از “رسم هندسی مالیخولیا” سهراب رحیمی

 

رگباری از کبوتران؛ جزیره را روشن کرد. شعر

از آستانه گذشت. انبوه پر و پرواز کبوتر؛ بر شب پاشیده شد.

این شعر از سه جزء تشکیل شده

۱- رگباری از کبوتران جزیره را روشن کرد

سهراب رحیمی

سهراب رحیمی

۲- شعر از آستانه گذشت

۳- انبوه پر و پرواز کبوتر بر شب پاشیده شد

ظاهرن شکل نوشتاری شعر هم می بایست به همین صورت نوشته می شد، اما نشده. چرا؟ برای این که دو شگرد شاعرانه به کار گرفته شده. نخست،‌ تکنیک شاعر برای استفاده از کم ترین سطر و حجم (ایجاز). در واقع با نشاندن کلمه ی «شعر» در انتهای سطر اول، شعر از سه سطر به دو سطر تقلیل کرده و این فرم کار در طول مجموعه به چشم می خورد. کلمه ی شعر در انتهای سطر اول،‌ حکم ضربه زدن به ذهن خواننده را ایفا کرده و حالت تعجب و سئوالی ایجاد کرده است. دوم،‌ ایجاد محوریت برای عبارت «شعر از آستانه گذشت». این اتفاق چه گونه رخ می دهد؟ نتیجه رگبار و روشنایی چه بود؟ شعر. چه چیزی از آستانه گذشت؟ شعر. ناگزیریم بین دو سطر در چرخش باشیم و هنوز شعر تمام نشده مدام به آغاز برگردیم. در رگباری از کبوتران جزیره را روشن کرد، شعر. اما شاعر هوشیارتر از آن است که با اضافه کردن «در»،‌ این محور را بشکند. در ادامه بحث این ویژگی ها روشن تر خواهد شد. بازمی‎گردیم به شعر.

آغازی با واژه ی «رگبار» که هم معنای رگبار گلوله است و هم در معنایی مانند رگباری از باران، برگ و… چون عنوان این فصل از دفترهای چندگانه کتاب، دفتر یکم: «سوگنامه ی سرباز گمنام» است، پس شعر و مخاطب مقید به همین عنوان می شوند و ناگزیر رگبارش بی ارتباط با رگبار تیربار نیست که در شب همچون کبوتران سفید (نشانه ی معصومیت و صلح) جرقه ها و اشعه هایش، چنان فشفشه های روشن در آسمان، شبیه رگباری است از پرندگان سفید بالی که به اوج پرواز نمی رسند: رگباری از کبوتران. در واقع شاعر بدون نام بردن از تفنگ و گلوله و صحنه ی جنگ، این کبوترانی که می توانستند نقش صلح و زندگی را ایفا کنند، به جای رگبار گلوله به کار گرفته و آنها به گلوله ای تبدیل شده و موجب سقوط همدیگر گشته اند.

رگباری از کبوتران جزیره را روشن کرد. جزیره نوعی محاصره شدگی،‌ تنهایی، انزوا، و عدم دست رسی را به تصویر می کشد. از کجا می توان دست یاری طلب کرد. این کبوتران (سربازان) برای رهایی تا کجا قدرت پرواز دارند! این محاصره شدگان به کجا می توانند بگریزند! در این روشنایی زودگذرِ ناشی از رگبار، چه چیزی را می توان مشاهده کرد، به ویژه زمانی که خود مورد مشاهده قرار گرفته ای. چه اتفاقی ممکن است رخ دهد! کدام سوگ، و برای چه چیز و چه کسی سروده خواهد شد! شاید برای شعر؟ شعری که از آستانه ذهن و زبان و نگاه می گذرد و به ثبت وقایع و نشانه ها می رسد؛ یعنی ریزش انبوه پر و پرواز کبوتران یا به شهادت نام دفتر یکم: پرواز جان های گرفتار در جزیره (سربازان) که تکه تکه بر شب پاشیده شدند. پرپر شدند. همه چیز در یک لحظه رخ می نماید و خاموش می شود، و در دل شب و سیاهی گم. انبوه پرهای پراکنده ی کبوتران بی نام. سربازان گمنام.

این شعر کوتاه نه خلاصه شدنی است و نه قابل تعریف کردن. باید با تک تک کلمات و عبارات آن دمخور شد که در همنشینیِ با هم موجب رخداد تصاویر شگفت می شوند، به پیش رفت و لذت بارها و بارها خواندن آن را لمس و احساس و تجربه کرد. زبان شعر و تصاویر ناشی از تخیل شاعر در حرکت افقی در جستجوی معانی بدیع و شکل بخشیدن به ساختار در حرکت عمودی برای تکمیل معناهای پنهان،‌ تنها از عهده ی چنین ذهن و زبانی برمی آید.

