او+پات+انOpatan واژهایست پارسی، که از سه بخش او به معنای آب، پات از ریشهء پاییدن به معنای نگهبانی و ان که پسوند نسبت است تشکیل شده است. اوپاتان به معنای جاییست که نگهبانان و مرزبانان از آبدریا و امنیت کشتیرانی و دریانوردی پاسبانی و پاسداری میکردند. (دکتر بهرام فرهوشی، ایرانویج) گفتار بسیاری از اندیشمندان ادیبان و سفرنامهنویسان از جمله استخری، ابنحوقل، ناصرخسرو، ابن بطوطه و……این سخن را پشتیبانی میکند.
دکتر مرتضیاسعدی در کتاب دائرهالمعارف تشیع چنین مینگارد:«….لفظ آبادان صورت تغییر شکل یافته ی «اوپاتان» به معنای مرزبانان دریایی است و لفظ «اوپا» یعنی کسی که در روستاها در کنار نهرهای آب نگهبانی میکند، تا آب هرز نرود، هنوز در خوزستان و بنادر جنوبی کشور بهکار میرود».
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی نیز در کتاب بزرگ خویش، شاهنامه، در باب فریدون و ضحاک به صراحت به وجود پاسبانان و مرزبانان در کنار رودخانه اروندرود اشاره میکند.
ابنحوقل در سفرنامه خود آورده است که آبادان، دژی بر کنار دریاست و در آن جنگجویان و مرزداران پیوسته مرزداری و نگهبانی میکنند. ناصرخسرو جهانگرد و اندیشورز بزرگ ایرانی نیز در سفرنامه خود چنین آورده است: «در این جزیره مردمانی بر سر عمودهایی چوبین و نیز برخی بر سر بام خانهها آتش روشن میدارند تا کشتیها را از نزدیک شدن به آبهای خطرناک باز دارند».
در فرهنگ دریایی کولوئیب چنین آمده است که: این بندر در۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح(ع)، یعنی ۶۰۰۰ سال پیش، محل سکونت تیرههایی ایرانی موسوم به آبادان یا آبادیان بوده است. نام ایرانی آبادان از واژگان آباد گرفته شده است. این واژه نشانگر تاریخی ۷۰۰۰ ساله از ایرانیان در آبادان است.
یاقوت حموی که خود از شهر و جزیره آبادان بازدید نموده است، از آن جزیره به میان رودان نیز یاد کرده است. این جزیره در دوره هخامنشی به نامهای مسنه و خاراکس خوانده میشد. در زمان اشکانیان این جزیره به نام خاراکس، نامیده شده است. در زمان اردشیر اول ساسانی این جزیره به نام وهشت آباد ((بهشت آباد)) و بهمن اردشیر ((بهمنشیر))نامیده شد.
در روزگاران پایانی دوران صفویه و به ویژه در زمان نخستین پادشاهان قاجار، در متنهای رسمی و بینالمللی، نام این جزیره را «جزیره الخضر» مییابیم که شاید برگرفته از صفت سر سبزی برای این منطقه بوده است.
آبادان در جنوبیترین نقطه استان نفتخیز خوزستان، هفت درجه بالاتر از مدار رأسالسرطان قرار گرفته است. از این رو اقلیمی همانند با مناطق استوایی دارد. خوزستان از زمانهای دیرین به داشتن هوای گرم معروف بوده است و آبادان نیز که شهری از شهرهای جنوبی خوزستان است از این ویژگی مانند دیگر شهرهای جنوبی استان برخوردار بوده است. این شهر دارای آب و هوای گرمسیری است تا جایی که در برخی از کتابها از آن به عنوان شهری بدون زمستان نام بردهاند. حتی برخی منابع، آبادان را تنها دارای دو فصل تابستان و پاییز میدانند. احمد مقدسی در «احسن التقاسیم» آن را «اقلیم حاره» خوانده است. اما واقعیت این است که آبادان به علت قرارگرفتن در کنار اروندرود، رود بهمنشیر و رود کارون و در همسایگی خلیج فارس دارای تابستانی بسیار گرم و زمستانی معتدل و فرحبخش است چنان که لطافت هوای آن همواره گردشگران زمستانی و نوروزی را به خود جذب میکند.
