بی بی سی- فیروزه خطیبی: محسن مرزبان، بازیگر تئاتر و سینما که کار خود را از نخستین اجرای “آسدکاظم” نوشته محمود استاد محمد، در تهران و نخستین اجرای “شهر قصه” در خارج از ایران با کارگردانی بیژن مفید آغاز کرد و در سه دهه گذشه حضور شاخصی در صحنه تئاتر لس آنجلس داشت، روز جمعه ۲۲ ماه می و در ۶۵ سالگی درگذشت.
مهدی ذکائی، سردبیر و ناشر مجله جوانان در لس آنجلس، می گوید: “مرزبان مدتی پیش با بیماری سینه پهلو بستری شد اما بعد از آزمایش های اولیه غده های سرطانی در ریه و مغز او پیدا کردند و مدت کوتاهی هم تحت شیمی درمانی بود. اما بیماری او را به خستگی مفرط و انزوا کشید و حاضر نبود در این مورد با کسی حتی نزدیکترین دوستان و همکاران خود صحبت کند.”
هرچند آقای مرزبان مدتی پیش از انقلاب به همراه خانواده اش به آمریکا کوچ کرده بود اما فعالیت های هنری او چه در فیلم “مهمانان هتل آستوریا” اثر رضا علامه زاده -درباره شرایط پناهندگان ایرانی در ترکیه- و چه در کارهای تئاتری چون “کافه اکبرآقا نوستالژی به فروش می رسد”، نوشته هوشنگ توزیع، و “آن سفرکرده” نوشته زویا زاکاریان، همواره با موضوع هایی چون غربت و مهاجرت در ارتباط بوده است.
کامبیز قائم مقام، از پایه گذاران کانون سخن لس آنجلس، از روزهای همکاری با این بازیگر در نمایش “شهرقصه ” می گوید: “حدود سال های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ شرایط عجیب بود. ایرانیان مهاجر تازه از راه رسیده هنوز فکر می کردند ماندنشان دراین دیار موقتی است و به زودی به خانه و کاشانه شان برمی گردند.
با محسن ضمن تمرین های نمایش بیژن مفید آشنا شدم .اولین نمایشی بود که دور آمریکا اجرا شد و من هم نقش کوچکی درآن داشتم. تماشای شهر قصه برای ایرانیان آن زمان یک حالت نوستالژی خاصی داشت. متاسفانه عمر بیژن قد نداد که کارش را ادامه بدهد. بعد از آن خیلی از بازیگران شهرقصه رفتند و تئاترهایی راه انداختند و کارهای خودشان را روی صحنه آوردند. محسن که از ایران کار تئاتر را شروع کرده بود یکی از مهم ترین نقش های نمایش، یعنی شخصیت “خر”را بازی می کرد. این نقش را قبلا برادر همسرش، محمود استاد محمد در ایران بازی کرده بود. محسن دقت عجیبی در انجام کار داشت. درعین حال مواظب کار دیگران هم بود. یعنی احساس می کرد اگر دیگران مثلا نقششان را خوب حفظ نباشند، به کار همه لطمه می خورد.”
آقای مرزبان این اواخر در دو نمایش کمدی “فرار بزرگ” و “سورپرایز پارتی” اثر هوشنگ توزیع درخشیده بود و درمیان تماشاگران تازه تئاتر و مردمی که خاطره ای از کارهای پیشین او نداشتند هم محبوبیت و معروفیتی کسب کرده بود.
هوشنگ توزیع، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما، مرزبان را از دورانی به یاد می آورد که فرهاد مجد آبادی و بچه های محله نظام آباد که علاقمند به تئاتر بودند پول روی هم گذاشته بودند و بالاخانه ای را در این محله کرایه کرده بودند تا نمایش کار کنند: “من در آن زمان کارمند تلویزیون، جشن هنر و کارگاه نمایش بودم. اما هفته ای دو روز می رفتم تا با بچه های آنجا تمرین های بدنی و فن بیان کارکنم. محمود استاد محمد و مجدآبادی سرکرده های این گروه بودند. محمود درنظر داشت طرحی از بیژن مفید را بنویسد. این همان آسدکاظم بود. نمایش را به بیژن صفاری و اینها نشان دادیم و عباس جوانمرد و بیضایی هم از کار خوششان آمد و بحث بود که در اداره تئاتر اجرا شود یا کارگاه نمایش. محسن در آن زمان سربازی می رفت و در نمایش، نقش دکتر را بازی می کرد. آسدکاظم دوماه توی خانه نمایش اجرا شد و در سالن تئاتر ۲۵ شهریور هم به روی صحنه آمد.”
