نوشته ی پاتریک کاکبورن*

 

 

روز ۱۶ ژوئن سال‌ جاری، نیروهای شبه ‌نظامی کُرد در سایه بمباران‌های هوایی آمریکا و متحدان‌اش، موفق شدند شهر تل ابیض در شمال سوریه، نزدیکی مرز ترکیه را آزاد کنند. بی تردید، سقوط این شهر ضربه‌ی مهلکی است بر خلافت اسلامی. با سقوط این شهر، گذرگاه مرزی رُقه پایتخت غیررسمی خلافت اسلامی (در سوریه) با ترکیه و از آن‌جا با سایر کشورهای دنیا قطع شده است. از همین گذرگاه مرزی تاکنون هزاران نیروی انتحاری به خلافت اسلامی پیوسته‌اند. اکنون این گذرگاه محل فرار هزاران عرب و ترکمنی است که از ترس نیروهای کُرد به ترکیه می‌گریزند. برای رسیدن به مأمنی امن، حتا کودکان پناهجو هم باید از دو لایه سیم خاردار عبور کنند تا در صورت سلامت ماندن به حفره‌های غار مانندی که آنان را به خاک ترکیه می‌رساند وارد شوند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، غرب را متهم به حمایت از تروریست‌های کُرد سوریه کرده است. چنین به نظر می‌آید که خلافت اسلامی تنها ۱۵۰ نیروی مسلح در شهر تل ابیض داشته است. نیروهای کُرد شهر را از سه جهت در محاصره خود دارند که همین موجب شده که تقویت نیروهای خلافت اسلام ناممکن باشد.

این برتری از جدیدترین پیروزی‌های کردها با حمایت بمباران هوایی آمریکایی‌هایی است که در اثنای «جنگ بین جنگ» رخ داده است: جنگ بین جنگاوران خلافت اسلامی و پیشمرگه‌های حزب دموکراتیک خلق. حزب دموکراتیک خلق کردستان اکنون در نوار مرزی مستقر شده و اعمال حاکمیت می‌کند.

در ماه می، زمانی که در پانزده مایلی شهر تل ابیض بودم، دختران جنگاور کُرد محافظه‌کارانه از احتمال حمله در آینده‌ی نزدیک سخن می‌گفتند. نوژان، یکی از سلحشوران زن کُرد که ۲۷ سال دارد، می‌گوید: داعشی‌ها مدام به سوی غرب تل ابیض پیشروی می‌کنند. در مبارزه با نیروهای داعش تعداد زیادی پیشمرگه کُرد کشته یا زخمی شده‌اند. در شهر ال قمیشلی پایتخت بالفعل کردهای سوریه با سهونوک دیبو، مشاور صالح مسلم و آسیا عبدالله رهبر حزب دموکراتیک خلق که تأیید کرد هدف بعدی شهر تل ابیض است صحبت کردم: “امیدوارم به زودی تل ابیض آزاد شود”. بارها تأکید کرد که در مبارزه با جنگاوران داعش، تنها پیشمرگه‌های حزب دموکراتیک خلق شرکت ندارند؛ اما نیروهای شبه نظامی مخالف بشار اسد هم با آنها همکاری داشته‌اند. بدیهی است که اگر این گفته بخشی از تبلیغ به سود شبه‌نظامیان مخالف اسد باشد، حیرت برانگیز است، چرا که نشان و معنای دیگر این سخن آن است که دلاوری نیروهای کُرد را به نفع هجوم هوایی آمریکا کم رنگ‌‌تر کند. با اصرار فراوان می‌خواستم بدانم که چه تعداد از هوادران کُرد در مبارزه با داعش در خط مقدم حضور دارند؛ چون کسی از آنان را به چشم نمی‌دیدیم. به همین خاطر هم به طور صریح و روشن پرسیدم: “تعداد آنان آیا می‌تواند فضای اتاقی که اکنون در آن نشسته‌ایم را پر کند”؟ دیبو سرانجام و شاید از سر ناگزیری گفت: “دو اتاق”. cockburn

