Javad-Taleie-H

جمهوری اسلامی امسال به بهانه دعوت از سلمان رشدی نویسنده هندی تبار بریتانیایی برای سخنرانی در مراسم گشایش نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت (۱۳ تا ۱۹ اکتبر) این نمایشگاه را تحریم کرد و به رغم پرداخت حدود دویست هزار یورو اجاره محل غرفه های خود و ناشران نزدیک به خود را خالی گذاشت. با این همه، به خاطر اعطای جایزه صلح اتحادیه ناشران و کتابفروشان آلمان به نوید کرمانی و حضور امیرحسن چهل تن و فریبا وفی، نام ایران بارها در این نمایشگاه تکرار شد. در یکی از آخرین روزهای نمایشگاه، میزگردی با حضور نوید کرمانی برنده جایزه صلح، امیرحسن چهل تن و فریبا وفی در سالن شماه ۳ نمایشگاه برگزار شد که گروه بزرگی از بازدیدکنندگان نمایشگاه در آن حضور داشتند. نوید کرمانی نویسنده ایرانی تبار و یک مترجم آلمانی به نام اشتفان این میزگرد را اداره می کردند. امیرحسن چهل تن و فریبا وفی کوشیدند با پاسخ دادن به پرسش های کرمانی و اشتفان تصویری روشن از وضعیت کتاب و به ویژه سانسور و خودسانسوری به دست بدهند. متن این میزگرد را در اینجا می خوانید:


Kermani Navid

نوید کرمانی

 

نوید کرمانی: عنوان این برنامه “صدای سکوت” است. من مایلم از شما بپرسم که سکوت در ادبیات ایران چه جایگاه و معنایی دارد؟

 

فریبا وفی: من فکر می کنم وقتی سکوت حاصل دانایی باشد، خوب است و ما آن را در فرهنگ خودمان داریم، اما وقتی که سکوت محصول ترس باشد، خوب نیست. من در کارهایم سعی کرده ام از همین سکوت بنویسم و بخصوص بازتاب دهنده صدای خاموش زنانی باشم که صداشان در هیچ کجا شنیده نمی شود، حتی در ادبیات خودمان. من به سهم خودم تلاش کرده ام که صدای آن ها را رساتر کنمFariba-Vafi.

نوید کرمانی: ادبیات پس از انقلاب ۱۹۷۹ ایران ویژگی هایی داشته که شاید تا پیش از آن وجود نداشت. آقای امیرحسن چهل تن! آیا می توان تفاوت میان ادبیات در پیش از انقلاب و پس از آن را بررسی کرد؟

Cheltanl

امیر حسن چهل تن

امیرحسن چهل تن: ادبیات ایران در بعد از انقلاب نسبت به پیش از آن تفاوت های اساسی پیدا کرده است. یکی از این تفاوت ها افزایش تعداد نویسندگان است. یعنی اگر چه جمعیت ایران حدودا دو برابر شده، ولی تعداد نویسندگان به وضوح چهار تا پنج برابر شده است. در میان این افزایش نویسندگان، صدای نویسندگان زن نسبت به پیش بیشتر و بلندتر شنیده می شود. یکی دیگر از تفاوت های اساسی که جامعه ایران پس از انقلاب پیدا کرده، افزایش تعداد کلاس های نویسندگی خلاق و کارگاه هایی است که بخصوص در تهران تشکیل می شود. چیزی که ما در قبل از انقلاب تجربه نکرده بودیم. مسئله دیگری که ما در بعد از انقلاب با آن مواجه هستیم، نویسندگانی هستند که به موازات نویسندگان مستقل ایران پدید آمدند که در تشکیلات فرهنگی مورد حمایت دولت جمع شدند. این نویسندگان هم جزو نویسندگان ایران به حساب می آیند، هرچند ممکن است آثارشان ایدئولوژیک و تحت حمایت دولت منتشر شود، اما به هر جهت آن ها نیز بخشی از واقعیت های جامعه ایران را به نمایش می گذارند. تفاوت اساسی دیگری که در سه دهه اخیر ادبیات ایران با آن مواجه شده، سانسور سختگیرانه تر از گذشته است. بخصوص در زمینه برخی مسائل ساده در ارتباط های جاری انسانی. این مسائل ممکن است که با برچسب پورنوگرافی به عنوان مسائل غیراخلاقی سانسور شود. استفاده از واژه شراب حساسیت برانگیز است، انتقاد از دولت و صحبت کردن درباره برخی از مسائل مثل جنگ هشت ساله عملی نیست. ما مجبور شده ایم با این نوع اتفاقات با سکوت برخورد کنیم.

