خبرگزاری ها اعلام کردند که “هیون یونگ چوی” وزیر دفاع کره شمالی به جرم چرت زدن در جلسه ای که رهبر کره حضور داشته، با شلیک ضد هوائی! اعدام شد. یعنی فرستادنش رفت هوا…
مثلی است معروف که تا مقایسه ای در کار نباشد، آدمیزاد حالیش نمیشه جریان چیه.
(این مثل هنوز چندان معروف نشده چون من همین نیمساعت پیش آن را اختراع کردم!)
به عنوان مثال اگر تاریکی نبود، کسی نمی فهمید روشنایی یعنی چی، اگر آدم قدکوتاه وجود نداشت، آدم قد بلند معنی نداشت و اگر فردوسی مادر فولاد زره را معرفی نکرده بود، آقایان قدر جنیفر لوپز و بریتنی اسپیرز را نمی دانستند. به همین دلیل اگر وزیر امورخارجه کره شمالی را به جرم چرت زدن در جلسه ای که رهبر این کشور حضور داشته با شلیک ضد هوایی اعدام نمی کردند، نمایندگان مجلس ایران هرگز معنی آزادی چرت زدن در مجلس و لذت آن را درک نمی کردند.
سالها بود که نشریات داخل و خارج کشور از چرت زدن نمایندگان مجلس ایران در جلسات علنی، به طور شوخی و جدی انتقاد می کردند بی توجه به اینکه در یک دموکراسی واقعی، نماینده مجلس باید حق داشته باشد که هروقت و هر کجا که به نفع مردم بود!، چرتی هم بزند.
مثلا قبل از دستور، لایحه ای مطرح شده و نماینده نمی داند اگر رای بدهد برایش دردسر درست می شود یا نه؟ در اینجا به صلاح مردم است که نماینده خودش را بزند به خواب تا رای گیری تمام شود.
یا نماینده ای که کسر خواب دارد به خودش می گوید: چه من رای بدهم و چه ندهم کاری که باید بشود می شود. بنابراین گور پدر مال دنیا، حقوق مان را که می گیریم بگذار اقلا چرتی بزنیم که مردم بدانند ما در مجلس بیکار و بیعار نمی نشینیم!
حالا فکرش را بکنید که اگر یکی از این ضبط صوت قشنگ ها که ده دوازده تا بلندگو دارد برای مجلس بخرند و هنگامی که جلسه علنی تشکیل می شود، آهنگ لالا لالا گل پونه … هم با صدای ملایم پخش شود دیگر چه می شود؟!
خواب با موزیک ملایم لطف دیگری دارد و اگر رئیس مجلس لوایح را یواش یواش ورق بزند و تصویب کند که صدای خش خش کاغذ، نمایندگان را بدخواب نکند که دیگر نورعلی نور است.
بدیهی است که اگر چنین برنامه ای اجرا شود، وقتی رئیس می خواهد ختم جلسه را اعلام کند باید صدای موزیک را آرام آرام بلند کند که نمایندگان یکمرتبه از خواب نپرند، هول نکنند و خیال نکنند خدای ناکرده اتفاقی افتاده!
من که پروفسور شدم!
این سایت های خبری خیال می کنند ما مردم عادی کاری غیر از اینکه بنشینیم و خبر اختلاس فلان مقام و دست داشتن فلان مقام خیلی خیلی بالای مملکت را در فساد مالی بخوانیم، کار دیگری نداریم.
بابا به ابوالفضل ما کار و زندگی و زن و بچه هم داریم و باید به آنها هم برسیم!
من پیشنهاد می کنم به جای اینکه هر روز اسم یک مقام مهم مملکتی را در یک اختلاس کلان چند هزار میلیارد تومانی اعلام کنیم، بیائیم اسامی آدم های سالمی را که دزدی و هیزی نکرده اند بنویسیم و با معرفی آنها، خیال مردم را راحت کنیم.
والا به خدا خسته شدیم بسکه خبر فساد میلیاردی خواندیم. درست است که خواندن رقم هایی که ده پانزده تا صفر جلوشه فهم و شعور و سواد خواندن و نوشتن مان را برده است بالا، ولی بسه دیگه. پروفسور شدیم رفت پی کارش.
خود من که تا صد بیشتر بلد نبودم بشمرم، الان تا میلیون را فوت آبم. به خدا آنقدر ریاضیم خوب شده که خانم مریم میرزاخانی که میگن نابغه ریاضیه، پریروزها تلفن کرده بود و از من می پرسید شما می دونین اگر یک عدد داشته باشیم که ۲۷ تا صفر جلوش باشه، چند میشه؟!
طرحی برای ترافیک تهران
براساس گزارش خبرگزاری ها ، گوگل شش سال است طرحی را در دست اجرا دارد که بسیار موفق بوده است. در این ۶ سال اتوموبیل های بی سرنشین گوگل در۱۱ تصادف شرکت داشته اند اما در هیچ مورد مقصر شناخته نشده اند
.