به‌رغم انکار روشن حزب دموکراتیک خلق، جنگ و درگیری در منطقه‌ی شمال شرقی سوریه ماهیت قومی دارد. کردها، عرب‌های سنی را به اتهام حمایت، هواداری و همکاری با خلافت اسلامی از منطقه رانده‌اند. آنها که فرار را بر قرار ترجیح داده‌اند در زمره‌ی دشمنان به حساب می‌‌آیند و آنانی که مانده‌اند، چرخ پنجم دشمن که در انتظارند تا لحظه‌ی موعود فرا رسد و دست به شورش بزنند. کردها می‌گویند نزدیک به بیست‌هزار سال نسل اندر نسل پیرامون منطقه‌ی تل ابیض زندگی کرده‌اند. در حالی که از اسکان عرب‌ها در منطقه زمان زیادی نمی‌گذرد؛ اینان بر اساس برنامه‌ی حزب بعث وارد منطقه شده‌اند و هدف‌شان هم ضمن تحکیم حزب بعث، ایجاد کمربندی برای این حزب در حاشیه مرزها بوده است. عرب‌هایی که مجبور به ترک خانه و کاشانه‌شان شده‌اند، به نوبه‌ی خود شکوه می‌کنند که کردها به آنها می‌گویند: “به خانه‌تان در بیابان‌های بی آب و علف برگردید”.

باز پس گیری تل ابیض برای دو میلیون و دویست هزار کرد ساکن سوریه که ده درصد جمعیت این کشور را شامل می‌شود، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ چرا که با این پیروزی کردها می‌توانند با دو منطقه از سه منطقه‌ی محاصره شده‌شان ارتباط برقرار کنند. این منطقه که روژان نام دارد موسوم شده به کردستان غربی. یکی از بزرگترین مناطق محاصره شده را کردها کانتون نام داده‌اند که جزیره‌ای است محصور بین دجله و فرات؛ از یک سو به عراق و از سوی دیگر هم به ترکیه وصل می‌شود. یکی از شهرهای اصلی این منطقه قامیشلی است که انگار از محدوده‌ی جنگ و ستیز دور مانده است. این منطقه حاصلخیز است و از نظر گندم و نفت خودکفا. اگرچه اکنون از چاه‌های نفت کمتر استفاده می‌شود. در گذرگاه غربی، کانتون قرار دارد که شهر ویران شده‌ی کوبانی را زیر سایه خویش دارد. شهری که به‌رغم چهار ماه و نیم در محاصره‌ی جنگاوران خلافت اسلامی  بودن، سرانجام با بمباران‌های بی امان نیروهای ائتلاف و پایداری و مقاومت رزمندگان کرد، تن به تسلیم نداد و نیروهای خلافت اسلامی در ژانویه ۲۰۱۵ با دادن بیش از هزار کشته ناگزیر به ترک منطقه شدند. آزادی کوبانی را مردم مدیون بمباران‌های نیروهای ائتلاف و مقاومت سنگین واحد زرهی حزب دموکراتیک خلق هستند. با بازپس گیری کوبانی، اکنون کردها حاشیه مرزی ای به طول ۲۵۰ مایل در حاشیه خط مقدم مرز ترکیه را در اختیار دارند. این پیروزی موجب هراس و ترس آنکارا شده است.