فریبا وفی: یک ویژگی دیگر تنوع تیپ هایی است که ما در ادبیات یافته ایم. بخصوص در مورد زنان. ما تا پیش از انقلاب تنها دو تیپ زن داشته ایم. اما بعد از انقلاب به قدری تنوع زیاد شد که شما تقریبا صدای همه زن هایی را که در جامعه ما هستند از درون ادبیات می شنوید. صدای دانشجو، کارمند، خانه دار، زن فقیر، زن ثروتمند. به نظر من این تنوع عجیب و غریب اتفاق خیلی مهمی است.

 

اشتفان، مجری آلمانی: به نظر می رسد که کشیدن مرزی مشخص میان نویسندگان تبعیدی ایرانی و نویسندگانی که در داخل ایران زندگی می کنند دشوار شده است. نویسنده ای مثل امیر حسن چهل تن می تواند آثارش را در آلمان منتشر کند و نوید کرمانی بارها در ایران بوده است. وی از نوید کرمانی می پرسد: شما سال ها است ادبیات ایران را در آلمان میانجی گری می کنید و نویسندگان ایرانی را مورد پشتیبانی قرار می دهید. نقش خودتان را چگونه ارزیابی می کنید و این نقش چگونه اجرا می شود؟ آیا احساس می کنید که می توانید مسائل ادبیات ایران را در آلمانی میانجی گری کنید؟

نوید کرمانی: در ابتدا باید گفت که من بخشی از ادبیات ایران نیستم، بلکه بخشی از ادبیات آلمان هستم. من در سنت ادبیات آلمان رشد کرده ام و از همین سنت استفاده می کنم. همزمان چنین است که جریان قتل های زنجیره ای نویسندگان ایرانی در دهه نود میلادی بر من بسیار اثر گذاشت . من در آن زمان در ایران بودم و در این مورد نوشتم. من از تجربه این سال ها دریافتم که چقدر ارزشمند است هنگامی که انسان برای آن که بتواند بنویسد زندگی خودش را به خطر می اندازد. انسان زندگی اش را به خاطر هر چیزی به خطر نمی اندازد. این را از ادبیات ایران، از کتاب ها، نویسندگان، فیلم ها و هنر ایران می توان آموخت. من می کوشم باز هم بیاموزم. دقیقا همانطور که از ادبیات آمریکای جنوبی آموختم و از هر ادبیات دیگری. اما وقتی شما می پرسید که آیا من موفق به میانجی گری ادبیات ایران شده ام یا نه، باید بگویم که امروز چهره های زیادی در آلمان برای این کار می کوشند. کافی است نگاهی به کابین مترجمان همین برنامه بیاندازید که چهره هایی مثل یوتا هیمل رایش و دیگران در آنجا نشسته اند و کار می کنند. در عمل امروز نویسندگان ایرانی بیشتری در آلمان شناخته شده اند. مثل فریبا وفی، چهل تن. من فکر می کنم در سال های دهه نود فقط محمود دولت آبادی در آلمان شناخته شده بود. با توجه به این واقعیات پیشرفت بزرگی حاصل شده است، اما استقبال افکار عمومی از ادبیات، طبعا در حد استقبال آن از سینما نیست. در حالی که من معتقدم ادبیات نوین ایران دست کم همانقدر حرف برای گفتن دارد که سینمای ایران.

اشتفان مجری آلمانی: سئوالی از امیر (حسن چهل تن). من اینجا این نظریه را مطرح کردم که شاید تفاوت چندان زیادی میان نویسندگان تبعیدی ایران و نویسندگان داخل کشور وجود ندارد. آیا شما هم همین نظر را دارید؟ برای شما معنای خارج از کشور برای ادبیات داخل کشور با توجه به نقش سانسور چیست؟ من وقتی موقعیت ادبیات عرب را بررسی می کنم می بینم در بسیاری از کشورهای عربی سانسور حاکم است، اما نویسندگان این کشورها می توانند به یک کشور عربی دیگر بروند و در آنجا زندگی کنند و بنویسند. به این ترتیب، امکانات ماندن در حوزه زبان عربی برای نویسندگان عرب بزرگ تر است تا نویسندگان ایرانی. شما این وضعیت را چگونه تجربه می کنید؟

