از اینجا، از آنجا، از هر جا/۳۱
بازار تجریش واقعاً یکی از جاهای دیدنی در شمال شهر تهران است. این بازار هنوز پس از سال های سال که از تاریخ ایجاد آن می گذرد، حال و هوای سنتی خودش را حفظ کرده است. این روزها پس از راه اندازی خط متروی تجریش شلوغی بازار طوری شده است که داخل آن جای سوزن انداختن نیست، اما این شلوغی هم زیباست. کافی است یک بار در این بازار و مغازه های سنتی داخل آن قدم بزنید، آن وقت تا مدتها اسیر خاطرات و زیبایی های سنتی آن می شوید. دلایل زیادی هم دارد، یکی از آنها معماری سنتی و تکیه تجریش در دل بازار است که دویست سال قدمت دارد.
اگر چه شکل و شمایل بازار در گذر زمان تغییراتی پیدا کرده و همین چند سال پیش کاشیکاری های زیبا و سقف پوشیده بازار مرمت و نوسازی شده، ولی قالب اصلی آن حفظ شده است. مغازه ها و بازارچه هایی که از داخل راهروی اصلی بازار منشعب می شوند، میراث گرانبهایی از معماری سنتی ایرانی هستند. در این مغازه ها گاهی اوقات وسایل و اجناس ناب و منحصر به فردی پیدا می شوند که انسان را به خریدن وسوسه می کنند. در بازار تجریش به دنبال هر چیزی که باشید آن را به سهولت پیدا می کنید. از مواد خوراکی گرفته تا وسایل منزل، از پرنده های خانگی تا غذاهای آماده و طبخ شده. از ترشی های خانگی تا سمنوی عمه لیلا، از لباس ترمه تا روغن کنجد که در جلوی چشم های شما گرفته می شود. کوتاه سخن آن که بازار تجریش دیدنی است.
گاهی اوقات در میان جمعیت، زن و مردهای خارجی را مشاهده می کنید که با شور و شوق فراوان برای تماشا و خرید از مغازه های بازار به این محل آمده اند.
یکی از مغازه داران قدیمی که سنش به نود سال می رسد، در داخل مغازه خود منتظر مشتری نشسته است. او درباره کسب و کار در بازار تجریش می گوید: پنج ساله بودم که با پدرم به همین مغازه می آمدم و تا کنون که نزدیک به نود سال است عمرم را در این حجره سپری کرده ام. این مغازه متعلق به پدر بزرگم بود و اکنون نسل به نسل به من رسیده است. او درباره مهمترین خاطره اش در این بازار می گوید: حدود ۲۵ سال داشتم که کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاد. در یکی از آن شبها که اوضاع ناآرام بود، یک شب افرادی ریختند به مغازه ما و همه بلور و ظروف را شکستند. پدرم که خبردار شد خودش را به مغازه رساند ولی کار از کار گذشته بود. یکی از همسایه های این مغازه دار می گفت که پدر بزرگ او معتمد بازار و بانک همه بود. چون آن موقع بانکی وجود نداشت، کاسب کارها شب وقتی که دخل خود را می شمردند، پول هایشان را پیش این معتمد بازار به امانت می گذاشتند، ولی اکنون کمتر یک چنین اعتمادی به کسی در بازار وجود دارد.
شهر تهران و شب نشینی های زیرزمینی
تهران شهر عجیب و غریبی شده است. اگر کسی حتی دو یا سه سال به تهران نرفته باشد با تغییرات زیادی مواجه می شود و ممکن است با انبوه جمعیت و تردد وسایل نقلیه، مسیرها را گم کند. این شهر در روز، شلوغ، پر ترافیک و تا حدی هم بی امنیت است، ولی در شب جلوه های خاصی دارد که چهره آن را از روز متفاوت می کند. یکی از این جلوه ها، تعداد بسیار زیادی اماکن تفریحی و رستوران های سنتی است که به نحوی زیبا و با معماری قدیمی آراسته شده اند و در آنها انواع غذاهای ایرانی و خارجی با موسیقی سنتی زنده عرضه می شود. هنگامی که آدم اغلب از یک در قدیمی چوبی با گل میخ های سنتی وارد یک محوطه زیرزمینی با انواع و اقسام تزئین ها و آب نماها و تخت های مزین به پشتی و قالیچه های دست بافت می شود، هرگز باور نمی کند که در زیر این ساختمان ها و خیابان شلوغ شهر تهران یک چنین محل هایی برای تفریح تهرانی ها تدارک دیده شده باشد. از این گونه اماکن که تحت عنوان “سفره خانه های سنتی” ایجاد شده اند در سرتاسر شهر و در هر محله و ناحیه ای به تعداد زیاد می توان پیدا کرد و شبی را بدون دغدغه و گرفتاری با استفاده از غذاهای خوشمزه ایرانی، دل به موسیقی و خوانندگانی داد که شور و شادی را در دل تهرانی ها زنده می کنند.