خرمشهر
در محلی که کارون به خلیج فارس میریخت، عیلامیان باستان در حدود پنجهزار سال پیش، شهری به نام ناژیتو بنا کرده بودند که دروازه کارون و اروند را پاسداری کند. پس از آن هخامنشیان در محل نصب کارون شهر دیگری به نام آگنیس بنا نهادند.
این شهر در زمان اشکانیان بارما و در زمان ساسانیان بیان نامیده میشد. در زمان جنگهای استقلال با اشغالگران، این شهر مدتی جایگاه و پایگاه سرخجامگان بود. از این رو خرمیه و محمره و بندرگاه آن محرزی نام گرفت. سرانجام نام خرمشهر جایگزین نامهای پیشین شد.
رودخانهها، گردابها
پیرامون آبادان را سه رودخانهی بزرگ ایران یعنی کارون، بهمنشیر و اروندرود فراگرفته است. رود کارون که مهمترین رودخانهی داخلی ایران است، پس از اهواز به سوی خرمشهر جریان مییابد و به جزیره آبادان که میرسد به دو شاخه تبدیل می شود.
۱- بهمنشیر یا بهمشیر (بهمن اردشیر) که در حدود ۱۰ کیلومتری سابله از رود کارون جدا میشود، پرآبترین دهانه کارون است و از طریق خور بهمنشیر به خیلج فارس میریزد. برخی جغرافی نگاران دوره اسلامی، بهمنشیر را «دجیل» یعنی دجلهی کوچک هم گفتهاند. بهمنشیر تقریباً به موازی اروند رود در بخش شرقی آبادان جریان یافته و به خلیج فارس میریزد.
۲- ادامه کارون که از خرمشهر در شمال جزیرهی آبادان عبور کرده، داخل اروندرود میشود. این بخش در واقع پهنترین بخش رود کارون است و این همان بخش از بین بهمنشیر و اروندرود که مورد بحث جغرافیدانان است که آیا از پیش وجود داشته و یا به طور دستکند در دوران پیش از اسلام حفر شده است.
۳- در بخش غربی جزیره آبادان رودخانه بسیار پهنی است که از دیرباز نام زیبای «اروند» بر آن بوده است. در حقیقت رودخانه دجله همان اروندرود است به طوری که فردوسی گفته است:
اگر پهلوانی ندانی زبان
به تازی تو اروند را دجله خوان
اروند رود (دجله) در خاک سرزمین عراق (ایراک) از شمال به جنوب (به سوی بصره) میآید. در ۶۴ کیلومتری شمال بصره رود پرآب فرات نیز به آن میریزد. در جنوب غربی خرمشهر (شمال غربی جزیره آبادان) آب کارون به آن میپیوندد. از خرمشهر به بعد در طول غربی آبادان رودخانه بسیار پهنی به نام اروندرود بزرگ میشود. این رود پس از پیمودن طول جزیره آبادان به خیلج فارس میریزد. اروندرود در سال، ۵۰ میلیون تن رسوب دارد. اروندرود یکی از پهناورترین رودهای جهان است که هرچه رو به جنوب میرود پهنتر و گودتر میشود. در امتداد شهر آبادان، عرض اروندرود ۱۲۰۰ متر است ژرفای اروندرود به ویژه هنگام جزر و مد از ۱۵ الی ۳۵ متر تغییر پیدا می کند.
اروند دارای ریشه و بن اوستایی است و در اوستا به صورت «ائوروت» آمده است و ریشهی کهن «ائورو» به معنی سرکش و تند و تیز و پسوند و «وت» به معنی دارنده است بر روی هم معنی دارنده تندی و تیزی و سرکشی است.
