برخی از خصلت های ملت ها و جوامع بی شباهت به انسان ها نیست.  آنها هم مانند انسان ها خشمگین، ناامید، سرخورده، هیجان زده و… می شوند و به کارهایی دست می زنند که در شرایط عادی به حکم خرد از آنها پرهیز می کنند.

پیروزی غیرمنتظره و شگفتی آفرین یکشنبه گذشته، ۶ دسامبر، حزب راست افراطی “جبهه ملی” فرانسه در دور اول انتخابات منطقه ای این کشور، ازجمله این کارها است.  در این مرحله از انتخابات منطقه ای، برای نخستین بار، حزب راست افراطی “جبهه ملی” با کسب ۲۸ درصد از آراء از دو حزب جمهوری خواهان محافظه کار (۲۷ درصد) و سوسیالیست حاکم (۲۳.۵ درصد) پیشی گرفت.  این پیروزی موجب وحشت حزب سوسیالیست حاکم شد و از حزب راست گرای جمهوری خواهان محافظه کار خواست تا در دور دوم انتخابات که یکشنبه آینده برگزار می شود با یکدیگر در برابر “جبهه ملی” ائتلاف کنند، اما حزب مزبور این دعوت را رد کرد.

بنابر گزارش ۸ دسامبر تارنمای “یورونیوز”: «حزب راست گرای “جبهه ملی” به رهبری مارین لوپن در دور اول انتخابات منطقه ای در ۶ ناحیه از ۱۳ ناحیه فرانسه گوی سبقت را از حزب راست میانه “جمهوری خواهان” و حزب حاکم “سوسیالیست” ربوده است.  خانم لوپن نتیجه این انتخابات را به مثابه دست رد زدن فرانسوی ها به سینه سیاستمداران قدیمی و سنتی کشورش می داند و می گوید نخبگان سیاسی فرانسه فرو می ریزند…».

این چرخش به راست ـ آن هم راست افراطی ـ شمار مهمی از رأی دهندگان فرانسوی حاوی پیام مهمی است که اگر سیاستمداران این کشور به چرایی آن توجه و دقت کافی نکنند، در آینده می تواند شگفتی های دیگری نیز بیافریند.

البته، این احتمال منتفی نیست که در مرحله دوم انتخابات “جبهه ملی” نتواند پیروزی خود را تکرار کند.  “بی بی سی فارسی” در این مورد می نویسد: «این پیروزی، ممکن است ناظرانی که سیستم انتخاباتی فرانسه را به خوبی نمی شناسند را به این نتیجه برساند که سهم راست افراطی از شوراهای منطقه ای فرانسه از سایر احزاب بیشتر خواهد شد،  اما یکی از ویژگی های این سیستم پیچیده آن است که به احزاب امکان می دهد که در مرحله دوم، با شکل دادن ائتلاف های مصلحتی، جلوی پیروزی احزاب “ساختارشکن” را بگیرند».  برای اطلاع از نتیجه قطعی باید تا یکشنبه آینده منتظر ماند، اما تا همین جا می توان گفت که پیام رأی دهندگان روشن و واضح بوده است

دونالد ترامپ ـ هیلاری کلینتون در رقابت های انتخاباتی برای نامزدی از سوی احزاب جمهوریخواه و دمکرات

دونالد ترامپ ـ هیلاری کلینتون در رقابت های انتخاباتی برای نامزدی از سوی احزاب جمهوریخواه و دمکرات

.

مورد دیگر، جنجالی است که این هفته سخنان دونالد ترامپ، یکی از نامزدهای حزب جمهوری خواه برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده برانگیخت.  آقای ترامپ، بازرگان، قمارخانه دار، بساز بفروش، ملاک و مجری برنامه تلویزیونی میلیاردر آمریکایی که هیچ گونه پیشینه و تجربه کار اجرایی سیاسی ندارد، چند ماه است خود را نامزد ریاست جمهوری کرده و با گفته هایی که برخی آنها را افراطی و حتی فاشیستی می خوانند درصدر نظرسنجی های نامزدهای حزب جمهوری خواه قرار گرفته است.  به گزارش “بی بی سی”: «در بیانیه ای که ترامپ روز دوشنبه ۷ دسامبر در اختیار خبرنگاران گذاشت، آمده است که داده های موسسات نظرسنجی مانند “مرکز سیاست امنیتی” نشان می دهد که شمار قابل توجهی از مسلمانان احساساتی آمیخته به نفرت از آمریکا دارند. او گفت: بدون مشاهده داده های نظرسنجی ها، بر همگان روشن است که این نفرت ورای فهم است.  این که این نفرت از کجا می آید و چرا، باید مشخص شود».  آقای ترامپ افزود: «تازمانی که نتوانسته ایم این مشکل و خطرات ناشی از آن را تعریف و درک کنیم، کشور ما نمی تواند قربانی حملات کسانی باشد که فقط به “جهاد” اعتقاد دارند و از عقلانیت یا حرمت برای جان افراد به دور هستند» و درپی این اظهارات گفت که اطلاعات مربوط به مسلمانان آمریکا باید تهیه و بررسی شود.