انواع موسیقی، خواننده و ارکسترهایی که در این سفره خانه ها مشغول به کار هستند باور کردنی نیست، از موسیقی سنتی و قدیمی گرفته تا اجرای موسیقی های روز خارجی به زبان های گوناگون که با صدا و صوتی پر هیجان پخش می شوند با هنرنمایی های چهره های اغلب آشنا و سرشناس، شب نشینی های با شکوهی را در زیرزمین های شهر تهران به نمایش می گذارند. سر و وضع افرادی که اغلب به صورت خانوادگی به این اماکن می آیند، نشان از وضعیت مطلوب اقتصادی آنها دارد. در بیرون محوطه نیز اتومبیل های گران قیمت پارک شده و سخت توسط محافظان تحت کنترل است. پس از آن که پاسی از شب گذشت و میهمانان از غذا خوردن سیر شدند، موسیقی ها و صدای موزیک طوری است که ناگهان افراد را وامی دارد تا به حرکت های موزون که نام دیگری برای رقص است، مشغول شوند و به یاد شبهای بغداد در دوران عباسیان، شبی را در شور و شادی به پایان برسانند.
شعری به مناسبت بیماری استاد شجریان
چرا به جان عاشقان، عشقی شرر نمی زند؟
چه شد که این شب سیه دم از سحر نمی زند؟
میان جمع بی دلان سخن ز عشق کو، چه شد
مرغ چمن به شوق گل چتر به پر نمی زند
از این بهار بی نشاط شور بهار رفته است
دهقان ز جور این خزان دست به سر نمی زند
مردم رند این زمان شکوه ز کس نمی کنند
اهل هنر ز بی کسی دم از هنر نمی زند
صدای دلنشین تو شرر به جان و دل زند
آب به آتش درون، دیده تر نمی زند
چون که گرفته ابر غم سراسر وجود ما
غمکده را شادی ما ضربه به در نمی زند
“فریاد” نگنجد در سخن، ذکر صفات و شأن او
طبع لطیف و شعر من حرف دگر نمی زند
“در بیکران عاشقی”
از کتاب فروشی های تهران تا کتاب فروشی های تورنتو
بر اساس اطلاعات دریافتی از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریم خان زند و کتاب فروشی های تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد) پر خواننده ترین کتاب های موجود در بازار در هفته گذشته به شرح زیر بوده است:
در تهران:
* یادداشت های روزانه محمد علی فروغی ـ به کوشش: محمد افشین وفایی و پژمان فیروزبخش ـ انتشارات سخن ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
*مقالات تاریخی انحطاط تاریخ نگاری در ایران ـ فریدون آدمیت ـ نشر گستره ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
*تاریخ فلسفه غرب ـ برتراند راسل ـ ترجمه: نجف دریابندی ـ انتشارات پرواز ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
*بیشعوری ـ خاویر کرمنت ـ ترجمه: محمود فرجامی ـ نشر تیسا ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
*مثل خون در رگهای من ـ احمد شاملو ـ نشر چشمه ـ تهران ـ ۱۳۹۴.
در تورنتو:
*صوفیگری ـ محمد امینی ـ ناشر: شرکت کتاب ـ آمریکا ـ ۲۰۱۴.
*نهضت مشروطه و نقش تقی زاده ـ منوچهر بختیاری ـ نشر پگاه ـ تورنتو ـ ۲۰۱۵.
*دو قرن سکوت ـ عبدالحسین زرین کوب ـ انتشارات پگاه ـ تورنتو ـ ۲۰۱۴.
*نسل سرگردان ـ حسن گل محمدی ـ انتشارات پگاه ـ تورنتو ـ ۲۰۱۵.
