ایرانگردی
ایرانزمین، سرزمین شگفتیهاست. هر گوشه از این خاک زرخیز، سربهمهر از عجایبی اسرارآمیز است که هر کدام میتواند کشوری را به یگانهی گیتی بدل کند. یکی از چنین جواهرات کممانندی که دیدنش به راستی بر تکتک ایرانیان فرض است «آتش جاودان» نام دارد. این پدیده سالهاست از درون سینه کوههای سرفراز این سرزمین، چون عشق فرهاد شعله میکشد و پرتو اخگر تابناکش، کوهستان زاگرس را روشنی میبخشد.
آتشهای جاودان، جایگاههای نشت گازهای طبیعی هستند. این گازها به دلیلی طبیعی آتش گرفته و در زمانی طولانی، سوختهاند. این آتش پا در اساطیر ایرانی نهاده و یکی از ریشههای داستان اژدها و نبرد با آن، همین آتش جاودان بوده است. ایرانیان باستان چنین آتشهایی را مقدس انگاشته و به زبان پهلوی «اسورایشنیک» مینامیدهاند. چشمههای گازی تَشکوه در گُنبِلُرون یکی از این آتشهای جاودان است که از گذشتههای دور تاکنون در حال سوختن است.
در جاده رامهرمز (در خاور استان سرفراز خوزستان) به سمت رود زرد و در مسیر دشتِدنا و ماماتین به روستای گنبد لران میرسید که به گویش محلی گُنبِلُرون۱ خوانده میشود و در بهاران زیبایی بیمانندی طبیعت پیرامون آن را دربرمیگیرد. و چه زیباست بهار زاگرس که دشتها را دریایی گلگون از شقایق میسازد و خیز بلند امواج عطرآگین گیاهانش با فریادهای حلقوی آبشارها و تندآبها در هم میپیچد. پس از روستای گنبدلران در طول جغرافیایی ۴۹:۴۸:۴۳ و عرض جغرافیایی ۳۱:۱۶:۲۵ کوهی فروزان با ارتفاع ۴۴۰ متر وجود دارد که از گذشتههای دور تاکنون شبانهروز میسوزد. مردم محلی به آن «تَشکوه» میگویند که صورت کوتاه شده «آتشکوه» است.
مردم محلی که از تبار دیرپای لُرهای بختیاری (از شاخه چهار لنگ) هستند و شاهنامهخوانی در میان ایشان رواج دارد، فرهنگ ایرانی را به خوبی در این منطقه حساس پاس داشتهاند، بر این باورند که تشکوه، محلی بوده که هوشنگ پیشدادی با اژدهایی سیاه به نبرد برخاسته است. هوشنگ در گرماگرم نبرد، سنگی سترگ به سوی اژدهای سهمگین پرتاب کرد که در اثر برخورد این سنگ با سنگی دیگر آتشی شعلهور گردید. آتشی که از آن تاریخ تاکنون، بیوقفه سوخته است و در پیرامون آن، آثار سوختگی در سنگها به چشم میخورد.
پدید آمد از دور ماری دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ (فردوسی)
در این محل، شرارههای زرین آتش سوزان و فروزان، از دامنه تپه بیرون میزند. به گفته کارشناسان زمینشناسی دلیل شعلهور شدن آتشِ کوه، گوگرد موجود در زمین و متصاعد شدن گاز طبیعی از ژرفای زمین به سطح است. گازهای هیدروکربوری از لایههای گوناگون زمین گذشته و از هر درز و شکافی در سطح زمین رسیده، شعلهور میشوند، به طوری که در تاریکی شب، نور حاصل از سوختن این گازها به خوبی دیده میشود. به همین دلیل بود که نخستین عملیات اکتشاف نفت در جنوب ایران در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در این منطقه انجام گرفت.
روشنای شعلههای آتش این کوه در تاریکی شب، جلوه زیبایی به منطقه میدهد. به گونهای که تا به حال توانسته گردشگران زیادی را به ویژه “شباهنگام، که میگیرند در شاخ درختان سایهها رنگ سیاهی”، به سوی پرتوهای زرین و روشن خود بکشاند.
دیگر نکته جالب توجه و مهم، سنگهای شگفتآور این منطقه است. شعله گاز به رنگ زرد طلایی میسوزد، اما در کنار آن سنگهایی دیده میشود که با رنگ آبی چشمنوازی شعلهورند. سنگهایی سبکوزن که میسوزند ولی داغ نمیشوند! به قسمی که میتوان این سنگهای شعلهور را از سوی خاموششان، بیآنکه دست بسوزد، برداشت! اما بوی ترکیبات گوگردی آن موجب احساس خفگی میشود. از این رو نمیتوان مدت زیادی در آن منطقه ماند.
