کلن، آلمان ـ پنج مارس ٢٠١۶

٢٣ سال پیش شهر زیبای وین شاهد برگزاری کنفرانس جهانی حقوق بشر بود. سه سال بود که ساکن این شهر بودم، به این کنفرانس رفتم تا ببینم در آنجا در مورد عقبگرد عظیمی که در ایران بر میلیونها زن و مردم ایران تحمیل کرده بودند، چه می گویند. اعظم طالقانی را دیدم با چادر سیاهی بر سر که در مورد حقوق زنان در اسلام سخنرانی می کرد. چند خبرنگار تند تند یادداشت می نوشتند. در بخش اظهارنظر حاضران منهم حرف زدم. گفتم به اینجا آمده ام اعلام جرم کنم علیه یک حکومت، یک نظام، سیستم و یک مذهب به نام اسلام که زن را نیمه انسان حساب می کند و همه حقوق انسانی زنان را زیر پا له می کند.

این اولین تجربه من با دنیای غرب و نحوه برخورد آنها با معضلی به اسم جنبش اسلامی بود.

اکنون ٢۶ سال است که ساکن اروپا هستم و در تجربیاتم و ارتباطاتی که با سازمان ملل، اتحادیه اروپا و سازمانهای فمینیستی و احزاب متعدد اروپایی داشتم به این نتیجه رسیدم که همه این نهادها و اکثریت فمینیست ها درک نکردند و یا نخواستند درک کنند که ما در مورد چه چیز حرف می زنیم. عنوان سخنرانی امروز من اینست :

بدون مبارزه با جنبش اسلامی نمی توان از حقوق زنان دفاع کردMina-Ahadi-H2.

من از ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی آمده بودم، حکومتی که با اسلام و زندان و شکنجه و شلاق و پونز به جنگ ما زنان آمد. آنها برای به شکست کشاندن یک انقلاب و پس راندن جامعه نخست به ما زنان حمله کردند. بیرق شان در این تعرض وحشیانه حجاب بود. تحلیل شان این بود: زنان نیمه ضعیف جامعه هستند و کسی از آنها دفاع نمی کند، سپس می توانند با قدرت به همه حمله کنند و چنین کردند. جنگ حکومت اسلامی با زنان از هشت مارس ١٩٧٩ شروع شد. این حکومت در مقابل خود یک جنبش برابری طلبانه، یاغی و پیشرو زنان را دید که در کف خیابان و در ابعادی میلیونی از حقوق خود دفاع کرده و فریاد میزد “حقوق زن نه شرقی است نه غربی، جهانی” است. این پیام همبستگی زنان ایران با دنیا و تمدن غرب بود. دعوای اصلی بر سر حجاب بود. جنگ زنان با حکومت اسلامی ابدا بر سر یک تکه پارچه نبود، بر سر موقعیت زن در آن جامعه، حق حیات و نفس کشیدن، شادی و زندگی آزاد بود و این نبرد تا امروز ادامه دارد. من از کشوری آمده بودم که زن یاغی و پیشرو و ضد حکومت، زن آزاده و سنت شکن را با سنگسار ساکت می کردند. سنگسار از نظر من به نحوی سمبلیک، تیپیک و دراماتیک موقعیت و حقوق زن در اسلام را نشان می داد. اگر مقاومت کنید، اگر سنت بشکنید، در وسط شهر جار می زنیم و زنده، زنده در گور سیاهی دفن تان کرده و با پرتاب سنگ تکه پاره تان می کنیم، در مقابل چشم همگان! و چنین کردند با صدها زن!

تا اواخر سال ١٣۶٠ که در ایران بودم و بعدها در کردستان همواره می گفتم اگر دنیای متمدن غرب از این فاجعه، از این عقبگرد و این توحش خبردار شود، ساعتها از حرکت می ایستند و بشر پاسخی درخور به این جانیان می دهد. اکنون در غرب بودم ساعتها تیک تیک می کردند و زندگی ادامه داشت. غرب دو قسمت بود. دولتها، احزاب، نهادهای رسمی و مقامات رنگارنگ زن و مرد که چشم شان را بسته و گوش هایشان را محکم گرفته بودند. و مردمی که با دیدن این فجایع اشک می ریختند و از ما می پرسیدند چه کمکی می توانند بکنند. در غرب از بالاییها و نمایندگان پارلمانها و رسانه ها و روشنفکران بسیاری شنیدم که حقوق بشر نسبی است. شنیدم که حجاب فرهنگ آنها است و شنیدم که ایران کشوری اسلامی است و مردم آنها را انتخاب کرده اند و با شلاق و پونز و سنگسار و حجاب، آن مردم بیگانه نیستند، این جزیی از فرهنگشان است.

