اشعار طنز

 

sheep-cartoonاین ملت ما گیر عذابند

در سیخ به آتش و کبابند

بهر دو سه لقمه نان و روزی

از صبح به شب به پیچ و تابند

یک عده ز جور و ظلم و بیداد

درگیر به یک پیک شرابند

یک عده به حجره های بازار

در غارت خلق بی حسابند

مردم شده اند بر دو دسته

بی خانه ولی خانه خرابند

هر لحظه کنند استخاره

در فکر گناه یا ثوابند

یک عده دهند بوی گنداب

گویند ولی طلای نابند

این نسل جوان ما کماکان

پرسش دارند و بی جوابند

سرگرم به خوردن و چرایند

این گله تمام بی صاحابند

آسوده بخواب کورش، اینجا

 ملت همگی دو قبضه خوابند

این ملت کورش مهین است

از جانب تاریخ، وزین است

غفلت چو نمود جای آنها

از بام فرو به زیر زمین است

گر که گله ای ز سفره داری

گویند که سهم تو همین است

یک پای همه به روی کژدم

یک پای دگر به روی مین است

چسبیده به قاچ عین زالو

هر کس که کنون به روی زین است

آن کس که سوار پورشه گشته

نا مرده به فردوس برین است

گویی که تمام ملت امروز

با نفرت و کینه همنشین است

ساکت بنشسته ورد خوانند

شایسته ی ملت آفرین است

شاعر نکند زبان درازی

زان رو که هوا بسی پسین است

آسوده بخواب کورش ، اینجا

درد همه خلق درد دین است!