سقوط تل ابیض مهم بوده است، اما هنوز هم تنها یک فصل از ماجرای پیچیده‌ی جنگ در عراق و سوریه حل شده؛ چرا که انگار پیروزی در جنگ نمی‌تواند صلح نهایی را به ارمغان بیاورد. برخی معتقدند که سی سال چالش شرایط را چنان مبهم و تیره کرده است که حتا پیروزی در جنگ هم صلح را نزدیک نمی‌کند. دشواری‌های داخلی کشورهای سوریه و عراق در دوران معاصر، این‌همانی دارد با موقعیت اروپای مرکزی در قرن هفدهم.. در این ماجرا بازیگران زیادی؛ داخلی و خارجی نقش دارند. بازیگرانی که شکست را بر نمی‌تابند و برای پیروز شدن دست به هر کاری می‌زنند. در قامیشلی، سهانوک دیبو برایم نقل کرد که: “توازن قدرت در سوریه به سرعت می‌تواند تغییر کند؛ اگر هر یک از کشورهای درگیر موضع خود را عوض کنند، توازن قوا به زودی به هم می‌ریزد”. سال پیش که آمریکا با حمله‌های هوایی از نیروهای حزب دموکراتیک خلق در کوبانی حمایت کرد، شاهد چنین تغییری بودیم. بنابراین هر آن ممکن است باز هم چنین تغییری را تجربه کنیم که عواقب وخیمی برای کردها خواهد داشت. اگر نیروهای نظامی ترکیه به بهانه‌ی ایجاد منطقه‌ی حائل در نوار مرزی تحت  کنترل کردها وارد خاک سوریه شود، چنین اتفاق نامیمونی رخ خواهد داد. (اتفاقی که در حال شکل‌گیری است و در خبرها آمده است که نیروهای نظامی ترکیه برای وارد شدن به سوریه، آرایش نظامی خود را در مرز سازماندهی می‌کنند. مترجم)

باوجود اصرار و پافشاری حزب دموکراتیک خلق که برنامه‌ی آنها فراتر از یک حزب ناسیونالیسم است، فرقه‌گرایی و وفاداری ملی‌گرایانه قلب تپنده‌ی درگیری‌های داخلی سوریه و عراق است. بدیهی است که هر موضوع دیگری هم می‌تواند سبب این جنگ‌افروزی‌ها باشد. سقوط دولت‌ها و ناتوانی‌شان در برقراری نظم، سبب اختلاف بیشتر بین عرب‌ها و کردها، شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی و سرانجام سکولار و مذهبی شده است. اکنون که انگار دو کشور سوریه و عراق در جنگ داخلی همیشگی اسیر شده‌اند، این تفاوت‌ها ضمن نمود بیشتر، چنین می‌نماید که هماره چنین خشونت‌هایی وجود داشته، اما پنهان مانده بوده‌اند. از مرزهای ایران تا کرانه‌های مدیترانه شهرهایی ساخته شده‌اند که برآمد فرار مردم غیرنظامی از خانه و کاشانه خویش است و سکنا گزیدن در منطقه‌ی دیگری. اکنون، خشونت خلافت اسلامی بیش از دولت‌های پیشین است؛ کشتار مسلمانان شیعه چنان با خشونت رخ می‌دهد که انگار دشمنی آنان ریشه در تاریخ اسلام دارد. کشتار و خشونت علیه ایزدی‌ها یا هر نیرویی که با آنها همراه نباشد، چنان شدید است که روی همه‌ی دیکتاتورهای تاریخ را سفید کرده‌اند.

اما جبهه‌ی النصرت متحد القاعده و شاخه‌ی نظامی آن که از سوی عربستان‌سعودی، ترکیه و قطر حمایت می شود، دیگر نیرویی پنهان و چریکی نیست. اخیرن در دهکده‌هایی که دروزی‌های مسیحی زندگی می‌کنند، با خشونت مردم را وادار به تغییر دین کرده‌اند و پذیرش اسلام. دهم ژوئن امسال بیش از بیست دروزی که حاضر به تغییر دین نشدند، در روستایی اعدام شدند. در همین حال، دولت سوریه هم با بمب‌های بشکه‌ای و استفاده از هر نوع مهمات دیگر، بدون توجه به حقوق غیرنظامی‌ها، هر منطقه‌ای که ذره‌ای مقاومت کنند، مورد حمله شدید قرار می‌دهد. بسیاری از حومه‌ی دمشق که در اختیار شورشیان بوده‌اند، اکنون تبدیل به خرابه‌ شده‌اند. این مناطق شبیه هامبورگ و درسدن آلمان در سال ۱۹۴۵ هستند.

