روزگار غدار و فلک کج رفتار ـ و البته آدمیزادگان لاکردار! ـ حتی مهلت ندادند ۳ روز نخست سال تازه، که با آخر هفته نیز هم زمان بود، در صلح و آرامش نسبی سپری شود.  در نخستین روز سال جدید، عربستان سعودی، درپی یک روند قضایی چند ساله، ۴۷ تن از جمله آخوندی شیعه به نام شیخ نمر باقر النمر را با شیوه وحشیانه گردن زدن اعدام کرد و با این کار افکار عمومی جهان را علیه خود برانگیخت.

اگر در ایران حکومت خردمداری بر سرکار می بود، فرصت بسیار مناسبی بود تا از این محکومیت عربستان سعودی نزد افکار عمومی جهان بهره گرفته و گامی مثبت درجهت زدودن بدنامی های ناشی از عملکرد گذشته برداشته شود.  از جمله، می شد با به راه انداختن یک کارزار علیه مجازات وحشیانه و غیرانسانی اعدام، که هرروز به شمار مخالفان آن در دنیا افزوده می شود، زشت کاری عربستان سعودی هرچه بیشتر برجسته شد و فاصله گرفتن جمهوری اسلامی ازاین مجازات به جا مانده از عهد جاهلیت و آدم کشی قانونی، که در آن حکومت نقش قاتل را ایفا می کند، به نمایش گذاشته شود.

با آن که پیشینه و کارنامه سیاه حکومت آخوندی سدّی در برابر باورپذیری این کارزار بود، اما چند رویداد اخیر می توانست تا حدودی این پیشینه و کارنامه سیاه را لاپوشانی کند:  نخستین رویداد، نقش مثبتی بود که با وجود هزینه بسیارسنگین و خسارت های کمرشکن در پرونده هسته ای ایفا شد و حکومت آخوندی به هرحال به انجام تعهدات خود پایبند ماند. رویداد دیگر، طرحی بود که چند هفته پیش ۷۰ نماینده مجلس شورای اسلامی برای محدود کردن دامنه اعدام ها تهیه و ارایه کردند و مورد سوم نیز موضع گیری مثبت محمدجواد لاریجانی، رییس نهاد حقوق بشر قوه قضاییه به نفع تصویب لغو یا کاهش مجازات اعدام بود.

مجموع این موارد می توانست فضایی فراهم کند که سیاست خارجی عربستان سعودی به عقب رانده شده و در سطح بین المللی عرصه برآن تنگ شود.

اما، انتظار رفتار خردمدار از حکومت آخوندی انتظاری نابجا است. به محض انتشار خبر اعدام شیخ باقر النمر، گروه هایی از اوباش مزدور بسیجی، که وابستگی ایشان به بیت رهبری و شخص مقام معظم بر کسی پوشیده نیست، به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد یورش بردند و در حضور منفعلانه نیروهای انتظامی آنها را به آتش کشیدند. این نابخردی چاره ناپذیر، با وجودی که شیخ حسن روحانی کوشید با محکوم کردن لفظی آن از وخامت اوضاع بکاهد، ورق را برگرداند و تنش موجود بین دو کشور را به بحرانی تمام عیار بدل کرد. وزیر امور خارجه عربستان سعودی با بهره برداری از این خطا قطع کامل روابط کشورش با جمهوری اسلامی را اعلام کرد و به دیپلومات های ایرانی در عربستان سعودی ۴۸ ساعت فرصت داد تا خاک آن کشور را ترک کنند.  در پی این اقدام، بحرین، سودان و جیبوتی نیز روابط دیپلوماتیک خود با حکومت آخوندی را قطع کردند، امارات متحده عربی سطح روابط را به کاردار تنزل داد و کویت نیز سفیر خود را از تهران فراخواندsoudi-arabia-embassy.

به این ترتیب، یک بار دیگر نابخردی بر خرد چیرگی یافت و رویدادی که می توانست برای ایران امتیازی مثبت به بارآورد، به عکس خود تبدیل شد و به گفته محسن میلانی استاد دانشگاه در امریکا و تحلیل گر مسائل ایران، هدیه ای طلایی به عربستان سعودی داده شد تا به نفع خود از آن بهره برداری کند.

از جمله واکنش های ابراز شده در مورد اعدام شیخ نمر باقرالنمر سخنان سیدعلی خامنه ای بود که مانند کبک سر در برف فرو برد و گفت: «خداوند متعال از خون بی گناه نمی گذرد و خون به ناحق ریخته، بسیار سریع دامان سیاستمداران و مجریان این رژیم را خواهد گرفت».  سیدعلی خامنه ای توضیح نداد که اگر چنین است، چرا “خداوند متعال” انتقام خون بی گناهانی چون قربانیان کشتارهای پرشمار سال های ۶۰ و ۶۷، محمد مختاری، محمدجواد پوینده، مجید شریف، ندا، سهراب، ستار بهشتی و… و… و… را تاکنون نگرفته و آیا این قربانیان کمتر از شیخ نمر باقرالنمر بی گناه بوده اند؟!

