نمایش فیلم مستند “ایران دروّدی، نقاش لحظه های اثیری” در تورنتو
یکشنبه ۲۵ اپریل، فیلم مستند “ایران درودی، نقاش لحظه های اثیری” به تهیه کنندگی و کارگردانی بهمن مقصودلو در سالن پریا در تورنتو به نمایش درآمد.
حسن زرهی، سردبیر نشریه شهروند، از آقای مقصودلو خواست که در مورد فیلم توضیح دهد. دکتر مقصودلو ضمن ابراز خوشحالی از حضور مجدد در تورنتو، گفت: این چهارمین فیلم از سری هنرمندان بزرگ ایران است که یک ساعته است و من تهیه کننده و کارگردانش هستم. اولین فیلم “اردشیر محصص و صورتکهایش” بود که در سال ۱۹۷۲ ساختم که فیلم کوتاهی بود و تنها فیلمی ست که از محصص باقی ست. او تابستان سال پیش درگذشت. تصمیم دارم که تا سال آینده با فیلم هایی که از خودش دارم، این فیلم را یک ساعته کنم. می دانید که او در این ۳۶ سال حاضر نشد جلوی دوربین کسی بنشیند و حرف بزند. دومین فیلم “احمد شاملو: شاعر بزرگ آزادی” در سال ۱۹۹۸ و سومی “احمد محمود، نویسنده انسانگرا” در سال ۲۰۰۴ و چهارمی ایران درودی ست و بعدی فیلم فرخ غفاری ست(ایرانشناس، منتقد و فیلمساز)، دوست عزیز من که سه سال پیش در فرانسه درگذشت. او کسی بود که در فرانسه نماینده ایران بود و در ایران نماینده فرانسه. این سری ادامه دارد، “ناصر ملکمطیعی” (بازیگر)، “مهرانگیز کار” (حقوقدان و فعال حقوق بشر) و هنرمندان دیگری .
او در ادامه درخصوص انتخاب ایران درودی برای ساخت فیلم مستند از زندگی اش گفت، در طول زندگیم بجز نویسندگان و هنرمندان با چند نقاش معروف ایران آشنا بودم، زندگی کردم و آنها را می شناسم. یکی از آنها خانم ایران درودی ست و این فیلم محصول هفت سال کار است. سال ۲۰۰۲ شروع و ۲۰۰۹ تمام شد.
او با اشاره به مارکو گریگوریان و منوچهر یکتایی به عنوان هنرمندان نقاشی که با آنها دوست بوده، از حضور دو تن از بزرگان نقاشی ایران استاد نامی، و سیراک ملکانیان در سالن، اظهار خوشحالی کرد و با اشاره آقای زرهی به حضور آیدین آغداشلو، گفت، آیدین آغداشلو، نویسنده، هنرمند، نقاش، فیلم شناس که بیش از ۴۵ سال است با او دوست هستم.
بهمن مقصودلو از حامیان این برنامه تشکر کرد و از آنها نام برد: عمید نائینی دوست عزیز، مرد بی عقده، بافرهنگ، فرهیخته، شریف، انسان… این فرد همیشه پشتیبان و مشوق من بوده، و برنامه امشب را هم حمایت کرده. آقای زرهی و همسرشان نسرین الماسی و نشریه شهروند که همیشه برنامه های مرا اسپانسر کرده اند. مجله ایران استار و برادران بینش که با چاپ پوسترهای برنامه از آن حمایت کرده است.
مقصودلو پیش از شروع فیلم گفت: فیلم را می بینیم و به نظر خودم به عنوان سازنده، فیلم نمره ی قبولی گرفته و حالا می شود نمایشش داد.