سوء‌ظن جمعی و تنفر بیش از اندازه چنان است که امکان نتیجه معکوس دادن مبارزات برای آزادی ناممکن نیست. در ماه می از منطقه‌ی کوهستانی عبدالعزیز که پوشیده از درخت است گزارشی تهیه می‌کردم که مبارزان حزب دموکراتیک خلق موفق به بازپس‌گیری شهرکی به نام هاساکا شده بودند. از ژنرال گرازان که فرماندهی نیروهای کرد را به عهده داشت پرسیدم که در منطقه‌ی کوهستانی با چه دشواری‌هایی مواجه بوده‌اند. در پاسخ می‌گوید: دو نوع مشکل پیشروی ما را دشوار می‌ساخت؛ یکی کوهستانی بودن منطقه و دیگری عرب بودن ساکنان منطقه که از نیروهای خلافت اسلامی حمایت می‌کردند. او فکر نمی‌کند که بسیاری از روستایی‌ها که ترک دیار کرده‌اند به زودی به خانه خود بازگردند که شاید پیش‌بینی درستی نباشد. چرا که همان روز که از خط مقدم به پایگاه‌ در پشت جبهه بازمی‌گشتیم، شاهد عرب‌هایی بودیم که کوله‌بار بر دوش به سوی خانه‌هاشان بازمی‌گشتند. آنها با شور و شوق اغراق‌آمیزی برای ماشین‌های ما دست تکان می‌دادند. انگار در گرداب سردرگمی اسیر بودند و نمی‌دانستند که باید برای پیروزی چه گروهی شادی کنند؛ کردها یا عرب‌ها.

اعضای داعش در سوریه

اعضای داعش در سوریه

بسیاری از مردان عراقی و سوری در دو دهه‌ی اخیر کاری مگر جنگاوری نکرده‌اند. یکی از این مردان، فرج (نام مستعار) است. او ۲۴ سال دارد و جزء جنگاوران خلافت اسلامی است. وی در شهر تل ابیض در انتظار آخرین هجوم داعش بود که نیروهای حزب دموکراتیک خلق راه‌های ورودی به این شهر را بستند. یکی از دوستان کرد در گفتگویی با فرج چنان از سقوط شهر و کشته شدن هم‌رزمان سخن می‌گفت که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. شاید دلیل این همه خونسردی این باشد که به‌رغم داشتن مدرک کارشناسی مهندسی از دانشگاه، طی چهار سال اخیر کاری مگر جنگیدن نداشته. فرج از او می‌پرسد؛ اگر گذرگاه مرزی ترکیه را از دست بدهند، چه می‌شود؟ در پاسخ می‌گوید: “فکر می‌کنم که نیروهای خلافت اسلامی از مرزهای باز عراق استفاده می‌کنند. همین موضوع سبب قوی‌تر شدن آنان در مبارزه با ما می‌شود. شاید در حوزه‌هایی مبارزان ما پیروز شوند، اما در مجموع آنها با داشتن استراتژی ویژه و از پیش تعیین شده برنده‌ی نهایی جنگ خواهند بود”. در مورد بمباران‌های هوایی نیروهای اتئلاف هم می‌گوید: “فکر نمی‌کنم که حمله‌های هوایی بدون پشتیبانی زرهی و پیاده‌نظام روی زمین امکان موفقیت داشته باشند. به همین خاطر برنده‌ی نهایی خلافت اسلامی است”.

شاید حق با او باشد. هفده می سال جاری خلافت اسلامی موفق به تسخیر شهر رمادی، مرکز استان انبار شد که تنها هفتاد مایل با بغداد فاصله دارد و کمی بعدتر، شهر پالمیرا که مرکز رفت‌ و آمد به شرق دمشق است را تصرف کردند. گویا دوران ضعف و ناتوانی نیروهای خلافت اسلامی به پایان رسیده، دورانی که جهان با شادی در اندیشه فروپاشی آنها برای همیشه بود، اما پیروزی‌های اخیر نیروهای خلافت اسلامی لبخند شادی پس از حمله‌های هوایی آمریکا و فشارهای اقتصادی ناشی از دولت‌های منطقه را بر لب‌هاشان خشکاند تا در اندیشه‌ای دیگر و طرحی دیگر باشند.