این ماشین ها جان می دهند برای ایران که سالیانه بیش از ۲۰ هزار نفر در تصادفاتش کشته می شوند.
فکرش را بکنید که اگر همه ماشین های ایران مثل ماشین های گوگل بدون سرنشین حرکت کنند، هرچقدر تصادف هم که بشود، نه کسی زخمی و کشته می شود و نه پلیس باید دائم اینطرف و آنطرف بدود و گزارش تصادف تنظیم کند. ماشین ها می روند و می آیند و مردم کنار خیابان آنها را تماشا می کنند و می خندند!
چه چیزی بهتر از شوهر؟
در اینترنت خانمی پرسیده بود اگر من حامله باشم و تصادف کنم، چرا دیه فرزند پسری که در شکم من است، دو برابر دیه من خواهد بود؟
کسی جوابی نداده بود ولی احتمالن به خاطر احترام به حقوق کودک است که دیه جنین دو برابر دیه مادر است!
از بسکه راجع به کودکان کار و بچه هایی که در کوره پزخانه ها خرحمالی می کنند حرف زدند و نوشتند، مسئولان گفتند چه کنیم، چه نکنیم که به حقوق بچه ها ارزش و احترام بیشتری قائل شویم؟ و تصمیم گرفتند اگر مادری تصادف کرد دیه فرزند ذکورش دو برابر مادرش باشد تا به جهانیان ثابت شود هیچ کشوری چون ایران به حقوق کودک اهمیت نمی دهد.
مادره پرسیده بود و اگر کودکی که در شکم من است دختر باشد چی گیرش می آید؟ مسئولان جواب داده بودند: شوهر! برای یک دختر چه چیزی بهتر از شوهر؟
گفته بود و چه چیزی نصیب خودم می شود؟
گفته بودند: بهشت. نشنیده ای که بهشت زیر پای مادران است؟!
پشیمانی تزار روس!
کشورهایی که آثار تاریخی ندارند، یک کارهایی می کنند که اسم شان بیاید قاطی ما کشورهای تاریخی … مثلا دوبی، قطر، کویت و آمریکا هی ساختمان های عجیب و غریب و برج های یکی از یکی بلندتر می سازند و هی کامپیوترهای جدید اختراع می کنند که یعنی بگن ما هم بعله….
ما کشورهای تاریخی، بدیهی است که احتیاجی به این برج سازی ها و ساختمان سازی های عجیب و غریب و اختراع موبایل وکامپیوتر نداریم، اما برای اینکه از قافله تمدن عقب نمانیم و اسم مان همچنان در ردیف اول کشورهای تاریخی باقی بماند، کارهایی می کنیم که در هیچ کجای دنیا سابقه نداشته باشد.
داستان خریدن ۱۳۷ شرکت عظیم با هم آنهم به قیمت مفت را در پیام پرس بخوانید تا عرض کنم که چی شده.
خلاصه داستان جهت اطلاع کسانی که وقت و حوصله ندارند این است که ۱۳۷ شرکت را به بابک زنجانی واگذار فرمودند و برای اینکه طرف احساس نکند کلاه سرش رفته! یک چک ۵/۳ میلیارد یوروئی هم به عنوان تضمین به ایشان تقدیم کردند.
و اینجوری ست که معامله ای در تاریخ پایه ریزی شد که از باغ های معلق بابل و اهرام ثلاثه مصر هم معروف تر شد.
می گویند نیکلای اول، تزار روس که قرارداد ترکمانچای را با ایران بست و اکنون در صحرای محشر منتظر محاکمه خود است، وقتی از این ماجرا با خبر شد، محکم زد توی سر خودش و گفت عجب ابلهی بودم من، چرا نگفتم همه ی ایران را میخوام؟!
با اجازه فریدون مشیری …
همه می پرسند
چیست در همهمه آخر برج
وینهمه قال و مقال
بین سرکار و عیال
که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال؟
بعضی هام می پرسند
چیست در جادوی این فیش حقوق
که تو چندین ساعت، مات و مبهوت به آن می نگری؟!
نه به فیش،
نه به آب،
نه به برق
نه به قبضی که پریشب آمد
نه به آن وعده که : اینها همه مفت، می رسد دست شما…
من به این جمله نمی اندیشم
ای سراپای وجودت پرصفر،
تک وتنها به تو می اندیشم
به تو ای کاغذ لامصب سبز
که زن و مرد به دنبال تو اند
به تو می اندیشم
به توی ای ایران چک!
توبمان با من، تنها تو بمان
قصه قرض وگرفتاری من را تو بخوان
داستان غم بی پولی من را تو بدان
من فدای تو به جای چک و سفته تو بیا
جای آن زندگی خوب که رفته تو بیا
جای اینقدرکاتالوگ و مجله، تو بیا
تو حیاط و تو محله تو بیا
من سه چار تا چمدان پر ز تو لازم دارم
از گران بودن نرخ چمدان حرف نزن…
آمدن با تو
و
ساک و چمدانش با من!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.