در مهریشت در بخش مهر یا میترا اشارهای نیز به اروندرود شدهاست که در آن دوره ارونگ گفته میشده است و چنین آمده: «دارنده دشتهای فراخ» و «اسبهای تیزرو» که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمیخسبد، هرگز فریب نمیخورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد. او نخستین ایزد معنوی است که پیش از طلوع خورشید فناناپذیر تیزاسب بر بالای کوه هرا بر میآید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاههای آریایی را مینگرد.
اروند واژهای پارسی میانه است به معنی بزرگ و شکوه و در دوره باستان به همه طول رود دجله و اروندرود امروزی گفته میشد. اگر اروند را با تلفظ اوروند بخوانیم معنی آب رونده یا رودخانه معنی میدهد. نام دجله نیز عربی شده تیگره پارسی باستان است که تیگره نیز صورت کهن همان واژه تیز است
در جزیره آبادان و در پیرامون این جزیره نهرهای زیادی وجود دارد و این نهرها رسوب خود را همگی به اروندرود میریزند، بنابراین کشتیرانی را در اروندرود به مشکل روبهرو میکردهاند. مقدسی مشاهدات خود را در این رابطه چنین بیان کرده است: … در آنجا دشواری بسیار دیدم، کشتی ما ۱۰ بار زمین سایید. از هر ۴۰ کشتی که بدانجا شوند، یکی باز تواند گشت … .
در پیرامون آبادان، آنجا که رودخانهها به یکدیگر میپیوندند و یا به خلیج فارس میریختند، گردابهای بزرگی به وجود میآمده که گاهی گذر کشتیها را با مشکل روبهرو میساخته است. انصاری دمشقی در این رابطه بیان کرده: … دریای فارس… در این دریا در پس عبادان گردابی سخت قرار دارد … . در زمانهای بسیار دور برای مقابله با این گردابها تدابیر گوناگونی میاندیشیدند. به گفتهی ابن حوقل … یکی از زنان خاندان بنیعباس، که بعضی می گویند بوراندخت بوده است، آن خطر را از کشتیها بدین گونه دور ساخت که چند کشتی را از سنگ پرکرد، در آن گرداب فروبرد و گرداب انباشته شد و خطر رفع گردید … .
پایان اروندرود، آنجا که آب رودخانه به خلیج فارس میریزد، از دوران باستان تنگ بوده است و برای جلوگیری از خطرهایی که برای کشتیها بهوجود میآمده، فانوسهای دریایی نصب کرده بودند به نام خشاب یا خوشاب. نئارک (نئارخوس) سردار اسکندر مقدونی در گزارش خود از آنها یاد کرده است. استخری در سال۳۴۰ هجری قمری به ذکر دریای پارس که میرسد میگوید:
… و جایگاهی هست کی آن را خشاب گویند. از عبادان تا آنجا شش میل باشد. آب دجله آنجا به دریا ریزد و آب تنک شود، و کشتی را مخاطره باشد. و درین جایگه چوبها فرو بردهاند و بر آن مبنایی ساخته و دیدگاهی ساختهاند کی ناطور آنجا نشیند و به شب آتش کند تا از دریا به وی بازیابند و بدانند کی مدخل دجله کجا است و جایگاهی مخوفست. چون کشتی آنجا رسد ترسند کی بشکند از تنگی آب … .
ابوریحان بیرونی در سال ۴۰۰ هجری قمری در کتاب «القانون المسعودی» می نویسد که«عبادان فم الخشباب فی مصب دجله و انبساطها فی بحر فارس». یعنی آبادان دهانه خشباب در مصب دجله است و گسترش آن در دریای پارس است.
ناصرخسرو در «سفرنامه» خود که از کهنترین سفرنامههای فارسی است وجود این خشابها را چنین توصیف نموده است.
…. در آنجا برجهای بلندی در دهانه دریا قرار داشته که بر فراز آن برای راهنمایی کشتیهای چراغ در آبگینه می افروختند تا باد نتواند آن را خاموش کند … .
