللی را زیرپا می‌گذارد. و این قبل از هر چیز بیانگر آن است که این نظام و ولی فقیه آن برای هیچ قرارداد و معاهده‌ی بین‌المللی ارزش قائل نیست و دست‌درازی‌اش به حقوق دیگران حد و مرزی نمی‌شناسد. در سوم ماه نوامبر ۲۰۱۳ سایت گل گزارش کرد ببیندگانی که بازی تیم‌های آرسنال و لیورپول انگلیس از لیگ برتر انگلیس را دنبال می‌کردند در بین پرش‌ها و قطع و وصل شدن تصاویر ناگهان لوگوی شبکه الجزیره اسپرت ۱۰ و رسیور مورد استفاده‌ی شبکه ورزش سیما که روی کانال ۷۲۵ تنظیم شده را مشاهده کردند. البته پیش از آن هم خیلی‌‌ها می‌دانستند که سیمای ولایت، فوتبال‌های پخش شده را از کجا به سرقت می‌برد.

**در جریان فینال بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران که پس از جنگ رمضان ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل بین تیم‌های ایران و اسرائیل در استادیوم آزادی برگزار شد پس از آن که مدافع اسرائیلی به اشتباه توپ سانتر شده توسط محمدرضا عادلخانی را در دروازه‌ی «ویسوکر» جای داد، بخشی از جمعیت بصورت مداوم تا انتهای مسابقه در حالی که سینه می‌زدند، علیه وزیر دفاع و نخست‌وزیر اسرائیل شعار می‌دادند «با اره بریدن سر موشه دایان را، با تیر زدن نصف ک… گلدامایر را». سینه‌زنی و جنبه‌ی ریتمیک شعار یادآور نوحه‌های عاشورایی بود و به خوبی نشان می‌داد که سازندگان آن در تکایا و حسینیه‌ها دست بالا داشتند.