فیلم به نمایش درآمد. در این فیلم در کنار زندگی شخصی هنرمند، زندگی حرفه ای، نقاشی ها، افکار و اعتقادات هنرمند را می بینیم و می شنویم و شاهد دستاوردهای بیشمارش می شویم. به همراه خاطرات سالهای دور او به پاریس سفر می کنیم، به دانشکده هنرهای زیبای پاریس، تحصیل در رشته نقاشی، کپی آثار کلاسیک در موزه لوور، آموزش کارگردانی در انستیتوی آر.سی.آی نیویورک، دیدار با بزرگان هنر و ادب جهان: سالوادور دالی، آندره مالرو، آنتونی کوئین و …
تنهایی اش، عشق به کشور و خاکش، احساسش وقتی که تخت جمشید را یخ زده ترسیم می کند.
ایران درودی در توصیف پدر می گوید:”پدرم نقاشی بود که نقاشی نکرد… پدرم استاد واقعی من بود.” با شروع جنگ و فرار از آلمان، او ترس را با پوست و گوشتش حس می کند، وقتی که می گوید:”فیلم های مربوط به جنگ جهانی دوم رو نمی تونم نگاه کنم. و بدتر از این که در اون نقاشیم همیشه یک جایی ترس و هول و هراس اتفاقی از خون، اتفاقی از جنگ هست.”
او عشق را مرهم می خواند. به سرزمین و خاک و ریشه اش عشق دارد. ایرانش را دوست دارد و می گوید مگر می شود اسمت ایران باشد و ایران را دوست نداشته باشی.
تابلوهایش را می بینی، فضای وهم انگیز آنها را، بدنت مورمور می شود، چیزی میان رویا و واقعیت… تابلوی “نفت ایران” را توضیح می دهد، لوله های بریده شده ای که از آنها خون بیرون می زند، تابلویی که احمد شاملو آن را “رگ های زمین، رگ های ما” نامیده، صدای شاملو را می شنوی که شعری که برای ایران درودی سروده می خواند:
پس از پایان فیلم و استراحتی کوتاه، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.
مقصودلو در پاسخ به این پرسش که “چرا گفتید این فیلم پیرتون کرد؟” گفت: خانم درودی به طور کلی انسانی ست پرفکشنیست (کمال گرا) سخت گیر، آرتیست به معنای واقعی، شیرزن، باسواد، نویسنده، دوره کارگردانی دیده، گزارش های تصویری تلویزیونی درست کرده و غیره … ولی آنجایی شما با یک هنرمند اختلاف پیدا می کنید که او می خواهد در کار منِ هنرمند دخالت کند و من اجازه نمی دهم … من سینما رو خوب می شناسم. چهل سال در سینما کار کردم، از لحاظ تحصیلی بالاترین درجه اش را دارم، هم نوشتم، هم بازی کردم، هم تهیه کردم و هم کارگردانی، با سوپراستار هالیوود کار کردم، با آدم غیرمشهور کار کردم، هم فیلمبرداری کردم. این فیلم چیزهایی داره که باید توضیح بدم. من سعی کردم توی فیلم جا بیندازم که این خانم از فرهنگ فرانسوی تغذیه کرده. دیگر اینکه تنهایی این زن را که من در این چهل سال شاهدش بودم، می خواستم جا بیندازم. نقطه نظرهای فکری اش را مطرح کنم و جا بیندازم و با ظرافت به این هنرمند نزدیک بشم. شما حالا این خانم را می شناسید… سعی کردم عرفان شرق را با سوررئالیسم غرب ترکیب کنم و این ترکیب در فیلم جا افتاده است.
مقصودلو در پاسخ به این پرسش که “آیا برای فیلم های مستند سناریو می نویسد؟” گفت: من اصلا سناریو نمی نویسم، ولی سراغ هنرمندانی می روم که با آنها سالها دوست بودم… آدم هایی که به خونه شون می رفتم خونه ی من می آمدند، کارشون رو دوست داشتم، کارشون در سطح بالای هنر و فرهنگ ایران بوده، سراغ اینها می رفتم. چندین روز مختلف می نشینم با اینها و راجع به همه چی می پرسم و دوربین را هم می گذارم. بعد نگاه می کنم به حرفه ی هنرمندم ببینم چه چیزهایی نیاز دارم عکس، فیلم، سند و اینها را جمع آوری می کنم. همراه با ادیتور می نشینم برای ادیت. و در نهایت خودم به عنوان یک منتقد مستقل فیلم را می بینم، تمام نقص هاشو می بینم، یادداشت می کنم و تغییرات لازم را می دهم.
