از اینجا، از آنجا، از هر جا /۵۰
برتراند راسل، فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی، در قرن بیستم است. او محقق ریاضی، مورخ، جامعه شناس، صلح طلب و یک فعال ضد جنگ و مخالف امپریالیسم بود. به یاد دارم در دوران دانشجویی ام که همزمان با فعالیت های گسترده راسل بود خیلی از دانشگاهیان بویژه چپ ها از او تعریف می کردند. راسل به علت عقاید صلح طلبانه اش در طول جنگ جهانی اول از دانشگاه اخراج شد و به زندان افتاد. او مخالف آدولف هیتلر، منتقد و مخالف سرسخت استالین، معترض به سیاست های جنگ طلبانه آمریکا در ویتنام و حامی خلع سلاح هسته ای و برنده جایزه نوبل در ادبیات بود.
راسل در طول زندگیش چهار بار ازدواج کرد و هیچ کدام رضایت بخش نبود. خانواده اش اغلب بر اثر بیماری های ناراحت کننده درگذشتند. در جوانی علاقه زیادی به سکس، فلسفه تحلیلی و ریاضیات داشت. او که از زندگی سخت و طاقت فرسا رنج می برد گفته است:
“تنها چیزی که باعث شد بر اثر رنج های زندگی خودکشی نکنم، شوق فراگیری به ریاضیات بود. تا چهل سالگی که مغزم خوب کار می کرد به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل سالگی تا شصت سالگی که ذهنم ضعیف شده بود به فلسفه رو آوردم و در اواخر عمر که به کلی مغزم کار نمی کرد به سیاست مشغول شدم.”
با همه این گفتارها راسل یکی از پیشتازان فلسفه در قرن بیستم است و به عنوان یکی از بنیان گذاران “فلسفه تحلیلی” به حساب می آید. او در سال ۱۹۵۰، به پاس “آثار متعدد در حمایت از نوع دوستی و آزادی اندیشه” برنده جایزه نوبل ادبیات شد. همان طوری که خود او گفته است، راسل در جوانی بسیار به ریاضیات پرداخت، در سال ۱۹۰۱ موفق به کشف “پارادوکس راسل” شد و همین نام او را در ریاضیات پر آوازه کرد.
راسل بر اثر بیماری حاد آنفلوآنزا در ۹۷ سالگی درگذشت. طبق وصیت جسدش را سوزاندند و خاکستر آن را روی کوه های ولز که اهل آنجا بود، ریختند. او فیلسوفی خدا ناباور و از منتقدان برجسته مسیحیت بود. راسل کتابی دارد به نام “اجتماع انسانی” که در آن مطلب زیر را آورده است:
“انسان در طول تاریخ پدیده هایی را دیده است که باعث ترس و اضطرابش می شد و برای این که این ترس و اضطراب را آرام کند، نمی توانسته از علم و شناخت واقعی پدیده ها که بعد منجر به پیدا کردن راه حلی مناسب و منطقی شده استفاده کند. در نتیجه به جای علاج واقعه یک مسکن برای خود دست و پا کرده و به تعبیری دل خود را خوش می کرده است. مثلاً با اعتقاد به قضا و قدر ناملایمات زندگی را برای خود تعریف می کرده یا با اعتقاد به بهشت و این که اگر ما در اینجا (این جهان) سختی می کشیم در عوض بهشتی وجود دارد که در آنجا راحتیم، ناملایمات زندگی را برای خود تحمل پذیر و توجیه می کرده است.”
راسل فعالیت گسترده ای علیه جنگ داشت، بویژه جنگ افروزان آمریکایی را در جنگ ویتنام به چالش می کشید. او به اتفاق انیشتین در سال ۱۹۵۵ بیانیه ای که به “مانیفست راسل ـ انیشتین” معروف است در لندن منتشر کردند. آنها در این بیانیه هشدارهای بسیاری درباره خطرات حاصل از جنگ سلاح های هسته ای برای جامعه بشری دادند. این بیانیه را یازده دانشمند بزرگ جهانی امضاء کردند. با توجه به فعالیت های انسان دوستانه و ضد جنگ راسل در سال ۱۹۵۸ به عنوان رئیس موسسه مبارزه برای خلع سلاح هسته ای برگزیده شد و حتی به دلیل مبارزات ضد هسته ای اش در سال ۱۹۶۱ به زندان افتاد ولی هیچگاه دست از مبارزه و روشنگری برنداشت.
علاوه بر مسائل فوق، بخش مهمی از فعالیت های راسل، تحقیق و مطالعات و نظریاتش در رابطه با فلسفه تحلیلی است. او خود را یک ندانم گرا می دانست و می گفت:
“به عنوان یک فیلسوف اگر بخواهم برای شنونده های فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم گرا توصیف می کنم، چون برهان قاطعی برای عدم اثبات خالق هستی ندارم.”