هوشنگ توزیع می گوید پس از مهاجرت به نیویورک و بازی در فیلم “فرستاده” که نخستین ساخته پرویز صیاد بعد از انقلاب بود، در سال ۱۹۸۳ برای شرکت در افتتاحیه این فیلم به لس آنجلس آمد و ماندگار شد: “در آن موقع درست روبه روی خانه محسن در “اورلند” زندگی می کردم. به زودی گروه تئاتری به نام “کارگاه نمایش ۷۹” را به احترام کارگاه نمایش تهران که همان سال تعطیل شد راه انداختم. بعد از “همه پسران ایران خانم” که اولین کارم در لس آنجلس بود، درسال ۱۹۸۶ کافه اکبرآقا نوستالژی را با بازی شهره آغداشلو، حسن خیاطباشی، رضا ژیان و محسن مرزبان به روی صحنه بردیم. و بعد هم گمشده در باد را با محسن کار کردیم. بعدها او در دو نمایش از زویا زاکاریان با کارگردانی رضا ژیان هم بازی کرد.”
محسن مرزبان در سال ۱۹۸۹ در فیلم “مهمانان هتل آستوریا” ساخته رضا علامه زاده نقش مقابل شهره آغداشلو را ایفا کرد و یک بار دیگر با هوشنگ توزیع همبازی شد. دراوایل دهه ۱۹۹۰ هم نمایشی به نام “پونه” را نوشت، کارگردانی کرد و خودش نقش اصلی آن را بازی کرد که نمایش کمدی سبکی درباره مشکلات ازدواج با عروس های وارداتی از ایران بودبا
هوشنگ توزیع می گوید محسن مرزبان با وجود عشق خارق العاده ای که به تئاتر داشت اصولا آدم گوشه گیری بود که در حاشیه راه می آمد و فقط کاری را که دوست داشت انجام می داد: “مسلما دلش می خواست بیشتر کار کند اما آدم خاصی بود. مثل بازیگرهای دیگر دنبال کار نمی رفت و هر کاری را هم انجام نمی داد. یعنی وقت نداشت. او مدیر یک شرکت پرمشغله بود و شش روز در هفته از ۵ صبح تا ۶ بعد از ظهر کار می کرد و بعد می آمد سرتمرین. آدم جدی و با انضباطی بود.”
با این حال بنا به گفته آقای توزیع، مرزبان ارتباط زیادی با دیگران برقرار نمی کرد: “فقط آدم هایی که می شناخت. مثل من و ماشا منش. اما در جمع های عمومی رفت و آمدی نداشت. مسئله وقت بود. به عنوان بازیگر می شد کاملا روی او حساب کرد. همیشه قبل از روی صحنه رفتن متن نمایش را چندین بار می خواند. در زندگی آدمی مهربان با پشت کار و پرتحمل بود و در کار تئاتر هم از خود گذشتگی عجیبی نشان می داد. یادم می آید که در “فرار بزرگ” من و او هر کدام چندین نقش بازی می کردیم. یک نمایش سه نفره بود که در سفرها همه کارهایش را خودمان انجام می دادیم. در این نمایش و در “خوشبختی پلاس تکس” و “سورپرایز پارتی” هم به راستی درخشید. من این اواخر والدینم، فرهاد مجد آبادی، محمود و آرش استاد محمد را از دست دادم و محسن که انگار برادرم بود. جایش درمیان ما خالی است.”
شیلا وثوق، بازیگر و کارگردان ساکن نیویورک، که در دو نمایش آخر محسن مرزبان با او همبازی بوده است، می گوید: “درجلسه تمرین نمایش “آچمز” نوشته هوشنگ توزیع با محسن مرزبان آشنا شدم. من در آن زمان تازه از مدرسه بازیگری راسکین فارغ التحصیل شده بودم. قرار بود علاوه برنقش اول زن نمایش، دستیار کارگردان هم باشم. فکر می کنم کمی بیش از اندازه اعتماد به نفس داشتم چون همان جا شروع کردم به یاد دادن نرمش های بدنی، فن بیان و بازیگری روی صحنه به این بازیگر کارکشته و قدیمی. فقط زمانی که با او روی صحنه سالن پرجمعیت نمایش فرار بزرگ قدم گذاشتم، فهمیدم محسن مرزبان تا چه اندازه در بازیگری مسلط و ورزیده است. او یک تئاتری واقعی بود و من افتخار می کنم که این فرصت را پیدا کردم که با او کار کنم. درگذشت محسن مرزبان برای جامعه تئاتری لس آنجلس فقدان بزرگی است.”