اظهارات تبعیض آمیز و نژادپرستانه آقای ترامپ واکنش های بسیاری برانگیخت.  بن کارسون، جراح و متخصص مغز و اعصاب بازنشسته و نامزد دیگر حزب جمهوری خواه در مورد سخنان ترامپ گفت: «آمریکا باید از تمام خارجی هایی که به این کشور می آیند بانک اطلاعات داشته باشد، اما تفکر تشکیل سامانه ردیابی شهروندان امریکایی براساس مذهب مردود است». جب بوش نامزد دیگر جمهوری خواهان گفت که ترامپ «دچار اختلال مشاعر است».  باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا نیز موضع گیری جمهوری خواهان درباره مسلمانان را مغایر ارزش های آمریکا دانست و آنها را به رفتار جنون آمیز متهم کرد.

موضع گیری دیگر در مورد سخنان دونالد ترامپ از سوی خانم هیلاری کلینتون بود، که به احتمال قوی، برمبنای نظرسنجی ها، سال آینده از سوی حزب دموکرات برای راه یابی به کاخ سفید در برابر آقای ترامپ قرار خواهد گرفت.  به گزارش “صدای آمریکا”، هیلاری کلینتون گفت: «آقای ترامپ به مهاجران مکزیکی حمله کرده، به زنان حمله کرده و حالا مسلمانان آمریکایی را هدف قرارداده، یک جایی باید از خود بپرسیم: آیا ما چنین کشوری هستیم؟».

اگر حتی بخشی از علت طرح این پرسش های آقای ترامپ و خانم کلینتون را ناشی از اثرات حملات هولناک تروریستی پاریس و سن برناردینوی کالیفرنیا بدانیم، که می تواند چنین باشد، می توان پذیرفت که این کشتارها به رغم ماهیت جنایتکارانه این اثر را داشته که ذهن این مدعیان راه یابی به کاخ سفید را به پرسش گری واداشته است، امری که در میان سیاستمداران غربی و به ویژه آمریکایی تاکنون رواج چندانی نداشته است.  پرسش هایی مانند: «این نفرت ازکجا می آید و چرا؟» و «آیا ما چنین کشوری هستیم؟»!

اما، پاسخ در صورتی می تواند درست باشد، که پرسش درست طرح شده باشد.  در مورد آقای ترامپ پرسش: «این نفرت ازکجا می آید و چرا؟»، به اندازه کافی واضح و روشن است و ازاین رو می توان با شرح و توضیح و مثال به آن پاسخ درست و روشن داد.  اما، در مورد خانم هیلاری کلینتون، به دلیل کارکشتگی او در سیاست، پرسش: «آیا ما چنین کشوری هستیم؟»، ابهام و ایهام بیشتری دارد و نیازمند رمزگشایی و ابهام زدایی است.

قبل از انجام این کار، به یک یادآوری از منبعی موثق می پردازم که به نحوی رفع ابهام از پرسش خانم کلینتون است.  بنابر نوشته متن انگلیسی دانشنامه “ویکی پدیا”، یک هفته پیش از اشغال کویت توسط عراق: «درتاریخ ۲۵ ژوییه ۱۹۹۰، اپریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق، از فرماندهی عالی نیروهای عراقی خواهان توضیحاتی در مورد تدارکات نظامی گسترش یابنده، شامل تمرکز نیروها در مرز شد.  سفیر امریکا به مخاطب عراقی خود [صدام حسین] گفت که واشنگتن “برمبنای دوستی و عدم تقابل، نظری در مورد اختلاف بین کویت و عراق ندارد” و اظهار داشت: “ما نظری در مورد درگیری های عرب ها با یکدیگر نداریم”.  همچنین او به صدام حسین فهماند که ایالات متحده قصد ندارد “جنگی اقتصادی علیه عراق براه بیاندازد”.  احتمالا این اظهارات صدام حسین را به این باور رساند که چراغ سبز دیپلوماتیکی از سوی ایالات متحده برای اشغال کویت دریافت داشته است»!

بعدها، خانم سفیر آمریکا در عراق، در پاسخ پرسش روزنامه نگاران انگلیسی درباره چراغ سبزی که به صدام داده بود گفت: «ما فکر نمی کردیم او تا این حد پیش برود»!

این «ما فکر نمی کردیم» عذر بدتر از گناه، عملا به بهای جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، آزادسازی کویت و تحریم عراق به مدت ۱۲ سال تمام شد که در طی آن، از جمله صدها هزار کودک عراقی به خاطر کمبود مواد غذایی و دارو تلف شدند.  اشغال نظامی عراق در سال ۲۰۰۳ را نیز می توان پیامد درازمدت همین «ما فکر نمی کردیم» تلقی کرد که به بیش از صد هزار کشته، ظهور و رشد سازمان های تروریستی و از هم پاشیده شدن شیرازه و یک پارچگی عراق منجر شد و فاجعه انسانی آن هنوز هم ادامه دارد.  آقای ترامپ که تجربه و پیشینه ای درکار سیاست ندارد، و ظاهرا همین امر موجب محبوبیتش شده، اگر کمی از وقت خود را صرف مطالعه عملکرد سیاستمداران کشور خود کند، پاسخ پرسش «این نفرت از کجا می آید و چرا؟» را خواهد گرفت.

