بیا و رشته ارغوانی نوایت را ببند به زخم های صبور احساسم.

به تن زنانه

پیچ و تاب درد

به خشک سال واژه ها.

یاس ها به مهمانی دست هایت ترانه ها می خوانند

و از خانه همسایه بوی تلخ قهوه می آید

تو بیا…

باید به بهار صدایت کوچ کنم

باز از فوج پرنده ها

عقب مانده ام.

birds***

پاییز که می شود

شرمنده تصویرهایی می شوم

که نساختیم اما باران می نواخت

و برگها رنگین کمان می شدند و کوچه ها بی تاب.

پاییز که می شود

عاشقانه های من

شعرهای ناتمام بی تاب می شوند.

بی بهانه /بی بهانه بی بها

بغض های کهنه ام.

پاییز که می شود

باز نبودنت را بی تاب می شوم

***

ساخت و ساز می کنند

انگار در مغز من.

ذرات تو منفجر می شوند

سوسری های سفید بالدار.

دردها اما سخت چسبیده اند.

ساخت و ساز می کنند.

خاطرات تو را که می کنند

درد می کشم.

***

نیم سایه لبخندت

در این تصویر که همراه نام توست

تنها دارایی من است

در ترجیع بند نبودنت

زمستان پیش رو.

ترانه ساز قصه های دور

گنجشک های معصوم کوچه دلم

به انتظار تو

در سکوت خیس

سازهای عاشقی را

کوک می کنند.

***

پاییز شده ام

نگاه کن.

سراسر رنگم

آبی غصه/زرد غم/سرخ درد

نگاه کن

فصل عاشقانه هاست

مثل برگ

زیر پای خاطرات

خش خش مرگم.

***

بغض که مشت می کوبد به دیوار گلو

برای نامیدن تو حتی/نفس کم می آورم

تابستان چه زود گذشت

زمستان پیش

آرزوهای کهنه ام را

سوزانده ام

***

دردناک

خونین

خالی

نبودنت/مثل جای خالی دندان عقل.

که کندم و دور سرم

دستمال آبی گلدار پیچیدم.

***

وعده قرارمان نمی رسد

که ساعت هامان دیوانه وار

در خلاف جهت می دوند.

کجای این دنیایی

توکه نزدیک ترین در قلب من

توکه تمام دنیایی.

***

صدای پای بچه ها و برگ ها

خش خش پاییز و امتداد نبودنت/

بی زوال.

تنهایی سمج/شتک می کند

خاطرات.

***

تو تصویری و من نگاه

پشت قاب های شیشه ای

دست هایت را نمی توان گرفت.

آرزوی مهربان من

پشت قاب شیشه ای بمان

این خیال که

حقیقت نمی شود

***

ماه را هم دیشب

گمان برده ام مخاطب من است.

با آغوش گشاده اش

به سان دست های مهربان تو

لابه لای پرده های نور

سهمی از عاشقانه ها

باور ساده ام

گمان برده بود

هدیه من است.

مثل ماه اینچنین نزدیک

مثل تو

اینچنین دور