امیرحسن چهل تن: من اگر از تجربه شخصی خودم بخواهم درباره این موضوع صحبت کنم، باید بگویم که من اساسا نه به عنوان نویسنده، بلکه به عنوان یک شهروند، به خانه و اتاق کار و تخت خواب خودم وابسته هستم. این ممکن است کمی کهنه باشد، یا یک خصلت کاملا شخصی و به طور کلی احساسی است که برای من غیرقابل تعریف است. اما در مقام یک نویسنده هم، علاوه بر این به طور کلی نیاز دارم در کشور خودم باشم، در آنجا زندگی کنم و ناملایمات را تا حد تحمل تجربه کنم. این نسخه ای نیست که من برای همه بپیچم. برای این که میزان تحمل فشارها روی افراد مختلف تفاوت دارد و میزان طاقت ها نیز برای تحمل این فشارها متفاوت است. بنابراین اولویت من تا آنجایی که توان من و امکانات بیرونی اجازه بدهد این است که در خانه بمانم و در خانه بنویسم. من فکر می کنم برای سایر نویسندگان ایرانی هم این موضوع تا حدود زیادی صدق می کند. بعد از انقلاب تعداد زیادی از نویسندگان خوب ما به خارج از مرزهای ایران مهاجرت کردند، ولی در واقع ما پیشرفت ادبی قابل ملاحظه ای در آن ها نتوانستیم ملاحظه بکنیم. آیا این به خاطر آن بود که از خانه زبان خودشان جدا می افتند؟ آیا به خاطر این بود که مخاطب خودشان را در خارج از کشور از دست می دادند؟ آیا مشکلات تبعید و مهاجرت آن ها را فلج می کرد؟ دلایلش را نمی توانم تشخیص بدهم. ولی رفتن به تبعید یا ماندن در خانه برای همه کسانی که دست به آفرینش می زنند و کار خلاقه و فکری می کنند، مشکل بسیار بزرگی است. در واقع می توانم بگویم که این بزرگترین دغدغه ی یک نویسنده یا هنرمند ایرانی است. ماندن و ادامه دادن؟ یا رفتن و تقریبا متوقف شدن؟

اشتفان: ما شاهد آن هستیم که جامعه ایرانیان تبعیدی خواه در اروپا و خواه در آمریکا یک جامعه به خوبی مرتبط با هم در سطح بالای فرهنگی است. چیزی که شامل حال همه جوامع تبعیدی نمی شود. ایرانیان خارج از کشور دارای خودآگاهی بالایی هستند. مثلا وقتی فیلارمونی کلن یک ستاره موسیقی ایرانی را دعوت می کند، رییس فیلارمونی به من می گوید: همه چیز به صورت خودبه خودی پیش می رود. من نیاز به هیچ تلاشی برای جذب تماشاگر ندارم. ایرانی ها از همه شهرهای آلمان و از بسیاری کشورهای همجوار به کلن هجوم می آوردند تا این برنامه را بشنوند. با توجه به این نکته از خانم فریبا وفی می پرسم: آیا شما هم چنین احساسی دارید؟ این وضعیت بر ارتباط شما با خوانندگانتان تاثیر می گذارد؟

فریبا وفی: درست است که من آثار نویسندگان ایرانی را که در خارج از کشور چاپ شده می خوانم، ولی ارزیابی من درباره این آثار نمی تواند خیلی دقیق باشد، اما به نظر من نوشتن در ایران خیلی فرق می کند و خیلی سخت تر است. من اگر بخواهم به عنوان نویسنده تجربه شخصی خودم را بگویم، پیش از سانسور بیرونی من خودم خودم را سانسور می کنم. به قول دوستان، من در کله ام قیچی و همه ابزارهای قطع کردن را دارم. این کار را سخت می کند و من فکر می کنم نویسنده ای که در خارج از کشور است دست کم این مشکل را ندارد.

نوید کرمانی: در هشت سال دوران احمدی نژاد گروه وسیعی از نویسندگان ایرانی این کشور را ترک کردند. آیا در سال ها و ماه های اخیر، که به نظر می رسد ایران کمی باز شده است، در این زمینه هم تغییری ایجاد شده است؟ یا این که چیزی تغییر نکرده است؟

 

فریبا وفی: تنها چیزی که می توان گفت این است که امید به باز شدن کشور کمی افزایش یافته است. ما چاره ای جز این نداریم. ما در حال حاضر شاید نمود این گشایش را به وضوح نبینیم، اما به نظر من امید زیادی هست.

امیرحسن چهل تن: من فکر می کنم که این امید دیگر دارد به ناامیدی تبدیل می شود. دو سال از دولت جدید می گذرد و در صحنه ادبیات و فرهنگ کشور تفاوت قابل ملاحظه ای احساس نمی کنم. ممکن است که از برخی جهات سخت تر شده باشد. دولت ممکن است از برخی تندروهای ایرانی کمی متفاوت باشد و همینطور هم هست، اما درست به همین دلیل بیشتر تحت فشار تندروهای ایرانی قرار دارد و عرصه فرهنگ برخلاف عرصه اقتصاد یا سیاست، بیشتر تحت فشار قرار می گیرد وقتی که رقابت سیاسی در میان باشد. بنا براین به نظر من اوضاع کماکان به همان سختی گذشته است.