سپس صفت خشاب را چنین تشریح میکند:
… چارچوب است عظیم از ساج، چون هئیت منجنیق نهادهاند، مربع، که قاعدهی آن فراخ باشد و سرآن تنگ، و علو آن از روی آب ۴۰ گز باشد و بر سر آن سفالها و سنگها نهاده، بعد از آن که آن را با چوب به هم بسته و بر مثال سقفی کرده و بر سر آن چهار طاقی ساخته که دیدهبان بر آنجا شود … .
علت به وجود آمدن آنها به زعم وی گیرندگی خاک و تنگی آب است، چنان که آورده است: … در آن حدود که آن است خاکی گیرنده است و دریا تنک، چنان که اگر کشتی بزرگ به آنجا رسد، بر زمین نشیند و کس نتواند خلاص کردن … .
ناصر خسرو در بیان این که این خشباتها در چه زمانی و توسط چه کسانی ساختهشدهاند، به گفته مردم محل استناد میکند و مینویسد: … مردم محل، ساختن این فانوسهای دریایی را به پادشاهان باستانی نسبت میدادند … . کهنترین چراغهای راهنمایی جهان باستان، پیشتر از فانوس دریایی اسکندریه، همین خشباتها بودهاند که ایرانیان باستان برای راهنمایی کشتیها در شمال غربی خلیج فارس برپا میکردند و شبها بر فراز آنها چراغ آبگینهها را روشن میکردند، تا کشتیها راه را گم نکنند و به گل ننشیند.
بنابراین خشباب یا خوشاب یک فانوس(فار یا فاروس)دریایی از چوب ساج بوده که به شکل منجنیق و یک هرم ناقص ساخته شده. ارتفاع این خشبات از سطح دریا ۴۰ متر بوده و از سفال و سنگ در بنای آن استفاده می شد. مراقبان در چهار تاق بالای فانوس به طور تمام وقت از آن مراقبت میکردند. اهمیت محافظت از آن به دلیل مواردی چون خطرهای طبیعی، دزدان دریایی و یا تمام شدن سوخت آنها بود. فاصله آن را تا شهر آبادان دو فرسنگ، ۱۰ فرسنگ و شش میل بیان کردهاند.
محمدبن نجیب بکران در سال ۱۰۱۰ هجری قمری میگوید: … و موضعی دیگرست هم درین دریای مکران، که کشتی را آنجا خوف باشد و آن بر ۲ فرسنگی عبادان است، آنجا که دجله بغداد بدین دریا میرسد و آن موضع را خشبات گویند و کشتی آنجا بر زمین نشیند، مگر به وقت مد دریا.
همچنین بار تولد در کتاب«تذکره جغرافیای تاریخی ایران» در اوایل قرن بیستم میلادی به شرح بینالنهرین که میرسد بیان میکند: … مسیر عمدهی دجله در نزدیکی قریه عبادان بر راهی که از بصره به دریای فارس میرفت در دوازده فرسخی بصره به دریا میریخت. در دو فرسخی عبادان لنگرگاه خشبات (یعنی ابنیه چوبی) واقع بود که از آنجا به کشتی سوار می شدند … .
تا پیش از بهکارگیری کشتیهای لایروبی، به علت ژرفای کم انتهای اروندرود (بویژه به هنگام جذر دریا) و همچنین جهت نگهبانی این منطقه از هجوم دزدان دریایی، خشبات در نزدیکی آبادان وجود داشته است. در واقع وجود خشبات بیشتر به علت عمق و عرض اروندرود در محل ورود به خلیج فارس بوده است، دیگر این که عامل اصلی آن ته نشین شدن گل ولای کارون، دجله و فرات در این منطقه بوده است.
بادهای آبادان
بادهای آبادان بر سه نوع است. نخست «بادهای منظم فصلی» که در اثر تغییرات فشار هوا در فصلهای گوناگون سال به وجود میآیند و معمولاً شدید نیستند، مگر عامل جوی دیگری موجب توانمندی آنها شود. اگر هوا خنک باشد، نسیم ملایمی بوجود می آید که باد کاووس نام دارد و برعکس اگر هوا گرم باشد، بادی آزاردهنده و سوزان میوزد.
