از سکوت یک زن زندانی سیاسی که با شکیبایی بیش از ۵ سال است زندان را تحمل می کند، و از رسانه ای شدن ستمی که بر او رفته است پرهیز دارد، سوءاستفاده شده و در شرایطی که برخی زندانیان مرتبط با رویدادهای سال ۱۳۸۸ را دو سه ماه پیش از پایان دوران محکومیت آزاد کرده اند، بهاره هدایت را همچنان در زندان نگاه داشته اند. این گونه بی اعتنایی نسبت به زنی فرهیخته که علاقه ای نداشته تا از خود در جای یک قربانی زیاده سخن بگوید، نشانه ای است بر این که سیاست های امنیتی جمهوری اسلامی ایران، بر هر آن کس که نتواند یا نخواهد صدای مظلومانه خود را به گوش جهانیان برساند، بیشتر سخت می گیرد. درس عبرتی است برای همه کسانی که در برابر سیاست های امنیتی حکومت، سکوت را ترجیح می دهند.

پرهیز بهاره از رسانه ای شدن و انتشار ظلمی که بر او  رفته است، نشانه ای است از مناعت طبع، نه ترس و تسلیم. در یک نظام فرسوده امنیتی، این صفات اساسا فهمیده نمی شود. بهاره هنگامی که به حوزه فعالیت های اجتماعی و نقد سیاسی در مجموعه جنبش زنان و جنبش دانشجویی وارد شد، خطر را می شناخت. پیش از سال ۱۳۸۸ که یک مبداء مهم تاریخی در تحولات آتی ایران است، از بند ۲۰۹ زندان اوین عبور کرده بود و به سه سال حبس تعلیقی محکوم شده بود. پس از بحران ۱۳۸۸، مشمول مجازات های شدیدتری شناخته شد که دیگر تعلیقی نبود و حکم حبس تعلیقی پیشین، بر آن افزوده می شد. هرگاه از بهاره در رسانه ها خبری یافته ام، تصویری بوده از تلاش متواضعانه اش برای غبارزدائی از کتابخانه زندان و ایجاد امکانات بهتر برای زندانیان تا به کتاب دسترسی داشته باشند. بهاره طبیعت پویای خود را در زندان رها کرده تا متناسب با شرایط زندان، کاری بکند و از حرکت باز نایستد.

اینک زمانه دیگری است. نه آن که ایرانیان به ساحل نجات رسیده باشند، بلکه از آن رو که حکومت دعوی پیروزی در سیاست خارجی دارد و چون چنین است، باید و شاید از عهده اندک تحولی در سیاست داخلی برآید و درجاتی از پاسخگویی را در سیاست داخلی پذیرا بشود. یک شمه از آن اقدام به رهایی بهاره هدایت است که نظام امنیتی کشور بهتر و بیشتر از ما می داند حدود ۶ سال از زندگی این جوانه زن را بی آن که مخل منزلت و امنیت ایران شده باشد، بر باد داده است و می خواهد او را که هنوز ایستاده است، از نفس بیاندازد.

بهاره هدایت و همسرش امین احمدیان

بهاره هدایت و همسرش امین احمدیان

بهاره چگونه بهاره شد

در سال ۱۳۸۴ که روزنه هایی باز بود خبری منتشر شد:

“شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بنا به پیشنهاد دانشگاه های علامه طباطبایی، الزهرا و دانشکده امور اقتصادی با شکل گیری کمیسیون دفاع از حقوق زنان دفتر تحکیم وحدت موافقت کرد. هدف از تشکیل کمیسیون پی گیری مطالبات بخش عظیمی از جامعه دانشگاهی و پیوند بهتر جنبش دانشجویی با جنبش زنان است.”

از بهاره خواسته شد کمیسیون دفاع از حقوق زنان دفتر تحکیم وحدت را فعال کند. بهاره از بس دیده بود چگونه جوانه ها را در زندگی مدنی از ریشه می کنند، برای پذیرش دغدغه خاطر داشت. با این وصف پذیرفت و نامی شد که در سال ۱۳۸۶ از بند ۲۰۹ سر درآورد و پس از ۱۳۸۸ به حبس درازمدت و محرومیت از مرخصی محکوم شد. بهاره هنوز صلیب سنگینی را با سکوت به دوش می کشد.

دوستان بهاره را با سرنوشتی مشابه بهاره از چرخه حیات مدنی جدا کردند. تفرقه انداختند تا حکومت کنند. چون حکومت کردن با این شیوه را دشوار و غیرممکن یافتند، سوار بر صنایع هسته ای شدند و اراده کردند نظام حکومتی را از سقوط برهانند و انواع بهاره را زیر افتخارات هسته ای، له کنند تا جایی که بحث حقوق بشر در حاشیه خواسته های دولت هایی قرار بگیرد که می خواستند و می خواهند به منافع اقتصادی خود در داد و ستد با ایران سر و سامان بدهند.

اینک توانسته اند دل مشغولی پر سر و صدایی فراهم کنند تا مردم یادشان برود جوانه زنی به نام بهاره را در زندان دارند. اخبار این زندانیان بیگناه و خاموش را برده اند به حاشیه رادیو ـ تلویزیون های فارسی زبان که خبرهای حقوق بشری ایران را، مثل زایده ای بر خبرهای جدی کارمی کنند و در حالی که خروار خروار وقت و حوصله صرف مسائل هسته ای می شود، دردهای بی درمان حقوق بشری ایرانیان را مثقال مثقال طرح می کنند. وقت برای این مصیبت های انسانی به شدت تنگ شده. دست و پا بریدن دزدان خرده پا و حفظ حریم و مال و اموال دزدان حکومتی، محل مختصر نق و نوقی است در صدا و سیماهای تکثیر شده جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان. جایگاه ویژه ای ندارد. بخت یار ستمگران شده است و ایادی آنها در سراسر جهان.

جمهوری اسلامی ایران توانسته است حقوق بشر را به حاشیه اخبار جهانی براند. به ازای این پیروزی در جست و جوی تسهیلاتی است برای پذیرش آژانس های خبری خارجی. با این همه، هنوز از سایه بهاره ها می ترسد. می داند یک انرژی بزرگ و غیر قابل معامله در سراسر کشور حضوری بالقوه دارد که نمی تواند در اختناق، خود را آفتابی کند، اما هست، نمی شود انکارش کرد، نمادهایش را حبس کرده اند یا به سکوت و مماشات وادار ساخته اند، اما حضور دارند و شاید وقتی دیگر از عهده کنترل آنها برنیایند.

بهاره هدایت سهم خود را در راه بهبود وضعیت مردم پرداخته است. چرا از این زن ساکت و شکیبا آن قدر می ترسند که رهایش نمی کنند؟ پاسخ در بطن پرسش پنهان است. بهاره نمادی است از عصری که سپری شده، اما نمادی است که شور و شوق دانشجویی را همیشه و در هر شرایطی که قرارش بدهند، به جمعیت دانشجویان کشور یادآوری می کند.

 

منبع: ایران وایر