نوید کرمانی: شما چندی پیش در مقاله ای برای فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ نوشتید تنها چیزی که تغییر کرده این است که اکنون دستگاه سانسور از نویسندگان خواهش می کند که برای کاهش فشار خشونت طلبان خودشان مشکلات سیاسی این تشکیلات را ملاحظه کنند. بنابراین، مشکل همان است که بود و فقط لحن بیان عوض شده است.

اشتفان: امیرحسن چهل تن چند روز پیش در برابر این پرسش من که آیا کتاب جدیدش “خوشنویس اصفهان” را قبل از انتشار به زبان آلمانی کسی از میان دوستان و دوستدارانش به فارسی خوانده است یا نه، گفت که تنها همسر و پسرش آن را خوانده اند. این یک درد بزرگ نیست که کتاب ابتدا در زبان بیگانه ای منتشر شود که خود نویسنده قادر به خواندن آن نیست؟

امیرحسن چهل تن: تجربه ناخوشایندی است. به خاطر این که من وقتی می نویسم چنان در حوزه زبان فارسی غرق شده ام که مخاطبان در ذهن من فقط فارسی زبان ها هستند. بنابراین، احساس این که این کتاب نمی تواند توسط ایرانی ها در وهله اول خوانده بشود، احساس ناخوشایندی است. بخصوص که نوشته ها وقتی که به صورت کتاب در می آیند تازه معنا پیدا می کنند. من با این کتاب هایی که در سال های اخیر به زبان های اروپایی منتشر شده اند، احساس غریبگی می کنم. برای این که خودم قادر به خواندن این کتاب ها نیستم. من دوست دارم وقتی به زبان فارسی می نویسم، کتاب آن را هم که به دست می گیرم به زبان فارسی باشد.

نوید کرمانی: پس چرا سعی نمی کنید کتاب هایتان را از طریق اینترنت یا انتشاراتی های تبعیدی به زبان فارسی منتشر کنید؟ این امکانات مورد استفاده قرار می گیرند؟ و اگر مورد استفاده قرار نمی گیرند چرا؟

چهل تن:برخی نویسندگان از این امکانات استفاده می کنند. ولی من هنوز امیدوارم تا زمانی که در قید حیات هستم، کتاب هایم بتوانند در کشور خودم به زبان فارسی منتشر شوند. وقتی کتاب به صورت آنلاین در اینترنت منتشر می شود، وقتی که در خارج از مرزهای ایران به صورت فارسی منتشر می شود، احساس می کنم که این آثار مخاطبان خود را به دست نمی آورند. مخاطبان این کارها آن هشتاد میلیون نفری هستند که به همان زبانی که من می نویسم صحبت می کنند. بنابراین هنوز فکر نکرده ام که کتاب ها را به صورت آنلاین یا در خارج از کشور منتشر بکنم.

 

اشتفان: من از فریبا وفی می پرسم: شما شانس انتشار آثارتان را در اینترنت چگونه می بینید؟

فریبا وفی: همانطور که آقای چهل تن گفتند، خیلی از نویسنده ها دارند این کار را می کنند. اما من خودم شخصا این کار را نکرده ام.

اشتفان: یعنی فکر نمی کنید این کار می تواند مشکل گشا باشد؟ از این طریق شما می توانید بلافاصله با همه خوانندگان ایرانی در تمام جهان وارد ارتباط شوید.

فریبا وفی: بله. تلاش های کوچکی هم هست. من خودم هم کتاب هایی را که امکان چاپش در ایران نیست و در خارج از کشور به صورت اینترنتی منتشر شده، روی مانیتور می خوانم. اینترنت فضای خوبی است و استفاده از آن دارد همواره بیشتر می شود.

