ما نوشته های فیلسوف حی و حاضر دنیای خودمان آلن دوباتن را دوست داریم و مدتها است که سعی می کنیم افکارش را معرفی کنیم. ساده نویسی از خصوصیات دوست داشتنی نوشته هایش است. او به این فکر نیست که بر طبق وظیفه فیلسوف بودنش جوابِ عمیق و عجیب و پیچیده بدهد. او انسان امروزی است که یاد گرفته است فقط مشخص تر و دقیق تر درباره یک موضوع فکر کند. ببینیم چگونه با «نگرانی و دلهره » بشر روبرو می شود؟
امروز مثل هر روز دیگر زندگی مان نگران هستیم. حسی که همیشه اطراف ما است. گاهی جلوی صورت ما خودش را فریاد می زند و گاهی پچ پچ کنان و با فاصله ما را می آشوبد. هیچوقت دست از سر ما برنمی دارد. سرسری که بنگریم فکر می کنیم ما نگران دیر رسیدن به کار هستیم یا دردی که این روزها در شانه مان حس می کنیم یا مهمانی ای که دعوت نشدیم و …
ولی ماجرای دلشوره و نگرانی آنقدر قوی، ماندگار و بنیانی است که از یادآوری غم نان و تکرار پریشانی های روزمره و سلامت بالاتر می رود. ما از دست نگرانی خلاصی نداریم. سیستم وجودی مان نگران است. البته تا دل مان بخواهد کلک و تدبیر و خودگول زنی را دستاویز قرار می دهیم تا برای مدتی از نگرانی غافل باشیم ولی عملا اسیرش هستیم.
این تشویش بی پایان چنان نحیف مان کرده است که آماده توسل جستن به هر راه فراری هستیم. فکر می کنیم رسیدن به بعضی از آنها باعث می شود آرامش مان را بازیابیم.
سفر خوب به محیطی ساکت، گریز از همهمه، دوندگی، رقابت و حسادت … ولی مگر تا کی می توان پنهان ماند؟ شاید امیدواریم یک خانه تمیز و امن با مبلمان و وسایل شیک و آشپزخانه مدرن و کفپوش مرمری چاره مشکلات ما است؟ به این فکر می کنیم که اگر انسان مهم و ثروتمندی بودیم و به محض ورود به یک سالن نگاه های تحسین کننده به سمت ما بر می گشت دیگر غمی نداشتیم. عشق چی؟ شاید چشمان زیبایی که با محبت به ما می نگرد و با بازوان مهربانش ما را احاطه کرده ما را از تشویش به در آورد؟
سفر، زیبایی، موقعیت و عشق چهار ایده مهمتر شده دوران ما برای گریز از تشویش، البته راه اندازنده اقتصاد مصرفی جهان ما است. چهار گریزی که از تب طلا تا رکورد قیمت مستغلات را به وجود آورده است و شبکه های سرگرم کننده فیلم و انتشارات تا مد، موسیقی، عشق، ازدواج، طلاق و دادگاه ها را رونق بخشیده است.
اما نگرانی و دلشوره و پریشانی و افسوس بعد از فروش شرکتی که اختراع کردید، بعد از عشقی که به دست آوردید تا بعد از خانه زیبایی که خریدید و سفر طولانی که رفته اید همچنان وجود خواهد داشت. نگرانی ها و دلهره ها می مانند چون :
ما شبکه به هم پیوسته اعضا و جوارح مستقلی هستیم که به طور شکننده گرد هم آورده شده ایم تا حیات را ادامه دهیم. اندام و اعضایی که بدون مشاوره با ما هر لحظه امکان فروپاشی و از کار افتادن شان وجود دارد.
برای این که ما اطلاع و دانش کافی درباره تصمیمات اساسی زندگی مان نداریم و تقریبا فرمان زندگی مان را کورکورانه به دست گرفته ایم.
برای اینکه عصب و روح و روان و عواطف ما بازمانده از دوران اجداد جنگجوی باستانی است و دلهره از دریده شدن توسط حیوانات در وجود ما برای همیشه حک شده است.
برای اینکه قدرت تخیل شگرفی داریم و می توانیم ببینیم چقدر محکوم و محدودِ فیزیک و شرایط مان هستیم و این ناتوانی و حرص از کم داشتن مدام ما را به تکاپوی خستگی ناپذیر برای بیشتر داشتن و بیشتر خواستن می اندازد.
بپذیریم که چه بخواهیم یا نخواهیم تشویش و دلهره همیشه با ما خواهد بود. آن را نشانه زنده بودن بدانیم. همچنان به چهار گریز اصلی علاقمند باشیم ولی با این شعور که می دانیم چه خبر است و قراری برای آرامش نیست.
بپذیریم که در این آشوب همیشگی روح و روان مان تنها نیستیم. این یک رنج عمومی و ذاتی انسان و حیات است. هم میلیاردر معروف و هم زوج عمیقا عاشق نصیبی جز رنج نخواهند داشت.
… باید بیاموزیم که به همه این ماجرا بخندیم. بخندیم به این بدن آشوب زده و به این حرص بیکران و شتاب و عطش ناخوداگاه راه دیگری جز رنج در تنهایی نیست. ولی با دانستن این حقیقت بد نیست دستان مان را به سوی بقیه پریشان ها و آشوب زده ها دراز کنیم، ما همسفران یک کشتی توفان زده هستیم.
On Anxiety
http://www.thebookoflife.org/why-you-are-anxious-all-the-time/
از مرد روز