*کودتا ـ یروان ابراهامیان ـ ترجمه: ناصر زرافشان ـ نشر نگاه ـ تهران ـ چاپ چهارم ـ ۱۳۹۳.
تفکر هفته
روز اول مهر برای همه ما، روزی خاطره انگیز است. با پایان یافتن تابستان سال نو تحصیلی آغاز می شود. فرزندان دانش آموز و دانشجوی ما در این هفته دوباره به مراکز آموزشی و تحصیلی برمی گردند و این موضوع باید برای ما به عنوان اولیاء و مربیان مهم باشد. لازم است از این ایام در ذهن و فکر فرزندانمان خاطره ای دل انگیز ایجاد کنیم و از چند روز مانده به آغاز سال تحصیلی با آماده کردن وسایل و لوازم مورد نیاز و ایجاد روحیه و آرامش در آنها، همواره از خاطرات خوشی که خودمان در ایام تحصیل داشتیم صحبت کنیم و در آنها شور و شوق درس خواندن و به مدرسه رفتن را زنده کنیم.
حتما برای روزهای آغاز سال تحصیلی بچه ها وقت بگذارید و چند روز اول خودتان همراه آنها به مدارس بروید. هر روز آنها را با شاخه ای گل و ظاهری مرتب و تمیز به محیط درس بفرستید و این را بدانید که این کارها موجب علاقمندی بیش از حد آنها به محیط آموزشی و موفقیت در درس و زندگی شان می گردد.
ملانصرالدین در تورنتو
روزی در کتابخانه بزرگ میدان مل لستمن برای مطالعه و بررسی موضوعی رفته بودم. در حین جستجوی کتاب با عالم بزرگ کامیونیتی ایرانیان ملانصرالدین برخورد کردم که او نیز در پشت میزی غرق در مطالعه کتاب بود، در جهت ادای دین و عرض ارادت به حضور استاد رفتم. او که سخت در حال مطالعه بود، با دیدن من از روی صندلی برخاست و با من دست داد و امر به نشستن کرد. فرصت بسیار مغتنم بود. از ایشان پرسیدم به مطالعه چه کتابی مشغول هستند؟ جواب دادند: در رابطه با اوضاع ادبیات و هنر ایرانی قبل از حمله اعراب در حال بررسی و تحقیق هستم. آنگاه پس از بحث های گوناگون با آن عالم بصیر در رابطه با این موضوع از ایشان سئوال کردم، ملا با لبخند محبت آمیز جواب داد:
“از روزگار پیش از اسلام آگاهی ما اندک است و چیز زیادی درباره ادبیات و نظم و نثر آن دوران به دست ما نرسیده است. با آمدن عرب ها به کشورمان تاریخ فرهنگ و دانش ما دگرگون شده، بطوری که با زمان قبل تفاوت فاحشی یافته است. ما با بررسی مدارک و متون باقی مانده و پژوهش های نو یافته روزگار جدید هنوز نتوانسته ایم به راستی آن تمدن تابناک و بزرگ دوران قبل از اسلام را آن گونه که بوده است شناسایی کنیم. اما شک نداریم که آن امپراتوری عظیم، ادب، تاریخ و هنر سرشاری داشته و گویندگان و سرایندگان، فیلسوفان و نکته سنجان بزرگی در میان آن جامعه زندگی می کردند و بیان این حرف ها سخنی گزافه و بلندپروازی نیست، زیرا آثار اندک باقی مانده نشان از شکوفایی و اقتدار هنر و ادب آن روزگار دارد. انسان های بزرگی همچون زرتشت، تنسر، اردا ویراف، مانی، آذرپاد مهر سپندان، مزدک و بزرگمهر از خود آثار گرانسنگی باقی نهاده اند که در تاریخ کشور ما از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است. من اینک در حال بررسی و پژوهش در این آثار هستم و به شما جوانان و علاقمندان به ایران عزیز پیشنهاد می کنم، چنانچه فرصتی یافتید در رابطه با فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام، مطالعه و پژوهش نمایید و حاصل کارهایتان را برای جوانان و نسل های آینده ایرانی طی گردهمایی ها و سخنرانی ها بیان کنید تا آنها بدانند که کشور ما چه اندوخته های گرانبهایی قبل از اسلام داشته است که نابود گردیده و اینک باید دوباره این گنجینه ها را بیابیم و بازنویسی کنیم و در زندگی از آنها استفاده به عمل آوریم.”