اندر احوالات شغل ما
شغل من مترجمی است. برای پارسی زبانان در دوایر مختلف تورنتو. از بازداشتگاه های مختلف گرفته تا اداره پلیس، شرکت های بیمه، مدارس، دادگاه ها، بیمارستانها و یک مورد جراحی باز مغز، و خانه های خصوصی مردم که گاهی با روی خوش داخل می شویم و گاه با بگیر و ببند و پلیس و مشاور و نمایندگان قانون. برای کار ترجمه به همه اینها سر کشیده ام و شاهد ماجراهای، عجیب و غریبی هستم.
***
امروز با قرار قبلی همراه کارشناس بیمه به خانه خانمی رفتیم که از شرکت اتوبوسرانی تورنتو شکایت کرده بود. ادعا این بود که راننده اتوبوس ناگهان ترمز کرده و خانم کف اتوبوس افتاده و دچار صدمات فیزیکی بسیاری شده. مطلب تازه ای نبود، اقلن هر چند روز یک بار شاهد یک چنین شکایتی از شرکت اتوبوسرانی هستیم. در این مرحله، از شاکی سئوال های متعددی درباره چگونگی تصادف و صدمات بدنی و روانی او میشه. همچنین سنجشی نیز از توانایی های فیزیکی و روانی او، انجام می گیره .در زدیم خانمی در را باز کرد، سلام و علیک و معارفه انجام شد. خواستیم بنشینیم که یک مرتبه شوهر خانوم با عرق گیر و زیر شلواری صیحه کشان از توالت بیرون پرید و رو به خانمش که بشین بشین، تو چرا بلند شدی کی به تو گفت بلند شی بری در باز کنی؟ بعد دست روی شانه های زن گذاشت و با فشار روی مبل نشاندش و یک جنگ زرگری راه انداخت که دیشب تا صبح نخوابیدی، هفته ای چند بار از درد بی هوش میشی، چرا صبر نکردی من بیام درو بازکنم؟ نشستیم و سئوالها از خانم شروع شد، ولی آقا نمی گذاشت زنش جواب بدهد عملن به زن می گفت تو دهنتو ببند، من جواب میدم، و این از نظر ما قابل قبول نبود، چون ایشون در تصادف حضور نداشته. آقا از تذکرات کارشناس بیمه که تو نباید حرف بزنی، عصبانی شد و دست به داد و فریاد گذاشت که شماها نمی فهمید، زن خراسانی یعنی چی، این الان حالش خیلی بده، قیافه اش نشون نمیده، زن خراسانی هر بلایی سرش بیاد ناله نمی کنه، این رو تو تمام کتاب های پزشکی نوشتند! شما بیسوادها پس چی می فهمین؟ برید بخونید و بفهمید که زن خراسانی با تمام زن های دنیا فرق داره، بدنش مثل آهن میمونه. این برو و بیاها چیه؟ حقمونو بدین …… کارشناس بیمه امکان نداشت تن به این اراجیف بده، فقط جواب های خانم رو می خواست. آقا عصبانی تر شد و با یک پرش پیراهن زن رو از تنش بیرون کشید و ماه گرفتگی پهلوی خانم رو به ما نشان داد که ببینید چه بلایی سر زن من آوردید هنوز بعد از سه ماه تن زن من کبوده …. نیاز به نزدیک شدن نبود از همان فاصله هم مشخص بود که ماه گرفتگی است. نظرمان را راجع به ماه گرفتگی به آقا گفتیم، آقا فریاد کشید که شماها بیسوادید، در تمام کتاب های پزشکی نوشته شده که نژاد زن خراسانی با زن های دیگه فرق داره، من شماهارو سو می کنم، اداره تون رو تعطیل می کنم، از همین مزخرفات و خط و نشان هایی که بسیاری تازه واردان ورد زبانشان هست. در طول این مراحل تا اخذ نتیجه نهایی که ممکن است چند سال هم طول بکشد، شاکی از خدماتی مثل فیزیوتراپی، ماساژ، کایرو پراکتور، هزینه ورزشگاه، هزینه رفت و آمد به این مراکز با تاکسی، هزینه روانشناس و مشاور استفاده می کند. پرداخت این مخارج برعهده شرکت بیمه است. همچنین پرداخت حقوق کسانی که خانه شاکی را نظافت می کنند و مسئول خرید و پخت و پز خوراک خانه اش هستند و نگهداری کودکان زیر شانزده ساله و بسیاری خدمات دیگر که ادعا می کنند قبل از تصادف از وظایف روزانه شان بوده و به خاطر تصادف دیگر توانایی انجامش را ندارند. این حقوق بگیرها هم یا قوم و خویش ها و یا دوستانشان هستند ……. (البته دلتان زیاد برای شرکت های بیمه نسوزد، در این مسیر هزارها نفر نان می خورند)، ولی آنجایی دل آدم می سوزد که این همشهری ها بعد از مرحله تصفیه حساب تا چک مرحمتی بیمه به دستشان می رسد، بلافاصله حالشان خوب می شود، کمرشان صاف می شود و جلوی چشم آدم بشکن می زنند،که این پول نفتمونه که خارجیا یک عمره خوردند و بردند و با این تفکر حلالش می کنند …..
