ایرانگردی
بفرمود خسرو بدان جایگاه
یکی گنبدی تا به ابر سیاه
درازا و پهنای او ده کمند
به گرد اندرش طاق های بلند
ز بیرون دو نیمی تگ تازی اسپ
برآورد و بنهاد آذرگشسپ
نشستند گرد اندرش موبدان
ستارهشناسان و هم بخردان
دران شارستان کرد چندان درنگ
که آتشکده گشت با بوی و رنگ
فردوسی
دو دهانه مخروطی شکل، نه چندان دور از یکدیگر در مرغزاری پهناور در میان کوههای سر به آسمان کشیده شمالغربی ایران. یکی میان تهی که تا گذشتهای نه چندان دور لبالب از آب بود و دیگری که همچنان آب جوشنده و رونده از دل زمین به بیرون فوران میکند.
در شمال غربی کشور ایران، و در شرقیترین نقطه استان آذربایجان غربی، نه چندان دور از شهر باستانی تکاب، دریاچه اسرارآمیزی در جای خود برنشسته که به دلیل گنجینهای که در دل خود نهان دارد، میتوان آن را “الدورادوی” ElDoradoo ایران نامید. این دریاچه بر فراز تپهای قرار گرفته که از زمینهای پهناور پیرامون نزدیک به ۶۲ متر ارتفاع دارد. در نزدیکی این دریاچه یکی از بزرگترین معدنهای طلای خاورمیانه به نام زرهشوران قرار دارد.
بر پایه گفتار دینکرد، کیخسرو فرمانروای نیکنام ایرانی، بهگاه گشودن بهمندژ، به هنگام نیمروز با تیرگی شبانهای که دیوان با جادوی خود پدید آورده بودند روبرو گشت. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد. کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمندژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرود آمده را آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش اسب نر (آذرگشسب یا آذرگشنسب) نامیده شد. این محل اکنون تخت سلیمان نام دارد.
دریاچه و ساختارهای تختسلیمان به دلیل وجود آثار باستانشناختی و پیوند با مدارک مکتوب تاریخی و اسطورهای در شمالغرب ایران بیمانند است. هم اینک در بخش اصلی مجموعه آثاری از بامداد دوره ساسانی تا دوره ایلخانان مغول شناسایی شده و آثار بخشهای دیگر مانند زندان سلیمان و کوه بلقیس به ۳ هزار سال پیش هم میرسد.
در زمان ساسانیان، ایرانیان سه آتشگاه بزرگ و برجسته داشتند. یکی آتشکده آذربُرزینمهر به معنای آتش عشق والا در نزدیکی نیشابور خراسان که ویژه برزیگران بود. دیگری آتشکده آذرفَربغ، به معنای آتش فرّایزدی در کاریان فارس که ویژه موبدان و بلندپایگان بود. سوم آتشکده آذرگُشَسب در تکاب آذربایجان که ویژه ارتشیان و جنگآوران بود. این آتشگاه در شهر و محلی به نام شیز یا گَنجَک بر روی کوه اَسنَوند و در پیرامون دریاچهای اسرارآمیز قرار داشت.
آب این دریاچه از ژرفای ۱۱۶ متری از درون زمین به سطح میآید و به زمینهای پیرامونی میریزد و دارای املاح زیادی است. رسوبهای حاصل از این املاح در طی هزاران سال، لبه دریاچه را شکل داده است.
کوه بلقیس با دو قله مرتفع ۳۳۰۰ متری در ۵/۷ کیلومتری شمال شرقی تخت سلیمان قرار دارد. روی قله جنوبی، بازمانده نیایشگاه آناهیتا و ارگهای ساسانی دیده میشوند. روی قله شمالی دژ دیدهبانی از دوره هخامنشی قرار دارد. بین دو قله در فصل بارش دریاچهای از آب برفهای ذوب شده دیده میشود و پایینتر، چشمهای وجود دارد که علت اصلی حضور معبد آناهیتاست. معبد آناهیتا در شمالشرقی دریاچه دارای اهمیت است، چون آناهیتا، الهه آب، مورد احترام ایرانیان باستان بوده است. این چشمه، آب آشامیدنی موبدان را تامین میکرده است. نام کوه برگرفته از نام ملکه صبا همسر حضرت سلیمان است؛ نام قله پس از اسلام بر آن نهاده شده و اینکه یک نام زنانه است این نکته را میرساند که پیش از اسلام نیایشگاه آناهیتا بوده است.
