میترسم این پسره یهو بهمون حمله کنه.
- مطمئنی؟
- نه! اما یه جوریه. انگار کمین کرده تا خلوت بشه و یهو بپره رومون و خفمون کنه.
- آدم رو میترسونی!
- آخه نگاش کن! مثه مردایی میمونه که میخان تجاوز کنن به آدم. انگار با خودشم دعوا داره.
- تو از کجا میدونی شبیه مرداییه که میخان به زنا تجاوز کنن؟
- تو فیلما دیدم دیگه.
ـ لعنتی! حقم رو ازش می گیرم. نمی ذارم پولم رو بخوره و به ریشم بخنده. تا الان بیست و پنج روزه کار کردم؛ کاری که باید چهار نفر انجام میدادن، من یه نفره انجام دادم. عوض اینکه بگن دستت درد نکنه و پولم رو زودی بدن تازه بهم میگن «حسابدار نیس، رفته مرخصی و باید بری چند روز دیگه بیای». فکر می کنن من خرم. بگو ناکس براتون بهترین کارو انجام دادم. خودتون روز اول گفتید: «چند نفر اومدن و نتونستن، خرابترش کردن و رفتن». تازه می ترسیدید منم نتونم، حالا که من تونستم، پولم رو نمیدید. چهار روزه منو می کشن اونجا و هی وعده سر خرمن میدن.
- راس میگی ها! انگاری داره با خودش حرف میزنه. معلوم نیس دیونه اس یا با هندز فیری حرف میزنه که آمار ما رو بده و توی خلوتی بپره روی ما و بهمون تجاوز کنه.
- باید از خودمون دفاع کنیم.
- به نظرت چکارمون میکنه؟
- نمیدونم.
- وای خیلی میترسم.
- داره از چشاش خون میچکه. انگار یه ساله حمام نرفته و بوی گند میده.
- یه بی سروپاس دیگه. ازش چه انتظاری داری؟!
- مارو می دزده؟
- نمی دونم.
- فک کنم اون ما رو میگیره و دوستاش با ماشین میان و ما رو می دزدن.
- واسه چی؟
- که ما رو ببرن توی یه خونه و هی بهمون تجاوز کنن دیگه.
- یعنی تنها نیس؟
- نه بابا اینا چند نفرن.
- وای خدا چکار کنیم؟
- باید فرار کنیم.
- اگه کنار خیابون بهمون تجاوز کنن همه میفهمن، بدبخت می شیم. دیگه نمیتونیم توی این شهر بمونیم.
- یعنی توی خونه بهمون تجاوز کنن بهتره؟!
- لااقل آبرومون توی شهر نمیره. همه نمی فهمن.
- آخه توی خونه بهمون تجاوز کنن بعدش ما رو میکشن.
- تو رو خدا! نگو! یعنی ما رو میکشن؟
- معلومه دیگه. بعدم جایی چالمون میکنن که کسی نفهمه.
- پس کنار خیابون بهمون تجاوز کنن بهتره.
ـ امروز حالشون رو جا میارم. نمی ذارم در برن. یکیشون رو بزنم بقیه ازم می ترسن و پولم رو می دن. کاش کارو تموم نمی کردم که بهم محتاج بودن و هی منو نمی دووندن و هی نمی رفتم بیام.
امروز پولم رو می گیرم، قول میدم. دختره گفت تا ساعت چهار شرکت بازه اما شاید دروغ گفته باشه و میخاسته منو دست به سر کنه و بخندن. باید بدوم تا زودتر برسم و من به اونا بخندم. خفتشون کنم و پولم رو از حولقومشون بکشم.
- وای پسره داره می دوه به طرف ما.
- وای خدا! فهمید ما میدونیم.
- زود باش فرار کنیم!
- کجا بریم؟
- نمیدونم. میریم یه جای شلوغ که نتونه ما رو بگیره.
- وای داره سریعتر می دوه. زود باش بدو! [وحشت زده]
- کمک! کمک! [صدای جیغ ممتد]
- کمک کنید!
- این میخاد ما رو بکشه. [صدای گریه و جیغ]
- برو گمشو حیوون. [صدای گریه]