پرسیده شد “مقصودلوهای بعدی برای ساخت فیلم از دیگر هنرمندان و نویسندگان چه کسانی می توانند باشند؟” گفت: آدمی که فیلم را می سازه باید آدم مستقلی باشه. اگر از دستگاه دولتی باشه، به طور خودکار سانسور می شه، پس باید مستقل باشه تا هنرمند هم اعتماد کنه. این فیلم ها همه پول می خواد، وقت می خواد، ده شاهی هم درنمیاد. من هفت سال عمرم را گذاشتم و دهشاهی هم نگرفتم و سی هزار دلاری هم گذاشتم و خرج کارهام کردم. پس سرمایه می خواد، وقت می خواد، شعور می خواد، یک عده ای به هر حال این کارها را می کنند و من یکی از آنها هستم. من تا آنجا که بتونم ده تا از این افراد را کار می کنم.
سئوال شد “چرا در ایران مثل بخش فرانسه، از کوچه و خیابان و رستوران در فیلم خبری نیست؟” مقصودلو گفت: من امکان رفتن به ایران ندارم، قسمت های ایران را یک فیلمبردار با دستور و سئوال می فرستادم پس وقتی شما نیستید نمی توانید آن چیزی که خودتان می خواهید و حس می کنید، بگیرید. در ضمن هیچ فیلم مستندی کامل نیست. در ۵۵ دقیقه شما نمی توانید کل زندگی یک هنرمند ۷۰، ۸۰ ساله را بگیرید. اصلا نمی شود. من بخشی از زندگی او را توانستم بگیرم. چرا از سالوادور دالی و پیکاسو ده تا فیلم می سازند، برای این که هر کسی به گوشه ای از آن می پردازه. اگر می تونستم به ایران برم خیلی کارهای دیگه می تونستم بکنم.
در مورد فیلم زندگی مصدق از او پرسیدند، گفت: تمام فیلم هاش خریداری شده. مصدق ۸۴ سال عمر کرد. زندگی او مصادف است با مشروطیت، با رضاشاه، محمدرضاشاه، ۲۸ مرداد و مصادف است با خیلی مسائل دیگر. که من مجبور شدم بسیاری از فیلم های خبری را بخرم که چیزی معادل ۲۰۰هزار دلار تا حالا خرج برداشته. با ۱۲۰ نفر در دنیا من مصاحبه کردم، و الان من باید آن را ادیت کنم که حداقل ۱۰۰ هزار دلار خرج داره که باید پولش رو تهیه کنم.
تعدادی دیگر از حاضران، از ساخت فیلم تشکر کردند و گفتند که کارگردان به خوبی توانسته این هنرمند را به آنها بشناساند.
گفتنی ست، بهمن مقصودلو علاوه بر ساخت فیلم های مستند و داستانی، چندین کتاب نیز به زبانهای فارسی و انگلیسی نوشته است: اطلاعات عمومی (با علیرضا تبریزی و حمید همتی، ۱۳۴۳)، ۳۳۳ چهره درخشان (در سه جلد با علیرضا تبریزی ۱۳۴۵)، این سوی ذهن، آن سوی مردمک (۱۳۷۸)، آزادی و عشق در سینما (۱۳۸۲)، احمد شاملو: بزرگ شاعر آزادی (فیلمنامه به فارسی و انگلیسی، ۱۳۸۷)، تاریخ سینمای ایران (انگلیسی، ۱۹۸۷)، و علفزار (انگلیسی، ۲۰۰۹).
فیلم کوتاهی از این مراسم که در متن می بینید توسط پری فارسی گرفته شده است.