راسل اعتقادی به فلسفه دین ندارد و اصولاً فلسفه را قابل ترکیب یا تدخیل در مذهب و ادیان نمی داند. او دیدگاه های خودش درباره ادیان را در کتاب “چرا مسیحی نیستم؟” بیان کرده است. راسل در رابطه با مسایل جهان در زمان خودش گفته است: “آیا از راه جنگ می توان چیزی به دست آورد که مورد پسند کسی باشد؟ کندی و خروشچف می گویند آری، ولی مردانی که از سلامت عقل برخوردارند می گویند: نه”
دیدگاه های راسل هم در فلسفه، و هم در ریاضیات و فعالیت های سیاسی ارزشمند و قابل تعمق است، من از چند کلام و گفته های او لذت بسیاری برده ام که برای شما در اینجا، آنها را یادآوری می کنم. راسل می گوید:
*”با تمام زنان می توان خوابید، اما با تعداد محدودی از آنها می توان بیدار ماند.”
*”گرفتاری این دنیا از این است که نادان به کار خود اطمینان دارد و دانا از کار خود مطمئن نیست.”
*راسل خطاب به نیچه که گفته بود: “وقتی به کنار زنان می روی، تازیانه را فراموش مکن” می گوید: “از بین ده زن، نه زن پیش از به کار بردن تازیانه، آن را از دست مردان می گیرند.”
در مجموع با مطالعات آثار و دیدگاه های برتراند راسل می توان گفت: او فیلسوف صاحب نظر در فلسفه تحلیلی، ریاضی دان برجسته و نویسنده و فعال سیاسی تاثیرگذار در قرن بیستم بوده است. هم او بود که در کتاب اخلاق و سیاست در جامعه گفت: اگر انسان را معجونی از فرشته و حیوان بدانیم در حق حیوان بی انصافی کرده ایم پس بهتر است او را ترکیبی از فرشته و شیطان بدانیم.
یزیدی ها چه قومی هستند؟
در ماه های اخیر، اخبار زیادی درباره فرقه یزیدی ها که در ناحیه موصل گرفتار رخدادهای مرگبار جنگ و نابودی از طرف گروه های تندروی مذهبی برخاسته از حمایت استعمارگران جهانی شده اند، شنیده اید. برای آشنایی بیشتر با ریشه های تاریخی و حضور این مردم در شمال عراق، مطالب زیر را به اطلاع می رسانم.
یزیدی ها از اقوام کُرد و از ایرانیان اصیلی هستند که اولین اعتراض را علیه حکومت مذهبی صفویه در زمان اسماعیل اول در منطقه بین النهرین و نواحی غرب ایران آغاز کردند. موسس این فرقه شاهد بن جراح بود و گاهی نیز آنها خود را به یزیدبن معاویه و نیز یزیدبن انیسه منسوب می کردند. از دیگر مروجان و شیوخ این طریقت حسن به عدی ابن مسافر اموی (وفات ۵۵۷ هجری) است به همین علت آنها را “عدویه” نیز نامیده اند. نسبت عدی را به مروان حکم دانسته اند و شیخ عبدالقادر گیلانی از هم طریقت های این گروه است. ولی با بررسی های بیشتر تاریخی به این نتیجه می رسیم که ریشه طریقت آنها بسیار قدیمی تر است و به عهد یزیدبن معاویه و خوارج می رسد. برخی از محققان آنها را تحت تاثیر ادیان ایرانی مانند زرتشتی می دانند و معتقدند که کلمه یزید از “یزتا”ی اوستایی و “یزد” پهلوی گرفته شده است.
تاریخ مهاجرت این قوم پس از ورود اسلام به ایران بوده است. یزیدی ها در ناحیه موصل (شمال عراق) اقامت گزیدند و اکنون نیز مرکز تجمع آنها در همین ناحیه است. با توجه به آن که این مناطق به دست بنیادگرایان متعصب اسلامی تحت عنوان داعش افتاد فجایع عظیمی توسط این گروه تندرو بر آنها واقع شد. یزیدی ها با توجه به گسترش اسلام در نواحی شمالی عراق، برخی از آداب و رسوم اسلامی را پذیرفتند و با پیدایش تصوف و تعدد عقاید یزیدی ها نیز طریقت “یزیدیه” را با نام یکی از شعبات تصوف برگزیدند، اما در طول تاریخ و پس از مرگ شیخ عدی ابن مسافر که مرد خداپرستی بود، تحت تاثیر عقاید و مروجان و شیوخ بعدی این طریقت به مرور معتقد به امامت یزید و حتی الوهیت وی شدند.
