به اطلاع دوستداران کانون کتاب تورنتو می رسانیم، به دلیل در دسترس نبودن سالن شهرداری نورت یورک، نشست نودونهم کانون کتاب تورنتو در هتل نووتل نورت یورک در شماره ۳ خیابان پارک هوم (جنب میدان مل لستمن، مکان همیشگی برگزاری جلسات کانون کتاب) برگزار می شود.
در این نشست آقای شیوا فرهمند راد کتاب خاطراتش با عنوان “قطران در عسل” را معرفی خواهد کرد. او ضمن معرفی کتاب، از خاطراتش از دوران دانشجویی، فعالیتهای سیاسی دوران انقلاب و دو مهاجرت به شوروی و سوئد خواهد گفت.
شیوا فرهمندراد در «قطران در عسل» تصویری زنده از نسل خود ارائه داده است؛ نسلی که با امید فراوان مبارزه کرد، اما جز ناکامی و شکست حاصلی نبرد. بسیاری از مبارزان انقلابی دیروز میتوانند سیمای خود را در این کتاب ببینند.
شیوا فرهمندراد، مهندسی کاردان و ورزیده است، اما دستی نیز در نویسندگی دارد. در گذشته از او مقالات و کتابهایی منتشر شده و امروزه در اینترنت تارنمایی پرخواننده دارد و برخی از کارهای او را میتوان در سایتهای گوناگون دید.
فرهمندراد نویسندهای باذوق است، قلمی روان و آمیخته به طنز دارد و بیشتر از یادماندهها و آزمونهای خود مینویسد. برخلاف بیشتر نویسندگان که در پایان عمر به نگارش زندگینامه دست میزنند، او زندگانی چنان پرفراز و نشیبی داشته که توانسته از حدود چهلسالگی به اینسو خاطراتی جذاب و خواندنی به روی کاغذ بیاورد.
شیوا فرهمندراد در وبلاگش خود را به کوتاهی چنین معرفی کرده است:
«چند روزی پیش از نوروز ۱۳۳۲ زاده شدم در گذرگاه زیبای ابرهای دریای خزر به جلگهی اردبیل، در هوایی نمین و مهآلود، در جایی که بجا آن را نمین نام نهادهاند. مهندس مکانیک دانشآموختهی دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) هستم. برای گریز از زندان و اعدام احتمالی به “جرم” فعالیت سیاسی، در سال ۱۳۶۲ آغوش سرد مام میهن را ترک کردم. چندی در مینسک پایتخت بلاروس زیستم (زیستن که چه عرض کنم) و سپس به سوئد پناه آوردم. از سال ۱۹۹۰ کارمند یک شرکت صنعتی قدیمی سوئدی در استکهلم و در فاصلهی سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۹ رئیس بخش محاسبات فنی این شرکت بودهام. تنها زندگی میکنم.»
او در دوران دانشجویی «اتاق موسیقی» را در دانشگاه پایه نهاد و آنجا به پخش موسیقی کلاسیک و فولکلوریک پرداخت و در این دوران از جمله کتابچهی دوزبانی «اپرای کوراوغلو» را منتشر کرد که در میان دانشجویان همهی دانشگاهها خواستاران فراوانی داشت.
هنگام اوج گرفتن انقلاب بهتدریج جذب حزب توده ایران شد و به عنوان کادر دائمی این حزب به فعالیت پرداخت. در این دوران او ضمن کار قلمی در ماهنامهی فرهنگی و سیاسی “دنیا” در رابطهی نزدیک با احسان طبری قرار گرفت و بسیار از او و از دیگر نویسندگان نشریهی “دنیا” آموخت. او تهیهکنندهی نوارهای “پرسش و پاسخ” نورالدین کیانوری دبیر اول حزب، و پیک رابط بسیاری از افراد رهبری حزب بود. بنابراین با هجوم ارگانهای امنیتی جمهوری اسلامی به تشکیلات حزب، خطر دستگیری و شکنجه و زندان شیوا فرهمند راد را نیز تهدید میکرد و او راهی نیافت جز آن که کشور را ترک کند و با عبور از مرز به اتحاد شوروی پناه ببرد.
در اتحاد شوروی از یک سو با لمس واقعیتهای آن جامعه و مشاهدهی تفاوت فاحش آنها با تصویری رؤیایی که در خیال داشت سخت تکان خورد، و از سوی دیگر مورد بیمهری بقایای رهبران قدیمی حزب قرار گرفت، زندگانی دشوار و پر مشقتی داشت، و سخت بیمار شد.
پس از بیش از سه سال و به برکت روی کار آمدن میخائیل گورباچوف توانست از شوروی خارج شود و در مهاجرتی دگرباره به سوئد پناه ببرد. در سوئد بار دیگر کار قلمی را پی گرفت، دهها مقاله در نشریات گوناگون و وبگاهها منتشر کرد و نیز از جمله سه کتاب به چاپ سپرد، نخست «با گامهای فاجعه»، سپس خاطرات احسان طبری با عنوان «از دیدار خویشتن»، و نیز ترجمهی یک رمان از زبان روسی بهنام «عروج». همچنین ویرایش کتاب «در ماگادان کسی پیر نمیشود» (خاطرات دکتر عطاالله صفوی از اردوگاههای سیبری، به کوشش اتابک فتحاللهزاده) نیز به دست شیوا فرهمند راد صورت گرفته است.
از وبلاگ شیوا فرهمند راد دیدن کنید:
http://shivaf.blogspot.ca/
دیدار با شیوا فرهمند راد
جمعه ۸ ماه می ۲۰۱۵ ساعت ۷ شب، هتل نووتل نورت یورک، شماره ۳ خیابان پارک هوم
برای تامین بخشی از هزینههای این نشست ورودیه ده دلار تعیین شده است.