شغل من مترجمی است. برای پارسی زبانان در دوایر مختلف تورنتو. از بازداشتگاه های مختلف گرفته تا اداره پلیس، شرکت های بیمه، مدارس، دادگاه ها، بیمارستانها و یک مورد جراحی باز مغز، و خانه های خصوصی مردم که گاهی با روی خوش داخل می شویم و گاه با بگیر و ببند و پلیس و مشاور و نمایندگان قانون. برای کار ترجمه به همه اینها سر کشیده ام و شاهد ماجراهای، عجیب و غریبی بوده و هستم.Nayereh-Rahgozar

 

بیشترین مورد شکایت تصادفی ها از بیمه، بابت خسارت روانی است. اکثر قریب به اتفاق وکلا، این مورد را با دلیل یا بی دلیل به مصداق آیه شریفه ی “سنگ مفت،گنجشک مفت” در پرونده تصادفی می گنجانند.

اگر بیمه قبول کرد که فبها چهل درصدش را نوش جان می کنند، اگر هم نکرد چیزی نباخته اند و این بندگان خدا را که کوچک ترین اطلاعی از روان خودشان ندارند، پاس می دهند به روانشناسان ورزیده تورنتو.

در چنین ماموریت هایی ساعت کار من رو شش یا هفت ساعت تعیین می کنند که گاهی به هشت ساعت هم رسیده.

آزمایش های روانی ابتدا با یک مصاحبه کوتاه دکتر شروع میشه،که از نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه تجاوز نمیکنه، و همان پرسش هایی است که روانشناس ها در جلسه اول از همه می کنند مثل چندتا خواهر و برادر داری و کودکی ات رو چگونه می بینی و از این قبیل (که اگر خودتان تجربه اش را نداشتید حتمن در فیلم های تلویزیونی دیدید).

در یکی از این جلسات خانمی که ادعای خسارت روانی کرده بود در مقابل سئوال های دکتر به شدت عصبانی شد و درو به تخته کوبید که “تو دکتری یا فضول زندگی های مردم؟ من میگم از بعد تصادف اعصابم خراب شده، تو میپرسی، رابطه پدرم با مادرم چه جوری بوده؟، این چه ربطی به تصادف من سر چهارراه یانگ و فینچ داره؟ این سئوالها خصوصیه تو حق نداری این سئوالها رو بکنی، اینجا کاناداست (رو به دکتر کانادایی!)‌ من تورو سو می کنم، البته ناگفته نماند که همشهری های ما، چپ و راست برای دکتر و پرستار و مدیر و معلم مدرسه کانادایی، خط نشان می کشند که سو خواهند کرد. یک مورد هم قاضی دادگاه خانواده را! (البته بعد از این حرف زیر بغل آقا را گرفتند و از دادگاه بیرونش انداختند).

بعد از مصاحبه شفاهی نوبت، به سئوالهای کتبی می رسد. در این مرحله من با یک دسته سئوال (بین ۴۰۰-تا۷۰۰ تا) ساعت ها با این دوستان در یک اتاق تنها می مانم. این سئوالها تمام کامپیوتری است و هر سئوالی پنج حالت داره که باید یکی اش انتخاب بشه، گاهی برای یک سئوال یک صفحه درد دل می کنند، در حالی که بارها متذکر می شم، جواب فقط آره ونه باید باشه، بعد هم میگن خوب، خانوم خودت یه چیزی بنویس دیگه، یه چیزی که خوب باشه، خسته شدیم، چقدر دیگه طول داره؟ این ادا و اطوارا برا چیه؟ پولمونو بدن بریم دیگه، پول نفتمونه، خانم چند ساله اینجایی؟ خونه از خودته؟ ماهی چند حقوق میگیری؟

برای بسیاری از این سئوالها ترجمه تنها کافی نیست، برای فهماندنشان، باید تفسیر کنم، مثال قومی بزنم، آنهم برای همزبانانی که در طول عمرشان بیشتر از سی یا چهل واژه مصرف نداشته اند و دانش کافی برای شناخت حالات روانی خودشان ندارند، اصلن نمی دانند روان چیست وکجاست!