حال بازگردیم به عبارت محوری شعر که اشاره کرده بودیم: شعر از آستانه گذشت.

آن رگبار، آن جرقه ی آغازین، به نظر نگارنده، همان جرقه ای است که ابتدا به ساکن در ذهن برای شروع یک شعر زده می شود. کی و کجا و چگونه، هیچ نمی دانم. یک روشنایی ِ‌تند و گذرا. لحظه ای که آغازش جزیره ی شعر را روشن می کند تا شعر چند گام و کلمه و عبارت و سطری، قبل از خاموشی بتواند به راه بیفتد و شکار شاعر بشود. کلمات همچون اسپرم های بی شمار به مادگی ای هجوم می آورند تا بارداری صورت گیرد و ناگهان کلمات همچون کبوتران بر صفحه ی سفید فوران کنند تا همانند رگباری از کبوتران بر فراز جزیره ای که روشن شده فراخوانده شوند. این جزیره ی محصور برای کلمات همان کاغذ سفید با ابعاد مشخص می تواند باشد که هست، که شاعر به قد و اندازه آن، مقید می شود. چهارچوبی مشخص و معین. حال کلماتی که روی کاغذ جان می گیرند و بعد پرپر می شوند؛‌ به راستی این کلمات که نخستین هم هستند، وقتی از آستانه گذشتند و از روشنایی بهره گرفتند، آن چه که در دنباله ی این حرکت، برای تداوم بخشیدن به شعر، کلمات دیگری در پی می آیند، آیا به اندازه ی کلمات آغازینِ حرکتِ ذهن و ترکیدن نطفه اولیه، قدرت و سخاوت معنایی و زبانی و تصویری را دارند تا شعر را به سامان برسانند؟

این تخیل نخستین، چه گونه شکل می گیرد؟ زاده ی رویاست؟ تخیل محض و ناب است؟ تلنگری نامشکوف از هیولای درون که تجمیعی است از دیوهای برون؟ از زندگی بسیاران در یک تن؟ اصولن چنین شعرهایی با این قدرت معنایی و تاویلی تا کجا می توانند گسترش یابند. به نظر نگارنده، تک تک کلمه های این شعر بار معنایی فراوانی دارند و با هم بودن شان معناهای بیشتری را به همراه می‎آورند: رگبار، کبوتر، جزیره، شعر، آستانه، روشنایی، پر، پرواز، انبوه، پاشیده شدن. این از قدرت شاعر است یا خطای شاعر؟ قدرت به لحاظ درگیر شدن با کلمات و معنای جمعیِ آن، که بازتولید خاصی برای هر مخاطبی به همراه دارد؛ خطای شاعر که مخاطب را به خوانش های متعدد می‎کشاند. این ها از محاسن شعر است یا معایب؟ و یا هیچ کدام! و شاید مهارت و تکنیک و اوج زیباشناختی شاعر؟ هر چه که باشد چیزی از شعریت این شعر نمی کاهد.

با محور قرار دادن سطرِ «شعر از آستانه گذشت»، تصور من بر این است که شاعر با استفاده و بهانه قرار دادن دیگر مفاهیم و تصاویر موجود، خواسته نحوه ی زایش و حرکت آغازین و چگونگی نطفه بستن و زایمان شعر را به نمایش بگذارد. این شگرد را در بسیاری از شعرهای کتاب می توان دید. ما شاعران به تجربه ی چند دهه کارِ سرایش، می دانیم که جرقه ی نخستین، دست خودمان نیست. این حالت از ناکجاآبادی سر در می‎آورد که نمی دانیم کجا و چگونه است. در سطرها و کلمات اولیه، این بی حسی و داغیِ ناشی از آن جرقه نخست، شروع شعر را رقم می زند و سطرهای بعدی به تجربه و تربیت ذهنی ما بستگی دارد.

شعر از آستانه گذشت، آن هم پس از روشن شدن جزیره؛ یعنی ذهن تاریک شاعر. حال در فرصت کوتاه روشنایی، شاعر وارد اتاق شعر می شود،(ذهن شاعر). جرقه زده شده. پس شعر قدم اول را برای حضور و آشکارگی برداشته و دارد از نطفه سر برون می‎آورد تا به دنبال خود تعداد انگشت شمار کلمات را برکشاند که انبوه کلمات دعوت شده ی بعدی همچون رگبار فرو ریزند.

