آرمان دزدی
ابوبکر ربانی* بیشتر شبها به دزدی می رفتی. یک شب به دزدی رفت و چندان که سعی کرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و زیر بغل نهاد. چون به در خانه رسید، زنش گفت: چه آورده ای؟ گفت: این دستار آورده ام. زن گفت: این چه دزدی باشد؟ گفت: خاموش! تو ندانی، این از بهر آن دزدیده ام که آرمان دزدیم باطل نشود.
“رساله دلگشا ـ عبید زاکانی”
*از شوخ طبعان قرن چهارم هجری
***
فاضلی به یکی از دوستان صاحب راز خود نامه می نوشت. شخصی در پهلوی او نشسته بود و به گوشه چشم نوشته او را می خواند. بر وی دشوار آمد بنوشت: اگر در پهلوی من دزدی زن به مزد* ننشسته بودی و نوشته مرا نمی خواندی، همه اسرار خود بنوشتمی. آن شخص گفت: والله مولانا من نامه تو را نمی خواندم. گفت: ای نادان پس از کجا دانستی که یاد تو در نامه است.
“بهارستان ـ جامی”
*کسی که زن خود به دیگری سپارد.
***
ماجرای به خاک سپردن شادروان سیمین بهبهانی
وقتی که سیمین بهبهانی شاعر بزرگ معاصر درگذشت، موضوع به خاک سپردن او برای خانواده اش به مشکل بزرگی تبدیل شد. خود سیمین وصیت کرده بود او را در کنار قبر همسر و نواده اش در امامزاده طاهر دفن کنند ولی مسئولان اجازه این کار را ندادند و سرانجام پیکر آن شاعر بزرگ را در مقبره خانوادگی شان در بهشت زهرا به خاک سپردند. من خیلی دنبال آن بودم که بتوانم مدرک درستی برای وصیت یا سفارش او به دست آوردم. مشغول مطالعه کتاب “با مادرم همراه” از سیمین عزیز بودم که دیدم خود او وقایع را خیلی روشن نوشته و پرده از ابهام برداشته، بهتر است مطلب را از خود سیمین برایتان نقل کنم:
“نوه هشت ساله ام، هفت سال از عمر کوتاه خود را در جدال با سرطان خون گذرانده بود. سرانجام دخترم در پنجم شهریور ۱۳۶۲، پیام مرگ او را از برلن با تلفن اعلام کرد. او از من خواست که در موضعی با صفا، کنار درختی یا جوی آبی برای او (نوه اش) گوری تهیه کنم، با چه حالی در جست و جوی آنچه می بایست پیدا کنم با همسر دوم منوچهر کوشیار در جاده های اطراف می راندیم. سرانجام گنبد سبزرنگی در بزرگراه کرج ـ قزوین از دور پیدا شد، به آنجا رفتیم، همسرم گفت: زیباتر از این جا برای ارژن پیدا نمی شود. با متولی امامزاده طاهر صحبت کردیم. پانصد تومان برای اجازه دفن پرداختیم، اما حالا پس از گذشت سال ها، برای آن که گوری برای خود تهیه کنم به آنجا رفتم و پس از هزار تلاش و کوشش توانستم که اجازه دفنم را در گور همسرم که در همان امامزاده مدفون است بگیرم. در تکه کاغذی با این عبارت اصلی: “حق الدفن، مرحومه سیمین بهبهانی، ده میلیون تومان!” به شوخی گفتم: “می ارزد چون تا هنگام مقرر، تورم روزافزون، این مبلغ را ناچیز کرده است.”
بگذریم. بعدها این گورستان مرحوم بنان، رضا روحانی، پوران خواننده مشهور، استاد احمد عبادی، غزاله علیزاده، هوشنگ گلشیری، احمد شاملو و قربانیان قتل های زنجیره ای و دلکش و بسیاری دیگر از اهل هنر و ادب را در آغوش کشید.”
آری سیمین عزیز در امامزاده طاهر هم قبر خریده بود و هم اجازه دفن داشت، ولی مسئولان از انجام این کار ممانعت کردند و او را بالاجبار به بهشت زهرا در کنار مقبره خانوادگی پدریش به خاک سپردند.
“با مادرم همراه ـ سیمین بهبهانی”
***
وحشت سرا
شعر زیر که تحت عنوان وحشت سرا سروده شده، تصویری از درون جامعه ما است:
دل به تنگ آمد ازین وحشت سرا کو مأمنی؟
تا پناه آرم در آنجا بی هراس از رهزنی
شهر جان خاموش و پیک آرزو گم کرده راه
کوچۀ دل بی نشان و تن به ویران مسکنی
کو امیدی؟ کو قراری رُستم این جا کوهپای
این نه آن چاهی ست کز وی سر برآرد بیژنی
جان پناهی نیست ما را حال و روز ما مپرس
روز را باید به شب برون به هر جان کندنی
مهر و مه را پرتو افشانی بر این گردون مباد
گر بدین زندان نتابد پرتوی از روزنی
جاه و نعمت دیگران را باد ارزانی که نیست
التفات اهل دولت را بهای ارزنی
تیرگی های شب هجران نمی پاید “ادیب”
باش تا بنوازدت لبخند صبح روشنی
“ادیب برومند ـ نگین سخن”
***
از کتاب فروشی های شهر تهران تا کتاب فروشی های تورنتو
طبق اطلاعات اخذ شده از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران تا کتاب فروشی های شهر تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد) پرفروش ترین کتاب های موجود در بازار در هفته گذشته به شرح زیر بوده است:
در تهران:
بیشعوری، نوشته دکتر خاویر کرمنت، ترجمه: محمود فرجامی، انتشارات تیسا، تهران، ۱۳۹۳.
آواز کشتگان، رضا براهنی، انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۹۳.
ته خیار، مجموعه داستان کوتاه، هوشنگ مرادی کرمانی، انتشارات معین، تهران، ۱۳۹۳.
در تورنتو:
پرواز در ظلمت، زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار، نوشته حمید شوکت، نشر بازتاب آلمان.
محمدرضا پهلوی، آخرین شاهنشاه، نوشته دکتر هوشنگ نهاوندی، ترجمه: دادمهر، شرکت کتاب آمریکا.
لولیتا، نوشته: ولادیمیر ناباکوف، ترجمه اکرم پدرام نیا، انتشارات زریاب افغانستان.
شهرنو، نوشته: دکتر محمود زندمقدم، نشر ارزان سوئد.
دکتر برایان از دودکش بالا می رود، نوشته: آیدا احدیان، نشر پگاه تورنتو.
***
تفکر هفته
اگر خواهان دیدار کسی هستی که
می تواند هر موقعیت ناممکنی را
فراهم کند
و دور از حرف ها و باورهای مردم
به تو شادی بخشد
در آئینه بنگر و
این واژه جادویی را
بر زبان آور
آن کس خودت هستی
که به دیدار تو آمده است
“یادداشت های مرد فرزانه ـ ریچارد باخ”
***