دولت شیخ حسن روحانی در اظهاراتی که بیشتر به بیانیه اپوزیسیون معترض شبیه بود تا اعلام موضع یک دولت مسئول، گفت: «حرکتی که توسط جمعی افراد افراطی شب گذشته در تهران و مشهد صورت گرفت و به وارد آمدن خسارت به سفارت و کنسولگری کشور عربستان ـ که شرعا و قانونا باید در پناه جمهوری اسلامی در امنیت باشد ـ منجرگردید، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و قبل از هرچیز توهین به نظام و لطمه به آبروی جمهوری اسلامی تلقی می شود».  صرف نظر از این که شیخ حسن با عنوان کردن “آبروی جمهوری اسلامی” خواسته یا ناخواسته طنزی تلخ به کار برده، نفس محکوم کردن این عمل زشت، به شرط آن که صادقانه و فراگیر باشد، گامی مثبت است.

همچنین، درپی شکایت عربستان سعودی به شورای امنیت سازمان ملل، نماینده حکومت آخوندی در نامه ای به این سازمان از تعرض به سفارت عربستان سعودی ابراز تأسف کرد که این را نیز، اگر مانع تکرار موارد مشابه در آینده شود، می توان مثبت تلقی کرد.

مصطفی پورمحمدی، وزیر بدنام دادگستری حکومت آخوندی و تارنمای “تابناک” متعلق به دکتر سردار پاسدار محسن رضایی با بیان هایی متفاوت اعلام کردند که هجوم و به آتش کشیدن سفارت و کنسولگری عربستان سعودی توسط افراد “نفوذی” انجام شده است!  فزون براین که کمترکسی است که نداند سرنخ این افراد موسوم به “خودسر” در دست کیست، توجیه ماست مالی کننده وزیر دادگستری و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام “عذر بدتر از گناه” است، زیرا به فرض غیرمحتمل صحت، بیانگر این است که حکومت آخوندی قادر به تأمین امنیت سفارت خانه ها، که یکی از ابتدایی ترین وظایف حکومت ها است، نیست و به این دلیل عربستان سعودی ـ و کشورهای دیگر ـ حق داشته اند روابط خود را با کشوری که از تأمین امنیت دیپلوماتیک عاجز است قطع کنند!

اما، همه اینها معلول های علتی است که تا به آن پرداخته و ریشه اش خشکانده نشود، در بر همین پاشنه خواهد چرخید: یک روز با اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری کارکنان آن، روزی دیگر با بالارفتن از دیوار سفارت انگلستان و غارت و تخریب آن و اکنون نیز با به آتش کشیدن سفارت و کنسولگری عربستان سعودی در تهران و مشهد.  علت همه اینها ساختار واپسگرای حکومتی است که در آن فردی با عنوان “ولی مطلقه فقیه” دارای اختیاراتی فراخدایی است و همه مقامات و مسئولان کشور ـ از جمله وزیر امورخارجه و رییس جمهوری ـ در حکم کارگزار و گماشته فرمانبردار او هستند و او با بخشی از اختیاراتی ـ که قانونی هم هست ـ می تواند با هزینه ای که از کیسه مردم پرداخت می شود، اراذل و اوباشی را در اختیار داشته باشد که بدون تعقل هرچه را که فرمان دهد انجام دهند بی آن که او پاسخگوی اعمالش باشد و مسئولیتی برای اعمال خسارت بارش بپذیرد.

تا امروز، مردم ایران خسارت های سنگینی برای دلبستگی احساسی و خردگریز خود به نظام من درآوردی ولایت مطلقه فقیه متحمل شده و بهای آن را با فقر، تخریب گسترده محیط زیست، از دست دادن منابع ثروت، بیکاری، اختلاس، اعتیاد، فساد گسترده، انزوا و ازدست دادن آبرو و حیثیت بین المللی پرداخته اند و از این پس نیز خواهند پرداخت.  دو ماه دیگر فرصتی دیگر است تا مردم نشان دهند که آیا هنوز هم با شرکت در مضحکه “انتصخوابات” نظام ـ که از هم اکنون عده ای فریبکارانه به گرم کردن تنور آن مشغولند ـ بازهم می خواهند به “مردم سالاری دینی” که مفهوم واقعی آن “سالاری دین فروشان بر مردم” است، تن دهند و با گزینش بین بد و بدتری که به راستی مشخص نیست کدام بد و کدام بدتر است، به این نظام اهریمنی و ایران بربادده مشروعیت دهند یا نه!

اگر چنین کنند، که به احتمال قوی می کنند، خودکرده را تدبیر نیست و تکرار بحران های خسارت باری از نوع بحران اخیر را نمی توان منتفی دانست.

پرسشی که به ذهن می آید این است که تا کی و کجا کشور می تواند در برابر آسیب های عملکرد های خردستیزانه ناشی از ساختار حکومت آخوندی پایداری کرده و تمامیت و یک پارچگی خود را حفظ کند؟!  پاسخی که از نگاه به تاریخ می توان گرفت چندان امیدوارکننده نیست، زیرا کم نبوده اند ملت هایی که روزگاری در اوج بزرگی و اعتلا بوده اند و با دچار شدن به انحطاط اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، که بیگانگان نیز به آن دامن زده اند، کارشان به تلاشی و تجزیه و از دست دادن هویت ملی انجامیده است.

برای مردم نمی توان تعیین تکلیف کرد، اما می توان و باید شرط بلاغ به جا آورد و هشدار داد حتی اگر گوش شنوایی نیابد.  این وظیفه ای است که کوتاهی درآن را آیندگان نخواهند بخشود.  باید گفت و بی پروا و به تکرار هم گفت که برای حفظ  تمامیت و یک پارچگی کشور، راهی جز رهایی از شرّ حکومت ولایت مطلقه فقیه نیست!

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com