نوید کرمانی: گسترش کتاب های الکترونیکی، در عین حال که باعث می شوند آثار مجانی خوانده شوند و نویسندگان آن ها درآمدی نداشته باشند، بر کشورهایی مثل ایران تاثیری بزرگ دارد، زیرا نویسنده از دریافت اجازه چاپ بی نیاز می شود. شما موافق این نظرید یا آن را ضعیف می یابید؟

چهل تن: من منکر امتیازات بزرگ فضای مجازی برای انتشار افکار و ایده ها و آثار ادبی نیستم. این امکان که فراهم شده بسیار ابتکار خوبی است. در واقع می توانیم بگوییم که اینترنت سانسور را تا حدود زیادی بی معنا کرده است. اصلا می توانیم بگوییم که با وجود اینترنت دیگر سانسور وجود ندارد. اما من این را یک پرنسیپ می دانم که آثار من باید بتوانند درکشور خودم منتشر بشوند. و من در هیچ جای دیگر این کار را نمی کنم و فقط در ایران است که آثاری که به زبان فارسی برای خواننده ایرانی نوشته ام باید منتشر شود. تا کی بتوانم به این اصل وفادار بمانم نمی دانم. شاید در آینده نه خیلی دور خسته شوم از این وضعیت که خوانندگان ایرانی دسترسی به آثار فارسی من را ندارند. اما در حال حاضر روی این اصل پافشاری می کنم که این آثار باید اول در کشور خودم منتشر بشود.

اشتفان: بسیاری از نویسندگان عرب برای این که بتوانند از طریق نوشته های خود امرار معاش کنند، آثار خود را به زبان های اروپایی منتشر می کنند. مسائل مالی برای شما چقدر اهمیت دارد؟

فریبا وفی: ما نویسندگان حرفه ای که بتوانند از طریق نوشتن زندگی کنند، خیلی کم داریم. اینطور نیست که در ایران ناشران حق التحریر ندهند، اما این حق التحریرها آنقدر هم نیست که بشود با آن زندگی کرد.

اشتفان: آثاری از دولت آبادی، مندنی پور، گلشیری و شما تا به حال به زبان آلمانی یا انگلیسی منتشر شده اند. وقتی یک نویسنده پیشاپیش می داند که کتابش قرار است به یک زبان بیگانه منتشر شود، این موضوع چه تاثیری می تواند بر متن داشته باشد؟

چهل تن: فکر می کنم بی اثر نیست. من تقریبا در ده سال گذشته از این که کارهایم در ایران منتشر بشود قطع امید کردم. همین قطع امید برای من فرصت های تازه ای ایجاد کرده است. این فرصت را ایجاد کرده که من آن قیچی داخل ذهنی را که خانم وفی به آن اشاره کرد کنار بگذارم، به هسته اصلی ادبیات نزدیک بشوم. به خاطر این که به نظر من ادبیات یعنی همه چیز. در ادبیات خط قرمز وجود ندارد. ادبیات خانه ای نیست که به آشپزخانه و اتاق نشیمن محدود بشود. ادبیات خانه ای است که در آن اتاق خواب و حمام هم هست. در آن پنجره ای هست که می شود از آن به بیرون نگاه کرد و دید که در خیابان چه می گذرد. ادبیاتی که ما را محدود بکند به ماندن در یک اتاق بدون پنجره، فاقد آفرینش است. به همین دلیل من خودم را از این محدودیت ها رها کردم و فکر می کنم که توانسته ام رمان های بهتری بنویسم.

نوید کرمانی: من می خواهم پرسشی را با خانم فریبا وفی در میان بگذارم. در حالی که در جامعه ایران زنان به لحاظ حقوقی به شدت مورد تبعیض قرار می گیرند، ادبیات معاصر این کشور به شدت از صدای زنان تاثیر پذیرفته است. دلیل این قدرت زنان در ادبیات چیست؟

فریبا وفی: ما به موازات ادبیات یک جنبش زنان هم داشتیم. یعنی زنان ایرانی هیچوقت از مبارزه برای کسب حقوق خودشان دست برنداشتند. بنابراین طبیعی بود که در تمام عرصه ها زنان وارد شدند، در دانشگاه ها نسبت دختران به پسران افزایش یافت، در عرصه کار، زنان به فعالیتی روز افزون پرداختند، در عرصه های ورزشی هم همین اتفاق افتاد. با توجه به این تحولات طبیعی بود که در ادبیات هم صدای زنان نمودهای خودش را پیدا کند. صدای زن ایرانی در گذشته تنها صدای درد و ناله و شکایت و قربانی بود، اما ما اکنون وارد مراحل دیگری شده ایم. صدای زنان فقط فریاد و شکایت نیست، بلکه بیان زندگی است. ضمنا زنان دارند تکنیک های مدرن نوشتن را نیز یاد می گیرند.

* جواد طالعی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار آزاد با بیش از ۴۰ سال سابقه روزنامه نگاری حرفه ای از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو مسئولیت دفتر اروپائی شهروند را به عهده دارد. او همزمان با رسانه های معتبر فارسی زبان دیگر مثل بی بی سی، رادیو فرانسه، دویچه وله و سایت های اینترنتی متعدد همکاری داشته است.