هیچ نشانی که نمایانگر ضعیف‌تر شدن نیروهای خلافت اسلامی ـ از ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ که ابوبکر البغدادی در موصل اعلام خلافت کرد تا امروز ـ باشد، وجود ندارد. سقوط تکریت در اول ماه آوریل سال جاری؛ پس از یک‌ ماه هجوم ارتش عراق و شبه‌نظامیان شیعه با حمایت‌های هوایی آمریکا، نشان داد که نیروهای خلافت اسلامی، به‌رغم فشارهای همه‌جانبه توان ایستادگی و مقاومت و حتا پیروزی دارند. این در حالی است که سخنگوی پنتاگون از بازپس‌گیری موصل سخن می‌گوید و نخست‌وزیر عراق از مبارزه بعدی برای بازپس‌گیری استان انبار خبر می‌دهد. اما شاهد بودیم که آنچه رخ داد خلاف ادعاهای آمریکا و عراق بود: درواقع، حمله ارتش عراق زمانی شروع شد که برق آتش گلوله‌های خلافت اسلامی بر آنها می‌بارید و گویا پاتک آنها پیش از تک ارتش عراق زمین‌گیرشان کرد و حتا واحد ویژه‌ی امنیتی ارتش عراق هم سقوط کرد و شهر رمادی به تسخیر رزمندگان خلافت اسلامی در آمد.

از نقطه نظر دولت بغداد و حامیان‌اش در آمریکا و اروپا، تصویر عمومی از عملیات نظامی، تیره و تار است. بخشی از این تیره‌روزی، برآمد ناکام بودن دولت در بازسازی و سازمان‌دهی دوباره‌ی ارتش عراق است که خودباوری خویش را پس از شکست‌های پی‌درپی سال پیش و از دست دادن بخش‌های تحت کنترل خود در شمال و غرب، از دست داده و هنوز به خویش‌باوری نرسیده است. به گفته‌ی یکی از افسران ارشد امنیتی عراق، کشوری که روزگاری ۳۶۰ هزار نیرو در اختیار داشت، اکنون برای بسیج و تأمین ده تا دوازده هزار نیروی خود با مشکلات زیادی روبرو است. یکی از واحدهای پر قدرت ارتش عراق که به واحد طلایی موسوم بود و نیروهای سوات که وابسته است به وزارت کشور؛ شهره است که در عملیات مانند برق عمل می‌کردند و به همین خاطر هم به نیروهای آتش معروف بودند. این نیروها هم پس از گذار از بحران‌های جور و واجور و از دست دادن شمار زیادی از سربازان‌شان، نه تنها ناامیدی که ضعف و خستگی مفرط حاصل از عملیات منتهی شده به شکست، امکان عملیات جدید را از آنها ربوده است. بنابراین دولت عراق باید به تنها نیرویی که هنوز میل به مبارزه دارد تکیه کند که شبه‌نظامیان شیعه هستند؛ این نیروها هم سرکردگی‌اش در دست ایران است.