موضوع این سئوالها از انگشتان دست تجاوز نمی کند و دور و بر مسایلی مثل خودکشی، تظاهرات و تصورات سکسی، و اعتیاد دور می زند، ولی با پیچش های موذیانه گرامری، یک سئوال با چندین صورت متفاوت تکرار می شود. این سئوالها را متخصصان ورزیده روانشناسی و وکلای درجه یک، برای تشخیص بیماری ها و مشکلات روانی طرح کرده اند.

تعداد زیادی از این سئوالها در ارتباط با سکس است. پس از سالها تجربه کاری، جوابها را نشنیده از حفظم، قوم ما از نظر سکسی نجیب ترین و نرمال ترین اقوام کره زمین هستند، مردهاشان از نیروی جنسی ویژه ای برخوردارند که نه مرز سنی می شناسد و نه مرزهای دیگر، از تمام مردهای کره زمین قوی ترند، دست رستم دستان را هم از پشت می بندند. این دوستان در پرسش های مربوط به سکس، آنچنان بی پروا می شوند که در هیچ فرهنگی، چه سنتی و چه غربی تایید نمی شود. خیلی راحت با گفتن، شمام خواهر ما هستین، جواز بی پروایی می گیرند و به شرح جزییاتی می پردازند که مورد سئوال نبوده. مثل آن آقایی که از بیمه برای از دست دادن نیروی جنسی اش مبلغ هفتاد هزار دلار ادعای خسارت کرده بود. این آقا ادعا کرده بود که از پشت به ماشین اش زدند، و از آن لحظه به بعد نیروی جنسی اش را از دست داده در حالیکه کارشناس بیمه جز یک لاستیک پنچر، علامت دیگری بر بدنه ماشین اش ندیده بود. نماینده بیمه از چندین متخصص برای مشکل این آقا وقت گرفته بود و متاسفانه من در این جلسات هم مترجم ایشون بودم هم خواهر ایشون. امیدوارم یک چنین نان خوردنی نصیب دشمنتان هم نشود. من از اینکه مرتب مجبور بودم خواهر ایشون باشم قد به قد آب می شدم. یکی از موارد این بود  که دکتر از او پرسید: تو زن داری؟ جواب داد، نه. دوست دختر داری؟ نه. با دختران اجاره ای یا روسپی ها در ارتباط هستی؟ نه. پس از کجا میدونی نیروی جنسیتو از دست دادی؟ گفت خانوم شما جای خواهر منی ولی به این دکتر بگو تو هم مثل من مردی می فهمی، آدم وقتی تو خیابون یا قطار چشمش به یک جفت پای خوشگل زن میافته و حالی به حالی میشه، از بعد از تصادف دیگه نمیشه.

یک بارهم در یکی از این جلسات آزمایش کتبی با مرد قوی هیکلی در اتاق تنها بودم. آقا کلافه شده بود و یکنفس نق میزد که از کار و زندگی باز ماندم، با این مزخرفات وقت ما رو میگیرن.(در حالیکه از همان شرکت بیمه خسارت بیکاری می گرفت) تکرار سئوال خودکشی بیشتر کلافه اش کرد و عصبانی شد، از جا در رفت و گفت، خانوم احترامت جای خود ولی اگه یدفه دیگه از من اینو بپرسی خودمو و خودتو از این پنجره پرت می کنم پایین …. ما در طبقه یازدهم یک عمارت بودیم.

یک بارهم با خانمی در اتاق انتظار یک متخصص نشسته بودم، خودم رو معرفی کردم، خانم بسیار هیجان زده شد و برایش خیلی جالب بود که من هم از انگلیسی به فارسی و هم از فارسی به انگلیسی ترجمه می کنم، آنچنان حرفه من برایش مهم و عجیب جلوه کرده بود که پرسید شما هم از اونور، هم از اینور ترجمه می کنی؟ گفتم بله. با هیجان پرسید خانم فال قهوه ام می گیری؟