به طور کلی زمینه های فکری این طریقت، تلفیقی از اندیشه زرتشتی، مانویت، مسیحیت و اسلام است. برخی از عقاید تشیع مانند تقیه و تصوف و حلول نیز از اصول عقیدتی آنها شده است. لعن کردن طبق عقیده آنان ممنوع است، حتی لعن کردن بر شیطان. به همین دلیل است که گاهی نیز به آنان “شیطان پرست” هم گفته اند. یزیدی ها آداب خاصی برای نماز دارند، برای اشیاء و رنگ ها معانی خاصی می شناسند و بعضی از مشاغل مانند داد و ستد را جایز نمی دانند. بنا به اصول و کتاب مقدس آنان، عقاید خاصی برای خلقت متصورند. آنان معتقدند که خداوند در آغاز پرنده ای را به نام “آنغز” خلق کرد و دانه مرواریدی بر پشت آن پرنده نهاد که چهل هزار سال بر پشت وی باقی ماند. پس از آن خداوند هفت فرشته آفرید. اولین فرشته عزرائیل بود که در نزد یزیدی ها به “طاووس ملک” معروف است که بر همه ملائکه سمت ریاست دارد. سپس خداوند هفت آسمان و هفت زمین را آفرید و نیز جهات اربعه، کوه و دشت و غیره را خلق کرد.
یزیدیان مانند دیگر طریقه ها، دارای شیوخ و مقامات معنوی هستند. مقام اول روحانی آنان “امیر شیخان” نام دارد و درجاتی مانند امیر، بابا شیخ، فقیر، قوال و غیره نیز وجود دارد که تحت رهبری امیر شیخان قرار می گیرند. دو رئیس بزرگ در نزد یزیدی ها نقش تعیین کننده دارند. اول، رئیس زمانی (امیر شیخان) که جزئی از خداوند در وجود او حلول کرده است و با اوامر او هرگز مخالفتی نمی شود و آنچه که او تأیید می کند یک واجب دینی است. دوم، رئیس روحانی است که نماینده دنیوی قدرت دینی است و آداب و اصول مذهبی را با تفاهم رئیس زمانی انجام می دهد. پیروان یزیدی رئیس زمانی خود را معصوم و مخالفت با او را حرام می دانند. رئیس زمانی حق قضاوت مطلق بر افراد طایفه خود را دارد. در برخی از شعب این طریقت، خواندن و نوشتن حرام است. شغل اصلی آنان بنا بر عقیده ای خاص، کشاورزی است.
در هر حال در سال ۹۱۳ هجری (۱۵۰۶ میلادی) پیروان این طریقت بر ضد مؤسس دولت صفوی که شیعه بودند، قیام کردند. رهبری آنان را شیرصارم بر عهده داشت. اسماعیل صفوی با سپاهی بزرگ به اتفاق سردار معروف خود “بایرام بیگ قهرمانی” عازم سورلوگ اقامتگاه او شد و شکست سختی به صارم داد و اعتراض آنها در نطفه خاموش شد. اینک این اقوام که در ناحیه موصل به زندگی و کار کشاورزی مشغول بودند بر اثر جریان های ناخواسته منطقه سخت مورد تهاجم گروه های داعشی قرار گرفتند و آسیب فراوان مالی و انسانی به آنها وارد آمد و آواره ی کوه و بیابان شدند ولی پس از دور راندن گروه های افراطی مذهبی، آنها دوباره به سرزمین نابود شده خود بازگشته اند. سیاست مداران، قدرت های منطقه ای و زورمداران نیز آنها را مدتی است فراموش کرده اند و کسی هم به فکر بازسازی و بازیابی زندگی های بر باد رفته و روان های فرسوده این انسانها نیست.
ققنوس رنج جهان
شیدایی خجسته که از من ربوده شد
ـ با مکرهای شعبده باز سپیده ای که دروغین بود ـ
پیغمبری شدم که خدایش او را از خویش رانده بود
مسدود مانده راه زبان نبوتش
من آن جهنمم که شما رنج هایش را در خواب هایتان تکرار می کنید
خورشید، هیمه ای است مدور که در من است
یک سوزش مکرر پنهانی همواره با من است
و چشم های من، خاکستری ست که از عمق های آن
ققنوس های رنج جهان می زایند
تنهایم
از آن زمان که شیدایی خجسته ام از من ربوده شد
“خطاب به پروانه ها ـ رضا براهنی”
اخبار کتاب و تازه های نشر
*رمانی از جان اشتاین بک با عنوان “سبزه زارهای بهشت” برای اولین بار در ایران با ترجمه مهرداد وثوقی توسط نشر مروارید با بهای ۱۳۵۰۰ تومان به بازار عرضه شده است. اشتاین بک خالق خوشه های خشم، شرق بهشت و موش ها و آدمها در این رمان ماجرای شکل گیری دهکده ای به نام “سبزه زارهای بهشت” را روایت می کند. سپس به سراغ اهالی دهکده و زندگی دهقانان می رود و به شکلی هنرمندانه شخصیت آنها را به تصویر می کشد. این کتاب با نگاهی استادانه به ناتوانی ها، لغزش ها، توهم ها و رفتارهای متظاهرانه انسانی، به بازنمایی لحظه های کوچک ولی حیاتی از زندگی انسان ها اشاره می کند که مسیرهای زندگی را در مشکلات خاص خود طی می کنند. خواندن این کتاب در دنیای تکنولوژی زده حاضر، انسان را به دنیای ساده و زیبایی های آن می برد.