پس از تهاجم بی‌امان هوایی نیروهای آمریکایی به جنگاوران خلافت اسلامی  و واداشتن‌شان به عقب نشینی از منطقه‌ی کوبانی، آن‌ها راهی مگر تغییر تاکتیک خود نداشتند. اکنون خلافت اسلامی  به راحتی سرزمین‌هایی که حفظ و نگهداری‌شان به سادگی ممکن نباشد را رها کرده و مواضع خود را در حوزه‌های دیگری مستحکم می‌کند. به این ترتیب توانسته‌اند پیش از وارد شدن به تک و پاتک‌های بی‌نتیجه، در مناطق دیگری قلمرو خویش را ثبات ببخشند. این رویکرد جدید به این معنا است که اگر در منطقه‌ای شرایط را مناسب بدانند، تا آخرین گلوله مبارزه می‌کنند و اگر موقعیت کامیابی نباشد، به راحتی و به عنوان تاکتیک، منطقه را ترک می‌کنند تا در فرصتی دیگر که امکان تسخیر آن فراهم شود. خلافت اسلامی  توانسته است گذرگاه‌های بسیاری را در پس فراز و فرودهای فراوان خویش در خط مقدم با عراق ایجاد کند؛ خط مقدم در ناحیه کردستان عراق بیش از ششصد مایل است. از همین گذرگاه‌ها حمله‌های زیادی به نیروهای کرد و ارتش عراق شده است. اگرچه بیشتر آنها ناموفق بوده، اما دشمن را هماره در این منطقه گرفتار می‌کند که نمی‌دانند هجوم اصلی و سرنوشت‌ساز کی و کجا رخ خواهد داد. از نیروهای داوطلب خارجی، اغلب به عنوان گوشت دم توپ استفاده می‌شود. باوجود باور به بهشت برای شهیدان، خلافت اسلامی اکنون بیشتر در فکر زنده نگه داشتن جنگاوران بومی عراقی و سوری است. شمار جنگاوران محلی در سوریه و عراق به سرعت رو به افزایش است. دلیل افزایش هم این است که در هر منطقه‌ای که به دست نیروهای خلافت اسلامی می‌افتد، همه‌ی جوانان بالای شانزده سال، مشمول سربازی می‌شوند و باید به جمع جنگاوران بپیوندند. قلمرو تحت کنترل خلافت اسلامی، اکنون بیش از مساحت بریتانیا و جمعیت آن شش میلیون نفر است. سربازگیری در سال جاری بسیار ساده‌تر از سال‌های پیش رخ داده است؛ به همین خاطر هم توان مبارزه هم‌زمان در چند جبهه؛ از حومه بغداد تا شهرک‌های اطراف دمشق، برای خلافت اسلامی ممکن شده است.

فرج توضیح نمی‌دهد که آیا انتظار دارد  تا حمله نهایی به تل ابیض زنده بماند یا نه. از سوی دیگر، گاه جنگاوران باتجربه‌ی خلافت اسلامی در آخرین لحظه میدان را خالی می‌کنند. ولی چرایی پیوستن فرج به خلافت اسلامی و وفاداری به آنها، می‌تواند درسی باشد برای دیگران؛ بسیاری از سوری‌ها و عراقی‌های تحصیل‌کرده با وجود مناسبات بربری، ظلم و ستم بی‌اندازه، کشتار بی‌مهابا، جهان‌بینی شگفت‌انگیز و حتا شکست موقتی به خلافت اسلامی پیوسته‌اند. فرج در ادامه می‌گوید: “اگر شکست هم بخوریم بر این باورم که حق با ما بوده؛ چرا که دو دولت عراق و سوریه از یک طرف و نیروهای مخالف آنها از سوی دیگر، ما را نادیده انگاشتند و در حرف و عمل به هیچ‌مان گرفتند. حق با ما است چون کسانی مانند من برای زن و پول نجنگیدیم؛ من برای حیثیت از دست رفته‌ام می‌جنگم و برای به حساب آمدن‌ام مبارزه می‌کنم”.

تا سال پیش نیروهای مسلح جبهه النصرت استحکام داشت و با قدرت در منطقه‌ی کردها مبارزه می‌کرد، اما به تدریج از یک سو تحت فشار نیروهای خلافت اسلامی و از سوی دیگر تحت فشار نیروهای کرد قرار گرفت و به ناگزیر پایگاه‌های خود را از دست داد. فرج و بسیاری از افراد خانواده‌ی او در سال ۲۰۱۱، پس از شروع مبارزات مردم علیه بشار اسد، به جبهه النصرت پیوستند. او می‌گوید: “در آغاز در آرزوی انقلابی بودیم که آزادی را برای ما به ارمغان بیاورد، اما شوربختانه این جنبش مردمی به دلیل سازماندهی نادرست یا بهتر بگویم به خاطر نداشتن سازماندهی و فریب‌کاری کشورهای همسایه مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس، انقلاب به جهاد اسلامی تبدیل شد”. وی در ادامه می‌گوید: “برای مبارزه با رژیم اسد، شورشیان راهی مگر پیوستن به جنبش‌های مذهبی که بیشتر آنها محافظه‌کاران بخش شرق سوریه بودند، نداشتند. انگیزه دیگر مبارزه و پیوستن به جنبش‌های تندروی مذهبی، انتقام بود؛ انتقام سال‌های متمادی ظلم، جور و ستم. انتقام از بی‌عدالتی که در چهل سال گذشته نه تنها جسم که جان‌مان را هم در امان نگذاشته و در روحیه تضعیف شده‌مان خلیده است.