سال ١٩٩۵ در کنار ٣۵ هزار زن از سراسر جهان در کنفرانس پکن شرکت کردم. در آن کنفرانس یک تریبونال اعتراض به ستم بر زنان برگزار شد. با حضور قضات و وکلای بین المللی. مسئول آن تریبونال شارلوت بانچ فمینیست سرشناس امریکایی بود. او با منهم مصاحبه کرد چرا که می خواستم در آن تریبونال و در حضور هزاران زن ، اعلام جرم کنم علیه یک حکومت زن ستیز اسلامی و علیه جنبش اسلامی. بعد از چند ساعت مصاحبه با من و مشورت با دیگر سازمان دهندگان تریبونال شارلوت بانچ به من گفت: کیس تو بیش از حد سیاسی است. و پاسخ من یک جمله بود واقعیت در آن کشور بیش از حد سیاسی است. همواره وقتی به این صحنه فکر می کنم بی اختیار یاد سخنرانی فائزه هاشمی رفسنجانی در کشور هلند در سال ١٩٩٨ می افتم. آری واقعیت بیش از حد سیاسی است. او را دولت هلند دعوت کرده بود. آمده بود بگوید می توان چادر بر سر داشت و دوچرخه سواری کرد. در مورد افتخارات فائزه در رسانه های هلندی می نوشتند او طرفدار اسلام لیبرال و طرفدار حقوق زنان است. او موافق دوچرخه سواری زنان است. یک روز گرم در هلند ما در داخل سالن محل سخنرانی فائزه رفته بودیم تا افشاگری کنیم. صدای تظاهرات مخالفان از بیرون به گوش می رسید. وزیر دادگستری هلند عرق ریزان و نگران منتظر آمدن فائزه به داخل سالن بود. از انتهای یک راهروی باریک فائزه را دیدم که چادری سیاه بر سر داشت و به طرف تریبون سخنرانی می آمد، یکباره یک زن میانسال، فرز و مصمم به طرفش رفت، در یک لحظه دیدم که سه سیلی به صورت فائزه هاشمی رفسنجانی زد و گفت به خاطر اعدام سه فرزندم به دست پدر جنایتکارت! آری واقعیت در ایران بیش از حد سیاسی است!

٣۶ سال مبارزه علیه حکومت اسلامی در ایران و در دنیا به ما اثبات کرد که یک صف در مقابل جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه زنان ایستاده است. این صف محدود به ایران نیست. در یک طرف حکومت اسلامی با زندان و اعدام و سنگسار، در کنارش عاشقان اصلاحات و طرفداران یک بخش از حکومت، طرفداران تفسیر بهتر از اسلام و بزک کنندگان این فاشیسم عریان و از طرف دیگر دولت های غربی که برای ساختن این هیولا و کمربند سبز از ١٩٧٩ تا به امروز تلاش می کنند، مالتی کالترالیستها، پست مدرنیست هایی که حقوق جهانشمول بشر را زیر سوال می برند و بالاخره احزاب چپ سنتی اروپایی و جهانی که از فرط ضدیت با امپریالیسم امریکا دست دوستی به جنبش اسلامی داده و زبانشان در حمله به حجاب و زن ستیزی اسلامی در همه جا الکن است. به این صف وقتی رسانه های اروپایی و بین المللی و همچنین رسانه های فارسی زبان از قبیل صدای امریکا و بی بی سی را اضافه کنید می بینید که با چه بمباران تبلیغاتی همواره سعی می کنند فجایع را تلطیف کرده، جنبش مدرن و آزادیخواهانه زنان را سانسور کرده و از امکان بهبود اوضاع زیر سایه خاتمی و روحانی و رفسنجانی داد سخن بدهند.

با وجود همه این موانع جنبش پیشرو و مدرن زنان از ١٩٧٩ تا به امروز بسیار جلوتر آمده و فرهنگ سکولار و انسان دوستانه در تمام زوایای آن جامعه رخنه کرده است. بی دلیل نبود که همین روزها بعد از به اصطلاح انتخابات شان وقتی بخشی از مردم برای کم کردن روی رهبر و شرکا، سلبی رای دادند، فریادشان بلند شده که تهران غربگرا و سکولار است و باید فکری به حالش کرد. غربگرایی و سکولاریسم آنتی تز این حکومت است. اگر حکومت اسلامی با حمله به زنان و تحمیل چادر سیاه خواست حکومت اش را تثبیت کند، زنان با پس زدن حجاب و عملی کردن فرهنگ مدرن به پایه های این حکومت حمله می کنند. نگاه کنید در اعماق جامعه ایران آلترناتیو این حکومت دارد عملی می شود. بی حجابی، رقص و شادی، ازدواج سفید، رابطه جنسی قبل از ازدواج ، بهم زدن جداسازی و آپارتاید جنسیتی، احترام و اعتماد به نفس عمومی زنان، فعالیت در عرصه فرهنگ، هنر و فعالیت های اجتماعی و علمی و غیره و غیره، تو دهنی محکمی به آخوند از گور برخاسته و سنت های پوسیده و قرون وسطایی است.