پاسخ پرسش خانم هیلاری کلینتون: «آیا ما چنین کشوری هستیم؟»، به دلیل ابهامی که در آن است شرح و بسط بیشتری می طلبد.  نخست این که عبارات پیش از این پرسش، جنبه سئوالی آن را نفی و چنین القاء می کند که نه «ما چنین کشوری نیستیم».  طرح پرسش به این شکل زیرکانه ـ اگر نه مکارانه ـ از جانب خانم کلینتون تعجب برانگیز نیست، زیرا او به خلاف آقای ترامپ سیاستمداری کهنه کار است که همه زیر و بم های بازی با کلمات، دوپهلو سخن گفتن  و شانه خالی کردن از مسئولیت را می شناسد و فریبکاری و خود فریبی برایش بخشی از الزامات حرفه ای است.  ازاین رو، نمی توان به پرسشی که ابتدا به ساکن طرح کرده پرداخت و برای آن پاسخی روشن و درخور یافت.  لذا ضروری است که با طرح چند پرسش روشنگرانه دیگر، ابتدا مفهوم واقعی پرسش او رمزگشایی و شکافته شود. ازجمله این پرسش ها می تواند این باشد که:

* آیا آمریکا کشوری است که (به نقل از پایگاه اینترنتی “المصری الیوم”) از زمان تأسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ تاکنون ۷۹ بار از حق وتو علیه پیش نویس قطعنامه های ارائه شده به شورای امنیت استفاده کرده است که از این میان ۴۱ مورد آن علیه محکومیت اقدامات اسراییل در کشورهای عربی بوده که این موارد شامل ۳۰ وتو علیه پیش نویس هایی بوده که به نفع مساله فلسطین صادر شده بود؟!

*  آیا آمریکا کشوری است که ۳۷ سال پیش با تصمیم گیری در گوآدالوپ غول اسلام سیاسی بنیادگرا را از شیشه درآورد و به جان مردم ایران و منطقه انداخت؟!

* آیا امریکا کشوری است که با پول و سلاح، اسامه بن لادن  و القاعده را مجهز و سازماندهی کرد تا بعد بلای جان خودش و مردم منطقه شود؟!

*آیا امریکا کشوری است که با پول عربستان سعودی و مدد اطلاعات ارتش پاکستان در هزاران مدرسه قرآنی این کشور جوانان را مغزشویی کرد و طالبان را به وجود آورد و به جان مردم افغانستان انداخت؟!

*آیا آمریکا کشوری است که با حمله شتاب زده به افغانستان در سال ۲۰۰۱، سنگی را به چاه انداخت که اکنون همه عقلای عالم نمی توانند آن را درآورند؟!

*آیا آمریکا کشوری است که در سال ۲۰۰۳، برپایه ادعای دروغین وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق، به این کشور حمله و آن را اشغال کرد و فاجعه ای انسانی و منطقه ای به بارآورد؟!

*آیا آمریکا کشوری است که با داشتن کمتر از ۵ درصد جمعیت دنیا، بیش از ۳۵ درصد مواد سوختی و غذایی جهان را مصرف می کند؟!

*آیا آمریکا کشوری است که غول های چند ملیتی آن در سراسر دنیا زور می گویند، آشوب و تنش می آفرینند و غارت می کنند؟!

*آیا آمریکا کشوری است که رییس جمهوری کنونی آن، با انفعال و بی مسئولیتی ـ و حتی زیرپا گذاشتن خط قرمز ترسیمی خود ـ باعث بروز فاجعه سوریه یا به تعبیر دبیرکل سازمان ملل “جنایت علیه بشریت” شده و حتی پس از مشخص شدن ارتکاب خطا از پذیرش مسئولیت آن سر باز می زند؟

*آیا آمریکا کشوری است که درحالی که باعث و بانی آوارگی و بی خانمانی ۱۰ – ۱۲ میلیون تن در سوریه ـ از جمله ۴ میلیون تن در ترکیه، اردن و لبنان و نیز پناهندگی نزدیک به یک میلیون تن به آلمان و اروپا شده -، ریاکارانه بر سر پذیرش ۱۰ هزار پناهجوی سوری بحث و جدل به راه می اندازد؟!

پاسخگویی به این پرسش ها، که می توان به شمار آنها بسیار هم افزود، هم به آقای ترامپ کمک خواهد کرد که به پاسخ پرسش روشن و واضح خود: «این نفرت از کجا می آید و چرا؟» دست یابد و هم به خانم کلینتون امکان می دهد دریابد به راستی «آیا آمریکا چنین کشوری است؟»!

۱۸ آذر ۱۳۹۴

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com