دوم «بادهای محلی» که خود بر دو نوع است: «باد شمال» و «باد شرجی». باد شمال از جریانهای مدیترانهای است که به ایران میرسد. این باد در تابستان به طور خشک و دایمی میوزد. باد شمال در زمستان اغلب توفانهای ناگهانی و خطرناکی به وجود میآورد ولی در تابستان از ۱۵ خرداد تا آخر تیر (۴۰ روز) با نظم و شدت بسیار زیادی میوزد. وزش ناگهانی و شدید باد شمال، همیشه برای قایقهای کوچک ماهیگیری خطرناک بوده است. وجود بادهای شمالی در آبادان، رطوبت وسط روز را کاهش داده و گرما را قابل تحمل میکند. باد شمال کمابیش ۹ ماه در آبادان میوزد.
باد شرجی از جنوب غربی میوزد و با گذر از خلیج فارس مرطوب شده و با توجه به بالا بودن درجه حرارت هوا تا حدود زیادی سنگین میشود و نفس کشیدن را به ویژه برای کسانی که مشکلات تنفسی دارند، دشوار میکند. این باد بسیار نامطلوب است و سبب تغییرات کلی در آب و هوای آبادان میشود. این تغییرات آب و هوایی جزیرهی آبادان و پیرامون آن را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. این باد از زمستان تا اواسط بهار در آبادان میوزد، اما معمولاً در اوایل تابستان هم احساس میشود. چون معمولاً مرطوب و گاهی توأم با ابر و مه است، هر از گاهی سبب بارندگی میشود.
نوع سوم بادهای آبادان «باد سموم» یا «سام» است که از عربستان میوزد و همیشه خاک و شن همراه دارد. این باد بسیار خشک، گرم و سوزنده است. وزش آن به هنگام تابش آفتاب به ویژه در میانهی رود شخص را مسموم میکند. حمزه اصفهانی مؤلف کتاب«سنی الملوک الارض و الانبیاء» دربارهی این باد و گذر آن در آبادان می نویسد:
… در سال ۲۳۴ هجری قمری باد سموم شدیدی وزید که مردم مانند آن ندیده بودند. مدت آن زیاد از ۵۰ روز بود. آغازش از سوم حزیران و انجامش آخر تموز، این باد کوفه، بغداد و واسط را فرا گرفت و به عبادان رسید و از اواسط به اهواز رفت و همگی رهگذران و کاروانها را بکشت و چون به همدان رسید، مزارع را بسوخت و در صحرای سنجار موصل هر بشر و شجر و دابه را هلاک کرد و بازارهای موصل چند روز تعطیل شد و راه دهات از شهر منقطع گردید … .
این گونه بادها در گذشته هر چند سالی یکبار و اینک سالی چند بار در آبادان میوزد و آسمان روز را همانند شب کاملا تیره و تاریک میکند. البته همه ساله نوع ملایمتر آن میوزد که با خاک و گرد و غبار توأم است و تا حدودی شرایط عادی زندگی را دچار اخلال میکند.
مسجد رانگونیها
نخستین گروه انگلیسی که به آبادان آمدند در واقع کارکنان پالایشگاه رانگون برمه بودند . این گروه با خود یک عده دستیار به آبادان آوردند که بیشتر رانگونی و مسلمان بودند. از این رو درصدد تاسیس مسجد با معماری زادگاه خود بر آمدند که با موافقت و همکاری شرکت نفت روبهرو گردید. این ساختار با معماری ویژه و منحصر به فرد خود، یکی از کهنترین و دیدنیترین ساختارهای شهر آبادان است.
* جعفر سپهری مدرس کامپیوتر در دانشگاه های آزاد، جامع علمی کاربردی و پیام نور و مدرس رسمی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در زمینه “هواشناسی کوهستان” بوده است. او صدها مقاله در زمینه ی ایران شناسی و تاریخ علم در ایران به چاپ رسانده . سپهری از سال ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کرده است.