در ژوئیه ۲۰۱۲، نیروهای ارتش سوریه برای تقویت پایگاه‌های نامعینی از سه استان منطقه‌ی کردنشین عقب‌نشینی کردند. می‌شود گمانه‌زنی کرد که این اقدام رژیم، کارکرد نمادین داشت که نشان دهد در گوشه‌گوشه‌ی خاک سوریه نیروی نظامی دارد و هر حرکتی را می‌تواند در نطفه خفه کند. این اقدام نمادین در شرایطی انجام می‌شد که در برخی از مناطق، کنترل از نیروهای اسد گرفته شده بود. فرج می‌گوید: “آن‌گاه که مبارزان کرد قلمرو تحت کنترل ارتش سوریه را تسخیر کردند، ما بدون هیچ سودی از انقلاب عقب‌نشینی کردیم”. او می‌افزاید: “علت عقب‌نشینی ما این بود که ظلم و ستم آنها دست کمی از نیروهای ارتش سوری نداشت”. ما به عنوان نیروهای جبهه النصرت مجبور به عقب‌نشینی شدیم و شکست از کردها را پذیرفتیم. خلافت اسلامی، پس از آن وارد روستای محل زندگی فرج می‌شود و به نیروهای النصرت اعلام می‌کنند؛ یا ماندن و در کنار ما جنگیدن را انتخاب کنید یا از اینجا بروید. فرج یکی از پنج نفری بود ـ دو نفر از اهالی روستا و دو نفر هم اهل تونس ـ که پذیرفت به نیروهای خلافت اسلامی بپیوندد. در فوریه سال جاری، نیروهای کرد با حمایت حمله‌های هوایی وارد روستا شدند. ورود آنها مقارن بود با زمانی که او برای انجام مأموریتی به رُقه فرستاده شده بود و چهار نفر دیگر همان‌جا می‌جنگیدند. آنها چهار ساعت مقاومت کردند و سرانجام در برابر سی مبارز کرد شکست خوردند و تونسی‌ها کشته شدند و دو نفر محلی هم از منطقه گریختند. فرج پس از بازگشت از رُقه، با روستاییانی که از پیش می‌شناخت تماس گرفت تا توجه آنها را برای همکاری با خلافت اسلامی جلب کند. map-isis

فرج در ادامه می‌گوید: “در روستا تعداد زیادی جنگاور خارجی اهل انگلیس، ترکیه و فرانسه دیدم که بسیاری از آنها زبان عربی را به خوبی آموخته بودند. البته برایم شگفت‌انگیز هم نبود. خیلی از رزمندگان کشورهای حوزه خلیج فارس، اروپا و استرالیا را می‌شناسم که برای شهرت، زن، پول و اسلحه می‌جنگند”. او می‌گوید: زمانی که از برخی رزمندگان اروپایی می‌پرسیدم چرا در کنار نیروهای خلافت اسلامی در جنگ هستند، پاسخ می‌شنیدم که؛ زندگی ما در اروپا تباه می‌شود و برخی هم می‌گفتند؛ زندگی برای ما یک‌نواخت و خسته‌کننده شده بود. بسیاری از آنها هم کامیابی معنوی را در اسلام یافته بودند. اما به باور فرج، اینان تازه به دین اسلام گرویده‌اند و زیاد در مورد اسلام و آداب و رسوم منطقه نمی‌دانند. چنانچه او می‌گوید، بیشتر جنگاوران خارجی برای عملیات انتحاری و تبلیغات استفاده می‌شدند و مبارزان محلی برای جنگ با نیروهای کرد، بشار و عراقی.

