کنگره ایرانیان کانادا در آستانه یک تحول بزرگ است
در چهار ماهی که کارزار (کمپین) “من هم یک ایرانی ـ کانادایی هستم” در جریان است بسیاری از ایرانیانی که من فرصت گفتگو با آنان را پیدا کردم با تردید درباره کنگره ایرانیان کانادا صحبت میکردند و میپرسیدند که این کنگره چیست و چه کرده است و چه فایدهای برای ایرانیان داشته است. برای من هم مثل دیگر داوطلبانی که به این کارزار کمک میکنند مشکل بود که درست در زمانی که میخواستیم کسی را علاقهمند به عضویت در کنگره کنیم از کجرویها و نادرستیهای هیئت مدیره (منظورم بخش تمامیتخواه آن است) و کمکاری و بیکاری کنگره در این چند سال حرف بزنیم. روشی که من در پاسخگویی پیش گرفتم این بود که بهجای سخن گفتن از گذشته، از آیندهای حرف بزنم که در آن یک کنگره مقتدر میتواند با همیاری جامعه ایرانیان به نماینده واقعی این جامعه تبدیل شود. همان حرفها را در این مطلب سر و سامان دادهام تا به این پرسش بنیادی پاسخ دهم که یک کنگره ایدهآل چگونه نهادی است و چگونه عمل میکند.
یک کنگره ایدهآل یک نهاد مدنی است
یک کنگره ایدهآل یک نهاد مدنی است نه یک حزب سیاسی. تفاوت نهاد مدنی و حزب سیاسی را پیش از این گفتهام، اما اهمیت این تفاوت آنقدر هست که ارزش بازگویی را داشته باشد. نهادهای مدنی برای دسترسی به یک هدف اجتماعی خاص ایجاد میشوند و احزاب سیاسی برای دسترسی به قدرت سیاسی. برای مثال، اتحادیههای کارگری برای بهبود شرایط زندگی کارگران تلاش میکنند و سازمانهای نگهداری از محیط زیست برای پیشگیری از نابودی امکاناتی که ادامه حیات بشر را تضمین میکنند. این هر دو، نمونههایی از نهادهای مدنیاند. از سوی دیگر سازمانها و گروه های سیاسی مثل مجاهدین و پادشاهیخواهان در ایران و احزاب لیبرال و محافظهکار و نئودموکرات در کانادا برای دستیابی به قدرت سیاسی تلاش میکنند.
نهادهای مدنی مستقیم در سیاست دخالت نمیکنند. برای مثال، هیچگاه در یک کشور دموکراتیک شاهد آن نیستیم که یک انجمن دفاع از حقوق کودکان نامزدهایی برای انتخابات پارلمانی معرفی کند، اگرچه ممکن است از نامزدهای یک حزب سیاسی حمایت کند. نهادهای مدنی همواره بهشکل منتقد دولت عمل میکنند، خواه این دولت چپ باشد یا راست یا میانه، و تنها به شکل غیر مستقیم وارد سیاست میشوند. برای مثال، یک سازمان دفاع از حقوق زنان ممکن است برای تامین خواستههای خود با دولت وارد مذاکره شود. در مقابل، نهادهای سیاسی نهتنها مجازند، بلکه باید برای بهدست گرفتن قدرت سیاسی به رقابت سالم بپردازند.
تعداد و گونهگونی احزاب سیاسی و حضور و نفوذ نهادهای مدنی دو معیار اصلی برای محک زدن دموکراسی در یک جامعهاند.
با این حال، دخالت هر یک از این دو گروه در کار و وظایف دیگری دموکراسی را بهخطر میاندازد. برای نمونه، در جوامع دیکتاتوری مثل ایران، نهادهای سیاسی که حکومت را بهدست گرفتهاند همیشه تلاش کردهاند نهادهای مدنی دست نشانده خود را برپا کنند که بهجای انتقاد از دولت به تایید کارکردهای آن بپردازند. مثلا، سازمانهای دولتی دفاع از حقوق بشر هم در زمان محمدرضا شاه و هم جمهوری اسلامی حضور داشتهاند در حالیکه مدافعان واقعی حقوق بشر در هر دو حکومت به زندان میافتادند و میافتند. از سوی دیگر، نهادهای سیاسی اپوزیسیون هم بهشکل تاریخی سعی در کنترل نهادهای مدنی داشتهاند. احتمالا بهترین مثال در این زمینه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور در زمان محمدرضا شاه است که کاملا در کنترل نیروهای سیاسی اپوزیسیون قرار داشت.