اما نکته جالب و مهم درباره این دریاچه، گنجینه احتمالی درون آن است که برای هزاران سال دستنخورده مانده است. این دریاچه از بیش از ۳ هزار سال پیش مقدس بوده و امکان دارد نذوراتی به داخل آن ریخته شده باشد. در دوره اشکانی نیز چندین گزارش از جنگهای بین امپراتوری روم و پادشاهی اشکانی گزارش شده است. بر طبق یکی از این گزارشها، سردار رومی “مارک آنتونی”، در سال ۳۶ پیش از میلاد به محاصره دژ “گنزک” پرداخت. در جریان این محاصره نگهبانان آتشکده مقدس در زمانی که احساس کردند امکان سقوط دژ وجود دارد، اشیاء گرانبهای موجود در آتشکده و نیایشگاه ناهید را به داخل دریاچه انداختند.
در دوره ساسانی نیز دست کم، یک بار دژ تختسلیمان به وسیله نیروهای روم شرقی به اشغال درآمده است. به استناد این گزارش در جریان جنگهای خسروپرویز با “هراکلیوس”، پادشاه روم، این دژ در سال ۶۲۴ میلادی، به تصرف نیروهای رومی درمیآید. موبدان آتشکده پیش از تصرف دژ، گنجهای موجود در آن را به داخل آب انداختند. در جریان یورش تازیان هم گنجینهای به این دریاچه دستنیافتنی انداخته شد.
در دوره ساسانی بویژه در زمان خسرو انوشیروان (۵۷۹-۵۳۱ میلادی) و خسرو پرویز، توجه خاصی به عمران و آبادانی این محوطه معطوف گردیده، و به عنوان یکی از معابد بسیار با اهمیت تلقی شده است. آتشکده آذر گشنسب در متون قدیم دارای اسامی متعددی است از جمله به زبان پهلوی؛ گنزک (GANZAK) یا گنجه نامیده میشده، رومیان آنرا گزکا (GAZKA) و اعراب شیز (SHIZ) میگفتهاند. در زمان ایلخانان نیز به آن “ستوریق” گفته شده است.
مخروط میان تهی که در گذشتهای نه چندان دور از آب لبالب بوده به زندان سلیمان مشهور است. راهآب چشمه جوشان آن به دلیل رسوب مواد معدنی بسته شده و آب دریاچه مخروط به مرور زمان خشکیده است. در پیرامون آن آثاری از ساختارهای نیایشگاه مانانایی در بیش از ۳ هزار سال پیش به چشم میخورد. تختسلیمان در منطقهای کوهستانی و سردسیر قرار گرفته و با شروع فصل پاییز سرمای زیادی بر این منطقه حاکم میشود.
آسمان نما (Planetarium)
شمار ستاره ده و دو و هفت
همان ماه تابان ز برجی که رفت
چه زو ایستاده چه مانده به پای
بدیدی به چشم سر اختر گرای
ز شب نیز دیدی که چندی گذشت
سپهر از بر خاک بر چند گشت
آتشکده آذرگشسب تا دوران صفوی فروزان بوده و حتی تا دوران مغول از آتشکده های پر فروغ به شمار میرفته است. در زمان ساسانیان و در کنار آن ساختاری بنا شده بود که بر دیوارها و سقف آن صورتهای فلکی کشیده شده است و سیارات درون آن به گردش در میآمدند. این بنا را میتوان یکی از کهنترین آسماننماهای جهان به شمار آورد. همچنین مورخان رومی درباره تندیسی فلزی از خسروپرویز در آن سخن گفتهاند که (با افزایش بارالکتریکی و احتمال رخداد آذرخش در جو) تخلیه الکتریکی بین دستهای تندیس و شمشیر آن انجام میشده است. چهار قالی زربفت جواهر نشان که چهارفصل سال را نشان میداده است به همراه تصویر گیاهان و جانوران شناخته شده در آن زمان از جواهر، بخشی دیگر از این یادمان بزرگ تمدن بشری بوده است. این یادمان شگرف علمی به همراه دیگر آثار هنری و زیبای این مکان در سال ۶۲۴ میلادی و در یک اقدام نابخردانه و جنونآمیز به دستور هراکلیوس امپراتور روم شرقی شکسته شده به درون دریاچه انداخته شد.
