آدم نمی فهمد آقای روحانی چشون شده و چرا از نقشی که به قول خودشان بعضی از نشریات دارند (طفلک جرات نمی کند اسم آنها را ببرد!) گله می کنند؟
ایشان در سخنرانی اخیرشان فرموده اند برخی از نشریات از یک حاشیه امن برخوردارند، هرچه می خواهند می نویسند، کسی مزاحم آنان نمی شود و حتی یک تذکر به آنان نمی دهد. این نشریات نقش یک پلیس مخفی را بازی می کنند و آدم از تیتر این روزنامه ها می فهمد فردا چه کسی را بازداشت می کنند.
باید از ایشان پرسید این کجاش بده جناب روحانی؟ مملکتی که همه کارهایش حساب و کتاب دارد، کار بدی می کند که برای بازداشت افراد برنامه ریزی می کند و جلوجلو هم گوشی را می دهد دستشان که آمادگی داشته باشند؟
وقتی اون نشریه معروف مورد نظر شما خبری منتشر می کند که در آن تلویحاً گفته شده فلانی بهتر است بازداشت شود و از قضای روزگار! فردا همان شخص بازداشت می شود بنابراین مردم به اهمیت خبرهای آن روزنامه پی می برند و روزهای بعد وقتی همان نشریه خبری در مورد لزوم بازداشت اشخاص دیگری را منتشرکرد، کسانی که حدس می زنند تاریخ مصرف شان تمام شده و فردا یا حداکثر پس فردا بازداشت می شوند، فرصت دارند که مسواک و خمیردندان و حوله و دمپائی شان را بردارند، ساک شان را ببندند و آماده باشند تا وقت مامورانی را که برای بازداشتش می آیند، تلف نکند.
معمولا مردم سعی می کنند قبل از بازداشت، به محل کارشان خبر بدهند، با این در و آن در زدن و قرض و قوله بدهی هایشان را تا جایی که امکان دارد بپردازند، مقداری پول جور کنند و برای زن و بچه در خانه بگذارند و و و و… و این کارها زمان می خواهد.
برخی ناچارند با پدر و مادرشان خداحافظی کنند و برای جلوگیری از ناراحتی آنان، دروغی سرهم کنند و مثلا بگوید مامان جون من دارم برای یک ماموریت می روم خارج، سوغاتی چی می خوای برات بیارم؟ از اون دستبند هایی که زندانی ها درست می کنند دوست داری؟!
آنچه در سخنان آقای روحانی به نظر من جالب تر از همه بود، این بود که حرف هایی را که مردم باید به رئیس جمهور بزنند، رئیس جمهور به مردم می زند و لابد انتظار پاسخ هم دارد!
جناب روحانی، این مردم هستند که باید از شما بپرسند چرا نشریه ای وجود دارد که شمر هم جلودارش نیست و به گفته خودتان هرکار دلش می خواهد می کند و هر اتهامی را به هرکس که خواست می زند!
شما می آیید این مسائل را با مردم درمیان می گذارید و از ما می پرسید چرا باید نشریاتی وجود داشته باشند که یک تذکر ساده هم نشود به آنها داد؟
آقای روحانی پاسخ مردم معلوم است. یک پوزخند و یک جمله طنزآمیز: چم دونم والا!
ما کجائیم در این بحر تفکر…!
یک روز پس از آنکه اعلام شد فیسبوک در رده بندی ارزش شرکت های بزرگ آمریکایی از جنرال الکتریک پیشی گرفته و ارزش این شرکت به ۳۰۶.۴ میلیارد دلار رسیده، عده ای از پژوهشگران به این فکر افتادند که اگر مغز زاکربرگ، مبتکر فیسبوک را دیگران داشتند، از آن چگونه استفاده می کردند؟
نتیجه تحقیقات این افراد را می توانید در زیر بخوانید؟
اگر مغز زاکربرگ را هندی ها داشتند یک فیلم ۱۵ ساعته می ساختند که سه میلیون دختر با هم و به طور هماهنگ اینجیکی دانا برقصند و دو میلیون از آن سه میلیون نفر، عاشق هنرپیشه اول فیلم شوند، دورش بگردند، برایش ترانه های عاشقانه بخوانند، و اشک بریزند.
طالبان به این فکر می افتادند که در مراسم سنگسار دختر جوانی که فرار کرده تا به زور به یک پیرمرد شوهرش ندهند، سران کشورهای بزرگ را بربایند و به افغانستان ببرند. بعد از اوباما به خاطر اینکه برنده جایزه صلح نوبل شده است، به زور اسلحه خواهش کنند! که اولین سنگ را او پرتاب کند و مراسم سنگسار را افتتاح نماید.
چینی ها اگر چنین مغزی داشتند از دستمال کاغذی رنگی کت و شلوار یک بار مصرف درست می کردند که دیگر مردم ناچار از بردن کت و شلوار به خشکشویی ها نشوند. (چقدرهم گرون شده نرخ خشکشوئی!)
اگر بوکوحرام مغز زاکربرگ را داشتند اول یک سمینار آموزشی برای تمام دختران مسلمان دنیا برگزار می کردند و به آنان تفهیم اتهام می کردند که ازدواج با سربازان بوکوحرام چند هزار تا ثواب دارد، بعد همه آنها را باهم می ربودند و به نوبت با آنها ازدواج می کردند.
بنگلادشی ها اگر مغز زاکربرگ را داشتند به جای ریشکاهای معمولی، سه چرخه هایی اختراع می کردند که به جای یکنفر ۱۵ نفر جا بگیرد و می گفتند ما که داریم پا می زنیم و این لعنتی را می کشیم، یه ذره بیشتر زور می زنیم، هم ۱۵ نفر را به کار و زندگی شان می رسانیم و هم به جای یک نفر، از ۱۵ نفر پول می گیریم.