این دو (شعر و شاعر) تنگ همدیگر را در آغوش می کشند. فشار و لذت دیدار تا نقطه پایان وجود دارد. بعد، جدا شدن، نفس کشیدن، نگاه کردن، فاصله گرفتن، دوباره نظاره کردن، ناز و نوازش کردن، تر و تمیز کردن، سر و سامان دادن، حذف کردن، افزودن….(چه زوجی! گویی عشق برای دوام و بقای خود راه معاشقه را پیش گرفته تا در این مجموع شدن، نطفه ای شکل گیرد) تاویل پشت تاویل. حال می پرسیم آیا یک شعر واقعی و ماندگار می تواند به اندازه ی مخاطبانش تاویل های متعدد داشته باشد؟ این چنین شعری در طول زمان تاویل پذیر خواهد بود؟ مانند شعر حافظ، مولوی، خیام و… آیا مردمان هر دوره و زمانه ای به لحاظ موقعیت فرهنگی اجتماعی، تاویل شعر گذشتگان را به نفع خود مصادره می‎کنند؟ آیا این تکرار تاریخ است؟ همین شعر دو سطری در صد سال آینده چگونه تاویلی خواهد پذیرفت! به وضعیت آن دوره از زمان بستگی خواهد داشت؟ اگر به فرض آن زمان سلاح مخرب و کشنده ای وجود نداشته باشد، چه؟ نیاز به هیچ سربازی نباشد، چه؟ شعر به زمانه ی خود بازخواهد گشت، و به عنوان بخشی از تاریخ عمل خواهد کرد؟ و اگر تمام عوامل کشتار و کینه و حماقت و استبداد با قوت بیشتری برجای مانده باشد؛ آیندگان خواهند گفت: انگار این شعر نو یا سپید(و شعرهای موفق دیگر) برای وضعیت امروز ما گفته شده، همچنانکه ما امروزه برای بسیاری از شعرهای موفق گذشتگان چنین تصوری را داریم.

اکنون عنوان دفتر یکم، (سوگنامه ی سرباز گمنام) را نادیده بگیریم. مستقیم به سراغ شعر برویم. آیا شعر رهاتر و متکثرتر می شود؟ عنوانی که شعر را مقید کرده.

رگباری از کبوتران… فوج عظیم کبوتران سفید، به هر دلیلی،‌ همچون رگبار بر فراز جزیره نمایان می شود. یا همچون رگباری از جزیره بر آسمان شلیک می شوند که سفیدی شان جزیره را روشن می کند. گویی هزاران فشفشه به آسمان پرتاب شده اند. (کبوتران خود جرقه شده اند و جرقه دامن شان را گرفته) جرقه ای ناگهانی که موجب زایش شعر می شود. حتی این پرواز و روشناییِ ناشی از سفیدی کبوتران، شعری هستند در حال پرواز که باید مانند کلمات بر صفحه ی کاغذ سفید (جزیره) فرود آیند. فرودشان تا شب ادامه دارد. جرقه گرفته ها بر شب و جزیره پاشیده می شوند.

حال دو نوع نگاه را با هم ادغام کنیم. (مقید و بدون قید)

اگر کبوترها واقعی باشند، این پرندگان که در شب پرواز نمی کنند؛ مگر تصور کنیم چیزی موجب وحشت کبوترها شده، (جرقه ها، هم از گلوله و هم خود کبوترها به علت سرعت و ازدحام و سفیدی، تبدیل به جرقه و خودسوزی شده اند) رگبار به سوی جزیره رها می شود. نورشان جزیره را روشن می کند. این رگبارها باعث وحشت کبوتران واقعی شده و تصوری از روشنایی فریب شان داده و پرواز می کنند. سربازان نیز پراکنده و دچار وحشت می شوند. در همین پرواز و رویت همه چیز، تیرها باعث فروپاشی پرها و جان شان می شود. و سربازان گمنام نیز به همین حادثه گرفتار.

به هر روی، این شعر سه جزییِ دو سطری از نظر بصری و تصویری از کیفیت بالایی برخوردار است. به قول پاوند«قالب ریزی تخیل ـ ایماژ در تصویری بصری.»

توضیح: چاپ دوم مجموعه اشعار رسم هندسی مالیخولیا سروده‌ی سهراب رحیمی به صورت دیجیتالی قابل نصب بر کیندل و تابلت و … قابل چاپ در دستگاه های اسپرسو و … همچنین قابل خرید در آمازون، ای بی، بارنز قابل خریداری ست.

* “رسم هندسی مالیخولیا”، سهراب رحیمی، انتشارات هندزمدیا، چاپ دوم ۱۳۹۳.