امروزه، اما، ما شاهد شکلیابی نهادهای مدنی مستقل در جامعه ایران هستیم. از نهاد دفاع از حقوق زنان بگیر که سالها پیش از سوی پیشگامانی مثل مهرانگیز کار در قالب مجله زنان شکل گرفت تا نهادهایی که امروزه تعدادشان هر روز زیادتر و حوزه فعالیتشان گستردهتر میشود مثل نهاد دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق بهائیان و دفاع از حقوق همجنسگرایان و حتا دفاع از حقوق حیوانات. در خارج از کشور هم نهادهای مستقل دانشجویی، فرهنگی، هنری، و صنفی شکل گرفتهاند که هرکدام به سهم خود به پاگیری دموکراسی کمک کردهاند. برای نمونه میتوانم به جشنواره تیرگان، انجمن آگورا، کلوپ نه ما نه سینما، و گروه شش رنگ اشاره کنم. شکلگیری نهادهای مدنی نقطه عطف مهمی در تلاش ایرانیان برای دستیابی به دموکراسی است. طبیعی است که شکلگیری نهادهای مستقل مدنی منافع ارگانهای سیاسی سنتی و واپسگرا را بهخطر میاندازند و با مقاومت آنها روبرو میشوند. این ارگانها، که در داخل کشور مجموعه جمهوری اسلامی را شامل میشوند و در خارج کشور نیروهای سنتگرای اپوزیسیون را در بر میگیرند، نمیخواهند کنترلشان را بر نهادهای مدنی از دست بدهند.
نهادهای مدنی و سیاسی هر دو باید در جامعه وجود داشته باشند، اما لازم است مرز مشخص و غیر قابل نفوذی بین آنها کشیده شود.
یک کنگره ایدهآل به شکل یک نهاد مدنی عمل میکند نه یک حزب سیاسی. چنین کنگرهای با دولتهای فدرال، استانی، و شهری کانادا به مذاکره و گفتگو میپردازد و با رسانهها و نهادهای مدنی دیگر همکاری میکند تا از منافع عام جامعه ایرانی دفاع کند. یک کنگره ی ایدهآل میتواند بر سیاستگذاریهای کانادا در زمینههای گوناگون ـ مثلا مهاجرت و پناهندگی ـ تاثیر بگذارد. یک کنگره ی ایدهآل میتواند از حقوق ایرانیانی که در کشورهای دیگر ـ از جمله ایران ـ دچار مشکل شدهاند، دفاع کند. یک کنگره ایدهآل میتواند از طریق برگزاری برنامههای فرهنگی و هنری به بالا بردن دانش جامعه ایرانی کمک کند یا به معرفی تاریخ و فرهنگ و هنر ما به جوامع غیر ایرانی بپردازد. یک کنگره ایدهآل میتواند جامعه پراکنده ایرانی را گرد هم آورد و در اطراف هدفها و خواستههای مشترک جمع کند.
یک کنگره ایدهآل چگونه عمل میکند؟
یک کنگره ی ایدهآل به اعضای آن تعلق دارد نه به هیئت مدیره. ردهبندی قدرت در یک کنگره ایدهآل به این صورت است: اعضا بالاتر از اساسنامه بالاتر از هیئت مدیره. در یک کنگره ی ایدهآل هیئت مدیره نه اجازه دارد مصوبات اعضا در مجمع عمومی را زیر پا بگذارد و نه اساسنامه را. اعضا، اما میتوانند در مجمع عمومی عادی یا ویژه اساسنامه را تغییر دهند و مجازند هیئت مدیره را انتخاب یا برکنار نمایند و برنامههای آن را تصویب کنند یا تغییر دهند.