سیاست خلافت اسلامی در قلمرو خویش چه در عراق و چه در سوریه، همین است. هرگز مشخص نیست که چه تعداد جنگاور خارجی در عملیات زمینی و زرهی حضور دارند. این در حالی است که فرماندهان نیروهای کرد، سوری و عراقی در رسانه‌ها اعلام می‌کنند که نیروهای مقابل آنها بیشتر خارجی‌ها هستند و تا بن دندان مسلح. نیروهایی که توسط اروپایی‌ها یا کشورهای اسلامی تجهیز می‌شوند. این ادعاها زمانی مطرح و به طور رسمی هم در رسانه‌های جهان منتشر شد که نیروهای پیشمرگه کرد عراق در اوت سال پیش مغلوب جنگاوران خلافت اسلامی شده بودند. اما در گفتگوی من با مسیحیان و ایزدی‌ها که فرار مهاجمان خودی را پیش از حمله مشاهده کرده بودند، برایم گفتند که جنگاوران خلافت اسلامی قریب به اتفاق‌شان عراقی بودند و در اتومبیل‌های چندان تجهیز نشده‌ی نظامی حرکت می‌کردند. بدیهی است که برخی از قسمت‌های جبهه را رزمندگان خارجی خلافت اسلامی در دست دارند. در کوه‌های عبدالعزیز، پیشمرگه‌های کرد یک کامپیوتر لپ‌تاپ را به من نشان دادند که در یکی از پایگاه‌های خلافت اسلامی  به دست آورده بودند: در آن با نثری شسته و رفته، مطالبی به دو زبان عربی و روسی بود و نقشه مکانی که با اشاره پیکانی ادوات و ابزار خانه را به دو زبان نشان می‌داد. در این معنا می‌توان گمانه‌زنی کرد که این کامپیوتر از آن نیروهای آسیای مرکزی یا قفقاز بوده است که در خدمت خلافت اسلامی هستند.

آنچه در مورد زندگی فرج قابل توجه می‌باشد این است که او نه یک فراری است و نه یک مُبلّغ. او یکی از هزاران نفری است که از ظلم و جور رژیم اسد به تنگ آمده و به نیروهایی پیوسته که با انقلاب به آزادی و حرمت انسانی برسد. او در مورد یکی از فرماندهان خود که کرد عراقی است تعریف می‌کند: روزی از عباس ال کردستانی که در جنگ کشته شد پرسیدم چرا به نیروهای خلافت اسلامی پیوسته است؟ او پاسخ می‌دهد: چهار سال بدون هیچ محاکمه‌ای در زندان دولت کردستان عراق بودم. در آنجا هم مانند زندان‌های صدام شاهد شکنجه بودم و فساد و رشوه‌خواری. بنابراین به محض آزادی، در پی یافتن نهادی بودم که مرا مسلح کند تا بتوانم از کردها انتقام بگیرم. فرج با اشک بر چهره می‌گوید: درد او درد مشترک بسیاری از ما جنگاورانی است که در خدمت خلافت اسلامی هستیم. در واقع مبارزه‌ی ما واکنشی است به بی‌عدالتی و ظلم و ستمی که از دوران صدام و اسد (پدر و پسر) می‌شناختیم. بنابراین باور کنید، خلافت اسلامی بهترین گزینه برای همه‌ی کسانی است که در خاورمیانه زندگی می‌کنند و از رژیم‌های خود ناراضی‌اند.

سقوط تل ابیض توسط نیروهای کُرد می‌تواند به موج جدیدی از گمانه‌زنی‌ها در مورد کاهش قدرت خلافت اسلامی در منطقه دامن بزند، اما مانند بسیاری دیگر از مبارزانی که در سوریه و عراق تن به شکست داده‌اند، خلافت اسلامی هم سرانجام روزی فرو خواهد پاشید. سبک مبارزه‌ی چریکی و جنگ‌های منظم و نامنظم، به دست گرفتن یا از دست دادن شهر یا منطقه‌ای را در ذات خود دارد. بنابراین شعار اکنون خلافت اسلامی که: “خلافت اسلامی بقا دارد و توسعه می‌یابد” حقیقتی است انکار ناپذیر.

 

Patrick Cockburn*

منبع: نشریه نقد کتاب لندن، ۱۹ ژوئن ۲۰۱۵

 

* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اروپا است.

Abbasshokri @gmail.com