هشت مارس ١٣٩۴ با صدای بلند باید اعلام کنیم که نسخه داعشی کردن جامعه ایران در این کشور عملا شکست خورد. این نه فقط برای ایران بلکه در سطح منطقه و جهان مهم است. هشت مارس ١٣٩۴ با صدای بلند اعلام کنیم که این مبارزه که ٣۶ سال است ادامه دارد، بسیار سخت و دردناک بود، ما قربانیان زیادی دادیم، اما دستاوردهای گرانبهایی داشتیم. ما پاسخ تئوریک بسیاری از مسائل را دادیم. جنبش اسلامی و جایگاه آن در دنیا، نقش حجاب و زن ستیزی در این جنبش، رابطه دوول غربی و نسبیت فرهنگی با این جنبش و … ما به درستی فهمیدیم که مبارزه ما فقط محدود به جغرافیای ایران نیست. باید در سطح بین المللی بسیاری مدافعان و طرفداران اینها را به چالش کشید، باید مذهب را به چالش کشید و دست در دست سکولارهای جهان برای کوتاه کردن دست همه مذاهب از مقدرات جامعه کوشید. ما برای اعمال فشار به دولت های غربی برای تغییر سیاست دفاع فعال شان از حکومت اسلامی به مردم این کشورها متوسل شدیم. مردم ایران با تظاهرات میلیونی سال ١٣٨٨ و عکس جوانانی که پا بر زمین کوبیده و خواهان آزادی و عدالت اجتماعی بودند، کارگران ایران با اعتصابات گسترده و مداوم، ندای جوان و آزادیخواه و مدرن که عکس اش، عکس لحظه وداع اش با زندگی را میلیونها نفر نظاره کردند، تیر خلاصی زدند به مالتی کالترالیسم و جهانشمول ندیدن حقوق بشر. کمپین نجات سکینه محمدی آشتیانی در سال ٢٠١٠ یک الگوی موفق و درخشان در توسل به افکار عمومی جهانی و زیر فشار گذاشتن دولتها و از این طریق به زانو در آوردن حکومت اسلامی بود.

امروز باید با افتخار اعلام کرد که میلیونها نفر ایرانی پناهنده و مهاجر در دنیا، اپوزیسیون آزادیخواه و مدرن، روشنفکران و هنرمندان منتقد مذهب و منتقد اسلام، نداها، گلشیفته ها، مریم نمازی ها و شاهین نجفی ها فضای غرب را تحت تاثیر قرار داده اند. اکنون جنبش سکولاریستی و جنبش مدرن زنان در ایران و در دنیا معرفه است. در کشوری که عقبگرد تاریخی به آن تحمیل شد، پانصد سال پس از رنسانس، کوچه به کوچه، خانه به خانه، خیابان به خیابان نبردی روزمره و عظیم در دفاع از پرنسیپ های رنسانس و جامعه سکولار و حقوق انسانی زنان در آن در جریان است.

خطاب من در غرب به همه کسانی است که از حقوق زنان دفاع می کنند، همه روشنفکران و همه نهادهای مدافع حقوق انسان این جنبش را باید ببینید و از آن دفاع کنید!

فراخوان من در این هشت مارس ١٣٩۴ خطاب به آزادیخواهان در ایران منتقدان مذهب و اسلام، سکولارها و چپها اینست که باید دست در دست هم داده و این فرهنگ و زندگی آلترناتیو و زیرزمینی را علنی و دائمی کنیم. با به زیر کشیدن بختک حکومت اسلامی انفجار قدرتمند جنبشی را می توان دید و به دنیا نشان داد که همچون فنر در آن جامعه جمع شده و انرژی فراوانی در ساختن یک دنیای آزاد و شاد و رنگی و مدرن و انسانی دارد. باشد که با سرنگون کردن حکومت اسلامی ۵٠٠ سال بعد از رنسانس ادامه دهندگان واقعی راه روشنفکران و مبارزان آن دوره بوده و با ساختن یک ایران سکولار و آزاد و مدرن فصل نوینی در دفاع از حقوق زنان باز کنیم. فصل نوینی در پس زدن جنبش اسلامی در ایران و در همه جا!