در یک کنگره ی ایدهآل، هیئت مدیره نماینده و سخنگوی اکثریت اعضای کنگره است و در فاصله بین دو مجمع عمومی اداره کنگره را بهعهده میگیرد. هیئت مدیره مجاز نیست نقطه نظرهای فردی اعضای خود را به نام جامعه ایرانی به نهادهای دیگر ارائه دهد. اکثریت اعضا باید بتوانند فارغ از هرنوع فشار هر تصمیمی که بخواهند بگیرند. خواه این تصمیم موافق یا مخالف نظر نهادهای سیاسی و افراد با نفوذ جامعه باشد. هیئت مدیره در یک کنگره ایدهآل فاصله با اعضا را به کمترین سطح میرساند. روشهای گوناگونی برای دستیابی به این هدف وجود دارد. مثلا برگزاری گردهمآییهای رسمی و غیر رسمی که در آنها اعضا فرصت پیدا میکنند رو در رو با هیئت مدیره گفتگو کنند و دیدگاههای خود را به آنها منتقل نمایند. هرچقدر تعداد این گردهمآییها زیادتر باشد امکان تصمیمگیری اشتباه کمتر میشود و اعتماد اعضا به هیئت مدیره افزایش مییابد. رابطه ی نزدیک و دوستانه با رسانهها و گزارش مداوم کارهای انجام شده و در حال انجام به رسانهها روش دیگری است که بر استحکام رابطه بین اعضا و هیئت مدیره میافزاید. همینطور استفاده از شبکههای مجازی اجتماعی مثل فیسبوک که این امکان را پیش پای اعضا میگذارد که هر زمان که بخواهند دیدگاههای خود را در رابطه با کنگره با هیئت مدیره و با دیگر اعضا مطرح کنند.
در یک کنگره ایدهآل، هیئت مدیره در عین حال باید به این مهم توجه داشته باشد که از آنجا که نام ایرانیان کانادا را برخود دارد نه تنها اعضای کنگره بلکه مجموعه جامعه ایرانی کانادا را نمایندگی میکند. به همین دلیل لازم است در مواردی که شکاف مهمی در دیدگاههای ایرانیان وجود دارد نه تنها به نظرات اعضا بلکه به دیدگاههای کل جامعه ایرانی توجه کند. چنین توجهی از طریق همهپرسی یا جلسات گفتگو امکانپذیر است. در چنین شرایطی ـ یعنی زمانی که در نظرگاههای جامعه دو دستگی بارزی بهچشم میخورد ـ هیئت مدیره لازم است با درستکاری منعکس کننده هر دو نظرگاه و درصد حمایت جامعه از هر یک از آن نظرگاهها باشد. تنها در چنین شرایطی است که میتوان انتظار یک رابطه نزدیک، دوستانه، محترمانه، و دوطرفه بین هیئت مدیره و جامعه را داشت.
یک کنگره ایدهآل با کمترین زحمت میتواند بیشترین تعداد جامعه ایرانی را به خود جلب کند. هر کس با هر اعتقاد، مذهب، فرهنگ، زبان، و قومیتی جای مناسب خود را در چنین کنگرهای مییابد. یک کنگره ایدهآل قادر خواهد بود از ونکوور تا سنت جانز در هر شهر و شهرکی شاخه بدواند و ایرانیان را دور خود جمع کند.
یک کنگره ایدهآل از منابع مختلف مالی و خدماتی دولتی و خصوصی برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند. ارگانهای دولتی کانادا امکانات بسیاری در اختیار نهادهای قومی میگذارند. تلاش کنگره برای دستیابی به چنین منابع مالی و خدماتی دولتی بهسرعت جواب خواهد داد. در عین حال، در استفاده از منابع خصوصی، یک کنگره ایدهآل استقلال خود را در نظر میگیرد و تنها کمکهایی را میپذیرد که داوطلبانه و بی چشمداشت اهدا شوند. یک کنگره ایدهآل تمام منابع مالی خود را به اعضا گزارش میکند.
رسیدن به این کنگره ایدهآل کار دشواری نیست، اما پیدا کردن پاسخ به این پرسش که چرا کنگره ایرانیان کانادا در هفت سال گذشته موفق به دستیابی به هیچیک از این اهداف نشده چندان ساده نیست. در حالیکه تنها یک ماه و نیم به انتخابات کنگره باقی مانده است جا دارد که قدم برداشتن به سوی چنین کنگرهای را از نامزدهای انتخابات و هیئت مدیره آینده انتظار داشته باشیم.