اگر آلمانی ها چنین مغزی داشتند تلویزیونی اختراع می کردند که احتیاج به برق و باتری و انرژی خورشیدی نداشته باشد، ازگرمای وجود انسان نیرو کسب کند و همینقدر که شخصی مقابل آن بنشیند، خود به خود روشن شود و کانال مورد علاقه شخص را از فکرش بخواند و نشان بدهد.
و ایرانیها اگر مغز زاکربرگ را داشتند یک چلوکبابی جلوی بازار راه می اختند که کباب کوبیده سه متری بدهد و هرکس توانست یک سیخ آن را بخورد، یک سیخ دیگر هم جایزه بگیرد!
یک اختراع حیرت انگیز
هفته گذشته طی نوشته ای از خدا خواسته بودم شعور و دانشی را که به آلمانی ها عطا کرده است به ما ایرانی ها هم بدهد تا ابتکاری یا اختراعی بکنیم و ناممان در جریده عالم ثبت شود و به یادگار بماند.
دلیل آن خواسته و نوشتن آن مطلب هم خبری بود که اعلام می کرد آلمان از کشورهای ایرلند ، انگلیس و ایتالیا زباله وارد می کند و از این زباله ها برق تولید می کند.
عکس و فیلمی که به دنبال درخواست من منتشر شد نشان می داد صنعتگران ایرانی با استفاده از یک شیشه نوشابه و یک لوله کائوچویی وسیله ای ساخته اند که دنیا را متحیرکرده: آفتابه مسافرتی!
این آفتابه حیرت انگیز که می توانید فیلم سوار و پیاده کردنش را همین جا ببینید تا باورتان بشود که قضیه جدی است، طوری ساخته شده که روی هرشیشه نوشابه ای سوار می شود و لازم نیست شما در سفر در بدر و توی سوپرمارکت های مختلف دنبال نوشابه خاصی بگردید
https://www.youtube.com/watch?v=pOcJ88DPnP4
از اینکه خداوند به این سرعت به درخواست من جواب مثبت داد و مغز همشهریانم را به تحرک واداشت واقعن خوشحالم. تصور می کنم من باید از بندگان خاص خداوند باشم که به این سرعت خواست هایم برآورده شده است؟
با این حساب اگر شما هم چیزی از خدا می خواهید و حاجتی دارید بگوئید که سفارش تان را بکنم!
ماشین حساب های قدیمی …
دوستی که معلمی است سابقه دار تلفن می کرد و از من می پرسید فلانی من اگر بخواهم یک آپارتمان در ولنجک بخرم چکار باید بکنم؟
راهنمایی اش کردم که باید بروی به یک بنگاه معاملات ملکی، خواسته ات را بگویی، آنها آپارتمانهایی را که برای فروش دارند به تو نشان می دهند، هرکدام را که پسندیدی می گویی این را می خواهم، قولنامه می کنید، از محضر وقت می گیرید، می روید محضر، پول را می دهید، آپارتمان را می خرید و به سلامتی اسباب کشی می کنید.
خندید وگفت این ها را که عقلم می رسد. مشکل اینجاست که قیمت یک آپارتمان در ولنجک شش میلیارد تومان شده است و من ماهی یک میلیون تومان حقوق می گیرم، فکر می کنی چند سال باید پس انداز کنم تا بتوانم چنین آپارتمانی را بخرم؟ گفتم اینکه خیلی ساده است، میلیارد ۹ تا صفر داره و میلیون ۶ تا بنا بر این اگر ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰ را تقسیم بر ۱۰۰۰۰۰۰ کنی می شود ۶۰۰۰ .
گفت یعنی باید شش هزار ماه صبرکنم؟ گفتم بله البته به شرط اینکه در تمام این ۶ هزارماه که می شود پانصد سال، صنار از حقوقت را خرج نکنی.
تشکر کرد وگفت ممنونم از راهنمایی هایت. ماشین حسابی که من دارم مثل خودم قدیمی است و عقل اش به رقم هایی که بیشتر از سه تا صفر داشته باشد، نمی رسد. برم با خانمم صحبت کنم ببینم می تونه پانصد سال گشنگی را تحمل کنه یا نه!
تغییر دکوراسیون!
برای تغییر چهره مردانه مجلس در ایران، مدتی است کمپینی از سوی برخی فعالان جنبش زنان در داخل کشور به راه افتاده است.
اینگونه اقدامات و این تغییر دکوراسیون ها چقدر در تغییر روحیه مردم موثر است.
این را امتحان کرده ام که می گویم. خود ما دیروز مجسمه ای را که گوشه راست اتاقمان بود، برداشتیم گذاشتیم طرف چپ، دیروز تا به حال دیدمان نسبت به زندگی عوض شده و احساس می کنیم در دنیای دیگری زندگی می کنیم!
مفتخوری ممنوع !
ژاپنی ها برای نوزادن شش ماه به بالا تشکچه ای ساخته اند که نوزاد ضمن آنکه به خیال خودش دارد کیف می کند و بازی می کند، کف اتاق را هم تمیز کند!
این تشکچه ها اول با این دید ساخته شد که لباس بچه هنگام سرخوردن کف اتاق کثیف نشود ولی بعد گفتند تا کی باید به این نیم وجبی شیر خشک مفت بدهیم بخورد؟ بگذار ضمن بازی، اتاق را هم تمیزکند و یاد بگیرد که ژاپن ایران نیست، چون براساس ضرب المثل تخم مرغ دزد، شتر دزد می شود، نوزادی که به مفتخوری عادت کند، بزرگ هم که شد فقط دلش می خواهد اختلاس کند!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.