پاسخ به ۴ پرسش شهروند

مسعود نقره کار- نویسنده- از اعضایکمیته حمایت از بیانیه تکمیلی ۱۴ کنشگر سیاسی و مدنی

مبارزات اخیر مردم ایران در بیش از صد شهر علیه رژیم جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟

خیزش گستردۀ آبان ماه برایندِ خیزش ها و جنبش های سیاسی، مدنی و صنفی جاری در جامعه مان بود، جامعه ای که بخش اعظم آن زیر بار سنگین و طاقت فرسای اختناق، گرانی، بیکاری و فقر کمرخم کرده است. این خیزش غیرمترقبه  و غیر قابل پیش بینی نبود،  جامعه ایران به دلیل وجود بحران در تارو پود حکومت سرکوبگر و ضددمکراتیک حاکم برآن، و نیز وجود بحران ها و مشکلات متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی آبستن این گونه خیزش ها بوده و هست. آبان ماه آتش نهفته در زیرخاکستر را گران کردن بنزین شعله ورساخت.

یکی از ویژگی های خیزش آبان ماه این بود که مطالبات مردم، به ویژه جوانان از حوزه های خاص اقتصادی و اجتماعی به سطحی سیاسی ارتقاء پیدا کرده بود، مبارزه برای حل مشکلاتی همچون بیکاری و گرانی و فقر و فساد و فحشا در جامعه دیگر در حوزه خواست های اقتصادی و اجتماعی و مدنی و صنفی نمانده است، مردم، به ویژه جوانان دریافته اند عامل بروز بحران ها و مشکلات حکومت اسلامی، یعنی قدرت سیاسی حاکم بر میهنمان است، و تا آن از سر راه برداشته نشود بحران ها و مشکلات پای بر جا خواهند ماند و دستیابی به آزادی، عدالت، دموکراسی و حقوق بشرتحقق نخواهد یافت.  

تفاوت این دور از مبارزات با گونه های پیشین چیست، و چرا به نظر می رسد که بیشتر امیدوارانه است؟

خیزش اعتراضی اخیرسازمان یافته تر و با برنامه تر، همراه با شعارهای ریشه ای تر خود را نشان داد. گفتم سازمان یافته تر برای اینکه دیگر بسیاری از انواع سازماندهی های گذشته کارآمدی خود را از دست داده اند. یکی از دلائل قطع اینترنت حمله به ستاد اصلی سازماندهی (به ویژه سازماندهی های افقی و شبکه ای) بود.

امروز با استفاده درست از اینترنت و شبکه های اجتماعی جوانان ما می توانند پدیده ای شبیه به “حزب و تشکلی نوین” و متفاوت سازمان دهند، بارقه های آن را در جنبش سال ۹۶  تجربه کردیم. نکته دیگر این که در جنبش اخیر، که اکثرا مردمان فرودست  به خیابان آمدند، اگر چه خواستی اقتصادی محرک خیزش شد اما این خیزش ریشه در جنبش سیاسی(برای نمونه جنبش ۱۴ نفرها) و جنبش های مدنی و صنفی  داشت، در سطحی کاملا سیاسی با خواست های مشخص سیاسی، یعنی برکناری ولی فقیه، عبور از رژیم اسلامی و تحقق عدالت و آزادی و حقوق بشر شناسنامه اش بود.

نکته امیدوار کننده دیگر در این جنبش، نمایان شدن کاهش فاصله میان جنبش ها ی سال ۱۳۷۶ تا ۸۸ ، و بعد جنبش سال های  88 تا ۹۶ و ۹۶ تا ۹۸ است که نشان از این واقعیت دارد که علاوه بر رشد جنبش های سیاسی، مدنی و صنفی، و ناتوان تر شدن حکومت اسلامی، جامعه  نیزآستانه تحمل اش نسبت به ستمگری های حکومت اسلامی کاهش یافته است.