*مجموعه داستان “بیست بیست” از نویسندگان بزرگ و برندگان جایزه نوبل مانند ارنست همینگوی، ژان پل ساتر، هرتا مولر، گابریل گارسیا مارکز، کنز ابورو اوئه، دوریس لسینگ، نادین گوردیمر که توسط مترجم خوش نام اسداله امرایی توسط انتشارات گل آذین به بازار آمده، اکنون به چاپ هشتم رسیده است. در این کتاب از نویسندگانی داستان کوتاه انتخاب شده که هر یک صاحب نام و در دوران خود تأثیرگذار بوده اند. مطالعه این کتاب را به خوانندگان عزیز توصیه می کنیم.
*کتاب “فلسفه، اهداف و چگونگی برگزاری جشن های ملی ایرانیان” که در آن به فلسفه این جشن ها تاکید فراوان شده، توسط انتشارات پگاه در ماه قبل به بازار آمد با استقبال قابل توجهی در تورنتو مواجه شد و تا کنون بیش از یکصد جلد آن به فروش رسیده است. این کتاب تألیف نگارنده (حسن گل محمدی) است و چاپ تورنتوی آن، چاپ سوم این کتاب تلقی می شود.
علاقه مندان به کتاب های ذکر شده می توانند با مراجعه به کتاب فروشی های پگاه و سرای بامداد در تورنتو آنها را تهیه کنند.
تفکر هفته
خودت باش
آرام، زلال و شاد
هر لحضه از خود بپرس
“آیا واقعاً خواهان انجام این کارم؟”
و تنها زمانی انجامش بده که پاسخت “آری” است.
بدین سان
آنان که از با تو بودن چیزی نمی آموزند
دور می شوند
و آنها که از تو می آموزند و
از آنان می آموزی، جذب می گردند.
“یادداشت های مرد فرزانه ریچارد باخ”
ملانصرالدین در تورنتو
روزی برای انجام کار تحقیقاتی به کتابخانه میدان مل لستمن رفته بودم. به کتاب های مورد نظر مراجعه می کردم و نکات مورد نیازم را در فیش های تحقیقاتی می نوشتم. آنقدر شدت کارم فشرده بود که فرصت نگاه به اطرافم را نداشتم، ولی وقتی ساعت ۱۲ ظهر شد و فرصت کوتاهی برای استراحت و صرف یک فنجان قهوه پیش آمد، ناگهان در میان جمعیت اهل تحقیق و دانشجویان جوان غرق مطالعه، چشمم به حضرت ملانصرالدین آن عالم کبیر افتاد که همچون دانش پژوهی پر کار در پشت یکی از میزها نشسته و کتب فراوانی را در روی میز برای مطالعه گذاشته بود.
فرصت را مغتنم شمردم و برای عرض احترام و خسته نباشید به محضرشان رسیدم. ملا که مرا در آنجا دید به قول معروف گل از گلش شکفت و از پشت میز بلند شد و لبخند زنان دست بر شانه های من گذاشت و با محبت گفت: خسته نباشید، پسرم. من هم متقابلاً به ایشان خسته نباشید گفتم و چون تعارف کرد چند لحظه ای در محضرش باشم، در کنارش نشستم و صحبت مان گل انداخت و از هر دری سخن گفتیم. از استاد پرسیدم: چرا کمی مکدر و خسته به نظر می رسید؟ امتنان کرد، اما چون اصرار مرا دید گفت: “پسرم، عزیز دلم، انسان نمی داند بعضی از مسائل ذهنی خودش را با که در میان بگذارد. مدتی است به این فکر می کنم که ما در کامیونیتی ایرانیان تورنتو انسان های بیمار نیازمند بسیار داریم، چه خوب می شد اگر با تشکیل نهادهایی، در وقت نیاز آنها را کمک می کردیم، مثلا یکی از راه هایش ایجاد صندوق کمک به بیماری های بدخیم است که سیستم بهداشتی دولتی آنها را پوشش نمی دهد.”
بر افکار و اندیشه های بزرگ ملا واقعاً باید آفرین گفت که مردی بزرگ با تفکرات والا است.