فردوسی بزرگ تخت تاقدیس آن را سریری کهن می داند که در عهد خسروپرویز آن را از نو میسازند. مسعودی در کتاب التنبیه مینویسد : « امروز در شیز آثار عجیبی از ابنیه و نقوش گوناگون هست که کرات سماوی و ماه و ستارگان و عوالم برّ و بحر و اراضی مسکون و نباتات و حیوانات و سایر عجایب را نشان میدهد …. و در آنجا تا کنون آثاری شگفت از بنا و تصویر، با رنگهای جالب از صورت افلاک و نجوم و جهان از خشکی و دریا و آبادی و معدن و ویرانه و گیاه و عجایب دیگر بجاست».
ثعالبی نیشابوری آن را چنین وصف کرده : «این سریری بوده از عاج و ساج که صفائح و نردههای آن از سیم و زر بود ۱۸۰ذراع طول و ۱۵۰ذراع عرض داشت روی پلههای آن را با چوب سیاه آبنوس زرکوب فرش کرده بودند. آسمانه (سقف) این تخت از زر و لاجورد بود و صور فلکی و کواکب و بروج سماوی و هفت اقلیم و صور پادشاهان و هیئتهای آنان را در مجالس بزم و ایام رزم و هنگام شکار برآن نقش کرده بودند و در آن آلتی بود برای تعیین ساعات روز، چهار قالی از دیبای زربافته مرصع به مروارید و یاقوت در آن تخت گسترده شده بود که هریک تناسب با یکی از فصول سال داشت».
ابودلف نهاوندی از روشن بودن آتش در سال ۳۴۱ هجری مینویسد و در شگفت است که آتشی که ۷۰۰ سال است پیوسته میسوزد، خاکستر ندارد: « به دور شهر شیز حصاری کشیده شده است در وسط شهر دریاچه ای قرار داردکه انسان به عمق آن نمیرسد اگر خاک آنجا را با آب آن خیس کنیم فورا به سنگ تبدیل میشود ….در آنجا همچنین آتشکده ای است که طبق نظر مردم اهمیت زیادی دارد و پدیدهای اعجاب انگیز در این آتشکده آتش آن است که از ۷۰۰ سال پیش روشن نگاه داشته شده و لحظه ای خاموش نشده و با این وجود خاکستری از آن به دست نمی آید. شهر را هرمزابن خسروشیر ابن بهرام از آهک و سنگ بنا نهاده است. نزدیک این معبد تالار تاجگذاری و بنای عظیم اعجاب انگیز(تخت تاقدیس) قرار دارد». هم او و همچنین یاقوت حموی از هلالی نقره ای بر فراز آتشکده که در شب میدرخشد ( و شاید بتوان آن را نمونه نخست ماه نخشب نامید) یاد میکنند.
کریستن سن دانمارکی تخت تاقدیس را از بزرگترین نفایس خسرو پرویز دانسته است و آن را تختی دانسته که به شکل تاق بوده است. هرتسفلد رسالهای محققانه (رساله تخت خسرو ) در ویژگی تخت تاقدیس نگاشته و آن را ساعتی بزرگ دانسته و آن را شبیه نقش جام نقره ساسانی معروف به کلیموا klimowa میداند و آورده است که این تخت، سایبان مانند متحرکی داشته که در آن سیارات هفتگانه و دوازده برج و اشکال گوناگون ماه را نقش کرده و آلتی در آن قرار داده بودند که در زمانهای تعیین شده بارش باران داشته و صدای رعد و برق نیز از آن شنیده میشده است. اشپیگل مینویسد: پس از آنکه هراکلیوس به معبد شیز رسید تصویری از خسرو پرویز را دید که نمایشی بود از آسمان با خورشید، ماه، ستارگان و ایزدان و به کمک دستگاههای مکانیکی، آسمان میتوانست بغرد و ببارد.
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.