“مواد پیرامون چشمه گازی گنبد لران، گچ ترش است. گچ ترش، محصول واکنشهای شیمیایی مواد نفتی است که از واکنشهای اسیدی به دست آمده، بر پوست ایجاد سوزش میکند. گچ ترش مخلوطی میانتهی از کربنات کلسیم و بلورهای گوگرد است که به رنگ قهوهای و بلورهای سفیدرنگ درآمده است. گچ ترش دلیل وجود گاز در یک منطقه بوده و همچنین احتمال تخلیه مخزن را گواهی میدهد. اگر گچتُرش با بوی گوگرد همراه باشد آن را «گچتُرش فعال» و در غیر اینصورت «گچتُرش غیرفعال» مینامند”. ( مطیعی، همایون؛ زمینشناسی ایران. سازمان زمینشناسی کشور. ۱۳۷۴)
البته تَشکوه تنها معجزه طبیعت در این زمینه نیست. «کوه سوخته» در نزدیکی امیدیه نیز از ویژگیهایی همانند تَشکوه برخوردار است. چنانکه از لابهلای خاک و سنگ کوه سوخته، شرارههای آتش بیرون خزیده و دود سیاهی را راهی آسمان میکند. همچنین در منطقه تاریخی رومشکان۲ – لرستان – نیز چنین پدیدهای مشاهده شده است. (رومشکان ترکیبی از دو واژه روم+اشکن و به معنی شکستگاه رومیان است.)
در سینهکش دامنه پرمهر کوهستان، غوغایی است در بیشهزارهای سرسبز و خرم رودخانه مارون با ماهیان چابک و پرندگانی چون دراج، تیهو، مرغابی، بلبل و کبوتر وحشی و جانورانی مانند گراز، روباه، شغال، گرگ، گربه وحشی و خرگوش. کمی آنسوتر، مرغزارهای چشمنواز دشت دیمه زیستگاه آهوی ایرانی و غزال اوریکس، در زیر آفتاب تابان و آسمان لاجوردی، چنان جنجالی از زیباییهای آفرینش را در پیش چشم میآورند که هوش از سر هر بینندهای به یغما میبرند.
در مسیر تَشکوه به باغملک میتوانید به تماشای چشمههای قیر (خون اژدها) بروید که از سالهای دور همچنان از زمین میجوشد، و پس از آن، آبشار نمک، و سپس چشمههای آبفشان شگفتآور که به روستاهای این کوهستان زندگی میبخشند. علاوه بر این، در رامهرمز و اطراف آن، چندین مکان تاریخی و موزه وجود دارد که پیشینه تاریخی شهر را به نمایش میگذارد.
آرامگاه (و یا یادمان) هرمز یکم پادشاه ساسانی و (احتمالا) بانی شهر رامهرمز در باغ “برد شو” قرار دارد. بَرد به معنی سنگ است و در واژگان بردسیر، بردخون، بردسکن، بردرش، بردچرمگ، بردکن، زردبرد در جایجای ایران به کار میرود. شو هم به معنی شب و کنایه از رنگ سیاه و یا تیره است که در بسیاری از مناطق ایران با همین تلفظ استفاده میشود. بردشو به معنای سنگ سیاه رنگ است. شاید در گذشته مزار هرمز را با سنگی سیاه رنگ مشخص کرده بودند. برخی از تاریخنگاران هم بنیانگزار رامهرمز را اردشیر بابکان دانسته و از آن با نام “رامهرمزاردشیر” یاد کردهاند. آثار باستانی بسیاری همچون “تل برمی” از دوران عیلامی، دژ “اسک” از دوران هخامنشیان، “دژ یزدگرد” و دژ “داوودختر” (دایه = مادر + دختر)، سد کهن “جره” و تاق نصرت از دوران ساسانی اهمیت رامهرمز در جهان باستان را یادآور میشود. ساختمان و باغ زیبای صمیمی از دوران قاجار هم اینک موزه آثار باستانی رامهرمز است. همچنین در سال ۱۳۸۶ “گنجینه جوبجی رامهرمز” از ۲۵۰۰ سال پیش، در بر دارنده آثار عیلامی و هخامنشی، به همراه آثاری از سده هجدهم پیش از میلاد، یافت شد که اینک در موزه ایران باستان جای گرفته است.
روزگاری پیرامون رامهرمز را توتستانهای انبوه فراگرفته بود و ابریشم آن در کنار دیبای شوشتری شهرت جهانی داشت. نویسنده فارسنامه ناصری در زمان ناصرالدین شاه قاجار، طبیعت زیبای رامهرمز را چنین وصف کرده است: “… تابستانش گرم است و درختان سردسیری را جز درخت گردو بخرمی پروراند. خرما و نارنج و لیمو و ترنج و سایر درختانش در ضخامت و بلندی ضربالمثل است. بیشتر درخت صحرا و دامنه کوهستان رامهرمز درخت کنار است…. شکار صحرای رامهرمز، آهو و دراج۳ (از خانواده قرقاول) است که گویا تخم این دو جانور را پاشیدهاند و کهره آهو و جوجه دراج روییده است. مرغ دراج رامهرمز با گنجشک جای دیگر برابری دارد… برف تابستانه کوهستانش بی محافظت تا سال دیگر میماند!”
پانویس ها:
۱-GonbeLoroon
۲ـ رومشکان، به معنی «شکست روم» است و در یکی از نبردهای جنگهای هفتصدساله، لژیونهای رومی در این مکان از ارتش دلاور ایران شکست خوردند.
۳-Black francolin
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.
khily ghashang va jaleb bod. mer30