به نظر شما ایرانیان بیرون کشور علاوه بر تظاهرات خیابانی چه کمک هایی می توانند به مردم ایران در مبارزه آنها برای احقاق حقوقشان از نظام جمهوری اسلامی بکنند؟

تظاهرات خیابانی در خارج از کشور مشروط به اینکه با هدف:

۱- حمایت از خیزش ها و جنبش های مردمی در داخل کشور باشد.

۲- خواست آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و دگراندیش  از محوری ترین خواست هایش باشد.

۳- افشاگر جنایت ها و مفاسد حکومت اسلامی باشد.

۴- در راه کاهش پراکندگی و تفرقه در میان اپوزیسیون باشد.

اقدامی مثبت و تاثیرگذارخواهد بود. متاسفانه در عمل تجربه شده و می شود که در خارج از کشور تظاهرات خیابانی  که می توانند کمکی نیز در رابطه با همگرائی بیشتر اپوزیسیون باشد عرصه فرقه گرائی و پرچم بازی و روکم کنی شده است و خواست و هدف اصلی زیر دست و پای تظاهرکنندگان له و لورده شده اند، بر این عیب و انحراف باید غلبه کرد تا تظاهرات عاملی در راستای تقویت مبارزات و مبارزان راه آزادی و عدالت و حقوق بشر در جامعه شوند والا عکس عمل خواهد کرد.

در کنار تظاهرات و تلاش برای جلب حمایت های بین المللی، ایرانیان خارج از کشور راحت ترین و بی دردسرترین کمکی که می توانند به مبارزه آزادیخواهانه و عدالت جویانه بکنند، که درعین حال حیاتی ترین و پراهمیت ترین است، کمک مالی به مبارزان داخل کشور به ویژه خانواده های زندانیان سیاسی و دگراندیش است، کمک مالی، کمک مالی و کمک مالی.

نقش و وظیفه نیروهای اپوزیسیون ایرانی در خارج و داخل کشور در این برهه حساس چیست؟

۴۰ سال تجربه نشان داده است که اپوزیسیون خارج از کشور وظایف خود را در حد توانائی ها و ظرفیت هایش در قبال مردم و جنبش های سیاسی، مدنی و صنفی در داخل کشور انجام نداده است. متاسفانه چه در داخل، و چه در خارج از کشور نیروهای اپوزیسیون بیش ازهر چیز درگیر خودشان، درگیر دعواهای فرقه ای و جنگ های حیدری نعمتی بوده اند. معنای این سخن این نیست که اپوزیسیون واقعی و مسئول، به ویژه در خارج از کشور کاری نکرده است، درعرصه روشنگری و افشای حکومت اسلامی در سطح جهانی و داخلی، در گفتمان سازی های نظری، فرهنگی و سیاسی، به ویژه درحوزه دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک تلاش های ارزشمندی شده است، اما توانائی و ظرفیت اپوزیسیون به لحاظ کّمی و کیفی بیش از این ها بوده و هست. فرقه گرائی و گیر و گرفتِ های شخصیتی و روانی چهره های سیاسی احزاب و سازمان ها و گروه ها، اتلاف وقت برسر آلترناتیو سازی در خارج از کشور – در معنای همه با من ، نه همه با هم-  و زیان های خود رهبر پنداری و توهم های دیگر انرژی ها را هدر داده است. البته رژیم هم با اپوزیسیون سازی قلابی و گسیل اصلاح طلبان حکومتی به خارج از کشور در لطمه زدن به اپوزیسیون واقعی در خارج از کشور و هدردهی انرژی های کارساز نقش داشته و دارد. وظیفه اصلی نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور روشن بوده و هست، حمایت از جنبش های داخل کشور، به ویژه پشتیبانی مالی، لجستیک (فنی و رسانه ای )، بین المللی و سیاسی.

و بالاخره اینکه حرف آخر را اپوزیسیون داخل کشور، و جنبش های سیاسی، مدنی و صنفی داخل کشور خواهند زد، همگرائی و نزدیکی نیروها و شخصیت ها ی سیاسی و فرهنگی در داخل کشور اصلی ترین وظیفه است.