محمد رحیمیان

این نوشته ای است از مادری معلم که برای سرطان پسرش رایان مدت ۳ ماه مرخصی گرفت و در بیمارستان کنار فرزندش ماند. او می گوید روزی با همسرم برای گرفتن داروهای رایان به داروخانه مراجعه کردیم. من مشغول گرفتن بطری آب بودم که صدای بلند همسرم را شنیدم. او داد زد چه می گویید؟ یکی از داروهای رایان ۳۹۴۲ دلار بود و ما برای ۴ ماه به آن دارو نیاز داشتیم و این مبلغی معادل ۱۶ هزار دلار می شد. او در گوشه ای دیگر می نویسد در این زمانها یکی از والدین کارش را ترک می کند و معمولا این مادر است که شغلش را کنار گذاشته و نفر بعدی به تنهایی قادر به پرداخت هزینه ها نیست. در این خانواده از آنجا که باید برای پارکینگ بیمارستان هم مبلغی پرداخت می کردند آنها به ناچار نوبتی کنار فرزندشان می ماندند. در مرحله نخست، خانواده فقط به سلامت فرزندش و زنده ماندن او می اندیشد، اما به تدریج متوجه وخامت اوضاع می شوند. این مادر می نویسد: مجبور شدم خانه خود را برای فروش بگذارم و حتی برای هزینه های رفت و آمد به بیمارستان از دوستان و اقوام قرض گرفتم. امروز رایان ۱۹ سال دارد. او دوره درمانی خودش را در سال ۲۰۰۷ به پایان رساند و در حال حاضر مشغول تحصیل در رشته حقوق است و احتمال بازگشت بیماری اش در ۱۰ سال آینده ۵۰ درصد است. این در حالی است که او می توانست از بدو تولد بیمه ای در این خصوص داشته باشد.

 مادر دیگری نوشته: پسرم سفیدپوست با موهایی بلوند بود، پس هرگز متوجه پریدگی رنگ او نشدم. او به سرعت قدکشید و در ناحیه گردنش توموری رشد کرد که به نظر مورد مهمی به نظر نمی رسید. زمانی که پزشک به ما گفت “روکاوینا” سرطان دارد کاملا بی حس شده بودم. این یکی از بدترین کابوس های پدر و مادر می تواند باشد. در آن لحظه فکر کردم این یک جمله خشک و پایانی است.

او می نویسد همه چیز در طی کمتر از یک ماه تغییر کرد. کار و پول و خانه مان رفت و مبلغی مقروض شدیم.

این نوشته ها از سوی سازمان حمایت از بیماران سرطانی منتشر شده و نمایانگر تنها گوشه ای از وضعیت خانواده هایی است که با بیماری های صعب العلاج روبرو هستند.

زمان برخورد با مواردی اینگونه، برای هر یک از ما می تواند حتی امروز باشد. متاسفانه همیشه به گونه ای زندگی می کنیم که برای آن پایانی نزدیک و یا همراه با بیماری متصور نیستیم. برای دردهای دیگران و از دست دادن عزیزی محزون می شویم، اما واقعیت این است که شاید بد نباشد به حال خودمان که بدون پوشش به استقبال فردا می رویم هم کمی غمگین شویم. اگر قرار است دیگران را دوست بداریم مگر نه اینکه ابتدا باید عاشق خودمان باشیم؟ به عنوان یک خواننده، چقدر خودتان را دوست دارید؟ اگر همین امروز بشنوید مبتلا به بیماری سختی شده اید برای مراقبت و درمان جسم نازنینتان چه پشتوانه ای دارید؟ آیا نزدیکانتان مثلا فرزندتان که بیش از همه به شما نزدیک است توان پرداخت هزینه های شما را دارد؟ به عنوان آخرین کلام از قلم زنی که با سرطان سینه دست و پنجه نرم می کند می نویسیم: روزی برای غمها، بیماری ها و مرگ دیگران، دلم می گرفت و اشک می ریختم. ای کاش آن روزها یک بار هم برای آینده خودم اندوهگین می شدم شاید برای امروزم داستانی دیگر می نوشتم.

 

شرکت Insufin به منظور بالا بردن فرهنگ بیمه در جامعه، با طرح سئوال جوایزی را تقدیم خوانندگان عزیز می نماید. لطفا پاسخ خود را به آدرس info@insufin.com ایمیل فرمایید.

سئوال هفته:  بیمه بیماری های سخت، چند بیماری را تحت پوشش قرار می دهد؟

جایزه: DVD آموزشی بیمه های فردی، برای تمام سنین.

 

* محمد رحیمیان عضو انجمن  رسمی مشاورین متخصص بیمه و امور مالی کانادا است.

www.insufin.com