(جالب اینجاست که ما مهاجران و پناهنده های ایرانی، کانادایی هایی را که از چند پشت در کانادا به دنیا آمده اند، خارجی می دانیم) .
تعداد زیادی از همشهری ها صدمات ناشی از تصادف رو تظاهر می کنند و آنچنان فیلمی بازی می کنند که آن سرش ناپیداست. دو نفر از مشتریان من جلوی چشم چندین نفر در مرحله معاینه فیزیکی خودشان را به غش زدند و آنچنان شلوغش کردند که آمبولانس برایشان خبر کردند. به غیر از تصادف های سخت که کار به جراحی و شکستگی استخوان و غیره کشیده میشه، عمومن مصدومینی که نه استخوانی از آنها شکسته و نه محل زخمی در تن شان معلوم است، از کمردرد و گردن درد و اشکالات روانی مثل افسردگی شکایت می کنند ـ درست یا غلط! من در مسند قضاوت نیستم!
ولی بد نیست از کمر درد این مشتری ها برایتان حکایت کنم که شنیدنی است. در جلساتی که برای اینها با متخصصان کمردرد گذاشته میشه یک سری اوراق سئوالی را هم باید پر کنند، سئوال های مفصلی که بیشترین آن در رابطه با سکس هست .مثل کم و زیاد شدن توانایی جنسی، مشکلات در نحوه اجرا، تعداد دفعات در هفته و ماه که قبل از تصادف چند بار بوده و بعد از تصادف چند بار؟ و بسیاری سئوال های دیگر در این رابطه. من بیست و پنج سال تجربه این جلسات را دارم، نقطه نظرهای زنها را در مورد سکس شنیدم، مردها را هم شنیدم، آنقدر که می توانم حدس بزنم زنها چه خواهند گفت و مردها چه! واکنش کلامی خانم ها در مقابل این سئوالات، معمولن این کلمات است: – ویش- من که اصلن – هیچوقت، ـ نه اون وقت، نه اینوقت ـ نه ما اصلن کاری به کار هم نداریم ـ، اون یک اتاق دیگه می خوابه – بچه هامون بزرگ شدن،- ما دیگه این حرفارو نداریم – سالی ماهی یدفعه، و از این قبیل …..
و اما آقایون، همونهایی که به سختی حرکت می کنند، قدم های میلی متری برمی دارند، با واکر و عصا به این جلسات می آیند و اصلن قادر به یک میلی متر خم شدن هم نیستند، یک پاکت نامه را هم نمی توانند دست بگیرند، عاجز، عاجز از هر حرکتی، همانها، در برابر این سئوال که آیا توانایی جنسی شما بعد از تصادف کاهش پیداکرده، یکمرتبه صاف می نشینند صدایشان کلفت تر می شود، مثل رستم دستان حرکاتشان قبراق می شود و اظهار می کنند که: نخیر هیچ تغییری نکرده، مثل سابق، من هیچوقت مشکلی نداشتم، هروقت بخوام میتونم، هرشب، شبی چند بار هم میتونم، و جواب هایی از این قبیل آنهم با اون تصویری که از کمر، به نمایش گذاشته اند و جلوی چشممان است، کمری که توانایی نیم میلی متر خم شدن را ندارد… آخر بیاناتشان هم یک پوزخند دوازده درصدی گوشه لبشان هویدا می شود، یعنی که : چه سئوال مزخرفی! ، پوف ف ف ف ……من و ناتوانی؟ پوف ف ف ف ف، من؟ صدسال …….